حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس تفسیر قرآن خود بیان کرد: وسوسه چیز بدی نیست هر کسی به هر جایی رسیده است به برکت وسوسه رسیده است بدین صورت که وسوسهای بوده و فرد جهاد کرده تلاش کرده، تهذیب نفس کرده و با آن نفس خودش و وسوسه مخالفت کرده و عماره بالسوء را به عماره بالخیر تبدیل کرده است و به کمال رسیده است بر این اساس تا وسوسه نباشد کمال محقق نمیشود.
حضرت آیتالله جوادی آملی در ادامه سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات ۳۰ تا ۴۰ سوره مبارکه «ص» روز سه شنبه،۳۰ اردیبهشت ماه، بیان کرد: حمل یک مطلب بر تمثل احتیاج به شاهد داخلی نظیر « فتمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً» یا شاهد خارجی دارد که ما نتوانیم آیه را بر ظاهرش حمل کنیم. ذات اقدس الله که کلمات را نازل میکند یعنی این کلمات را ایجاد میکند اما وقتی حرف میزند با دهن نیست، وقتی میبیند با باصره نیست بنابراین اگر چنانچه حروف مادی باشند فرشتگان و خداوند که حرف نمیزنند بلکه کلمات را ایجاد میکند مانند اینکه خداوند مخلوقات مادی را خلق کرد این همان چیزی است که گفته میشود «هو فاعل لا بالحرکه».
وی افزود: مرحوم سید علی خان صاحب قویترین شرح صحیفه سجادیه حدیثی را نقل میکند که در شب معراج از وجود مباکر پیامبر زمانی که برگشت سوال کردند کلماتی که در شب معراج شنیدید شب صدای چه کسی بود؟ ایشان نقل میکند که پیامبر فرمود چون ذات اقدس اله میدانست که علی ابن ابیطالب محبوب من است کلماتی که ایجاد میکرد شبیه صدای علی بود.
این مفسر قرآن کریم بیان کرد: در تفسیر آیه « لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» گفته شده است که منظور این است که حکومتی به من بده که هیچ کس در آن دخالت نکند. چون در روایات نیز آمده است که گاهی شیاطین در حکومت حضرت سلیمان دخالت میکردند ممکن است منظور آیه کوتاه کردن این دخالت شیاطین باشد. به هر حال معنای این آیه استقلال در حکومت داری است نه اینکه اختصاص در موهبت الهی و اینکه بخواهد سلیمان درخواست چیزی کند که به هیچ انسانی خداوند عطا نکرده است و عطا نخواهد کرد. اما تفسیری دیگری که فخر رازی و دیگران به آن اشاره کردهاند این است که معجزهای به من بده که به هیچ فردی از افراد عادی ندادهای و نه اینکه معجزهای به من بده که به پیامبران دیگر ندادهای و اگر اینطور باشد هیچ اشکالی وجود ندارد چرا که خاصیت معجزه این است، معجزه چیزی است که مردم عادی چه قبل از معجزه و چه بعد از آن توانایی انجام آن را ندارند چرا که معجزه صرفا خدایی است و علمی نیست که قابل تحصیل و تحصل و کسب باشد. معارف معجزه و ولایت از سنخ علم الوراثه است اگر کسی وارث خداوند شد خدا او را فردوس عطا میکند اگر کسی مرتبط الله بود «ان الارض لله یورثه من یشاء» علم الوراثه درسی و بحثی نیست که افراد بتوانند به راحتی به آن برسند و اصلا رسیدنی نیست عطا کردنی است. اگر قرار باشد بگوییم که منظور سلیمان معجزهای بوده است که خداوند به دیگر پیامبران ندهد این دو نوع قابل حل است یکی اینکه منظور این بوده است که پیامبران دیگران این معجزهای که به من دادی را اظهار نکنند و دیگر اینکه تا زمانی که من زندهام این معجزهای که به میدهی به هیچ پیامبری ندهی. احتمال چهارم در تفسیر این آیه این است یعنی تا من زندهام آن چیزی که به من دادهای به کسی ندهی.
وی ادامه داد: در تفسیر آیه «وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ» وجوهی را فخر رازی و شیخ طوسی در تفاسیرشان بیان کردهاند که دیگران برخی تفاسیر رکیک از این آیه دارند که شایسته قرآن و مقام رسالت نیست. روایاتی نقل شده ذیل این آیه که اصلا شایسته قران نیست و متاسفانه این به جهت بسته شدن در اهل بیت (ع) است که باعث شده اسرائیلیات زیادی در ذیل این ایه به عنوان روایت وارد شود که به هیچ وجه با قداست پیامبر و قرآن سازگار نیست. جریان این آیه اگر این باشد که حضرت سلیمان جسد شخصی را دید که دوست داشت زنده بماند و از بیماری نجات پیدا کند و نجات پیدا نکرد این یک آزمونی است که بالاخره اگر عمر کسی به پایان برسد هیچ کس نمیتواند آن را تمدید کند و اینکه مصالح همه افراد و همه چیز را فقط خداوند میداند و اگر انبیاء گاهی از این مصالح خبر دار میشود به واسطه فیض الهی و تعلیم الهی است. و زمانی که حضرت سلیمان از این مصلحت با خبر شد توبه کرد و استغفار کرد.
آیت الله جوادی آملی اظهار کرد: زمانی که حضرت سلیمان از خداوند درخواست موهبتی خاص کرد خداوند نیز با خواسته او مواففت کرد و حکومتی در اختیار او قرار داد. حکومتی که حضرت سلیمان داشت حکومت عادی نبود همه چیز و همه اشیائ در اختیار ایشان بود از پرندگان و حیوانات گرفته تا کوه و دریا و بادها که اگر قرار باشد این چنین باشد، این چنین حکومت و تسلطی برای هیچ کس ظهور نکرده است تشریح حکومت سلیمان در آین آیت بیان شده است «فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ؛ پس باد را مسخّر وى ساختیم که به فرمان سلیمان به هر جایى که او مىخواست روان مىشد و به آسانى او را فرمانبرى مىکرد و شیطان ها، آن جنّیانِ شرور را براى او رام ساختیم؛ هر بنّایى از آنها را که به کار سازندگى بپردازد و هر غوّاصى را که از دریا براى او مروارید و مرجان استخراج کند و شیطان هاى دیگرى از جنّیان را که در غلها و زنجیرها به یکدیگر بسته شده بودند نیز براى او رام ساختیم».
وی افزود: وقتی که خداوند همه اینها را به حضرت سلیمان عطا کرد به ایشان فرمود: شما از ما ملکی خواستی که «لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ» باشد پس اینهایی که بیان شد«هَذَا عَطَاؤُنَا» عطای ماست و «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» چه بخششی چه نگهداری این عطای ما تمام شدنی نیست. اینکه خداوند بیان کردهاند به غیر حساب معنای آن بدون حساب است نه بی نظم چرا که هیچ کاری را ذات اقدس اله بدون نظم انجام نمیدهد. روایتی را مرحوم کلینی نقل میکند که فقیر ۲۰۰ سال قبل از غنی وارد بهشت میشود و غنی اگر مومن و متقی باشد ۲۰۰ سال بعد از فقیر وارد بهشت میشود چرا که فقیر حساب و کتابی ندارد، که چقدر زکات دادی چرا ندادی، فلان پول را کجا مصرف کردی و …
این مرجع تقلید در پاسخ به سوالی که آیا آن شیاطینی که در غل و زنجیر بودند و در حکومت حضرت سلیمان وجود داشتند باعث وسوسه و دخالت در حکومت سلیمان میشدند بیان کرد: آنها قدرت دخالت و جرات دخالت در دستگاه حکومت سلیمان را نداشتند و نمیتوانستند نیز این کار را بکنند چون آنها مسخر شده حضرت سلیمان بودند و در دست و ید ایشان بودند و در مورد وسوسه هم باید گفت وسوسه چیز بدی نیست هر کسی به هر جایی رسیده است به برکت وسوسه رسیده است بدین صورت که وسوسهای بوده و فرد جهاد کرده تلاش کرده، تهذیب نفس کرده و با آن نفس خودش و وسوسه مخالفت کرده و عماره بالسوء را به عماره بالخیر تبدیل کردهاست و به کمال رسیده است بر این اساس تا وسوسه نباشد کمال محقق نمیشود.
______
شفقنا