لیلا سادات آرامی
ـ شعفی میگوید:
ـ مرحوم آیتالله حاج آقا حسین خادمی و مرحوم حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مدّاحیان روضهخوان امام حسین(ع) را در خواب دیدم که در غرفههای بهشت با یکدیگر اجتماع داشتند. از آیتا… خادمی احوالپرسی کردم و گفتم: با هم بودن شما یک آیتالله و آقای حاج شیخ عباس قمییک محدّث و حاج شیخ عبدالجواد روضهخوان امام حسین علیهالسلام، چه مناسبتی دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفتهاید؟
جواب دادند: ما همگی مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم.
«برگرفته از زیارت عاشورا و آثار شگفت ص ۵۰»
«ارزش گریه بر امام حسین(ع) از زبان امام عصر(عج)»
ـ سید بحرالعلوم رحمهالله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد، در بین راه راجع به این مسئله، که گریه بر امام حسین(ع) گناهان را میآمرزد، فکر میکرد همان وقت متوجه شد که شخصی عرب سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد، بعد پرسید:جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفتهای؟ و در چه اندیشهای؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟
سید بحرالعلوم فرمود:
ـ در این باره فکر میکنم که چطور میشود خدای متعال این همه ثواب به ذائران و گریهکنندگان بر حضرت سیدالشهدا(ع) میدهد مثلاً در هر قدمیکه در راه زیارت برمیدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته میشود و برای هر یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیرهاش آمرزیده میشود؟
آن سوار عرب فرمود:
ـ تعجب نکن! من برای شما مثالی میآورم تا مشکل حل شود.ـ سلطانی به همراه درباریان خود به شکار میرفت، در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوقالعادهای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمهای را دید و وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید، آنان در گوشه خیمه عنیزهای «بز شیرده» داشتند و از راه مصرف شیر آن، زندگی خود را میگرداندند.وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی به خاطر پذیرایی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد.
در نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید.
دیگری که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کردهام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
ـ بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء(ع) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریهکنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمیتواند به سیدالشّهدا(ع) بدهد، پس هر کاری که میتواند انجام میدهد، یعنی با صرفنظر از مقامات عالی خودش، به زوّار و گریهکنندگان آن حضرت، در جایی عنایت میکند در عین حال این ها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمیداند.
چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.
«برگرفته از عبقریالحسان، مرحوم شیخعلیاکبر نهاوندی،
ص ۱۳۶»
ماهنامه موعود شماره ۷۲