مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه گفت: یک جمله از مرحوم حضرت امام(ره) دیدم که میفرمایند بعضی افراد هستند که من به حالشان غبطه میخورم، آدم خداشناس و مؤمن و بیهوا، در حالی که کسی هم ایشان را نمیشناسد.
*بالاترین فساد
در خدمت موعظهای قرآنی بودیم و به این فراز مبارک رسیدیم: «وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»
این فراز، فراز بسیار مهمی در زندگی هر انسان محسوب میشود، عید سعید غدیر و عیدالله اکبر یکی از مواردی است که این ابتغاء فساد در ارض باعث مظلومیت شگفتآور آن شده؛ امر بسیار مهمیکه اتمام دین و اکمال نعمت بر پایه آن استوار است و شخص رسول خدا(ص) از روزهای آغازین تبلیغ اسلام بر آن پای فشرده، در مواضع و مواقف متعدد آن را تذکر دادند و بیان فرمودند. اما ابتغاء فساد در عدهای باعث شد که این راه قدیم و این صراط مستقیم به این نحو که میبینیم، به این بلیه ناگوار مبتلا شود و تا روزی که إنشاءالله جهان به فروغ ظهور مولایمان منور شود، این فساد هر روز جلوههایی از تأثر و تأسف را در جوامع اسلامی و بلکه بشری به وجود می آورد.
قطعاً این فساد، فساد اعظم است. فساد اعوجاج در دین، اضلال عباد، راه خدا را منحرف کردن و اولیای خدا را خانهنشین کردن و راه کمال را بر روی مردم بستن، از هر فسادی بالاتر است. در زندگی همه ما این مطلب بسیار اهمیت دارد.
یک روحانی، یک عالم دین، کسی که اسوه مردم شناخته میشود و مردم، دیانت و تقوا و خداپرستی خودشان را از او اتخاذ میکنند و در مواقف مختلف مردم، نقش مؤثر دارد؛ اگر خدای ناکرده فاسد شد و دنبال هواها و هوسها بود، بنابر تعبیر روایات «اذا فسد العالِم فسد العالَم»، ضررهایش خیلی زیاد است.
برای همه ما در همین عمرهایی که داریم، نمونههایش مشهود است. فساد هم دارای انواع و اقسام و مراتبی است. بسیار انتباه و توجه و حتی ریاضت میخواهد که انسان از این مهلکه بزرگ محفوظ بماند.
*شناخت منشأ مفاسد
در ذیل همین آیه مبارکه، روایت شریفی است که دو مطلب در آن توضیح داده شده است. مطلب اول را در جلسات گذشته گفتیم و آن این است که سر اینکه این حالت در بعضیها پیدا میشود که دنبال فسادند، در چیست؟ و شناخت این سر برای کسی که در مقام تربیت و تهذیب خودش هست، بسیار لازم است. انسان تا منشأ مفاسد و رذایل را نشناسد، ممکن است تلاشهای او روبنایی و زودگذر باشد و چون علل واقعیاش از بین نرفته است، با اندک غفلتی و یا در شرایط خاصی، آن علل بروز و ظهور کند.
*غفلت از خدای متعال و آثار سوء آن
در روایتی که در ذیل این موعظه قرآنی بیان شده، امام صادق(ع) علل فساد را بیان کردند و فرمودند: تمام اینها زیر مجموعه غفلت از خداوند تبارک و تعالی است. غفلت از خدای متعال باعث میشود که مفاسد درونی انسان فراوان شوند و مفاسد درونی، علل بروز مفاسد بیرونی باشند.
غفلت از خدای متعال، سبب میشود که غفلتهای دیگر هم دامنگیر انسان شود. کسی که از خدا غافل شد، قهراً از معاد هم غافل میشود و کسی که از معاد غافل شد، از حساب و کتاب و عاقبت و آینده خودش هم غافل میشود. اینها زمینههای فساد را در انسان هموار میکند؛ فسادهایی که دامن دیگران را هم میگیرد و دیگران را هم به اضلال و افساد میکشاند.
*راه درمان فسادهای باطنی
مطلب دوم که این هم امر بسیار مهمی است که در این حدیث شریف به آن پرداخته شده، راهکار اصلاح این امر باطنی است که امام صادق(ع) ارائه فرمودهاند. برای درمان این فسادهای باطنی که منشاء فساد ظاهری است، چه راهکارهایی وجود دارد؟ حقیقت سیر و سلوک همین است که انسان در پرتو تعلیمات انوار طیبه چهارده نوری که خدای متعال آنها را ضیاء و فرقان و هادی قرار داده، مفاسد باطنی را بشناسد و راهکارهایی را که این بزرگواران برای اصلاح ارائه دادهاند، به کار گیرد.
راهکارهایی که در روایات بیان شده، مختلف هستند. بعضی راهکارهای بسیار عمیقی هستند که جهات فساد را به کلی از بین میبرند و انسان را مصفا و مهذب میکنند. باید توجه داشت که عمل به برخی از این راهکارها اینگونه نیست که انسان را از وجود آن رذایل منزه کند، ولی موانعی بر سر راه آنها ایجاد میکند که با وجود آن موانع، رذایل دیگر نمیتوانند مقتضیات خودشان را در وجود انسان به وجود بیاورند.
مرحوم علامه مجلسی در باب الفساد، این روایت را مورد بحث قرار دادهاند. در این جلسه برخی از راهکارهایی را که امام(ع) به حسب این نقل فرمودهاند، متذکر میشویم.
*عزلت از مردم
حضرت(ع) فرمودند: «وَ عِلَاجُ ذَلِکَ الْفِرَارُ مِنَ النَّاسِ وَ رَفْضُ الدُّنْیَا»، یکی از راههای علاج آن مفاسد باطنی، دوری گزیدن و اعتزال از مردم است. در حدیث دیگری حضرت صادق(ع) میفرمایند: «و فر من الناس فرارک من الاسد و الافعى»، این آموزه به طور مکرر و با تعابیر مختلف در بیانات ائمه(ع) به حسب نقلها آمده است که بعضی از آنها را عرض میکنم.
*وظایف انسان در اجتماع
بابی در روایت داریم به نام باب العُزله که انسان از مردم اعتزال بجوید، أباعبدالله(ع) فرمودند: «اگر توانستی از خانهات بیرون نیایی، این کار را انجام بده»، البته منظور این نیست که برای درس و مباحثه و برای تبلیغ و ارشاد و حضور در نماز جماعت از منزل خارج نشوید. منظور روایت این است که بیهوده و بیهدف از منزل بیرون نیایید. چون وقتی از خانه بیرون میآیید، وظایف فراوانی بر دوش تو قرار میگیرد.
«فان علیک فی خروجک ان لاتغتاب و لاتکذب و لاتحسد ولاترائی»، وقتی از منزل خارج میشوی، بر تو لازم است که غیبت نکنی و دروغ نگویی و اهل حسادت و ریا هم نباشی.
«ولا تتصنع»، یعنی انسان نباید ظاهر خودش را زیبا و حسن جلوه دهد؛ در حالی که واقعیت ندارد، چون این نفاق است. گاهی بعضی افراد اینگونه هستند و بنده بعضیها را دیدهام که وقتی از منزل بیرون میآیند، اگرچه اهل ذکر و زهد و تقوا نیستند، ولی حالتی به خودشان میگیرند که مردم خیال میکنند این گونه هستند. اخیراً بعضی از افرادی را که صداوسیما نشان داد که مبتلای به بعضی از فسادها شده بودند، خودشان تصریح کردند و گفتند: ما دوست داشتیم و لذت میبردیم که مردم و جوانها اطرافمان جمع شوند و ما مثلاً ادعا کنیم که با امام زمان(عج) رابطه داریم.
«و لا تداهن»، اهل مسامحه نباش، اگر مسأله امر به معروف و نهی از منکر پیش آمد، باید برای خدا غضب کنی و اهل مسامحه و مداهنه نباشی. وقتی در خانه هستی، سالبه به انتفاء موضوع است، اما وقتی بیرون آمدی، این وظایف به عهدهات میآید.
بعد فرمودند: «إِنْ قَدَرْتَ عَلَى أَنْ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ»، اگر قدرت داشتی که شناخته نشوی و کسی تو را نشناسد، اینگونه عمل کن، روشن است که اینها مقیدند به آن مواردی که انسان وظیفه الهی نداشته باشد که شناخته شود.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای میفرمایند: «لا یَنْجُو فیهِ اِلاّ کُلُّ مُؤْمِنِ نُوَمَهٍ»، زمانهایی پیش میآید که نجات پیدا نمیکند، مگر مؤمنی که کاملالذکر است و کسی او را نمیشناسد. «ان شهد لم یعرف»، اگر در جامعه حاضر باشد، کسی او را نمیشناسد.
یک جمله از مرحوم حضرت امام(ره) دیدم که میفرمایند بعضی افراد هستند که من به حالشان غبطه میخورم، آدم خداشناس و مؤمن و بی هوا (و هوس)، در حالی که کسی هم ایشان را نمیشناسد.
«وَإِنْ غَابَ لَمْ یُفْتَقَدْ»، اگر در مجامع هم حاضر نشود، آن قدر بی نام و نشان است که کسی متوجه نمیشود و کسی هم نمیپرسد که فلانی کجاست، نه حضورت معلوم است و نه غیابش برای افراد معلوم میشود، او متصل به خدا و مأنوس با خدای متعال است. اگر در جامعه حاضر میشود، برای ادای تکالیف و وظایفش است و گرنه اصلاً داعیهای برای حضور ندارد. این حضورهای بی وجه، دور هم جمع شدنهای بدون دلیل و حرفهای بی حساب و کتاب، انسان را به غیبت و تحقیر و انتشار حرفهای بیخود و تضییع اوقات میکشاند.
شخصی خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: «أوصِنی یا ابن رسول الله»، «قال أقلل معارفک»، توصیه حضرت(ع) به این شخص این بود که آشنایانت را کم کن.
*خواب پندآموز
یک بار آقای مؤسسه آمد و به بنده اصرار کرد که میخواهیم برنامهای در تلویزیون راجع به سیر فقه و فقاهت داشته باشیم. بنده ایشان را به آقای دیگری ارجاع دادم. رفت و برگشت؛ گفت آن آقا حاضر نشد. سپس کس دیگری را معرفی کردم؛ ایشان هم حاضر به قبول این کار نشد. خلاصه، آن قدر پیش بنده آمده و اصرار کرد که قبول کردم. میگفت که باید بیایید مدرسه فیضیه و آنجا مثلاً راه برویم و من سؤالاتی راجع به فقه و فقاهت طرح کنم و شما هم جواب بدهید که ضبط و بعد پخش شود. این چیزها خیلی با روحیهام سازگار نیست؛ علاوه بر اینکه آن مباحث هم بلدی میخواهد.
قبل از انجام این برنامه، خواب دیدم آیتالله بهاءالدینی نشستهاند؛ مثل زمانی که زنده بودند که وقتی داخل باغی میرفتند، دو تا قالی انداخته میشد با شاگردان مینشستند و بحثهای مختلفی مطرح میشد. به همان شکل در خواب دیدم. بنده از آنجا رد شدم و نرفتم در آن جمع بنشینم. چند گامیکه رد شدم، دیدم از آن طرف مقابل آیتالله جوادی آملی تشریف میآورند و به من فرمودند برگرد برویم در آن جلسه شرکت کنیم. بنده هم قبول کردم و برگشتیم، وقتی آمدیم، آقای بهاءالدینی به بنده فرمودند: بیا در بحث توحید شرکت کن، در فیلم و این حرفها خبری نیست، بعد از دیدن این خواب فهمیدم که نباید در این برنامه شرکت کنم و به صلاح بنده نیست.
بعد این آقایی که قرار بود برنامه را انجام بدهد، تشریف آورد، وقتی خواب را برای ایشان تعریف کردم، حاضر شد که دست از سر ما بردارد و ما در این برنامه شرکت نکنیم.
*حکایتی از مرحوم شیخ غلامحسین شرعی
بعد حضرت فرمودند: «و طلاق الراحه»، آسایشهایی هست که برای اهل سیر و سلوک توجه به آنها صحیح نیست. بنده شنیدم که جد مادری ما مرحوم آقای حاج شیخ غلامحسین شرعی که مرد واقعاً خداترسی بود، پنج سال که برای تحصیل نجف مشرف شده بود، مادرشان یک لحاف و تشکی نو برای ایشان به نجف برده بود. وقتی ایشان برگشت، همان لحاف و تشک نو را برگرداند و اصلاً از آنها استفاده نکرده و گفته بود اگر من شبها روی اینها میخوابیدم، خوابم سنگین میشد و برای نماز شب و تهجد بیدار نمیشدم. بعضی راحتیهایی هست که حرام نیست، اما مناسبت نیست برای کسی که در صدد است در این فرصت کوتاهی که خدای متعال در این مزرعه آخرت در اختیارش گذاشته است، بهترین استفادهها را برای ساختن آخرت و زندگی ابدیاش انجام دهد. آدم عاقل باید توجه به این امور داشته باشد. یک قسم از راحتیهایی را که بدن را تنبل و عزم و اراده انسان را تضعیف میکند، باید کنار گذاشت.
خدای متعالی به حق مولا امیرالمؤمنین(ع) به همه ما توفیق اصلاح نفس و تهذیب و به کارگیری راهکارهایی که ارائه فرمودهاند، عنایت بفرماید.
آیت الله شب زنده دار
_____
فارس