۳۰۰ در امتداد یک سناریو

نکته ی مهم اینجاست که غرب همیشه از نداشتن قهرمانان واقعی رنج می‌برده است و در دوره های مختلف به روش های گوناگون اقدام به قهرمان سازی کرده است؛ در ۳۰۰ کارگردان از قیام عاشورا که تجلی گاه مظلومیت یک اسطوره واقعی و زنده است، استفاده تام کرده و لئونادیسِ شمشیرزن را تا حد یک اسطوره بالا می‌بر.د

هالیوود که در دوره ای خاص با ساخت فیلم، دولت و حکومت ایران رامورد هجمه قرار می داد و در واقع سعی در تخریب اذهان مردم جهان از حکومت اسلامی ایران داشت، امروزه به این نتیجه رسیده است که ملت و حکومت ایران یکدست و یکپارچه هستند، بنابراین در اقدامی جدید هویت ملی و فرهنگی ایران را مورد تهاجم قرار داده و سعی در تخریب چهره ی ایرانیان در اذهان ملت های جهان دارد.

این کار در حوزه ی رسانه با ساخت فیلمهایی همچون اسکنــدرAlexander))، شبـــی با امپـــراطــــور (One night with the king)  و تصادف (Crash) آغاز شد و به ۳۰۰ منتهی گشت.
۳۰۰

فیلمی تاریخی ! – تخیلی است که کارگردان آن (زاک اسنایدر) با دستاویز قرار دادن جنگ تاریخی بین یونان و ایران با استفاده از عناصر تخیل و تحریف تاریخ سعی در موهن جلوه دادن تصویر ایرانیان در اذهان عمومی جهان داشت.اسنایدر در این فیلم تصویری کاملاً خلاف واقع را از ایرانیان نشان می دهد.

پادشاه ایرانی که در آثار حکاکی شده بردیوارهی تخت جمشید و دیگر آثار باستانی و همچنین در کتب تاریخی به پوشیدن چندین و چند لباس زربفت و ابریشمین بر تن، شهرت داشته است، در این فیلم خشایارشاه- پادشاه ایرانی- در تمام طول داستان با بدنی نیمه عریان حضور دارد. اشراف و بزرگان ایرانی که به داشتن موهای مجعد و بلند مشهور بوده‌اند، در این فیلم  با سر و صورتی کاملاً تراشیده نمایاناند. از سوی دیگر وجود فلزات زینتی بر سر صورت خشایارشاه قسمت کاملاً عجیب فیلم است، چون به شهادت اسناد تاریخی، ایرانیان در هیچ دوره ی تاریخی بر سر و صورت خود فلزات تزیینی آویزان نمی‌کردند.

تصویر سربازان ایرانی در این فیلم بسیار خلاف انتظار است؛ سربازانی سیه چرده با لباس عربی و ماسک های عجیب و غریب که هیچ کدام از این ویژگیها در ایران باستان وجود نداشته است.

این تحریفات و دست بردن در تاریخ چندان ضربه ای به اصل قضیه نمی زند؛ اما بعضی اتفاقات و نمادها در جریان فیلم وجود دارد که اهداف سیاسی پشت پرده ی فیلم را تأمین می‌کند.

غرب به دلیل دردست نداشتن اسطوره های حقیقی همیشه افسانه‌ها را به جای اسطوره های واقعی پذیرفته و بدان تن در داده است.

در این فیلم کارگردان برای بهتر نشان دادن مظلومیت سپاهیان لئونادیس (فرمانده ی اسپارتی) از اسطوره های حقیقی اسلامی‌بهره می‌گیرد که مهمترین نماد اسطوره های اسلامی قیام امام حسین(ع) است:
در ابتدای فیلم که صحنه ی کشته شدن یک کودک در آغوش لئونادیس و در آغوش گرفتن کودک و حرکت میان سپاهیان که لئونادیس کودک را به سمت خورشید می‌گیرد یادآور صحنه ی شهادت طفل شیرخوار امام حسین است؛ درجایی دیگر صحنه‌ی جنگیدن پدر و پسرشجاعی که مردانه می جنگند و به دنبال آن صحنه ی بریده شدن مظلومانه ی سر پسر در جلوی چشمان پدر و گریستن پدر بر بالین وی، یادآور صحنه ی شهادت جوانِِ امام حسین – علی اکبر- است..شاید بشود گفت مهمترین سکانس فیلم در این صحنه اتفاق می افتد : سواری که سر پسر را از تن جدا می‌کند تکسواری است سوار بر اسب سفید [که درطول فیلم، اسب سفید همین یکبار به صحنه می آید]که گریم صورت وعمامه ی سرش ما را به یاد پادشاه وحشتِ فیلم معروف "مردی که فردا را دید" یا همان فیلم پیشگویی های نوسترآداموس  می اندازد؛ منظور از .پادشاه وحشت در این فیلم همان مهدی موعود مسلمانان است.

صحبت کردن لئونادیس با سپاهیانش و اتمام حجت او با آنان و تذکر کم بودن تعداد سپاهیانش از یک سو و جدا شدن سپاهیانی که تازه به آنان پیوسته‌اند و تجدید بیعت آنان با لئونادیس با بالا بردن نیزه ها و شمشیرها چیزی جز شب عاشورا را به خاطر ما نمی آورد. و صحنه های پایانی فیلم مانند: شوخی ها و بذله گویی ها در هنگام جنگ، تیرهای سه شعبه، کشته شدن قهرمانانه ی لئونادیس با پرتاب تیرهای سه شعبه به قلب او، بدن عریان لئونادیس در محاصره ی تیرها، افشاگری های زن لئونادیس و پیک لئونادیس در مجلس بزرگان یونان و… همه و همه این تراژدی را کامل می‌کند.

نکته ی مهم اینجاست که غرب همیشه از نداشتن قهرمانان واقعی رنج می‌برده است و در دوره های مختلف به روش های گوناگون اقدام به قهرمان سازی کرده است؛ در ۳۰۰ کارگردان از قیام عاشورا که تجلی گاه مظلومیت یک اسطوره واقعی و زنده است، استفاده تام کرده و لئونادیسِ شمشیرزن را تا حد یک اسطوره بالا می‌برد.

در صحنه ی انتهایی فیلم، تصویر بر روی بدن عریان تیرباران شده ی لئونادیس زوم اوت (zoom out)  می‌شود و تصویر لئونادیس و دیگر سپاهیان کشته شده اش به تصویری همانند یک نقاشی تاریخی تبدیل می‌شود؛ این هنر تصویر برداری، از لئونادیس یک اسطوره ی بی همتای ثبت شده در تاریخ می سازد و در صحنه ی بعد پیک لئونادیس، انقلابی جدید و حمله ای جدید را علیه دشمنان(ایرانیان) با تأسی به قیام مظلومانه ی لئونادیس پی ریزی می‌کند .و به مانند منجی یونانیان علیه ایران، مقتدرانه می تازد.(به مانند قیام امام زمان (عج)که به تأسی از قیام عاشوراست). یک منجی با سپاهی عظیم وقدرتمند که منتقمانه برلشگر دشمنان حمله ور می‌شود.

در پایان باید گفت فیلم تخیلی و ضعیف  300  چیزی نیست جز حرکتی در امتداد یک سناریو ی از پیش تعیین شده که در آینده آثار این حرکت را خواهیم دید.

پایگاه موعود

نقدوتحلیل : کمیل درویشی

همچنین ببینید

Antelers6 310x165 - نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

علاقه‌ی هالیوود به بازتولید مکرّر ژانر مردگان متحرک(زامبی‌ها) و صحنه‌های هولناک آدم‌خواری و خون‌خواری، نمی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *