یکی از مشکلاتی که پیش روی منتقدان علمی « فرضیه ی تکامل » قرار دارد، مسئله ی خوش باوری عجیب بسیاری از عوام و خواص پیرامون مجامع علمی است! به نحوی که این عزیزان، تصور می نمایند که از دانشگاه ها، مجلات و منابع آکادمیک، چیزی جز حقیقت و راستی صادر نمیگردد! متاسفانه چنین خوش باوری در بین مجامع علمی و دانشگاهی کشور عزیزمان ایران…
بسم الله الرحمن الرحیم
دعوت از دانشگاهیان، دانشجویان و دانش پژوهان جهت تفکری دوباره!
به یاری خداوند متعال، تا کنون ۵ قسمت از سلسله مقالات فرضیه تکامل با استناد بر منابع علمی، منتشر گردیده است. تمامی تلاش ها انجام شده تا در زمینه ی استنادات، حتی الامکان از مقالات منتشر شده در مجلات مشهور علمی همچون « Nature »، « Science »، « Proceedings of the National Academy of Sciences (PNAS) »، « New England Journal of Medicine (NEJM) » و در درجه ی بعد مجلات آنلاین شناخته شده ای همچون « PLOS ONE » و نیز نشریاتی مانند « CELL Press »، بسیاری از نشریات قابل دسترسی آنلاین در پایگاه های « ELSEVIER »، « Taylor & Francis »، « SAGE »، و کتاب های آکادمیک منتشر شده توسط انتشارات شناخته شده همچون « Springer »، « Wiley » و … استفاده گردد:(۲۴۰)
جدول موجود در یکی از مقالات علمی، که به معرفی ۱۰ مجله ی برتر علمی دنیا در طی سال های اخیر می پردازد؛ (مجلاتی که زیر آن ها خط کشیده شده است، مجلاتی هستند که به وفور در مقاله ی « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! – ۵ » مورد استناد قرار گرفتهاند! به عبارت دیگر، بالغ بر % ۷۰ مقالات مورد استناد دراین مقاله، مربوط به مطالب مندرج در مجلات فوق، و در بازه ی زمانی سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون میباشد! )
همچنین باعث افتخار است که این سلسله مقالات، بیش از % ۹۵ استنادات خود را بر پایه ی مقالات منتشر شده ی بعد از سال ۲۰۰۰ میلادی انجام داده و حداقل % ۳۵ مقالات مورد استناد، مربوط به سال های ۲۰۱۲ الی ۲۰۱۴ میلادی بودهاند!
به منظور جلوگیری از بروز حساسیت ها در بین مخاطبان آکادمیک، حداکثر تلاش های لازم صورت گرفته تا تمامی منابع مورد استفاده، از دل مقالات « تکامل شناسان » استخراج گردد و از تناقض های موجود در این مقالات، جهت آگاه ساختن مخاطبان محترم، بهره گرفته شود! ضمن این که به همین دلیل، از استناد به منابعی که مختص موسسات « خلقت گرا » بوده است، حتی الامکان خودداری گردیده است تا باز هم بهانه به دست مخاطبان محترمیکه عاشق « فرضیه ی تکامل » هستند، داده نشود!
البته به منظور دسترسی مخاطبان عام به بسیاری از منابع، تا جایی که ممکن بوده است و در مواردی که مستندات سایت های آنلاینی همچون « Wikipedia » و « Answers.com » نیز به مقالات اصلی متصل بودهاند، از این وبسایت های در دسترس نیز برای سهولت دسترسی مخاطبان محترم نیز استفاده شده است؛ اما عزیزانی که نیاز به مطالعه ی بیشتری در حیطه های مذکور دارند، می توانند از مراجع آکادمیک ذکر شده در وبسایت های مذکور استفاده نمایند!
آماده سازی و انتشار مقاله ی « فرضیه ی تکامل منطقه ی ممنوعه! – ۵ » حاصل زحمات ۱ ساله و شبانه روزی مولف و سایر همکاران فنی وبسایت « وعده ی صادق » بوده است و تمامی عزیزان وبسایت « وعده ی صادق» در ارایه ی با کیفیت تر این مقاله به طریقه ی آنلاین، زحمات بسیاری متقبل شدهاند. مولف این مقاله نیز با وسواس و دغدغه ی بسیار زیاد، این مقاله را مهیا نمود تا در اختیار جامعه ی جوان و پویای میهن عزیز اسلامی مان قرار گیرد! به نحوی که گهگاه اضافه نمودن فقط یک پاراگراف به این مقاله، مستلزم مطالعه ۱۱۷ مقاله در طی ۳ الی ۴ روز بود که این وسواس و دقت نیز به منظور ارایه ی هرچه دقیق تر مطالب علمیبه مخاطبان محترم اتخاذ گردیده است!
به هر تقدیر، قسمت ۵ این سلسله مقالات نیز به حول و قوه ی الهی به پایان رسیده و در اختیار جامعه ی جوان، پویا و دارای تحصیلات عالیه ی کشور عزیزمان ایران قرار گرفته است؛ اما این آغاز کار است و تنها به مثابه قدم اول در مسیری پر پیچ و خم میباشد! بالطبع طی این مسیر، نیاز مبرم به همراهی سایر دوستان و علاقمندان به مباحث زیست شناسی و ژنتیک دارد و بدون کمک این عزیزان، نمی توان به بررسی همه جانبه و نقد علمی « فرضیه ی تکامل » دست زد! اما متاسفانه مشکل برزگی در جهت نیل به این مقصود وجود دارد که همانا ضعف جدی در سیستم آموزشی و پژوهشی آموزش و پرورش، و آموزش عالی است! با کمال تأسف باید بگوییم که متاسفانه به دلیل سیستم آموزشی معیوب کشور ما در دبیرستان و حتی دانشگاه ها که بعضاً تا مقاطع فوق لیسانس نیز ادامه یافته و بر حفظ و به یاد سپاری – نه تحلیل – بر اساس جزوه، چکیده ی مباحث، مطالب قدیمی و کهنه ی علمی و … بنا نهاده شده است، بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان عزیز ما هوش، ذکاوت و قوه ی تحلیل قوی خود را به دست این مطالب سپرده و از علوم و دانش روز، فاصله گرفتهاند.
همچنین با کمال تأسف باید گفت که حتی در سطح اساتید نیز مشکلاتی مشابه وجود داشته و بسیاری از اساتید که یا خود تحصیل کرده ی غرب هستند و یا شیفته و مسحور دانشمندان، مجلات و مقالات غربی میباشند، فضای نامناسب جامعه ی دانشگاهی را تشدید نموده و روح تسلیم و خضوع بی چون و چرا در مقابل غرب و دانشمندان غربی را در دانشجویان خود تزریق می نمایند!
دوستانی که این سطور را می خوانند، ممکن است تصور نمایند که این تصور، یک تصور مبتنی بر بدبینی نسبت به فضای دانشگاهی است؛ اما نگارنده به عنوان فردی که در سطوح مختلف آموزشی و پژوهشی کشور به تحصیل، تدریس و پژوهش در مقاطع عالی مشغول بوده است، به عینه بر آن صحه میگذارد.
در واقع همت مولف در نقد جدی و علمی « فرضیه ی تکامل »، نه اقدامی ۱ ساله یا ۲ ساله، بلکه اقدامی است که ریشه در بیش از ۱ دهه مطالعه ی آکادمیک دارد و موتور محرکه ی آن نیز ناراحتی و تاسف از کلاه گشادی بوده است که مافیای به اصطلاح علمی تکامل بر سر دانش پژوهان گذاشته است!
ذکر یک خاطره – مربوط به مسئله ای که برای اولین بار، موتور محرکه ی مولف این سلسله مقالات را در مطالعه ی انتقادی در مورد « فرضیه ی تکامل » روشن نمود -، ممکن است در درک بهتر این مسایل یاری رسان باشد:
« سال ها قبل، در حالی که سال های ابتدایی رشته ی طب را میگذراندم، در حین مطالعه ی کتاب « انگل شناسی بالینی پایه : Basic Clinical Parasitology » تالیف « Neva. F » و « Brown. H » و در فصل « پلاسمودیوم فالسیپاروم (انگل مالاریای انسانی) » و در بخش « اپیدمیولوژی (همه گیر شناسی) » این فصل، مطلب زیر توجه بنده را به خود جلب کرد: « … تا آن جا که به پلاسمودیوم فالسیپاروم مربوط میشود. انسان بیش از آن که به میمون شبیه باشد، به پرنده و موش شبیه است! نظریه ای که بی شک تکامل شناسان را پریشان میکند! این نظریه منبعث از تجزیه ی متوالی و مقایسه ای زیر واحد کوچک RNA ریبوزومیبه وسیله ی مک کوشان و همکارانش است…. »(۲۴۱)
بخش هایی از کتاب« انگل شناسی بالینی پایه : Basic Clinical Parasitology » تالیف « Neva. F » و « Brown. H ».
با توجه به علاقه ی همیشگی نسبت به مباحث علوم پایه و مطالعه ی جدی و آکادمیک در این زمینه که حتی موجب گردیده بود تا در حوالی همان ایام، رتبه ی ممتاز دانشگاهی و کشوری را در امتحانات جامع علوم پایه ی آن زمان کسب نمایم، دغدغه ی ذهنی عجیبی در این زمینه در ذهن بنده شکل گرفت و مطالعات در زمینه ی علوم پایه ی پزشکی و زیستی، از آن زمان تا کنون در کنار فعالیت های بالینی، ادامه داشته که منجر به تألیفات موفق آکادمیک در این حیطه ها نیز گردیده است!
اما آتشی که کتاب « انگل شناسی بالینی پایه » تالیف « Neva. F » و « Brown. H » در ذهن بندهانداخت، به همین سهولت تأثیر گذار نبود! در وهله ی اول، نگاه بنده به عبارات کتاب مذکور (که به دلیل وضعیت نوستالژیک! آن، بخش هایی از ترجمه ی فارسی آن را برای مخاطبان محترم آورده ام!)، خیلی نگاه خوش بینانه ای نبود!!! حتی تا حدی موجب بدبینی بنده نسبت به کتاب مذکور و مولفان آن شد!!! اما با گذشت زمان و با ملاحظه ی شواهد روز افزون نقض کننده ی « فرضیه ی تکامل » در مجلات علمی و سکوت عمدی رسانه های خبری و حتی بایکوت علمیبرخی از این مقالات و برخورد دوگانه ی مجلات با این گونه مقالات انتقادی، توجه بنده به تناقضات، فریبکاری ها و دسیسه های مافیای علمی « فرضیه ی تکامل » بیشتر شد! به نحوی که عصبانیت از این کلاه برداری بزرگ به ظاهر علمیکه مافیای قدرتمند علمی از آن حمایت میکردد، موجب شد تا بنده عزم خود را جزم کرده و تلاش نمایم تا با مطالعه، تحقیق و پرده برداری از گاف ها، تناقضات، ابهامات، اشکالات و حتی فریبکاری ها و دروغگویی های به ظاهر علمی تکامل شناسان و مافیای علمی پشتیبان آن ها، از هدر رفتن وقت و سرمایه ی سایر برادران و خواهران بزرگوار جامعه ی علمیکشورم در آموختن، و مشغول شدن به این « فرضیه ی » مسئله دار، جلوگیری نمایم و از این به بعد نیز علی رغم مشغله ی فراوان علمی، پژوهشی، و شغلی، به این مهم ادامه خواهم داد. »
به لطف باری تعالی، در طی دهه های اخیر، روز به روز بر تعداد مقالات حاوی مطالب نقض کننده ی « فرضیه ی تکامل » اضافه شده و به فضل الهی، پوچ بودن این فرضیه، روز به روز بیشتر آشکار گردیده و حتی موجب شده تا طرفداران و حامیان این « فرضیه »، بعد از یک و نیم قرن از ارایه ی « فرضیه ی تکامل »، برای حفظ آن به تکاپو بیفتند!!!
جالب است که این مافیای به ظاهر علمیکه همواره دم از اثبات شده بودن این « فرضیه » می زند، باز هم تلاش می نماید تا آن را اثبات کند!!! حال آن که اگر این مطالب قویاً اثبات شده باشند، نیازی به اثبات کردن هر روزه ی آن ها در رسانه های جمعی وجود ندارد! همچنین بسیار شگفت انگیز است که امروزه رسانه ها، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، مکانیک نیوتنی یا مکانیک کوانتومی را اثبات نمیکنند، چرا که این قوانین در شرایط خاص خودشان اثبات شدهاند (گر چه هنوز برخی سوالات در این زمینه ها وجود دارند.) و نیازی به دست و پا زدن هر روزه برای اثبات آن ها وجود ندارد! حال آن که برعکس این قوانین علمی قدرتمند، بعد از بیش از یک قرن از ارایه ی « فرضیه ی تکامل »، باز هم مافیای علمی، هر روز سعی میکند تا در رسانه های گروهی، درستی این « فرضیه » را اثبات کند!!! زیرا خود اعضای این مافیا هم در اعماق درونشان می دانند که این « فرضیه » تا چه حد متزلزل و مستعد فرو ریختن است و به همین دلیل با پروپاگاندای رسانه ای، سعی در قوی جلوه دادن آن می نمایند تا مبادا افرادی بخواهند پوچی این « فرضیه » را اثبات نمایند!
البته جریان انتقادی نسبت به « فرضیه ی تکامل » تنها به مسلمانان اختصاص ندارد؛ بلکه تعدادی از محققین آکادمیک در کشورهای دیگر و حتی اروپا و آمریکا وجود دارند که منتقد جدی این « فرضیه » میباشند و انتقادات علمیبه آن وارد می نمایند، اما متاسفانه در اکثر موارد، با محدودیت ها و تحریم هایی از سوی مافیای به ظاهر علمی « فرضیه ی تکامل » مواجهاند.
همانگونه که در مقدمه ی این قسمت از سلسله مقالات ذکر کردیم، دکتر « سید حسین نصر » استاد ایرانی الاصل کرسی اسلام شناسی دانشگاه های « جرج واشنگتن » و « تمپل »، در اظهار نظری جالب، چنین عنوان کرده است:(۴۶)
» The theory of evolution is the peg of the tent of modernism. If it were to fall down, the whole tent would fall on top of the head of modernism. And therefore it is kept as an ideology and not as a scientific theory which has been proven. «
« نظریه ی (فرضیه ی) تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار میشود، نه یک تئوری علمیکه به اثبات رسیده است. »(۴۶)
همچنین در بخش دیگری از مقاله ی خود، چنین آورده است:(۴۶)
»There are different kinds of scientific theories. For example, you have string theory in physics and cosmology and you have quantum mechanics. Now if someone were to oppose them, no one would expel them from their university; no one would have his or her promotion denied because of his or her saying “I do not accept this theory.” Evolution, on the contrary, is a totally different matter, because it is an ideology, it is not ordinary science; so if you are a professor of biology in a university, especially in the Anglo-Saxon world, less so in Italy, France, and Germany, and if you oppose the theory of evolution on purely scientific grounds, you are rejected and even ejected from your position, your colleagues think you are insane, you do not get promotions, and so on. «
« انواع مختلفی از نظریه های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمیکند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله « من این نظریه را نمی پذیرم »، مانع ارتقای شغلی آنها نمیشود. تئوری تکامل – برعکس همه نظریه ها – موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه های کاملاً علمیبا نظریه ی تکامل مخالفت می ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می پندارند، ارتقای شغلی نمییابید و …. »(۴۶)
اما علی رغم تمامی این دسیسه های شیطانی مافیای به ظاهر علمی طرفدار « فرضیه ی تکامل »، ان شاء الله با تلاش دانشمندان حق طلب، به زودی بساط این شعبده ی به ظاهر علمی، پرچیده خواهد شد.
البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که دامنه ی ارایه مباحث انتقادی به « فرضیه ی تکامل » نباید در مجامع آکادمیک محدود بماند! چرا که به دلیل رویکرد « ایدئولوژیک » طرفداران « فرضیه ی تکامل » و انتشار مقالات حامی « فرضیه ی تکامل » در سطح « رسانه های تصویری عمومی »، « مجلات عمومی »، « روزنامه ها » و …، مباحث انتقادی نیز میبایست در سطح عام منتشر گردد تا از جریان یک طرفه و یکجانبه ی اطلاعاتی ایجاد شده توسط « طرفداران فرضیه ی تکامل »، حلوگیری شود.
به عبارت دیگر، همان گونه که « تکامل شناسان »، مباحث مربوط به « فرضیه ی تکامل » را از کرسی های آکادمیک و مجامع دانشگاهی، به سطح رسانه های عمومی منتقل می نمایند، منتقدان این « فرضیه » ی پراشکال نیز باید مباحث علمی مطرح شده در نقد « فرضیه ی تکامل » را از دانشگاه ها به رسانه های عمومی منتقل نمایند تا از بمباران اطلاعاتی یکجانبه ی مغزهای مخاطبان عام به وسیله ی « تکامل شناسان »، خودداری نمایند! این راه طولانی و طاقت فرسا، قطعاً نیاز به همراهی، همکاری و همفکری جوانان مومن و دانش پژوه ایران اسلامی دارد!
قطعاً در جهت نیل به این مقصود، طرفداران فرضیه ی تکامل، با طرح شبهه، ایجاد شانتاژ و انتشار شعارهای عوام فریبانه همچون « مطالب علمی را فقط در جوامع علمیباید ارایه کرد! »، « افراد عادی، توانایی درک درست مباحث زیست شناسی و تکامل را ندارند! » و … تلاش خواهند نمود تا مانع انتشار این گونه نقد های علمیبه « فرضیه ی تکامل » در نشریات، سایت ها و کتب عمومیشوند! حال آن که خودشان همواره چنین مباحثی را به راحتی در نشریات و رسانه های عمومی مطرح می نمایند و هفته ای نیست که سپری گردد، اما سایت ها، رسانه ها، مجلات و …، مطلب جدیدی در راستای حمایت از « فرضیه ی تکامل » منتشر ننمایند!
با توجه به مطالب گفته شده، دستیابی به این اهداف، از یک سو همت مضاعف، جهاد علمی، تلاش و پشتکار دانش جویان و دانش پزوهان ایران اسلامی را می طلبد و از سوی دیگر، مستلزم هوشیاری و آمادگی سایر اقشار محترم کشورمان میباشد تا ان شاء الله هر دو گروه، دست در دست هم بتوانند توطئه ها و دسیسه های مافیای به ظاهر علمی را خنثی نمایند.
مثالی برای خوش خیال ها!
یکی از مشکلاتی که پیش روی منتقدان علمی « فرضیه ی تکامل » قرار دارد، مسئله ی خوش باوری عجیب بسیاری از عوام و خواص پیرامون مجامع علمی است! به نحوی که این عزیزان، تصور می نمایند که از دانشگاه ها، مجلات و منابع آکادمیک، چیزی جز حقیقت و راستی صادر نمیگردد! متاسفانه چنین خوش باوری در بین مجامع علمی و دانشگاهی کشور عزیزمان ایران نیز به چشم می خورد که ریشه ی آن نیز علاوه بر خوش بینی، عدم اعتماد به نفس در مقابل مجامع علمی خارج از کشور است!
البته مولف این مقاله، به جزأت می تواند بگوید که تعداد دانشمندان دانا، شریف، با وجدان و راستگو در مجامع آکادمیک و علمی مغرب زمین کم نیست! اما متاسفانه به دلیل تسلط شدید مافیای حامی تکامل در این کشورها، بسیاری از این دانشمندان، محتاط هستند و در مقالات علمی خود، اگر مطالبی داشته باشند که حتی کوچکترین تناقضی با « فرضیه ی تکامل » داشته باشد، سهواً یا عمداً به صورت گذرا و خلاصه، از روی مطلب مذکور رد میشوند! در بسیاری از موارد نیز نتایج چنین مطالعاتی دچار خودسانسوری میگردد تا مبادا مشکلاتی برای نویسندگان این مقالات ایجاد نماید!
به هر حال آن چه که در بسیاری از مجامع آکادمیک ملاحظه میگردد، این است که مافیای علمی حامی این مجامع که تأمین کننده ی امکانات مادی، مالی، لجستیکی و رسانه ای چنین محفل هایی است، حاصل تلاش بسیاری از دانشمندان را کانالیزه کرده و در جهت اهداف ایدئولوژیک، سیاسی، ضد مذهبی و استکباری خود قرار داده اجازه ی شکستن چنین حلقه ی مافیایی را نیز به هیچ کس نمی دهد! این مافیا به قدری قدرتمند میباشد که حتی در « نامگذاری » کشفیات علمی نیز دخالت کرده و آن ها را مطابق اهداف شیطانی خود، مورد بهره برداری و استثمار قرار می دهد!
مثال زیر، گوشه ای از این دسایس مافیای به ظاهر علمی را نشان می دهد:
بسیاری از مخاطبان محترم، احتمالاً با « کرم شب تاب : Firefly »(۲۴۲) چه در طبیعت و چه در رسانه های گروهی و فیلم های مستند، برخورد داشتهاند. تلالو و درخشش سبز مایل به زرد این حشرات (که به غلط کرم شب تاب نامیده میشوند!)، بسیار زیبا و چشم نواز است:(۲۴۲)
تصاویر مختلفی از انواع مختلف « کرم شب تاب : Firefly » و لاروهای آن، که تلالو و درخشش سبز رنگ مایل به زرد در محیط های تاریک دارند.
البته فقط « کرم شب تاب : Firefly »(۲۴۲) نیست که چنین تلالو و درخششی را در محیط های تاریک نشان می دهد؛ بلکه موجوداتی مانند باکتری « آلیویبریو فیشری : Aliivibrio fischeri »(۲۴۳)، « حلزون آب شیرین : Latia neritoides »(۲۴۴)، برخی « میگو ها » و برخی « ماهی های آب های عمیق » نیز تلالو و درخشش با رنگ های مختلف را بروز می دهند که این پدیده « زیست تابی : Bioluminescence »(۲۴۵) نامیده میشود.
اما نکته ی جالبی در مورد مکانیسم شیمیایی و بیولوژیک (زیست شناختی) این تلالو و درخشندگی موجودات زنده ی فوق، وجود دارد؛ نکته ی مذکور این است که خانواده ی ترکیبات شیمیایی مسبب « زیست تابی : Bioluminescence »، « لوسیفرین : Luciferin » و پروتئین های آنزیمی موثر بر این ترکیبات شیمیایی، « لوسیفراز : Luciferase » نامیده شدهاند!!!(۲۴۶)
تصاویری از چند ترکیب شیمیایی فعال در « زیست تابی : Bioluminescence » که « لوسیفرین : Luciferin » نامیده میشوند؛ « لوسیفرین » های فوق به ترتیب در « کرم شب تاب : Firefly » (شماره های ۱ و ۲)، « حلزون آب شیرین» (شماره ی ۳)، و « ماهی های آب های عمیق » و « میگو ها » (شماره ی ۴) یافت میشوند.
تصویر ۲ پروتئین آنزیمی موثر در پدیده ی « زیست تابی : Bioluminescence » که « لوسیفراز : Luciferase » نامیده میشوند. سمت راست، آنزیم« لوسیفراز » موجود در « کرم شب تاب : Firefly » و سمت چپ، آنزیم« لوسیفراز » موجود در برخی « باکتری » ها را به نمایش گذاشته است.
این نامگذاری در وهله ی اول ممکن است بسیار عادی به نظر برسد و بسیاری از مخاطبان محترم، ممکن است مشکلی در این نامگذاری احساس نکنند! اما توجه به کلمه ی « لوسیفر : Lucifer »، دسایس پشت پرده ی این نامگذاری را مشخص می نماید!
« لوسیفر : Lucifer » در آیین مسیحیت، جهان غرب، مجامع مخفی و حتی در بین « شیطان پرستان »، نمادی از شیطان و شخصیت های شیطانی است!(۲۴۷و۲۴۸) گرچه قرائت های مختلف آیین مسیحیت در این که « لوسیفر » خود شیطان است و یا از اعوان و انصار وی میباشد، با یکدیگر تفاوت دارند، اما در شیطانی بودن مفهوم « لوسیفر »، تفاوت زیادی با یکدیگر ندارند!(۲۴۷)
« لوسیفر : Lucifer » در آیین مسیحیت و جهان غرب نمادی از شیطان و شخصیت های شیطانی است!
همچنین در کتاب مرجع « شیطان پرستان » با عنوان « انجیل شیطانی : The Satanic Bible »، از « لوسیفر : Lucifer » به عنوان یکی از چهار « ولیعهد جهنم »، نام برده شده است و حتی یکی از بخش های عمده ی کتاب « انجیل شیطانی »، به نام « کتاب لوسیفر : Book of Lucifer »، نامگذاری شده است!:(۲۴۸)
در کتاب مرجع « شیطان پرستان » با عنوان « انجیل شیطانی : The Satanic Bible »، از « لوسیفر : Lucifer » به عنوان یکی از چهار « ولیعهد جهنم »، نام برده شده است و حتی یکی از بخش های عمده ی کتاب « انجیل شیطانی »، به نام « کتاب لوسیفر : Book of Lucifer »، نامگذاری شده است!
البته اگر این سوال از مافیای علمی حاضر در « زیست شناسی » پرسیده شود که آن ها به چه دلیلی از عبارت شیطانی « لوسیفر : Lucifer » برای نامگذاری ترکیبات شیمیایی و آنزیم های روشنی بخش و تلالو ساز موجودات زنده بهره جسته و آن ها را« لوسیفرین : Luciferin »(۲۴۶) و « لوسیفراز : Luciferase »(۲۴۶) نامیدهاند، ممکن است به آیات زیر از انجیل، استناد کنند:(۲۴۹)
Isaiah 14:12-15 : “How art thou fallen from heaven, O Lucifer, son of the morning! How art thou cut down to the ground, which didst weaken the nations! For thou hast said in thine heart, I will ascend into heaven, I will exalt my throne above the stars of God: I will sit also upon the mount of the congregation, in the sides of the north: I will ascend above the heights of the clouds; I will be like the most High. Yet thou shalt be brought down to hell, to the sides of the pit.”
کتاب اشعیاء نبی ۱۴:۱۲- ۱۵ : « ای لوسیفر! پسر صبح! چگونه از آسمان افتادهای؟ ای که امّتها را ذلیل میساختی، چهگونه به زمین افکنده شدهای؟ و تو در دل خود میگفتی: « به آسمان صعود نموده، کرسی خود را بالای ستارگان خدا خواهم افراشت، و بر کوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهم نمود. بالای بلندی های ابرها صعود کرده، مثل حضرت اعلی خواهم شد. » لکن به جهنم، به اسفلهای حفره فرود خواهی شد. ».(۲۴۹)
البته آیات فوق از انجیل مسیحیان و مطالب ذکر شده در کتاب مرجع شیطان پرستان یعنی « انجیل شیطانی : The Satanic Bible »، باز هم مفهوم شیطانی عبارت « لوسیفر : Lucifer » را در زبان انگلیسی نشان می دهد، اما مافیای علمی حاضر در علوم زیستی، ممکن است به دلیل ذکر عبارت « ای لوسیفر! پسر صبح! : O Lucifer, son of the morning! »(۲۴۹) در انجیل و اطلاق لفظ « پسر صبح: son of the morning »(۲۴۹) به « لوسیفر : Lucifer »، بگویند که به همین دلیل از این نام در جهت نامگذاری ترکیبات شیمیایی و آنزیم های روشنی بخش و تلالو ساز موجودات زنده بهره جسته، و آن ها را « لوسیفرین : Luciferin »(۲۴۶) و « لوسیفراز : Luciferase »(۲۴۶) نامیدهاند!!!
اما این توجیهات، دردی از آن ها دوا نمیکند! چرا که حداقل ۲۵ آیه در انجیل (اعم از عهد عتیق و عهد جدید) موجود هستند که به نور، روشنایی و تلالو خداوند اشاره کرده است. در زیر، بخشی از آن ها را ملاحظه فرمایید: (۲۵۰)
حال باید از مافیای قدرتمند حاضر در علوم زیستی پرسید که با وجود این همه آیات انجیل در رابطه با نور، روشنایی و تلالو پروردگار و عرش الهی(۲۴۹)، به چه دلیل آن ها نام شیطانی « لوسیفر : Lucifer » را برای نامگذاری ترکیبات شیمیایی و آنزیم های فعال در پدیده ی « زیست تابی : Bioluminescence »(۲۴۵) (همانند « لوسیفرین : Luciferin »(۲۴۶) و « لوسیفراز : Luciferase »(۲۴۶))، انتخاب کردهاند؟! به ویژه با توجه به مفهوم مثبت نور و درخشش در همه ی زبان ها و فرهنگ ها، به چه دلیل این مفهوم را در نام گذاریشان، به شیطان (لوسیفر) پیوند زدهاند؟! آیا نمی توانستند عبارات زیبایی همچون « آلمایتین : Almightin » و « آلمایتاز : Almightase » که از عبارت « ذات اقدس خداوند : Almighty » استخراج میشود را برای عوامل موثر در درخشش موجودات زنده به کار ببرند؟ آیا نمی توانستند عباراتی همچون « آنجلین : Angelin » و « آنجلاز : Angelase » را که از عبارت « فرشته : Angel » مشتق میشود، مورد استفاده قرار دهند؟!!!
آیا به راستی این اصرار مافیای قدرتمند علوم زیستی بر استفاده از عبارات و مفاهیم شیطانی در نامگذاری مفاهیم مثبت، از حقد و کینه ی آنان به ادیان الهی نشأت نمیگیرد؟ (به اولین مقاله از همین سلسله مقالات رجوع فرمایید.)(۲۵۱)
با توجه به مطالب ذکر شده، می توان دریافت که مافیای قدرتمند « ملحد » و « ضد خدا »، در جای جای علوم مختلف و بالاخص علوم زیستی، ریشه دوانده است و تلاش می نماید تا با تحریفات گسترده ی واقعیات علمی و حتی نامگذاری جهت دار اختراعات و اکتشافات، اهداف پلید خود را به نتیجه برساند!
بسیار جالب است که این مشکل، همه ی ابعاد علم را در بر میگیرد و تنها مختص « فرضیه ی تکامل » نیست! بلکه حتی شاخه های مختلف علوم زیستی همچون « بیولوژی مولکولی »، « بیوشیمی »، « ژنتیک » و … را نیز در برمیگیرد! (مسئله ی ذکر شده در مورد « لوسیفرین » و « لوسیفراز » در سطور فوق، یک مثال شاخص در این زمینه است!).
البته در حیطه ی مباحث مرتبط با « فرضیه ی تکامل »، دانشمندان « ملحد » طرفدار « فرضیه ی تکامل »، جسارت بیشتری از خود نشان داده و علناً شمشیر را از رو بستهاند! چاپ کتاب هایی همچون « توهم (هذیان) خدا : The God Delusion » و حمایت مالی، معنوی و تشکیلاتی از کمپین های « ضد خدا » و « ضد دین » همچون « کمپین اتوبوس های بی خدا : Atheist Bus Campaign » از سوی تکامل شناسان مشهوری همچون « ریچارد داوکینز : Richard Dawkins »(۲۵۲)، نشان می دهد که برخلاف ژست علم گرایانه و عقل محورانه ی بسیاری از « تکامل شناسان »، نه تنها ادعاهای آن ها با کشفیات علوم جدید مطابقت چندانی ندارد (تمامیبخش های مربوط به سلسله مقالات « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! ۴ و ۵ را ملاحظه فرمایید!)، بلکه دامنه ی تحرکات شیطانی آن ها از مسئله ی « خداناباوری » به « خدا ستیزی » رسیده است! به عبارت دیگر، آن ها نه تنها مسئله ی « عدم اعتقاد به خدا را » فقط به خودشان محدود نمیکنند، بلکه علناً در جهت ترویج « خداگریزی » و « خداستیزی » در جوامع مشغولند و در این راه، از تمامی امکانات مالی، علمی و تشکیلاتی خود بهره می جویند!
چاپ کتاب هایی همچون « توهم (هذیان) خدا : The God Delusion » و حمایت مالی، معنوی و تشکیلاتی از کمپین های « ضد خدا » و « ضد دین » همچون « کمپین اتوبوس های بی خدا : Atheist Bus Campaign » از سوی تکامل شناسان مشهوری همچون « ریچارد داوکینز : Richard Dawkins »، نشان می دهد که برخلاف ژست علم گرایانه و عقل محورانه ی بسیاری از « تکامل شناسان »، نه تنها ادعاهای آن ها با کشفیات علوم جدید مطابقت چندانی ندارد (تمامیبخش های مربوط به سلسله مقالات « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! ۴ و ۵ را ملاحظه فرمایید!)، بلکه دامنه ی تحرکات شیطانی آن ها از مسئله ی « خداناباوری » به « خدا ستیزی » رسیده است! به عبارت دیگر، آن ها نه تنها مسئله ی « عدم اعتقاد به خدا را » فقط به خودشان محدود نمیکنند، بلکه علناً در جهت ترویج « خداگریزی » و « خداستیزی » در جوامع مشغولند و در این راه، از تمامی امکانات مالی، علمی و تشکیلاتی خود بهره می جویند!
حال از دوستان خوش باوری که فریب مافیای علوم زیستی و بالاخص « تکامل شناسان » و طرفداران آن ها را می خورند و تصور میکنند که تحرکات تکامل شناسان تنها به مطالعات علمی و چاپ کتب و مقالات به ظاهر علمی محدود میشود، باید پرسید که چگونه این تحرکات « تکامل شناسان » را در ترویج « خداستیزی » (نه حتی « خدا گریزی! »)، توجیه میکنند؟!!! چرا این دوستان خوش باور، « منتقدان فرضیه ی تکامل » را به دخالت دادن مباحث اعتقادی و دینی در مباحثات متهم می نمایند، اما در مقابل تحرکات فراوان غیر علمی « خدا ستیزانه » و « دین ستیزانه » ی تکامل شناسان، زبان به اعتراض نمیگشایند؟!!! قطعاً چنین برخورد دوگانه ای، خلاف روح علم میباشد!!!
البته مثال های فوق، تنها موارد معدودی از دسایس بی شمار مافیای علمیبوده و اشاره به موارد دیگر، خارج از دستور کار این سلسله مقالات میباشد؛ اما این مثال ها نشان می دهد که خوش بینی افراطی نسبت به آن چه که جامعه ی علمی نامیده میشود، دور از تدبیر و دوراندیشی است! امید است که مخاطبان محترم به این مسئله توجه داشته باشند!
دستورالعملی برای جلوگیری از فریب خوردگی!
تا این بخش از سلسله مقالات، حدود ۳۰ درصد از شواهد علمی موجود علیه « فرضیه ی تکامل » ارایه گردیده است و ان شاء الله در قسمت های آتی نیز بقیه ی شواهد علمی موجود علیه « فرضیه ی تکامل »، خدمت مخاطبان محترم عرضه خواهد شد.
اما با شواهد فعلی ارایه شده نیز، اطلاعات کافی جهت ممانعت از فریب خوردن از ادعاهای آتی « تکامل شناسان » به خصوص در حوزه « فسیل شناسی » و « DNA باستانی : Ancient DNA »، در دست میباشد! به عبارت دیگر، مخاطبان محترم، اگر از این پس با ادعاهای « تکامل شناسان » در موارد مرتبط با « فسیل شناسی » و « DNA باستانی : Ancient DNA » مواجه گردند، می توانند با استفاده از دستورالعمل زیر، از فریب خوردگی!!! خود توسط « تکامل شناسان » خودداری فرمایند:
الف) در برخورد با ادعاهای « تکامل شناسان » پیرامون کشف « فسیل های جدید » یا « کشف مطالب جدید » از فسیل های کشف شده طی سال های قبل، مخاطبان محترم می توانند پرسش ها و سوالات زیر را مطرح نمایند و پاسخ آن ها را از مقالات مذکور، طلب کنند:
۱ – طول عمر منتسب به فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، بر اساس چه ابزارها و روش هایی اندازه گیری شده است؟
۲ – در صورت استفاده از روش « زمان سنجی رادیومتریک : Radiometric Dating »، « تکامل شناسان » چه راه حلی برای مقابله با اثرات « فشار محیطی »، « وضعیت شیمیایی محیط »، « اثر شراره های خورشیدی »، « نوسانات فاصله ی زمین تا خورشید » و … بر سرعت « واپاشی هسته ای : Radioactive Decay » و نیز مسئله ی احتمال بروز ناخالصی « گزنولیت : Xenolith » در نمونه ی مورد مطالعه، اندیشیدهاند؟ (قطعاً جواب مناسبی برای این سوال نخواهند داشت!)
۳ – چه تعداد و چند نمونه از فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان » در طبیعت کشف شده است؟
۴ – آیا فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان » کامل میباشد، یا این که تنها بخش های خاصی از بدن (شامل فک، استخوان ناقص لگن، تکه ای از استخوان جمجمه و …) را کشف نمودهاند؟
۵ – در فسیل مورد ادعای تکامل شناسان، چگونه احتمال وجود بیماری های مسبب تغییرات اسکلتی و استخوانی (همچون « بیماری پاژه ی استخوان : Paget’s disease of bone »(۲۶)، « آکندروپلازی : Achondroplasia »(۱۹)، « آکرومگالی : Acromegaly »(۲۵)، « کوتولگی : Dwarfism »(۲۴))، و کمبود ویتامین D رد شده است؟
۶ – در فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه تفاوت های بین جنس زن و مرد، مورد بررسی قرار گرفته است و چگونه جنسیت فسیل تعیین شده است؟
۷ – در فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه تفاوت های سنی (کودک، نوجوان، جوان، بالغ و پیر) مورد بررسی قرار گرفته است؟
۸ – در فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه احتمال « دورگه : Hybrid » بودن، رد شده است؟
۹ – در فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه احتمال بروز بیماری های مسبب تغییر شکل جمجمه ای همچون « سر قایقی (اسکافو سفالی) : Scaphocephaly »(۲۹) یا به عبارت دیگر « دولیکو سفالی : Dolichocephaly »(۳۰)، « سر مورب (پلاژیو سفالی) : Plagiocephaly »(۳۱)، « سر مثلثی (تریگونو سفالی) : Trigonocephaly »(۳۲)، « سر پهن (براکی سفالی) : Brachycephaly »(۳۳) و … رد شده است؟
۱۰ – در فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه تفاوت های بین نژادی (همچون اختلاف جثه، اختلافات اسکلتی، اختلافات ظاهری اندام ها و …) مورد بررسی قرار گرفته است؟
۱۱ – در فسیل های مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه مسئله ی « بافت های نرمیکه در فسیل ها ممکن است ردی بر جای نگذارند (مثل خرطوم و …) »، مورد بررسی قرار گرفته و احتمال وجود این گونه بافت های نرم در فسیل مربوطه، لحاظ شده است؟
۱۲ – در فسیل های مورد ادعای « تکامل شناسان »، به خصوص فسیل های مربوط به « انسان ساها : Hominids »، چگونه احتمال دستکاری های جمجمه ای توسط ابزار ها (همانند آنچه در اقوام سرخپوست، مایاها، اینکاها، « نئاندرتال های موسوم به Shanidar 1 و Shanidar 5 » و … به وفور ملاحظه میگردد)، مورد بررسی قرار گرفته و احتمال بروز این مسئله، رد شده است؟
۱۳ – آیا فسیل مورد ادعای « تکامل شناسان »، نماینده ی مناسبی از فسیل های مورد مطالعه میباشد؟ (جواب این سوال، قطعاً خیر میباشد! چون ۱ فسیل نمی تواند نماینده ی مناسبی از یک جمعیت باشد!)
۱۴ – در فسیل های مورد ادعای « تکامل شناسان » به خصوص فسیل های منتسب به « انسان ساها : Hominids »، چگونه تغییرات فسیلی ناشی از عادات زندگی و حتی روش های خوابیدن! (مانند آن چه در مثال مربوط به افزایش بروز ناهنجاری پلاژیو سفالی بعد از به پشت خواباندن نوزادان ذکر شد!)، مورد بررسی قرار گرفته است؟
مقالات و فیلم های به اصطلاح مستند تکامل شناسان، قطعاً در پاسخ به انبوه سوال های فوق، پاسخ مناسبی نخواهند داشت!
ب) در برخورد با ادعاهای « تکامل شناسان » پیرامون مطالعات مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » بر روی فسیل های کشف شده، مخاطبان محترم می توانند پرسش ها و سوالات زیر را مطرح نمایند و پاسخ آن ها را از مقالات مذکور، طلب کنند:
۱ – مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، بر اساس کدام نوع DNA (DNA میتوکندریال (mtDNA) یا DNA هسته ای) انجام شده است؟
۲ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چه تمهیداتی برای مقابله با مشکل تغییرات پس از مرگ DNA اندیشیده شده است؟
۳ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چه تمهیداتی برای مقابله با مشکل « آلودگی : Contamination » نمونه ی DNA حاصل از فسیل، با DNA های موجود در محیط (اعم از DNA پوست پژوهشگران، DNA باکتری های محیطی، DNA باقیمانده از مطالعات قبلی در محیط آزمایشگاه و …) اندیشیده شده است؟
۴ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، از چه روشی استفاده شود؟ با توجه به نبود روش استاندارد و جهانشمول، چه تمهیداتی جهت بهتر انجام شدن این مطالعات، اندیشیده شده است؟
۵ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چه تمهیداتی برای مشخص کردن ویروس های احتمالی که ژنوم و DNA خود را در لا به لای DNA موجود زنده وارد می نمایند، اندیشیده شده است؟ (قطعاً جواب مناسبی برای این سوال نخواهند داشت! چرا که هنوز بسیاری از ویروس های موجود در طبیعت، کشف نشدهاند!)
۶ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، DNA چند فسیل مورد بررسی قرار گرفته است؟
۷ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چه میزان از DNA سلولی موجود در فسیل ها، مورد بررسی قرار گرفته است؟ آیا در فسیل های منتسب به « انسان ساها : Hominids »، تمامی قطعات DNA هسته ای (بیش از ۷ میلیارد جفت باز (نوکلئوتید)) و DNA میتوکندریال (mtDNA) (حدود ۱۶۴۰۰ جفت باز (نوکلئوتید)) تحت مطالعه قرار گرفته است، یا تنها بخش هایی از این ۷ میلیارد جفت باز (نوکلئوتید) تحت بررسی قرار گرفته است؟ (قطعاً در بیش از % ۹۹ مطالعات مورد ادعای تکامل شناسان، فقط بخشی از DNA مورد مطالعه قرار گرفته است!)
۸ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه احتمال وجود بیماری های شناخته شده یا ناشناخته ی « کروموزومی » و « ژنتیکی » در DNA فسیل مورد مطالعه رد شده است؟ (به خصوص در مورد بیماری های ناشناخته، قطعاً جواب مناسبی برای این سوال، نخواهند داشت!)
۹ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، چگونه مسئله ی تفاوت های موجود بین DNA افراد مختلف یک گونه از نژاد های گوناگون، مورد بررسی قرار گرفته است؟ آیا احتمال بروز این گونه تفاوت ها در DNA مورد مطالعه، مورد توجه محققان بوده است؟
۱۰ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، آیا DNA فسیل مذکور، نماینده ی مناسبی برای « گونه » ی مورد ادعای تکامل شناسان میباشد؟ آیا صرفاً با مطالعه ی DNA مربوط به فقط ۱، ۲، ۱۰ یا حتی ۱۰۰ فسیل، می توان ادعا کرد که DNA های مذکور، نماینده ی DNA مربوط به جمعیت چند صد هزار نفری، چند میلیونی و چند میلیاردی مد نظر میباشد؟ (جواب این سوال قطعاً خیر میباشد!)
۱۱ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA »، هنگامیکه « تکامل شناسان » ادعا میکنند که « در مقایسه ی DNA فسیل مکشوفه با DNA انسان های امروزی، شباهت ها و تفاوت هایی یافت شده است »، چنین ادعایی چقدر صحت دارد؟ با توجه به نبود « DNA مرجع » و « DNA نماینده » برای انسان های کنونی، تکامل شناسان DNA فسیل مذکور را با چه DNA یی مقایسه نمودهاند؟ آیا DNA انسان امروزی که با DNA فسیل مقایسه شده است، نماینده ی مناسبی از DNA بیش از ۷ میلیارد انسان امروزی موجود بر روی کره ی زمین میباشد؟ (جواب این سوال قطعاً خیر میباشد!)
۱۲ – در صورت استفاده ی تکامل شناسان از « DNA میتوکندریال (mtDNA) » در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » بر روی فسیل مورد نظر، آن ها چه مفروضاتی را در نظر گرفتهاند؟
۱۳ – با توجه به باطل شدن مفروضات قبلی در مورد سرعت جهش در « DNA میتوکندریال (mtDNA) »، چرا « تکامل شناسان » هنوز از مفروضات غلط قبلی در مطالعات مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » استفاده می نمایند؟
۱۴ – با توجه به باطل شدن مفروضات قبلی در مورد « DNA میتوکندریال (mtDNA) و کشف پدیده ی هتروپلاسمی در آن ها که از بافتی به بافت دیگر یا سنی به سن دیگر نیز تغییر میکند، چرا « تکامل شناسان » هنوز از مفروضات غلط قبلی در مطالعات مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » استفاده می نمایند؟
۱۵ – با توجه به باطل شدن مفروضات قبلی در مورد « DNA میتوکندریال (mtDNA) » و کشف پدیده ی توارث پدری در « DNA میتوکندریال (mtDNA) »، چرا « تکامل شناسان » هنوز از مفروضات غلط قبلی در مطالعات مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » استفاده می نمایند؟
۱۶ – در مطالعه ی مبتنی بر پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » مورد ادعای « تکامل شناسان »، آیا فقط یک ژن و یک قطعه از DNA بررسی شده است، یا چند ژن و چند قطعه از DNA مورد بررسی قرار گرفته است؟ در صورت بررسی چند ژن، آیا همه ی آن ها نتایج مشابهی به دست دادهاند، یا این که نتایج آن ها با هم تناقض داشته است؟ در مطالعات انجام شده بر روی چند ژن، آیا « تکامل شناسان » حقیقتاً و با صداقت، بخشی از نتایجی را که با بقیه ی بخش های مطالعات آن ها، تناقض و ناهمخوانی داشته، منتشر نمودهاند؟
۱۷ – در صورت ادعای بروز آمیزش بارور بین چند گروه از « انسان ساها : Hominids » ی ماقبل تاریخ با یکدیگر و با انسان های به اصطلاح مدرن در مطالعات مبتنی بر « DNA باستانی : Ancient DNA »، « تکامل شناسان » چه توجیهی برای این مسئله دارند؟ اگر مسئله ی « آمیزش : Interbreeding » باور گروه های مختلف « انسان ساها : Hominids » (همچون نئاندرتال ها، هوموارکتوس ها، هوموهایدلبرگنسیس ها، دنیسووان ها و …) با یکدیگر و با انسان های به اصطلاح مدرن و انتقال ژن آن ها به انسان های امروزی را بپذیریم، آیا نمی توان نتیجه گرفت که انسان های به اصطلاح مدرن، نئاندرتال ها، هوموارکتوس ها، هوموهایدلبرگنسیس ها، دنیسووان ها و … همگی متعلق به یک گونه یعنی « انسان » هستند و از « گونه های مجزا » نمیباشند؟ (قطعاً جواب مناسبی برای این سوال نخواهند داشت!)
۱۸ – حتی اگر « تکامل شناسان » بخواهند مسئله ی آمیزش بارور (Interbreeding) گروه های مختلف « انسان ساها : Hominids » (همچون نئاندرتال ها، هوموارکتوس ها، هوموهایدلبرگنسیس ها، دنیسووان ها و …) با یکدیگر و با انسان های به اصطلاح مدرن و انتقال ژن آن ها به انسان های امروزی را توجیه نمایند و بگویند که فعلاً تعریف مشخصی برای « گونه » از نظر علمی وجود ندارد!!!، آیا این توجیه آن ها خطر بزرگی برای خود آن ها محسوب نمیشود؟ آیا چنین توجیهی موجب نحواهد شد تا این شبهه مطرح گردد که با توجه به این که هنوز تعریف دقیق « گونه » مشخص نشده است، آن ها چه گونه دم از فرضیه ی تکاملی می زنند که یکی از مفاهیم اصلی آن، « تغییر گونه ها » و « تکامل گونه ها » میباشد؟ (قطعاً جواب مناسبی برای این سوال نخواهند داشت!)
۱۹ – هنگامی تکامل شناسان برای فرار از انتقادات منتقدان به توجیهاتی همچون « تفاوت سرعت روند تکاملی » در « موجودات زنده » ی مختلف متوسل میشوند، آیا این توجیهات بیش از هر چیز، علیه خودشان عمل نخواهد کرد؟!!! آیا این توجیهات مضحک آن ها، زمینه ی زیر سوال بردن درخت های « فیلوژنتیک » مورد استناد آن ها را فراهم نخواهد نمود؟!!!
مقالات و فیلم های به اصطلاح مستند تکامل شناسان، قطعاً در پاسخ به انبوه سوال های فوق، پاسخ مناسبی نخواهند داشت!
بدین ترتیب، با رعایت دستورالعمل فوق، حتی با علم به این که تا مقاله ی حاضر، فقط % ۳۰ شواهد علمی علیه « فرضیه ی تکامل » ارایه شده است!، باز هم می توان در مقابل ادعاهای « تکامل شناسان »، شبهات و سوالات متعددی مطرح کرد و از فریب خوردن توسط آنان و تبعیت بی چون و چرا از پروپاگاندایی که آن ها ایجاد می نمایند، خودداری نمود!
جمع بندی کلی مبحث فسیل شناسی و سخن پایانی
همان گونه که در مقالات « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! – ۴ »(۲) و « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! – ۵ » ملاحظه فرمودید، « فسیل ها » آیینه ی مناسبی از موجودات زنده ی ماقبل تاریخ نیستند! و ادعاهایی که تکامل شناسان پیرامون « فسیل ها » مطرح می نمایند، ادعاهای گزافی بیش نیست!
به عبارت دیگر، هنگامیکه « تکامل شناسان » با اعتماد به نفس و قطعیت فراوان از کشف فسیل ها و حتی آنالیز DNA برخی از آن ها بر اساس پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA »، سخن میگویند، ممکن است ادعاهای آنان اغوا کننده باشد؛ اما هنگامیکه در بوته ی نقد علمی قرار میگیرند، جزء به جزء این ادعاها با ابهامات، ایرادات، و اشکالات جدی مواجه میگردد! به نحوی که این ابهامات، از مسئله ی طول عمر فسیل ها و ایرادات روش« زمان سنجی رادیومتریک : Radiometric Dating »(۲) شروع شده و با ابهامات پیش روی ماهیت واقعی فسیل ها (اعم از بیمار یا سالم بودن، جنسیت فسیل، و …) ادامه یافته و با ایرادات و ضعف های متعدد در مطالعه ی DNA فسیل ها بر اساس پروتکل « DNA باستانی : Ancient DNA » خاتمه مییابد!
در طی قسمت های ۴ و ۵ این سلسله مقالات، مفصلاً پیرامون ضعف ها، اشکالات، ایرادات و ابهامات موجود در مطالعات فسیلی بحث شد و مستندات علمی متعدد در این خصوص ارایه گردید که بیش از % ۹۵ آن ها مربوط به مقالات منتشر شده طی سال های ۲۰۰۰ میلادی تا ژانویه ی ۲۰۱۴ میلادی و منتشر شده در مقالات مشهور علمیبوده است!
مطابق مطالب مطرح شده در این بخش از سلسله مقالات، مشخص میگردد که برخلاف ادعای تکامل شناسان، فسیل ها از دقت کافی برای مطالعه پیرامون موجودات زنده ی ماقبل تاریخ برخوردار نیستند!
به عبارت دیگر، فسیل ها آیینه ی مناسبی از وضعیت حیات در قرون و اعصار گذشته نیستند و آن چه که تکامل شناسان در این رابطه، ادعا میکنند، ادعای گزافی بیش نیست! چرا که علاوه بر فریبکاری های و خباثت های عمدی آن ها در ارایه ی گزینشی مطالب علمی، بسیاری از اطلاعاتی که آن ها ادعاهای خود را بر پایه ی آن ها مطرح می نمودند، امروزه فاقد اعتبار بوده، و ضعف ها، ایرادات و سهل انگاری های موجود در این مفروضات قدیمی، کاملاً به اثبات رسیده است! (البته تکامل شناسان این کشفیات جدید را نیز عمدتاً سانسور میکنند!)
در هر حال، ممکن است این نکته در این قسمت مطرح شود که اصولاً تغییر در اطلاعات، داده ها و تحلیل ها، بخشی از ذات علم است و قطعاً با پیشرفت های علمی، بخشی از اطلاعات علمی قبلی، مورد بازبینی، تغییر، حذف و تعدیل قرار میگیرد!
این نکته، مسئله ی مهمی است که خود ما نیز بر آن صحه میگذاریم و به آن معتقدیم! اما به همین دلیل معتقدیم که طرفداران « فرضیه ی تکامل »، نباید بر صحت ادعای خویش، اصرار داشته باشند و ادعای گزاف اثبات شده و قطعی بودن « فرضیه ی تکامل »، و استفاده از عبارت جعلی « نظریه ی تکامل » را داشته باشند!!! زیرا همان گونه که در قسمت ۳ این سلسله مقالات با استفاده از مستندات علمی عنوان کردیم، « فرضیه ی تکامل » به هیچ عنوان لیاقت اطلاق عبارت « نظریه : Theory » یا « واقعیت : Fact » را ندارد!(۱۳۸)
متاسفانه تکامل شناسان بر خلاف ظاهر روشنفکرانه و ادعاهای به ظاهر علمیکه دارند، از درک پیچیدگی ها و عظمت علم، عاجزند و ادعاهای خود را بر مفروضاتی کاملاً ضعیف، ساده انگارانه و کودکانه بنا نهادهاند! حال آن که پیچیدگی ها و عظمت علم، بسیار بیشتر از آن چیزی است که آن ها تصور می نمایند و افق علم، از تصورات آن ها، بسیار گسترده تر میباشد، و روز به روز نیز بر این گستردگی افزوده میشود! آن ها هنوز تمامی موجودات زنده ی عالم را کشف نکردهاند! هنوز تمامی مولکول ها و پروتئین های موجود بر روی سطح گلبول های سفید خون را نشناختهاند! هنوز بسیاری از ارتباطات چند جانبه ی موجودات زنده را کشف نکردهاند! هنوز …! اما علی رغم تمامی این مجهولات و نادانی های « تکامل شناسان » در حوزه های مذکور، آن ها ادعا می نمایند که « فرضیه ی تکامل »، اثبات شده و قطعی میباشد!!! به راستی فرضیه ای که هنوز اجزای آن عمدتاً مجهول و ناشناخته مانده است، چگونه می تواند صحت و دقت کافی داشته باشد؟!!!
البته تکامل شناسان از حربه های گوناگونی برای پوشاندن ضعف های علمی خود استفاده میکنند که یکی از آن ها، شلوغ کاری و پیچیده نمایی در ارایه ی مطالب علمی است! به نحوی که تلاش می نمایند تا ضعف های علمی خود را به وسیله ی اصطلاحات دهان پرکن، روش های پیچیده همچون روش های مبتنی بر ژنتیک، پروتئومیک و …، و نیز ارایه ی همزمان انبوهی از اطلاعات به مخاطبان، پنهان نمایند! اما هنگامیکه پله پله، مرحله به مرحله و گام به گام، ادعاهای آنان به وسیله ی روش های علمیبررسی میگردد، مشخص میگردد که در پس همه ی شلوغ کاری ها و پیچیده نمایی ها، انبوهی از اطلاعات غلط، مفروضات ساده انگارانه و روش های ناصحیح وجود دارد!!! به عبارت دیگر، « تکامل شناسان » همچون شاگرد ضعیفی می مانند که درس ریاضی را بلد نیست و راه حل سوالات جلسه ی امتحان ریاضی را نمی داند، اما با ذکر چند فرمول پیشرفته از مباحثی همچون انتگرال، مشتق، حد، مثلثات و … تلاش میکند تا ذهن معلم ریاضی خود را از ناتوانی در پاسخ به سوالات منحرف نموده و معلم خود را مجاب به دادن نمره ی قبولی به خود نماید!!! حال آن که این شاگرد ضعیف و بی سواد، حتی نمی داند که چه اطلاعات و چه مفروضاتی را در کدام فرمول قرار دهد که به جواب درست رهنمون شود!!! آری! « تکامل شناسان » نیز همچون شاگردی ضعیف، تنها با شلوغ کاری و پیچیده نمایی، تلاش میکنند تا با ایجاد سردرگمی در مخاطبانشان، آن ها را مجاب به پذیرفتن ادعاهایشان کنند! حال آن که بسیاری از مفروضات پایه و اطلاعات بنیادین آن ها، در مرداب جهل، نادانی و ساده انگاری، غوطه ور است!
تناقضات، ایرادات و اشکالات موجود در ادعاهای « تکامل شناسان »، به قدری فراوان و در دسترس میباشد که کار منتقدان را بسیار سهل و آسوده می نماید! به نحوی که ما در این سلسله مقالات، تنها بر اساس تناقضات و ایرادات موجود در مقالات « تکامل شناسان »، انتقادات خود را بیان نموده ایم و تمامی مستندات خود را نیز از دل مقالات منتسب به « تکامل شناسان » استخراج نموده ایم! در واقع، ایرادات و تناقضات موجود در مقالات به ظاهر پیشرفته ی « تکامل شناسان »، به قدری زیاد و سهل الوصول است که تمامی منابع و مأخذ علمی مقاله ی کنونی ما، از مقالات و کتب « تکامل شناسان » استخراج شده است تا از یک سو تناقضات این مقالات و یافته هایشان را با یکدیگر، به مخاطبان محترم متذکر گردیم، و از سوی دیگر نیز مانع ایرادات بنی اسرائیلی طرفداران فرضیه ی تکامل شویم! بالطبع با این ترفند، طرفداران و عاشقان « فرضیه ی تکامل » نمی توانند ما را به استناد به مقالات دانشمندان « خلقت گرا » متهم نمایند! چرا که تمامی منابع مقاله ی کنونی ما را، مقالات دانشمندان « تکامل شناس » و « تکامل گرا » تشکیل می دهد و انتقادات مطرح شده از سوی ما نیز دقیقاً بر اساس تناقضات و ایرادات چنین مقالاتی عنوان شده است!
اما نکته ی مهم دیگری که مخاطبان محترم باید به آن توجه داشته باشند، این است که بسیاری از طرفداران « فرضیه ی تکامل » حتی برخی از طرفداران این فرضیه در کشورمان (نه همه ی آن ها)، دنیا و آخرت خود را بر اساس آموخته های خود از « داروینیسم » و « فرضیه ی تکامل » بنا کردهاند و با دیدگاه ماتریالیستی و ماده گرایانه ی مبتنی بر قبول « فرضیه ی تکامل »، سال های سال به زندگی پرداختهاند؛ قطعاً برای چنین افرادی، مسئله ی قبول یا رد « فرضیه ی تکامل »، مسئله ی مرگ و زندگی است و دیدگاه مذهبی این افراد نیز با این فرضیه پیوند خورده است! بنابراین آن ها تمامی تلاش خود را خواهند نمود تا از باورهای ذهنی قبلی خود با چنگ و دندان دفاع نمایند! این افراد ممکن است در ظاهر ادعا کنند که بحث آن ها در دفاع از « فرضیه ی تکامل »، یک بحث علمی و مبتنی بر دانش است، اما در عمل و به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، تلاش ها و دست و پا زدن هایشان، تنها برای حفاظت از باورهایی است که سال ها با آن ها زیستهاند!
افرادی که سال ها است با تکیه بر « فرضیه ی تکامل »، از خداوند متعال دست کشیده و زندگی بدون خدا و فارغ از قید و بند اخلاقی را تجربه کردهاند، حال بعد از ۳۰ یا ۴۰ سال، به راحتی نمی توانند غلط بودن باورهای قبلی خود را بپذیرند! چرا که پذیرفتن غلط بودن باورهای قبلیشان، به معنای پذیرفتن ۳۰ سال زندگی لاقید و بی بند و بار میباشد! بالطبع برای چنین افرادی، دفاع از « فرضیه ی تکامل » به هر قیمتی، آسان تر از پذیرفتن غلط بودن « فرضیه ی تکامل » و جبران تمام اشتباهات سال های سپری شده از زندگیشان میباشد! (البته افرادی که « فرضیه ی تکامل »، باورهای مذهبی و اخلاقی قبلیشان را تحت تأثیر قرار نداده و نابود نکرده است، راحت تر می توانند در مورد صحیح یا غلط بودن « فرضیه ی تکامل »، تصمیم بگیرند!)
در پایان به این نکته اشاره می نماییم که در مقاله ی حاضر، تنها به صورت اختصاصی به مباحث مرتبط با فسیل شناسی و متعلقات آن (از جمله بررسی DNA فسیل ها) پرداخته شد! اما ایرادات و ابهامات پیش روی « فرضیه ی تکامل » اتمام نیافته است و ان شاء الله در طی مقالات آتی، ابهامات مربوط به « آنالیز های ژنتیکی »، « درخت های فیلوژنتیک »، « آناتومی مقایسه ای »، مسئله ی موسوم به « انتخاب طبیعی » و … به تفصیل و با استفاده از اسناد و مدارک، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. فلذا از همه ی مخاطبان محترم درخواست میگردد تا ضمن ارایه ی پیشنهادات و انتقادات در قالب علمی، از تعجیل در مباحثه پیرامون مطالبی که در مقالات آتی مطرح خواهند گردید، فعلاً خودداری فرمایند و اجازه دهند تا این مطالب، در جای خود، مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
به لطف باری تعالی، با آغاز قرن ۲۱ و پیشرفت های خیره کننده ی علمی، روز به روز بر تعداد شواهدی که ادعاهای تکامل شناسان را به چالش میکشد، افزوده شده است و فریبکاری ها و خودسانسوری های مافیای به اصطلاح علمی نیز نمی تواند، مانع از دستیابی به این اطلاعات گردد.
ان شاء الله با یاری خداوند متعال و تلاش دانش پژوهان و دانشمندان ایران اسلامی، مطالعات بیشتر در حیطه ی « فرضیه ی تکامل »، روز به روز توسعه ی بیشتری خواهد یافت و مافیای حامی « فرضیه ی تکامل »، مجبور به عقب نشینی خواهد گشت.
به امید روزی که معصومیت علم، از تجاوز و دستبرد نامحرمان، دور بماند.
کاری از: خادم الامام (عج) – اسفند ۱۳۹۱ الی اسفند ۱۳۹۲
پایان مباحث مربوط به فسیل شناسی (اتمام مقاله ی « فرضیه ی تکامل: منطقه ی ممنوعه! – ۵ »)
تذکر بسیار مهم: انتشار مطالب مندرج در این سلسله مقالات، با ذکر منبع (وبسایت « وعده ی صادق »)، کاملاً مجاز خواهد بود؛ اما انتشار مطالب مندرج در این سلسله مقالات، بدون ذکر منبع، از نظر شرعی، قانونی و اخلاقی مجاز نمیباشد و وبسایت « وعده ی صادق » به صورت جدی و بدون اغماض، با خاطیان برخورد خواهد کرد.
منابع و مآخذ
۲۴۰ –
Johan Bollen, Marko A. Rodriguez, and Herbert Van de Sompel. Journal status. Scientometrics, 69(3), December 2006 (DOI: 10.1007/s11192-006-0176-z).
۲۴۱ – کتاب انگل شناسی پزشکی، تألیف نوا فرانکلین و هارولد براون، ترجمه ی دکتر عمید اطهری، ناشر: نشر آییژ، چاپ ششم، ۱۳۸۲، صفحه ی ۱۰۸.
۲۴۲ –
http://www.answers.com/topic/firefly-1
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Firefly
۲۴۳ –
http://www.answers.com/topic/aliivibrio-fischeri
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Aliivibrio_fischeri
۲۴۴ –
http://www.answers.com/topic/latia-neritoides
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Latia_neritoides
۲۴۵ –
http://www.answers.com/topic/bioluminescence
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Bioluminescence
۲۴۶ –
Marques S.M., Esteves da Silva J.C. Firefly bioluminescence: a mechanistic approach of luciferase catalyzed reactions. IUBMB Life 2009; 61(1): 6–۱۷.
و
Keyaerts M, Remory I, Caveliers V, Breckpot K, Bos TJ, et al. (2012) Inhibition of Firefly Luciferase by General Anesthetics: Effect on In Vitro and In Vivo Bioluminescence Imaging. PLoS ONE 7(1): e30061. doi:10.1371/journal.pone.0030061
و
T. O. Baldwin (1996) Firefly luciferase: the structure is known, but the mystery remains. Structure 4, 223-228.
و
http://www.answers.com/topic/luciferase
و
http://www.answers.com/topic/luciferin
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Luciferase
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Luciferin
۲۴۷ –
http://www.markbeast.com/satan/lucifer-satan-devil.htm
و
http://www.answers.com/topic/lucifer
۲۴۸ –
The Satanic Bible (E-Book), Anton LaVey; Avon Publishers; (1969), (Chapter: The Book of Lucifer).
۲۴۹ – انجیل، عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی، فصل ۱۴، آیه ی ۱۲ (نسخه ی اصلی انجیل پادشاه جیمز).
و
http://biblehub.com/kjv/isaiah/14.htm
و
http://www.biblebell.org/angels/satan2.html
۲۵۰ –
http://voices.yahoo.com/25-bible-verses-light-gods-light-guidance-elimination-5298971.html?cat=34
۲۵۱ –
http://www.alvadossadegh.com/fa/vijhe-13/16106-1-q-16106.html
۲۵۲ –
http://www.answers.com/topic/richard-dawkins-british-ethologist
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Richard_Dawkins
و
http://www.answers.com/topic/atheist-bus-campaign
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Atheist_Bus_Campaign