برای مهربان بودن با یکدیگر، منتظر نباشید دولت بیاید و فرهنگ سازی کند تا ما همدیگر را دوست داشته باشیم. از همین امروز به اصالت انسانی خویش برگردیم، انسان ها را دوست بداریم و رفتار مهربانانه تری داشته باشیم، به همین سادگی.
– در شیرهای پرچرب، روغن پالم که برای سلامتی مضر است می ریزند و به مردم می فروشند.
– در اکثر تن ماهی ها، روغن نباتی را به جای روغن ماهی می ریزند و به مردم می فروشند.
– قبل از زدوده شدن سموم کشاورزی از روی میوه ها، آنها را می چینند و به مردم می فروشند.
– دو میلیون خودرو و سه میلیون موتورسیکلت معاینه فنی ندارند.
– ۱۵ میلیون پرونده مفتوح قضایی در محاکم کشور در جریان است.
– از اول فرودین تا آخر دی سال گذشته، فقط در تهران، ۹۰ هزار نفر به دلیل نزاع به پزشکی قانونی تهران مراجعه کردهاند. آمار کل کشور بیشتر است.
– در تعطیلات عید فطر که جاده های شمال به دلیل کثرت مسافران قفل شد، برخی فروشندگان بین راهی، یک بطری آب معدنی را تا ۱۰ هزار تومان به مسافران مانده در راه فروختند.
– ….
این لیست را می توان همچنان ادامه داد اما واقعیت این است که با فهرست کردن رنج هایی که میبریم، کاری از پیش نمی رود.
پس چه باید کرد؟
شاید بهتر باشد کارخانه هایی که لبنیات آلوده به پالم به مردم می دهند را پلمپ کنیم و تولید کنندگان متقلب تن ماهی را به مجازات های نقدی سنگین ( نه! خیلی سنگین) محکوم نماییم.
شاید بهتر باشد از همین امروز، علاوه بر پارکینگ های شهر، بیابان های اطراف شهرها را هم تبدیل به پارکینگ کنیم و همه خودروها و موتورسیکلت های فاقد معاینه را به پارکینگ های شهری و بیابانی منتقل کنیم.
شاید یکی از راهکارهای لازم برای کاهش تعداد پرونده های قضایی این باشد که تعداد قضات بیشتری در دستگاه قضایی استخدام شوند یا شعبات پزشکی قانونی را برای تسریع در کار مراجعه کنندگان بیشتر کنیم.
گرانفروشانی که آب معدنی را چندین برابر قیمت فروختند حتماً باید به تعزیرات معرفی شوند. شاید بد نباشد که از این به بعد، نهادهایی مانند هلال احمر در شرایط مشابه، آب و غذا به مسافران برساند.
همه این ها راهکارهایی هستند که میشود درباره شان فکر کرد، برایشان همایش گذاشت، مصوبه و بودجه گرفت و عملیات اجرایی شان را محقق ساخت اما واقعیت این است که در کنار همه این کارهای اجرایی – که در جای خود لازم اند – باید به سراغ “ریشه مشترک” همه این مشکلات رفت.
اما به نظر می رسد ریشه مشترک ریختن روغن پالم در شیر و گران فروختن آب به مسافران جاده چالوس و نزاع های خیابانی، این است که “ما همدیگر را دوست نداریم”.
اگر مدیر فلان کارخانه تولید لبنیات، مردم را دوست می داشت، با خود میگفت که درست نیست آنها با خوردن لبنیات کارخانه من دچار چربی اضافه و بیماری شوند.
آن کشاورزی که میوه های آلوده به سم تحویل مردم می دهد، اگر همنوعان خود را دوست داشت، با خود میگفت که درست نیست خانواده ها به هوای این که دارند میوه های پر از ویتامین می خورند، ذره ذره سم بخورند و در دراز مدت به انواع سرطان ها دچار شوند.
آن مغازه داری که فرصت در راه ماندگی مردم را برای گرانفروشی مغتنم دانست، اگر مردم را دوست داشت،به آنها به چشم شکار نگاه نمیکرد و ….
چرخه “دوست نداشتن همدیگر”، در حالی همه ما را میبلعد که هر کس فکر میکند در حال زرنگی و برنده شدن است و به این نمی اندیشد که اگر من امروز آب معدنی را به ۱۰ برابر قیمت بفروشم، فردا خودرویی سوار میشوم که کارگر خط تولیدش چون مردم را دوست ندارد، فلان پیچش را محکم نبسته است و آن کارگر هم شیر پالم دار می خورد تا زودتر سکته کند و و رئیس کارخانه لبنیات هم سر یک چهار راه با یک راننده تاکسی سر بوق زدن دعوا میکند و مصدوم میشود و آن راننده تاکسی هم به پست تعمیرکاری می خورد که روغن تقلبی به ماشین اش می ریزد و این قصه همچنان ادامه مییابد و هر کدام از ما، دیگری را قربانی میکنیم و قربانی دیگری میشویم.
“همدیگر را دوست بداریم”؛ این کلید حل معماست و راهگشای بسیاری از معضلات اجتماعی است که درگیرش هستیم.
اگر به همان اندازه که به لایه های رویی مشکلات می پردازیم، به ریشه مشترک شان توجه کنیم و آن گاه از خود بپرسیم چرا دوست نداشتن همدیگر، این همه فراگیر شده است و سپس به همین یک سوال و پاسخش بپردازیم، جامعه ایران،جای بسیار بهتری برای زندگی خواهد بود.
پی نوشت۱:
این عکس، یکی از زیباترین عکس هایی است که دیده ام. کسی که این کاغذ را روی در خانه اش چسبانده، حتماً انسان مهربانی است و مردم را دوست دارد.
ای کاش همه ما این گونه بودیم و البته می توانیم این گونه باشیم زیرا مهربانی در ذات بشر است.
حتی اگر از منظر نفع گرایانه هم به موضوع بنگریم، نهایتاً این مهربانی ها به نفع خودمان است.
پی نوشت ۲:
برای مهربان بودن با یکدیگر، منتظر نباشید دولت بیاید و فرهنگ سازی کند تا ما همدیگر را دوست داشته باشیم. از همین امروز به اصالت انسانی خویش برگردیم، انسان ها را دوست بداریم و رفتار مهربانانه تری داشته باشیم، به همین سادگی. باور کنید زندگی خودمان هم راحت تر میشود.
نویسنده: جعفر محمدی