شعر

 

آیه‌های شکوه

سیل توحیدیان محرم راز
از صفا سوی دشت جاری شد
خاک سوزان سرزمین حجاز
در قدم‌هایشان بهاری شد
رفته بودند خسته و غمگین
نفس مروه شستشو‍‌شان داد
رفته بودند تشنه و تبدار
زمزم عاطفه سبوشان داد
گرچه کوبیده‌اند هروله را
باز هم آهوان این دشتند
آسمانی‌تر از پرنده، رها
سبز و روشن ز کعبه برگشتند
ملتهب در کنار یک برکه
روح تاریخ پیر منتظر است
دست خورشید تا نهد در دست
آسمان در غدیر منتظر است
بر سر آسمانی آن ظهر
آیه‌های شکوه نازل شد
مژده دادند آیه‌های شکوه
دین احمد تمام و کامل شد۱

پی‌نوشت
:
۱. بیعت با خورشید، ص ۹۴.


برای غذیر

یک برکه است و هم‌همه رودها در او
آواز رودهای جهان، یک صدا در او
چشمی‌گشوده است زمین، رو به آسمان
هفت انعکاس آینه‌های خدا در او
چون مریم است، تشنه به صحرا نهاده سر
باشد جنین واقعه کربلا در او
صحرا دهان گشوده به تأیید آفتاب
تأویل محض آیه «قالوا بلی» در او
در خلوتی غریب‌تر از غربتت علی
تصویری از حقیقت یک ماجرا در او
یک ماجرا که هم غزل و هم حماسه است
هم ابتدا در اوست و هم انتها در او
قابی به رنگ نقره‌ای از جنس آسمان
یک عکس، از پیامبر و مرتضی در او
فرشی شد از ستاره و گسترده شد به دشت
تا ماه و آفتاب، نهادند، پا در او
ختم تمام معجزه‌های نبوّت است
افکنده است حضرت موسی عصا در او
ای نقطه تلاقی دریا و آسمان
ای جان آخرین قدم انبیا در او
روشن‌ترین دلیل ولایت غدیر بود
تنها گذاشتند علی را چرا در او؟
محمد سعید میرزائی


برکه سرشار هدایت

عید غذیر است و جهان در سرور
کون و مکان غرق نشاط است و نور
بانگ طربخوانی کرّوبیان
سوی زمین می‌رسد از آسمان
شیعه کند فخر بر اهل زمین
زانکه بود در صف اهل یقیین
اهل یقینی که مرامش ولاست
در نظرش آل علی مقتداست
ای شرف اهل ولایت، غدیر!
برکه سرشار هدایت، غدیر!
آب حیاتی که سکندر نیافت
آن تویی و سوی تو باید شتافت
زمزم و کوثر ز تو کی بهترند؟
آبروی خویش ز تو می‌خرند
خلقت گیتی چو خدا می‌نمود
منع آن از رشحات تو بود
این که کند زنده همه چیز آب
ز آب غدیر است، نه از هر سراب
از ازل این برکه به جا بوده است
آینه لطف خدا بوده است
بر لب این برکه باغ بهشت
دست ملایک گل آدم سرشت
برکه نه، بل قلزم آب حیات
بر لب آن کشتی اهل نجات
بر لب این برکه وضو کرد عشق
آبروی خویش از او کرد عشق
قطره‌ای از آن که ز دستش گریخت
خون شهیدان شد و بر خاک ریخت
حرمت این برکه ندانست کس
جز نبی و نایب ایشان و بس
آوخ اگر معرفتی خلق داشت
کی به خود این برکه فرو می‌گذاشت۱

پی‌نوشت
:
۱. بیعت با خورشید، ص ۹۸.

ماهنامه موعود شماره ۷۱ 

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *