سید حسین نجیب محمد
ترجمه: ابوذر یاسری
از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است: «همانا امر ما همان حق و حق الحق، همان ظاهر و باطن باطن، همان سرّ و سرّ سر، و سرّ مستتر، و سرّ پوشیده به وسیله سرّ است.»1
- ظاهر و باطن
هیچ شیئی در عالم وجود نیست مگر آن که دارای ظاهری و باطنی است. ظاهرش همان است که برای همه انسانها قابل درک است و باطنش آن چیزی است که جز دارندگان عقلهای فروزان، که به ظاهر امور بسنده نکرده و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به باطن و حقیقت استفاده میکنند، از عهده درک آن برنمیآیند. ایشان همانانی هستند که قرآن کریم از ایشان از عنوان اهل تفکر، تدبر، تعقل و صاحبان خرد نام برده است.
- نسبی بودن ظاهر و باطن
وقتی که ما در امور مختلف دقت میکنیم درمییابیم که تفکیک ظاهر از باطن نسبت به انسان محدود، مطرح است. ولی [این تفکیک] نسبت به خداوند متعال که آگاه از عالم غیب و شهادت و عالم سر و خفاست، [معنا ندارد] زیرا خود فرموده است:
إن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی.۲
اگر سخن به آوازگویی، او نهان (سرّ) و نهانتر (اخفی) را میداند.
و میفرماید:
و أسرّوا قولکم أو اجهروا به إنّه علیمٌ بذات الصدور.۳
و [اگر] سخن خود را پنهان دارید، یا آشکارش نمایید، در حقیقت وی به راز دلها آگاه است.
بنابراین ظاهر و باطن جزء امور نسبی هستند. اما معنای رایج «سرّ» عبارت از چیزی است که پیچیده و در نتیجه پوشیده باشد. چنین چیزی وجود [خارجی] ندارد، زیرا تمام آنچه در عالم طبیعت است، ظاهر میباشد یا حداکثر آن که غالب انسانها به دنبال آن نیستند؛ مانند معادنی که بیش از میلیونها سال در درون زمین مخفی بود و مردم به آن توجهی نداشتند اما همین که متوجه آن شدند و دربارهاش به جستوجو و کاوش پرداختند به آن دست یافتند. این وصف درباره سایر امور علمی و فکری نیز وجود دارد و تنها تفاوت در رسیدن یا نرسیدن افراد [به حقیقت سرّ] است. بنابراین ممکن است مطلبی نسبت به شخص زید که به واقع امر آگاه نیست، سرّ باشد اما نسبت به عمرو که نسبت به آن امر آگاهی یافته است، سرّ نباشد. همچنین ممکن است مسئلهای برای یک شخص در یک زمان معین سر باشد اما در زمان دیگر نباشد.۴
- مصادیق ظاهر و باطن
از بارزترین اموری که دارای ظاهر و باطن است میتوان موارد زیر را نام برد:
۱. خداوند متعال: او ظاهر و باطن است چنان که خود فرموده است:
هو الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن و هو بکلّ شیءٍ علیمٌ.۵
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.
این دو اسم ـ ظاهر و باطن ـ به وجوه متعددی تفسیر شده است که مهمترین آن عبارت است از اینکه، خداوند متعال به وسیله آیاتش، که آنها را در موارد قدرت و آثار حکمت خویش آشکار ساخته، ظاهر است در حالیکه از وجه کنه و حقیقت ناپیدایش باطن است.۶
۲.قرآن کریم: از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند:
هیچ آیهای در قرآن نیست مگر آن که دارای ظاهر و باطنی است.۷
همچنین از حضرت امام حسین(ع) روایت شده است که فرمودند:
کتاب خداوند عزوجل بر چهار شیء [گذارده] است؛ بر عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. همانا عبارت برای عوام، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست.۸
۳.امامان(ع): ائمه اطهار(ع) دارای ظاهر و باطناند. ظاهرشان عبارت از اعمالی ظاهری است که در ارتباط با افراد بشر و در تعامل با انسانها از ایشان صادر شده و باطنشان عبارت از حقیقت ایشان است که آن را جز کسی که خدا او را برای این امر برگزیده باشد، نمیتواند درک نماید.
امام خمینی(ره) میگوید:
بدان، همانگونه که کتاب تدوین یافته خداوند دارای بطون هفتگانه ـ به اعتباری ـ و یا هفتاد بطن است؛ به صورتی که آن (بطنها) را جز خداوند و صاحبان علم راسخ (ابدی) نمیدانند، و همچنین آن را غیر از مطهّران (تطهیریافتگان) از آلودگیهای معنوی و اخلاق پست ناپسند و آراستگان به [زیور] فضایل علمی و عملی نمیتوانند مسّ نمایند، و هر کس طهارت و آراستگیاش بیشتر، تجلی قرآن برای او افزونتر و بهره او از حقایق آن وافرتر باشد. کتاب تکوینی انفسی و آفاقی خداوند نیز چنین است… و آن نیز دارای بطنهای هفتگانه یا هفتاد گانه است… [که امامان اهل بیت(ع) شیرازه کتاب تدوین و تکویناند.].۹
روایات شریف بعضی از اسرار [امامت] و مهمترین آن را چنین برشمردهاند:
الف) امامان(ع) دارای [مقام] ولایت تکوینی و تشریعی هستند؛
ب) امامان(ع) دارای مقام محمود، که دیگری را امکان وصول بدان نیست، هستند؛
ج) نزد امامان(ع) علم مکنون مخزون، معارف الهی، اسم اعظم [خداوند] و علوم والای دیگری موجود است؛
د) نزد امامان(ع) اسرار قرآن کریم موجود است، بلکه ایشان خود، سرّ قرآناند؛ و روایات مبارکی وجود دارد که مشتمل بر بیان بخشی از این اسرار عجیب است، که توجه خوانندگان را به بعضی از آنها جلب میکنیم.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که به حضرت علی(ع) فرمودند:
ای علی، خداوند به من فرمود: ای محمد، من علی را همراه دیگر انبیا ـ باطناً ـ ولی همراه تو ـ ظاهراً ـ مبعوث نمودم.۱۰
از همان حضرت(ص) روایت شده است که فرمودند:
ظاهر من نبوت و باطن من ولایت است.۱۱
و) ظاهرم، نبوت و باطنم غیبی است که قابل درک نیست.۱۲
آن حضرت(ص) میفرماید:
فاطمه، حوری انسانی است.۱۳
همانا در رابطه با هر یک از شرایط حضرت فاطمه زهرا(س) اسرار ویژهای وجود دارد؛ سری در خلقت ایشان از طعام بهشتی، سری در حمل حضرت در شکم مادر، سری در ازدواج با امام امیرالمؤمنین علی(ع)، سری در ولادت دو امام همام حسنین(ع) توسط آن حضرت، و سرّی در شهادت و تدفین آن حضرت. از اینجاست که در دعا میخوانیم:
اللّهمّ إنّی اسألک بحقّ فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و السرّ السمتودع فیها.۱۴
خداوندا از تو درخواست میکنم به حق فاطمه و پدرش، شوهر و فرزندانش و آن سرّ به ودیعت نهاده شده در او.
۴. حیات دنیا:خداوند متعال فرموده است:
یعلمون ظاهراً من الحیوه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون.۱۵
از زندگی دنیا، ظاهری را میشناسند، و حال آنکه از آخرت غافلاند.
بر اساس این آیه کریمه و آیات نظیر این، حیات دنیا دارای ظاهر و باطن درک میشود، که گروهی ظاهر آن را وجهه نظر قرار میدهند و برخی باطن آن ـ عالم آخرت ـ را.
۵. اعمال ناشایست: قرآن کریم میفرماید:
قل إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی بغیر الحقّ و أن تشکروا بالله ما لم ینزّل به سلطاناً و أن تقولوا علی الله ما لاتعلمون.۱۶
بگو: پروردگار من فقط زشتکاریها را ـ چه آشکارش [باشد] و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحقّ را حرام گردانیده است؛ و [نیز] اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده؛ و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید.
در این آیه کریمه اعمال ناشایست ـ فواحش ـ دارای ظاهر و باطن معرفی شده است.
۶. علوم ربانی و احکام شرعی: معارف الهی و احکام شرعی دارای ظاهری است که اکثر انسانها آن را در مییابند. اما باطن و اسرار آن را جز کسانی که خداوند متعال ایشان را برگزیده باشد، نمیتوانند درک کنند. «سید عبدالله بشیر» بیان میکند:
غیر از آنچه از علوم رسمی و احکام ظاهری، در اختیار ماست، علوم ربانی، اسراری ملکوتی و حقایقی مخفی وجود دارد، که دست یافتن بدان صعب است و فحول علما از رسیدن به کنه آن عاجزاند. به همین سبب اکثر انسانها به وسیله ظواهر آشکار مخاطب قرار گرفتهاند، نه اسرار و غوامض پوشیده. تنها گروه محدودی به اشراف بر آن علوم اختصاص یافتهاند، چنانچه اگر غیر از اهلش آن را بشنوند، به شدت انکار میکنند اما معترض اندک بودن فهمهایشان نمیشوند. خداوند متعال انسانها را تنها به قدر آنچه از عقول به آنان عطا نموده، مکلف ساخته و مخاطب فرموده است. در این باب استناد به داستان موسی و خضر در قرآن کفایت میکند، چنانچه موسی(ع) قتل غلام، سوراخ کردن کشتی و بازسازی دیوار را توسط خضر به دلیل مخالفت با ظاهر شریعت نپذیرفت در حالی که حق با خضر بود، به دلیل موافقت آن با حقیقت.۱۷
فهم این معنا از علوم باطنی، حل بسیاری از اشکالاتی را که درباره دوران حیات امامان(ع) مطرح میشود، آسان میسازد. اشکالاتی نظیر خارج شدن امام علی(ع) در شب شهادتش به سوی مسجد با دارا بودن علم به شهادت، همچنین خارج شدن امام حسین(ع) به کربلا، و میل نمودن امام رضا(ع) از انگوری که به ایشان تعارف شد در حالی که میدانستند مسموم است. همه این [رفتار]ها حمل بر علم باطنی میگردد که تغییرناپذیر است.
- حاملان اسرار
درباره حملکنندگان اسرار میتوان موارد زیر را نام برد:
۱. خداوند متعال: نزد خدای تعالی اسراری است که آن را برای هیچ یک از مخلوقاتش ـ در هر درجه و مرتبهای که باشند ـ آشکار نمیسازد. و بر این مبناست که گفته شده: «ربوبیت را سرّی است که چنانچه آشکار شود، ربوبیت باطل میگردد».
۲. امامان(ع): نزد ائمه اطهار(ع) اسراری از خداوند متعال موجود است که به غیر ایشان داده نمیشود و آن به دلیل عدم قدرت دیگران نسبت به تحمل آن است. از این رو در «زیارت جامعه کبیره» از حضرت امام هادی(ع) روایت شده است که فرمودند:
[شما] حافظان سرّ الهی هستید… [خداوند] شما را با علم خود خالص نمود و برای سرّ خویش برگزید.از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: خداوند سر خود را به جبرئیل سپرد و جبرئیل آن را به محمد(ص) و آن حضرت آن را به علی(ع) و علی(ع) آن را به کسانی که میباید، یکی پس از دیگری سپرد.۱۸
و از امام صادق(ع) اینگونه روایت شده است که همانا امر ما [اهل بیت(ع)] همان حق است و حق الحق، و آن ظاهر است و باطن ظاهر. و باطن باطن، و آن سرّ است و سرّ السرّ و سرّ مستتر و سرّی پوشیده به وسیلهی سرّ.۱۹
همچنین از آن حضرت(ع) نقل شده است که:
همانا امر ما سرّی در سرّ و سرّ مستتر است، و سرّی است که جز سرّ را فایده نمیدهد، و سرّی بر سرّی و سرّی پوشیده به سرّ است.۲۰
۳. پیامبران و فرشتگان: پیامبران و فرشتگان اسرار امامان(ع) را حمل میکنند. از امام علی(ع) روایت شده که فرمودند: «همانا کلام ما صعب مستصعب (دشوار و دشوار انگاشته شده) و سخت آمیخته شده به سختی است، پس اندکی از آن را به مردم بچشانید، پس هر کس [آن را] شناخت بر آن بیفزایید و هر کس انکار کرد بازدارید، که آن را جز سه دسته حمل نمیکنند؛ فرشته مقرب، پیامبر دارای رسالت و یابندهای که خداوند قلبش را به وسیلهی ایمان آزموده باشد.»21
۴. شیعیان خاص: منظور از شیعیان خاص، کسانی هستند که به عنوان اصحاب سرّ شناخته میشوند، مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، کمیل بن زیاد، و میثم تمار. در روایت آمده است که
«وقتی کمیل از امام علی(ع) پرسید که حقیقت چیست؟ امام(ع) به او فرمودند: تو را چه به حقیقت؟ و کمیل گفت: آیا من صاحب سرّتان نیستم؟»22
- تحمل اسرار
انسانها نسبت به تحمل اسرار امامت به دلیل اختلاف قابلیتها، ظرفیتها و عقلهایشان، متفاوتند. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(ع) «همانا این قلوب ظرفهایی است و بهترین آنها، نگهدارندهترین آنهاست.»23 بعضی از قلوب توان حمل اسرار امامت را نداشته و بیان آن را برنمیتابند و لذا نقل اسرار مذکور با صاحبان اینگونه قلبها خطاست. زیرا آن را رد مینمایند. از امام علی(ع) روایت شده که فرمودند: هر علمی چنان نیست که صاحب آن امکان تفسیر آن علم را برای همه مردم داشته باشد، زیرا انسانها دارای قوت و ضعفاند. بعضی از ایشان میتوانند آن را تحمل نمایند و برخی دیگر آن را برنمیتابند، مگر از اولیای خاص که خداوند تحمل آن را برایش آسان گرداند و او را بر آن یاری نماید.۲۴
لذا امامان(ع) بسیاری از اسرار را به سبب خوف از انکار، کتمان مینمودند. از امام علی(ع) روایت شده است:
اسراری در دل نهان دارم که اگر فاش کنم چون ریسمان لرزانی که در چاه ژرف افکنده باشند، شما را به لرزه در میآورد.»25
آن حضرت(ع) به کمیل بن زیاد فرمودند: بدان که در این جا ـ در حالی که به سینه مبارک اشاره نمودند ـ علمیگرد آمده است که اگر برای آن حاملانی مییافتم انتقال میدادم.۲۶
و از حضرت امام زینالعابدین(ع) شعری بدین مضمون نقل شده است:
همانا من جوهرهای علوم خویش را پنهان میدارم تا مبادا جاهلی حقیقت را مشاهده نماید و [به دلیل عدم درک آن] ما را به سختی و شدت اندازد. این [مطلبی است] که پیش از این امیرالمؤمنین آن را به حسنین(ع) سفارش نمود. چه بسیار گوهرهایی از علم که نزد من وجود دارد؛ چنانچه آنها را آشکار نمایم، مردم به من خواهند گفت که تو بتپرست هستی. و [بر این اساس] مسلمانانی حکم قتلم را صادر نموده و زشتترین عملها را نیک خواهند انگاشت.۲۶
در روایت آمده است که گروهی بر امام حسین(ع) وارد شدند و گفتند: فضایلتان را برای ما بیان فرمایید پس آن حضرت(ع) فرمودند:
شما تحمل آن را ندارید. از اطراف من دور شوید تا برای شخصی از بینتان اشارهای نمایم، اگر تحمل کرد، برای عموم باز خواهم گفت.
آنان کنار رفتند و دور شدند و آن حضرت با یکی آنها به تکلم پرداختند تا آنکه سرگشته و سراسیمه شد تا آنجا که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهد و با احدی سخن نمیگفت، و کسانی که با او بودند، از درخواستشان منصرف شدند و بازگشتند.۲۷
از این رو در روایات اهل بیت(ع) از انتشار اسرار امامت برای غیر اهل آن منع شده است. از جابر بن عبداله انصاری نقل شده است که گفت، بر حضرت امام باقر(ع) در حالی که جوان بودم، وارد شدم، آن حضرت مکتوبی را به من دادند و فرمودند:
«اگر آن را قبل از نابودی بنیامیه نشر دهی، پس لعنت من و پدرانم بر تو باد.»28
همچنین از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند:
منظور از حمل نمودن امر ما، صرفاً تصدیق و قبول آن نیست، بلکه حمل امر ما پوشیده داشتن صیانتش از غیر اهل آن است. به آنان [حاملان امر ما] سلام برسان و به ایشان بگو: خداوند رحمت کند بندهای را که محبت مردم را به ما جلب نماید، آنچه را درک میکنند برایشان بیان کنید و آنچه را انکارمیکنند، از ایشان پوشیده دارید.۲۹
بعضی از مردم تنها قادر به درک و تحمل قسمتی از معارف یاد شده هستند و این به دلیل اختلاف درجات آنهاست. بر همین اساس اصحاب ائمه(ع) نسبت به تحمل علوم و معارف امامت از یکدیگر متفاوت بودند. به عنوان نمونه، ابوذر غفاری(ره) طاقت و تحمل آنچه سلمان فارسی میدانست، نداشت تا حدی که از حضرت امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند:
اگر ابوذر از آنچه در قلب سلمان است، آگاهی مییافت، او را به قتل میرساند.۳۰
- تسلیم بودن به اسرار امامت
از آنجا که عقول را تحمل آنچه از اسرار ائمه(ع) صادر شده است، نمیباشد [و صلاحیت قضاوت در آن باره را دارا نیستند] پس بر صاحبان خرد انکار آن معارف جایز نیست، و ناگزیر از تسلیم در برابر امر ایشان هستند. از امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمودند:
همانا موجب هلاکت است اگر کسی از شما به خبری [درباره ما] مخاطب قرار گیرد اما آن را تحمل ننموده و بگوید، به خدا این چنین نیست، به خدا چینن نیست، و انکار همانند کفر است.۳۱
امام باقر(ع) در روایتی میفرمایند:
همانا کلام ما چنان است که قلبهای مردم [به دلیل صعوبت] نسبت به آن اشمئزاز دارد. پس هر کس نسبت به آن اقرار کرد و پذیرفت، بیشتر برایش بیان کنید، و هر کس نسبت به آن انکار کرد، دست نگه دارید و پوشیده دارید. [آگاه باشید] که گریزی از فتنهای نیست که همرازان و همدمان در آن فرو افتند (و نابود شوند) چنان که تار مویی دو نصف میشود، تا آن که غیر از ما و شیعیانمان باقی نمانند.۳۲
و از آن حضرت(ع) روایت شده که:
«به خدا سوگند، محبوبترین اصحاب [و پیروان]ام نزد من، خویشتندارترین، فقیهترین و کتومترین شان نسبت به [اسرار] سخنان ماست. و ناشایستترین و منفورترینشان کسی است که هنگامیکه حدیث منسوب به ما را میشنود، که از ما روایت شده است، و آن را نمیپذیرد، اشمئزاز جسته و انکار کند، و هر کس را که حقانیت آن را پذیرا گشته، تکفیر نماید؛ در حالی که او نمیداند شاید آن کلام از ناحیه ما صادر گشته و به ما اسناد داشته باشد و او به واسطه آن [اقدام] از ولایت ما خارج شده باشد.۳۳
- آشکار شدن اسرار در عصر ظهور
حضرت امام باقر(ع) در روایتی میفرمایند:
همانا کلام آل محمد صعب آمیخته به دشواری، سنگین و پوشیده در حجاب، فراتر از دستیابی عقل است، که آن را جز ملک مقرب یا پیامبری مرسل یا بندهای که خدا قلبش را به واسطه ایمان امتحان کرده، و یا شهری که بلند و استوار است، تحمل نمیکند. پس هنگامیکه قائم ما قیام نماید، [درباره آن] سخن گوید و قرآن او را تصدیق فرماید.۳۴
ظاهر این روایت به ما میگوید که اسرار قرآن کریم و امامان اطهار(ع) در آخرالزمان به دست امام مهدی(ع) آشکار خواهد شد و این مطلب از تعدادی از احادیث دیگر نیز استنباط میشود.
از امام صادق(ع) نیز روایت شده است که فرمودند: علم بیست و هفت قسمت دارد. همه آنچه را رسولان الهی آوردند، دو قسمت است، و مردم تا به امروز از دو قسمت آن آگاه نیستند. هنگامیکه قائم(ع) قیام نماید، بیست و پنج قسمت آن را بیرون میآورد و آن را در میان مردم منتشر میسازد و آن دو قسمت را نیز به آنها انضمام مینماید تا همه بیست و هفت قسمت علم را انتشار دهد.۳۵
سبزواری(ره) بیان میکند:
«همچنان که طبیعت اسرار و گنجهای خود را به تدریج آشکار مینماید، گنجینههای حقایق نیز به تدریج در افراد بشر ظاهر میگردد، لذا در علایم نشر حق و عدل حقیقی ذکر شده که خداوند متعال عقلها و درکهای بندگان را اکمال میکند تا حجت او را مورد اهانت قرار ندهند و قدر و منزلتش را بزرگ شمارند.»36
همچنین در برخی از اخبار آمده است که حضرت امام مهدی(ع) میان مردم بنابر شواهد حقیقی و باطنی ـ نه صرفاً ظاهری ـ قضاوت و حکومت خواهد نمود، و این امری است که درباره هیچ یک از پیامبران و رسولان، غیر از داوود نبی(ع)، سابقه نداشته است. در روایات مشاهده میکنیم که حضرت محمد(ص) بر اساس ظواهر امور قضاوت میفرمود؛ چنانکه ازآن حضرت روایات شده است که فرمودند:
شما (مردم) برای دادخواهی نزد من میآیید، و من بشری مانند شما هستم. ممکن است دلایل برخی از شما نسبت به دیگران گویاتر باشد، که (در آن صورت) من میان شما بر اساس آنچه میشنوم داوری میکنم. پس اگر درباره کسی [که به ناحق ادعا کرده و به دروغ دلیل آورده است] نسبت به حق دیگری حکم نمایم و آن را اخذ کند، بیتردید پارهای از آتش را برایش تضمین کردهام.۳۷
اما امام مهدی(ع) بنابر بواطن امور قضاوت خواهند نمود. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
هنگامیکه قائم آل محمد(ع) قیام نماید، میان مردم همانند داوود(ع) حکم خواهد نمود، چنانچه به هر دلیلی نیاز دشته باشد، خداوند متعال آن را به او الهام خواهد فرمود.۳۷
- پینوشتها:
۱. بصائر الدرجات، ص۲۸.
۲. سوره طه (۲۰)، آیه ۷.
۳. سوره ملک (۶۷)، آیه ۱۳.
۴. کلمه الإمام المهدی(ع)، ص۲۵۶.
۵. سوره حدید (۵۷)، آیه ۳.
۶. مفاهیم القرآن، ج۶، ص۱۳۴.
۷. میزان الحکمه، ماده «قرآن».
۸. همان.
۹. شرح دعاء السحر، ص۷۱.
۱۰. الأسرار العلویّه، ص۱۸۱.
۱۱. الأسرار الفاطمیه، ص۱۸.
۱۲. همان.
۱۳. همان، ص۳۲۳.
۱۴. در تفسیر «السرّ المستودع فیها» موارد زیر ذکر شده است:
الف ـ امام مهدی(ع)؛
ب ـ امامت و ولایت؛
ج ـ امر ائمه(ع)؛
د ـ علوم ربانی؛
ه ـ اسم اعظم. (ر.ک: همان، ص۵۵)
۱۵. سوره روم (۳۰)، آیه ۷.
۱۶. سوره اعراف (۷)، آیه ۳۳.
۱۷. مصابیح الأنوار، ج۱، ص۳۵۱.
۱۸. الاسرار العلویه، ص۴۴.
۱۹. مصابیح الأنوار، ج۱، ص۳۵۶.
۲۰ الأنوار الساطعه، ج۲، ص۲۹۸.
۲۱. همان، ج۲، ص۲۹۲.
۲۲. همان، ص۳۱۳.
۲۳. نهجالبلاغه، کلمات قصار ۱۴۷.
۲۴. الأنوار الساطعه، ج۲، ص۲۹۸.
۲۵. نهجالبلاغه، خ ۵، با استفاده از ترجمه محمد مهدی فولادوند.
۲۶. إنّی لأکتم من علمی جواهره
کی لایری الحقّ ذوجهلٍ فیفتننا
و قد تقدّم فی هذا أبوحسن
إلی الحسین و وصیّ قبله الحسنا
یا ربّ جوهر علم لو أبوح به
لقیل لی أنت ممّن یعبد الوثنا
و لااستحلّ رجالٌ مسلمون دمی
یرون أقبح ما یأتونه حسناً
۲۷. همان، کلمات قصار، ش۱۴۷.
۲۸. مدینه المعاجز، ج۲، ص۲۸۸.
۲۹. مصابیحالانوار، ج۱، ص
۳۰. التقیه للعلوی، ص۱۲۳.
۳۱. مصابیحالأنوار، ج۱، ص۳۴۸.
۳۲. الأنوار الساطعه، ج۲، ص۳۰۳.
۳۳. همان، ص۲۹۳.
۳۴. همان، ص۳۰۵.
۳۵. بصائر الدرجات، ص۳۷.
۳۶. الإمام المهدی(ع) و الیوم الموعود، ص۴۹۲.
۳۷. مواهب الرحمان، ج۳، ص۲۲۳.
۳۸. همان، ص۲۱۴.
ماهنامه موعود شماره ۷۱