عهد امام با کاتب بنی امیـــه

••• عهد امام با کاتب بنی امیـــه
علیّ‌بن ابی‌حمزه می‏گوید:
دوستی داشتم که در دستگاه بنی‌امیّه نویسنده بود. از من خواست از حضرت‏ صادق(ع) برای او وقت ملاقات بگیرم. حضرت اجازه داد. چون وارد شد، سلام کرد و نشست و عرضه داشت: فدایت شوم! در دستگاه بنی‌امیّه نویسنده بودم و از این‌رو مال فراوانی به دست آوردم.
حضرت فرمودند: «اگر بنی‌امیّه کسی را نمی‏یافتند تا در تمام امور به آنان کمک دهد، امر مال و غنیمت و مسئله جنگ و امور سیاسی و اجتماعی، قدرت غارت کردن حقّ ما را نداشتند. اگر مردم آنان را رها می‏کردند، چیزی جز آنچه در دست داشتند، نمی‏یافتند.»
جوان عرض کرد: فدایت شوم! راهی برای خروج از مال حرام برای من هست؟
فرمودند: «اگر راهنمایی کنم، می‏پذیری؟» عرضه داشت: آری. فرمودند: «از آنچه از این راه به دست آورده‏ای بیرون شو. اگر صاحبان مال را می‏شناسی به آنان برگردان. اگر نمی‏شناسی از جانب آنان صدقه بده. در این صورت من بهشت را برای تو ضامنم!»
جوان زمانی طولانی سکوت کرد و سر به زیر انداخت. سپس گفت: فدایت شوم! انجام می‌دهم.
او با ما به کوفه برگشت. چیزی نبود جز اینکه از آن جدا شد. حتّی از لباس ضروری بدنش. ما برای او لباس تهیّه کردیم و مختصر نفقه‏ای به او می‏رساندیم.
چیزی نگذشت که مریض شد. به عیادتش رفتیم. در یکی از عیادت‏ها، او را به حال احتضار دیدم. چشم گشود و گفت: ای علی بن ابی‌حمزه! به خدا قسم امام صادق(ع) به عهدش وفا کرد! این را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسیدم، به من نگریستند و فرمودند: «عهدم را نسبت به دوستت وفا کردم.» گفتم: فدایت شوم! راست می‏گویی. او این مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد.

مجلسی، محمّد باقر، «آداب معاشرت» ( ترجمه ج ۷۱ و ۷۲ بحار الأنوار)، تهران، اسلامیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۴، ج‏۲، ص ۲۳۸.

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *