ظهوری را میپاییم که خداوند یکتا از آدم تا خاتم را به انتظارش نشانده است:
به روزگار جوانی، جمعه را منتظر بودیم که میدانستیم، آن آفتاب نیمروز از مشرق جمعه برمیآید و هر جمعه که غروبگاه خود را مینمود، امید را تازه میکردیم که دگر جمعهای در راه است؛ نگران مباش…
ظهوری را میپاییم که خداوند یکتا از آدم تا خاتم را به انتظارش نشانده است:
به روزگار جوانی، جمعه را منتظر بودیم که میدانستیم، آن آفتاب نیمروز از مشرق جمعه برمیآید و هر جمعه که غروبگاه خود را مینمود، امید را تازه میکردیم که دگر جمعهای در راه است؛ نگران مباش…
میر من، شهسوار دشت امید
با سواران خویش میآید
لشکر یـأس و ناامیدیها
پیش پایش دگر نمیپاید
و اکنون که آفتاب عمر با نزدیک شدن به غروبگاه خود، رنگ میبازد و از نهانگاه خود میشنویم:
دگر این جان خستهام گویا
تــا غروبـی دگــر نمیپاید
با این بیت خواجه شیراز مترنّم میشویم:
صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
••• گیر کار فرج کجاست؟
تا به حال با خودت فکر کردهای که چرا امام زمان(عج) را ندیدهای؟ اگر میخواهی نظر امام زمان(عج) را بدانی، نامه زیر را بخوان:
••• نامهای از امام مهدی(عج) به شیخ مفید.
«ای دوست مخلص! ای کسی که با ستمگران در راه ما مبارزه میکنی!
خداوند بزرگ، آن چنان که دوستان صالح ما را در گذشته یاری فرمود، شما را نیز با نصرت خود تأیید فرماید. ما با شما عهد میکنیم هر یک از برادران دینی شما که تقوا را سرمایه خویش قرار دهد، از فتنههای گمراهکننده در امان داریم و اگر کسی بر خلاف وظیفه رفتار کرده و از آنچه باید عمل کند بخل ورزد، مسلّماً در هر دو جهان خسران و زیان نصیبش خواهد شد.
اگر شیعیان ما -که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفّق بدارد- در وفای به عهد و پیمان الهی اتّفاق و اتّحاد داشته و عهد و پیمان الهی را محترم میشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و زودتر از این به سعادت دیدار ما نائل میشدند.
آنچه موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است، عمل نکردن آنان به احکام الهی است.»۱
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد
پینوشت:
۱. طبرسی، احمد بن علی، «الإحتجاج»، ترجمه جعفری، تهران، اسلامیه، چاپ: اوّل، ۱۳۸۱، ؛ ج۲، ص۶۵۵.