پرسش شما، پاسخ موعود (شناخت امام زمان)

آیا یکی از شروط رسالت انبیای پیش ازنبی‌اکرم(ص) قبول ولایت ندید و نشنیده پیامبر آخرالزمان(ص) و اهل بیتشان(ع) بوده است؟
عبودیت در عصر ظهور در جوامع شیعی رخ می‌دهد یا همه دنیا؟
چگونه می‌توان به ولایت معصومین(ع) دست پیدا کرد؟

چگونه می‌توان به ولایت معصومین(ع) دست پیدا کرد؟
 باید در نظر داشته باشیم که معرفت هم درجات دارد و هم مراحل.
یک مرحله آن، از عوالم قبل از دنیا شروع شده است. بنابر روایات در عالم گذشته انسان با خداوند عهدی بسته که اگر الآن آن را فراموش کرده باشد، دلیل بر نبودن آن نیست. حتماً این آیه قرآن را ملاحظه کرده‌اید که می‌فرماید:

و أن لو استقاموا علی‌الطریقه لأسقیناهم ماءً غدقا.ً۱
و اگر مردم در راه درست، پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم

خیلی خلاصه عرض می‌کنم عطشی که در این‌جا مطرح است همان عطشی است که در دعای ندبه عرضه می‌داریم:

و اسقنا من حوض جدّه صلّی الله علیه و آله بکأسه و بیده ریّاً رویّاً هنیئاً سائغاً لاظمأ بعده.
و به ما بنوشان از حوض جدّش ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جام و به دست او، سیر و سیراب و گوارا که تشنگی نباشد بعد از آن.

این عطش، همان عطش معرفت به توحید است که از طریق ولایت ولی‌الله به دست می‌آید. در روایات آمده که اگر انسان‌ها در عالم میثاق، عهد را می‌پذیرفتند، سرشتشان را با آب فرات ترکیب می‌کردیم. من گمان می‌کنم منظور از آب فرات همان «مقام ولایت» است.

باز در روایات آیه بالا را این جور تفسیر کرده‌اند که «اگر مردم بر ولایت امیرالمؤمنین(ع) و دیگر اولیای دین(ع) می‌ایستادند و از امر و نهی آن‌ها تبعیت می‌نمودند سرآغاز می‌شد برای آن که معرفت به انسان داده شود»؛ یعنی این معرفت دادنی است نه گرفتنی. شما اواخر کتاب توحید اصول کافی را ببینید روایت شده که فرموده‌اند: «معرفت، صنع الله است و کسی در آن دخالت ندارد. وقتی هم معرفت نزد کسی آمد باید از قبول آن ابا نکند». بر همین اساس، ما باید دستوراتی را که به ما داده‌اند بپذیریم و اطاعت کنیم. بعد از استقامتی که از ما دیده بشود، معرفت را عطا می‌کنند.

روایت می‌فرماید: «اگر مردم بر طریقه اهل بیت(ع) استقامت می‌ورزیدند و امر و نهی‌ها را اطاعت می‌کردند، ما قلبشان را از ایمان سیراب می‌کردیم. انوار ایمان و معرفت را بر آن می‌تاباندیم. آن‌ها را از معارف بزرگی که از آستان ائمه(ع) جاری می‌شود، برخوردار می‌کردیم. آن‌ها به چشمه علم امام متصل می‌شدند و قلوبشان را از سرچشمه علم امام سیراب می‌کردیم… خلاصه این‌که اصل معرفت از طرف عنایت می‌شود همان‌طور که در روایت دیگری فرموده‌اند: «انوار ولایت باید بر قلوب نازل شود.»

در کافی و دیگر منابع روایتی نورانی از امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند: «امام همانند خورشیدی در بالاست. هیچ چشم و دستی نمی‌تواند خورشید را شکار کند.» وقتی ما گام‌هایمان را در مسیر تنزل آن نور در قلب خود برداریم، اگر نور امام در قلب ما نزول کرد، آن‌گاه «نور امام در قلب مؤمن از نور خورشید در روز روشن‌تر است». آن زمان علاوه بر آن که قلبش با این نور روشن می‌شود، نور امام را هم خواهد دید. در عالم ماده هم شما اول نور را می‌بینید بعد خودتان را و تازه بعد از آن است که راه و هدف را می‌توانید با نور ببینید و قدم بردارید.

انسان اگر بخواهد قوای باطنی، حقیقت وجودی خودش و سری که در وجودش است یا راه قرب خودش را تا قیامت و پس از آن را ببینید جز با نور امام ممکن نیست. بعد از طلوع این نور، انسان هم خودش را می‌شناسد، هم راه و هم هدفش را. بنابراین یک قدم از رسیدن به آن نور تسلیم بودن است که روایات متعددی به این موضوع اشاره کرده‌اند.

برای مرحله تنویر که در بالا توضیح داده شد، دو مقدمه بیان کرده‌اند: تسلیم و تطهیر. باید به «مقام سلم» برسی. بعد از آن بلای الهی می‌آید و انسان را شست‌وشو می‌دهد. وقتی تطهیر شدی، ظرف وجود تو پاک و مطهر و ظرف تنزل آن حقیقت و گوهر ناب ولایت در سرچشمه حیات می‌شود. شما عسل را در ظرف ناپاک نمی‌ریزید؛ چه‌طور خداوند متعال نور ولایت را در ظرف ناپاک وجودی مثل من بریزد؟ این که شدنی نیست.

جاروب کن خانه و پس میهمان طلب

و در بعضی رویات دیگر فرموده‌اند:

به مقام صالحان نمی‌رسید تا وقتی معرفت پیدا کنید و معرفت پیدا نمی‌کنید تا وقتی که تصدیق کنید و تصدیق نخواهید کرد تا تسلیم شوید.
توضیح درباره مقام‌های تسلیم تصدیق و پاکی،   اخلاص باشد برای فرصتی دیگر.

 چه کتاب‌هایی را برای مطالعه معرفی می‌کنید؟

 کتاب در این رابطه زیاد است. ولی شما کتاب الحجه در اصول کافی و هم‌چنین بصائرالدرجات را بارها و بارها و نه یک بار مطالعه کنید. از مطالعه مهم‌تر فهم روایات است.

راه فهم روایات، زیارت و توسل است. توجه داشته باشید که فهم روایت خودش طریق فهم کلام خداست. اگر انسان اهل زیارت با رعایت آدابش شد، مجاب و فهم کننده کلام می‌شود. انسان باید در این وادی قدم بگذارد و استقامت داشته باشد، ان‌شاءالله انوار جاری می‌شود. در کنار این‌کتاب‌ها شرح‌هایی هم که برای زیارت جامعه نوشته شده، شرح‌های خوبی هستند.

 از صحبت‌های شما این‌طور برداشت می‌شد که گویا معرفهالله از معرفت امام به دست می‌آید در صورتی که در دعاهایی نظیر «اللهم عرفنی نفسک…» گویا مطلب عکس بیان شده است؟

 اگر از دو موقف و منظر نگاه کنید، هر دو صحیح است. حتماً دیده‌اید که در مقدمه زیارت جامعه گفته شده که شما صد مرتبه تکبیر بگویید.

برخلاف آن‌چه می‌گویند این تکبیرها برای این نیست که انسان مبتلا به غلو نشود چون اصلاً در زیارت جامعه که غلو دیده نمی‌شود. این هم که برخی گفته‌اند زیارت جامعه مرام‌نامه شیعیان غالی است، ناشی از فقدان معرفتشان بوده و امثال این افراد در زمان ائمه(ع) کم نبوده‌اند. آن‌ها، را احترام می‌کرده‌اند و در عین حال در رده پایین شیعیان آن‌ها را جا می‌دادند.

درک مفاهیمی‌که در زیارت جامعه بیان شده از طریق تجلی خدای متعال در قلب انسان اتفاق می‌افتد. برای همین وقتی می‌خواهید به این زیارت وارد شوید باید عظمت الهی درک شود. از سوی دیگر عظمت و تجلی الهی را در قلب همان «سبب متصل میان ارض و سماء» دعای ندبه و مصادیق و زیارت شوندگان زیارت جامعه ایجاد می‌کنند. هر عنایتی که خداوند به ما می‌کند از این ناحیه است. همه اخیار و ابرار یعنی انبیا و مؤمنان با این نور هدایت شده‌اند.
ما نمی‌توانیم رزق بی‌واسطه داشته باشیم و چنین ظرفیتی نداریم. واسطه عام فیض، وجود مقدس نبی‌اکرم(ص) است و همه رحمت خدای متعال از طریق ایشان به همه عوالم جاری می‌شود. ما باید تمام مراتب این وجود مقدس را به عنوان واسطه ببینیم.

 منظور از قدرت تصرف در عالم که درباره ائمه معصوم(ع) می‌گویند چیست؟

 شما هم قدرت تصرف در عالم را دارید. این همه تکنولوژی که بشر درست کرده همان تصرفات اوست در عالم خلقت. سلول‌های بدن شما هم تصرف دارند. هضم غذایی که آنزیم‌ها انجام می‌دهند از این جنس است. گاهی محدوده حول و قوه افراد جزئی است و گاهی کلی.

یک شخص اهل معرفت در قم زندگی می‌کرد که معیشت ساده‌ای داشت. می‌گفت یک روز آقایی سراغم آمد و گفت: فلانی تو کار نمی‌کنی ولی چطور است که زندگی‌ات می‌گذرد؟ به او گفتم: فلانی قبول داری من دعای مستجاب دارم؟ گفت: بله. گفتم: روزی یک یهودی آمد سراغم و گفت مشکلی دارم. اگر آن را حل کنی زندگی‌ات را تا آخر عمر تأمین می‌کنم. در حق او دعا کردم و مشکلش حل شد. گفت: حالا شد!! گفتم: بی‌انصاف، اگر من بگویم خدا زندگی مرا اداره می‌کند، قبول نمی‌کنی ولی اگر بگویم یک یهودی زندگی مرا تأمین می‌کند، خیالت راحت می‌شود. مگر خداوند عبدی بزرگ‌تر از امیرالمؤمنین(ع) دارد؟ چه‌طور ما چنین قدرت‌هایی را درباره ایشان باور نمی‌کنیم؟

تصرف آن‌ها، تصرفی است که ناظر به مرتبه وجودی ایشان است. حقیقت وجودی آن ها ولایتی است که در باطن عالم جاری است، و لذا به اذن خداوند عالم تحت اشراف آن‌ها است. البته این عبارت به معنی تفویض نیست که العیاذ بالله خداوند استعفا داده و نشسته تا مثلاً امیرالمؤمنین(ع) عالم را اداره کنند. این‌طور نیست که عالم همانند ساعتی که کوک شده باشد همه مسائلش جریان پیدا کند، بدون این‌که نیاز به کسی باشد. وجود مقدس ائمه(ع) اسماء الله هستند که در عین حال که عالم را اداره می‌کنند به جهت شدت اتصالشان به خداوند متعال هرلحظه حول و قوه‌شان را از او می‌گیرند. نه عالم را همانند آن ساعت بگیرید و نه بگویید ائمه(ع) فقط دعا می‌کنند. شما وقتی غذا می‌خورید فقط دعا می‌کنید یا غذا را هم میل می‌کنید؟ همین‌طور باقی مسائل. امیرالمؤمنین(ع) هم دعا می‌کنند هم تصرف، که آن تصرفاتشان هم دعاست. ایشان همه وجودشان فقر الی الله است و همین فقر مبدأ همه حول و قوه‌ها و برکات است. بر اساس میزان فقرشان بر ایشان صلوات نازل می‌شود و با این صلوات عالم می‌چرخد. هر لحظه به ایشان حول و قوه دمیده می‌شود. عالم غرق در سجده نبی‌اکرم(ص) است. حضرت یک سجده دارند که از ازل تا ابد عالم را پر کرده است. همین سجده مبدأ همه حول و قوه‌ها و برکات و صلوات و ارزاق و عوالم است.

 آیا یکی از شروط رسالت انبیای پیش ازنبی‌اکرم(ص) قبول ولایت ندید و نشنیده پیامبر آخرالزمان(ص) و اهل بیتشان(ع) بوده است؟

 
قول آن ولایت شرط بوده ولی «ندیده‌اش» را قبول ندارم. ما وقتی از عالم دنیا شروع می‌کنیم جزء
 ندیده‌ها می‌شود در صورتی که اگر از پیش از عالم دنیا شروع کنیم جزء دیده‌هایی می‌شود که یادشان هم هست. امام صادق(ع) فرمودند:
نبی اکرم(ص) در عالم ارواح به انبیا مبعوث شده بودند.
آن‌ها هم دیده‌اند و هم دستورشان را گرفته‌اند و این‌جا آمده‌اند و آن دستورها را عمل می‌کنند.

هر چند نبی اکرم(ص) بعد از حضرت ابراهیم به دنیا آمده‌اند ولی با حقیقت ایشان خلقت آغاز شده است و همه انبیا آن نبوت را قبل از ورود به دنیا می‌شناخته‌اند و با آن آشنا بوده‌اند و اهل بیتشان(ع) را قبول کرده‌اند و بعد از آن شعبه‌ای از نبوت و رسالت ایشان را در عالم ابلاغ کرده‌اند.

اگر ندیده باشند، قبول این ولایت بی‌معناست. حتی ما هم این امر را دیده‌ایم ولی یادمان رفته است.

 چطور می‌توان در جامعه میزان پذیرش ولایت معصومین(ع) را افزایش داد
؟
 معصوم(ع) اصلاً خودش را نمی‌بیند و فانی در ولایت حق است. آن‌ها برای کسب معرفت و هدایت ما عمده راه را طی کرده‌اند که همان تحمل بلاها در این مسیر بوده است. به نظر من یکی از بهترین راه‌ها، توجه به ابتلائات آن‌ها نظیر عاشوراست؛ همان‌طور که اگر کسی در عرفات و مشعر وقوف داشته باشد معرفت پیدا می‌کند، اگر کسی در عاشورا نیز که اعظم ابتلائات عالم بر انبیاست توقف کند به مقام اولیا و انبیا معرفت پیدا می‌کند. اگر دستمان را در دست این گذاشتیم در نزدیک‌ترین راه قدم نهاده‌ایم. البته راه‌های دیگری هم هست مثل خواندن ادعیه، زیارات، دور هم جمع شدن‌ها و بحث از معارف کردن. معصوم(ع) فرمود، شما شیعیان دور هم جمع بشوید و معارف ما را گفت‌وگو کنید. ما این محافل را دوست داریم. ضمن آن‌ها قلب‌هایتان احیا می‌شود. شما امر ما ـ یعنی ولایت ما ـ را به وسیله همین مجالسی که دور هم جمع می‌شوید و احادیث ما را می‌خوانید هم در قلب خودتان و هم در جامعه احیا می‌کنید. گاهی این احیا کردن یک احیای تدریجی و خیلی دور از مقصد است و گاهی هم نزدیک؛ مثل این‌که به شخصی بگویند برای سیر کردن شکم‌های گرسنه زمین بخر. زمین خریدن هیچ شکم گرسنه‌ای را سیر نمی‌کند ولی اگر در همین زمین کشت شود و محصولش را برداشت کنند هم خود محصول و هم سود ناشی از فروش آن شکم‌های گرسنه بسیاری را سیر خواهد کرد.

یکی از مهم‌ترین عطیه‌هایی که خداوند به ما عطا کرده و فکر می‌کنم ما قدرتش را نمی‌دانیم همین حکومت دینی است. هر نوع حفظ و اصلاح و رفع نقایص آن در واقع قدمی است برای نیل به همان معرفت و این عطیه بهترین عطیه‌ای است که برای رسیدن به آن مقام داده شده است.

 درباره مفاهیم اقرار یا عزم ولایت بیشتر توضیح بدهید.

 روایاتی که ذیل این آیات نقل شده‌اند همگی عزم را در مقابل نسیان بیان کرده‌اند. انسان گاهی عهد می‌بندد، این عهد را دائماً وجهه وجودش قرار می‌دهد، همه وجودش را متوجه آن عهد می‌کند و تمام حول و قوه خودش را برای تحقق آن به کار می‌بندد، به طوری که همه اراده‌اش معطوف به آن قرار می‌شود. این انسان صاحب عزم است. اقرار هم یعنی همین قرار داشتن وجود، استقرار وجود بر آن مطلبی که پذیرفته و اعلام شده است. یک گام این موضوع بحث معارف است.

گاهی وقتی یک معرفت عرضه می‌شود، انسان محمدابراهیم جهان‌میهن جهرمی «کیمیا» (جهرم)

-زیر بار آن نمی‌رود و اصلاً عهدی نمی‌بندد ولی گاهی هم می‌پذیرد ولی به لوازم آن ملتزم نیست. سیدالشهدا(ع) را ولیّ می‌داند ولی می‌گوید او خودش برود کار خودش را انجام بدهد. همانند بنی‌اسرائیل که به حضرت موسی گفتند.
فا ذهب أنت و ربّک فقاتلا إنّا هاهنا قاعدون.۲

تو و پروردگارت برو‍[ید] و جنگ کنید که ما همین جا می‌نشینیم.
گاهی هم «حبیب بن مظاهر» است که از کودکی چشم به امام حسین(ع) دوخته و همه زندگی اش را با ایشان تنظیم می‌کند. ولیّ خداست به این معنی نیست که ما با هم قرارداد ترک مخاصمه امضا کنیم بلکه یعنی من تحت ولایت او هستم.

این‌که می‌گویند هر روز خدا را شاهد بگیریم و بعد در محضر او عهدمان را با امام زمان(ع) تازه کنیم؛ بیعتی که کرده‌ام و همه وجودم را به ایشان فروخته‌ام. ما باید به این امر مباهات کنیم چرا که خداوند بر ما چنین منتی نهاده است:
إنّ الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم…۳.
در حقیقت، خدا از مؤمنان جان و مالشان را خریده است.
ما هیچ منتی نداریم که این ولایت را قبول کرده‌ایم:
یمنوّن علیک أن أسلموا قل لاتمنوّا علیّ إسلامکم بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان.۴
از این که اسلام آورده‌اند بر تو منت می‌نهند؛ بگو: «بر من از اسلام آوردنتان منت مگذارید، بلکه [این] خداست که با هدایت کردن شما به ایمان،   بر شما منت می‌گذارد.»

نعمت ولایتی که خداوند به ما عنایت کرده بالاترین نعمت‌هاست که ما را به باروری رسانده و از همین جهت باید هر روز آن را تجدید کنیم و با تمام وجود از خداوند بخواهیم که همه ابعاد زندگی ما وابسته به این عهد باشد. این‌که بگوییم من زندگی‌ام را می‌کنم امام زمان(ع) را هم در کنار آن قبول دارم، درست نیست.

ما باید فقط در خدمت امام زمان(ع) باشیم. اگر او ولی است و من تحت ولایت او، شأن من این است که ببینم او چه می‌خواهد تا ولایت او را در خودم جاری کنم و خواست خودم را درخواست او فانی و حتی بالاتر از آن میل خودم را در میل او فانی کنم. حتماً شنیده‌اید که درباره سلمان فرمودند:
جعل هواه هوا علیاً.
او خواست خودش را [طبق] خواست علی(ع) قرارداده بود.

معنای این جمله این نیست که سلمان میل خودش را کنار میل حضرت علی(ع) می‌گذاشت یا حتی این‌که میلش را کنار می‌گذاشت و سراغ میل ایشان می‌رفت. بلکه اصلاً در وجود او میلی و هوایی شکل نمی‌گرفت. حضرت امیر(ع) شاقول وجود او بود و تمام حبّ و بغض، اخذ و ترک، و خواست، میل و نفرتش همگی بر محور آن حضرت بود. همان تعبیر که فرمودند:
علیٌ میزان العمال.
حضرت علی(ع) میزان و ترازوی اعمال است.
نعمت ولایت به تصریح روایات همان نعمتی است که مردم آن را تبدیل کردند.
بهشت منزلتی از منازل آن‌ها است که مؤمن در آن رویِش پیدا می‌کند و جهنم هم دار ولایت باطل است و شیطان هیچ رویشی در آن بار نمی‌آورد. شیطان فقط شاخ و برگ‌ها و اگر بتواند ریشه ما را در آن‌جا قطع می‌کند.

وظیفه ما نسبت به چنین نعمتی که هر کس در هر کجا به مقامی نائل می‌شود همه به واسطه نعمت ولایت آن‌هاست، معلوم و مشخص است. انسان باید همه وجودش را وقف این نعمت کند و با تمام وجود استقامت بورزد تا مبادا ولایت ایشان ذره‌ای از حول و قوه‌اش، بیرون برود و نسبت به ولایت ایشان همانند جناب ابراهیم خلیل(ع) حتی ترک اولی هم نداشته باشد.
البته این بحث به مراتب از این بحث ابتدایی بنده اسرارآمیزتر است.

 عبودیت در عصر ظهور در جوامع شیعی رخ می‌دهد یا همه دنیا؟

 همانند الآن که جهت‌گیری کلی عالم به سمت دنیاپرستی است، در آن زمان جهت‌گیری همه حول و قوه‌ها به سمت پرستش است. بر محور نورانیت ولایت ولی‌الله اراده‌های بشری از نفسانیت، خودخواهی و دنیاپرستی آزاد می‌شود. البته در این فضا ممکن است عده‌ای به طرف هواهای خودشان بروند ولی هوای نفس دیگر پرچم، دولت، حاکمیت، قدرت و وحدت ندارد.

 فرمودید که از مقدمات لازم جهت کسب معرفت، عبادت است و یکی از عبادات کسب لقمه حلال است. در شرایطی که حتی بانک‌داری اسلامی ما هم مبتلا به سود و ربا شده چطور می‌توان کسب حلال داشت؛ آیا اساساً این سؤال صحیح است؟

 این سؤال به یک معنا صحیح است و به یک معنا وسواس. از این جهت که ما به ناچار به نظام کفرآمیز تجدد مبتلاشده‌ایم، همان نظامی‌که نازله ظلمات اولیای طاغوت است و حتی مؤمنان ما را هم مبتلا کرده، صحیح است، ولی از جهت دیگر همه ما در بعد فردی و دولت هم در بعد جمعی باید تا آن‌جا که می‌توانیم خودمان را از آلودگی‌های این رزق‌های ناپاک و آلوده که به ولایت ابلیس آلوده شده برهانیم. شیطان آلودگی‌های خودش را از طریق حرام به رزق جاری می‌کند.

اگر روزی حلال باشد معنایش این است که از مسیر ولایت نبی اکرم(ص) و حجب نور عبور کرده و همه‌اش نور است. و به عکس روزی حرام از ولایت ابلیس عبور کرده و لذا ظلمانی و تاریک است. به همین جهت است که آن‌ها که چشم ملکوتی دارند، روزی حرام را در حالت ناپاکی‌ها می‌بینند.

به تعبیر امام کاظم(ع) روزی حلال خوراک برگزیدگان و «مصطفین» است. بعد از آن‌که انسان رفتارش را درست کرد باید دعا و در گام سوم برای بستن راه‌های حرام اقدام کرد. در این عرصه ما این وظیفه‌ها را بر عهده داریم و تا حدی عمل کرده‌ایم ولی باید اهتمام بیشتری بورزیم.

 راه‌های ارتباط روحی با امام زمان(ع) و درک خشنودی آن حضرت از خودمان چیست؟
 راهش توسل است. معنای توسل هم خود را متصل کردن از طریق وسائل است و فقط به مجالس ذکر و توسل اطلاق نمی‌شود. هر دستوری را گوش دادن نوعی توسل است. هر کلامی از کلمات اهل بیت(ع) را با توجه خواندن توسل است. سعی کنید راه‌های توسل و اتصال به وجود معصوم(ع) را متعدد، محکم و وثیق قرار دهید. ان‌شاءالله رضایت حضرت نازل می‌شود. قبلاً عرض کردم از همه مهم‌تر این است که در عصر غیبت به دستورات ایشان عمل کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

۱.  سوره جن (۷۲)، آیه ۱۶.
۲. سوره مائده (۵)، آیه ۲۴.
۳. سوره توبه (۹)، آیه ۱۱۱.
۴. سوره حجرات (۴۹)، آیه ۱۷.

ماهنامه موعود شماره ۷۱
 

همچنین ببینید

چرا حضرت مهدی(ع) دو غیبت دارند؟ چرا از همان ابتدا غیبت کبرا آغاز نشده است؟

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *