اسپانیا استمداد می جوید

زین‌العابدین قربانی

اشاره:
برای عموم جوانان دیروز، جوانان دهه‌های سی و چهل که اهل کتاب و درس مذهبی بودند نام ماهنامه «مکتب اسلام»، «نسل نو»، منشورات «در راه حق» و حضرات آقایان علی دوانی، ناصر مکارم شیرازی، محمود حکیمی، باهنر، داوود الهامی، غلامرضا سعیدی، جعفر سبحانی، خسروشاهی، علی قائمی و دیگران آشناست. گویی با این نام‌ها و عناوین زندگی کرده‌اند. در آن سال‌های خوف و خطرهر برگ کاغذی که ازاسلام و اخلاق و معرفت مذهبی سخنی داشت کیمیا بود و عزیزتر از جان. شاید به همین خاطر است که در پستوخانه و قفسه‌های کتابخانه شخصی جوانان سابق این آثار همچنان به چشم می‌خورند.

بر آن شدیم تا برای «جوانان امروز» گزیده‌ای از خواندنی‌های «جوانان دیروز» را منتشر کنیم. بوی دین و دینداری، پروای مبارزه و مجاهده و انگیزه تبلیغ و تربیت از میان سطور این آثار به مشام می‌رسد، چنان‌که عطر آن مشام امروزیان را نیز می‌آراید.

یاد همه آن مردان مرد را که اینک در میان ما نیستند گرامی می‌داریم. مردانی چون شهید باهنر، شهید سعیدی، شهید بهشتی، مرحوم داوود الهامی و علی دوانی که در واقع معلمان جوانان دیروز و امروزو فردا هستند.

پیش از این درباره علل پیشرفت اسلام از راه «شرایط و مقتضیات محیطی» که از عوامل بیرونی به شمار می‌رود، گفت‌وگو شده است.
این عامل به اضافه عوامل دیگر، موجب بود که اسلام تا به آفریقا پیش برود و از آن‌جا به اسپانیا راه یابد.

اینک عواملی که این کشور را از اندرون پوسانیده و آماده برای پذیرش اسلام نموده بود، مورد بررسی قرار می‌گیرید.

سرزمین اسپانیا که در جنوب غربی اروپا قرار دارد و به واسطه تنگه «جبل‌الطارق» از آفریقا جدا شده است همانند بسیاری از کشورهای دیگر، دارای خاطره‌های تلخ و شیرین فراوانی است.
این کشور که در حدود ۵۰۵ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، از سال‌ها قبل از میلاد مسیح تا سنه ۹۲ هجری که ارتش رهایی بخش اسلام، به آن وارد شد، همواره مورد تاخت و تاز اقوام و ملل گوناگونی از قبیل: فینیقی‌ها، یونانی‌ها، کارتاژی‌ها، رومی‌ها، سوئوها، واندال‌ها، ویزی‌گوت‌ها و … بوده که هر کدام به نوبه خود بر آن اسب‌تازی نموده حتی بعد از غروب آفتاب اسلام در اندلس نیز این اسب تازی ادامه داشته و دارد.۱

هنگامی‌که ارتش نجات‌بخش اسلام وارد این سرزمین می‌شد، «رودریک» آخرین پادشاه سلسله «گوت» بر آن حکومت می‌کرد، امّا در اثر بی‌لیاقتی و ندانم‌کاری او و نظام غلط موجود، چنان اوضاع عمومی‌کشور نابسامان شده بود که توده ملت از اوضاع موجود ناراضی و خواهان یک انقلاب همه جانبه بودند.

  • عواملی که این کشور را از اندرون پوسانده بود

اساس زندگی اجتماعی روی نظام پوسیده «طبقاتی» استوار بود. مردم به طبقات اعیان و اشراف، بردگان و کشاورزان، و اقلیت‌های مذهبی تقسیم می‌شدند!۲
اعیان و اشراف، در کاخ‌های ییلاقی و قشلاقی خود به خوشگذرانی مشغول بودند و از دسترنج طبقه زحمتکش که محکوم به بهره‌دهی و اطاعت از آنان بودند، بهره‌برداری می‌نمودند؛
همین یک مشت عزیزان بلاجهت بودند که مناصب و مقامات لشکری و کشوری را دست به دست می‌گرداندند و توده ملت را از اوضاع و احوال مملکت به کلی بی‌خبر نگه‌ می‌داشتند در نتیجه روح ابتکار و پیشرفت در توده مردم مرده؛ به جای آن، روح انقیاد و بی‌تفاوتی در آنان پدید آمده بود!
دکتر گوستاولوبون در این‌باره چنین می‌نویسد:

زمان لشکرکشی مسلمین (به اسپانیا) اقوام «گت» و لاتین با هم در تحت یک حکومت اشرافی تربیت یافته، در مردم روح بندگی و رقیت پیدا شده بود و چون اصل ثابتی در کار نبود و پادشاه و حاکم هر که بود تفاوت و فرقی به حال آن‌ها نمی‌نمود، لذا برای اطاعت و انقیاد هر فاتح و کشورگشایی حاضر بودند و بیچاره آن ملتی که حال افرادش این باشد.۳

توده ملت می‌باید بار سنگین انواع مالیات و حفظ و حراست مملکت را از رهگذر سربازی و غیره تحمل کند ولی طبقه اعیان و حکام هیچ‌گاه چنین مسئولیت‌هایی نداشته، گویا آنان از خدایی دیگر آفریده شده‌اند که تنها بر مردم آقایی نمایند نه همدردی با آنان!

از آزادی و مساوات خبری نبود، در مقابل، تبعیض و بردگی و جهل و فقر در سراسر اسپانیا حکمفرما بود.

از همه این‌ها بدتر آن بود که صاحبان زر و زور، در سر تصاحب مقامات مملکتی با همدیگر در مبارزه و جنگ و جدال دائم بودند و این بیچاره توده ملت بود که باید جریمه خودخواهی‌ها و جاه‌طلبی‌های آنان را بپردازد و آلت دست مقاصد شوم و اهریمنانه آنان گردد.

آیین رسمی‌کشور، «مسیحیت» بود ولی اقلیت‌های دیگر، حق هیچ‌ گونه اظهار عقیده و انجام مراسم مذهبی را نداشتند و گاهی مجبور بودند از عقیده و مرام خود دست کشیده، به آیین رسمی‌کشور درآیند وگرنه محکوم به بردگی مسیحیان بودند.۴

روحانیون مسیحی در پناه حکومت فاسد؛ با اشراف خودکامه و حکّام جائر، دست به دست هم داده اموال عمومی را غارت و بر جان و مال و حقوق انسانی ملت، تجاوز می‌نمودند!۵

آنچه بر شمردیم گوشه‌‍‌ای از عواملی بود که کشور اسپانیا را از اندرون پوسانیده و آماده انفجار نموده بود. بدیهی است که چنین وضعی نمی‌توانست دوام داشته باشد و برای همیشه هم نمی‌شد مردم را در چنین حالتی نگه داشت.

  • تماس مخفیانه

هنگامی‌که اسپانیا در چنین شرایطی به سر می‌برد، موج عدالت‌خواهی و آزادی و مساوات که اسلام برای ملت‌ها به ارمغان آورده بود در جهان طنین‌انداز بود و ملت اسپانیا می‌شنید که آن طرف «تنگه هرکولس» یعنی آفریقا، مردمی‌که تا دیروز در فقر و جهل و بردگی و تبعیض و محرومیت کامل به سر می‌بردند، امروز در ناز و تنعم، آزادی و مساوات همه جانبه، بهره‌مندی از همه مواهب طبیعی، زندگی می‌کنند و یک برده سیاه به نام «طارق» که تا دیروز داغ بردگی بر پیشانی داشت، امروز آزاد شده و فرمانداری «طنجه»، ایالت مرزی آفریقا، را به عهده دارد.
این اخبار و مشاهده‌ها؛ نور امید در دل توده زجرکشیده اسپانیا می‌دمید و آن‌ها را برای پذیرش چنین حکومتی آماده می‌کرد.

در چنین شرایطی بود که چند نفری به رهبری «کنت ژولیان» فرماندار «سبته» ـ ایالت مرزی اسپانیا ـ مخفیانه به شهر «قیروان» واقع در تونس، پایتخت قاره آفریقا پیش «موسی بن نصیره»  فرمانده مسلمین آفریقا رفتند و پس از آن‌که وضع رقت‌بار مردم سرزمین اسپانیا و جنایات «رودریک» ـ آخرین پادشاه سلسله «گوت‌ها» ـ و بی‌عدالتی‌هایی که او و عمّالش بر مردم روا می‌داشتند بیان کردند، از او درخواست نمودند؛ به خاطر انسانیت به سرزمین آن‌ها لشکری بفرستد و توده ملت را از زیر یوغ «گوت‌ها» و اعیان و اشرافی که با همکاری دولت از گُرده ملت بار می‌کشند، نجات بخشد.

آن‌ها‌ تأکید می‌کردند که: ملت از وضع موجود ناراضی است و قطعاً با شما همکاری خواهد نمود و پادشاه و آلت فعل‌هایش همانند ببرهای کاغذی‌اند و به هیچ وجه از پشتیبانی ملت بهره‌مند نیستند.

فرمانده مسلمین به آن‌ها قول مساعد داد و آنان به اسپانیا بازگشتند و در انتظار ارتش رهایی‌بخش اسلام، دقیقه‌شماری می‌کردند.

  • ارتش نجات‌بخش اسلام

به دنبال این مذاکرات، فرمانده مسلمین، «موسی بن نصیر»، نامه‌ای به «ولید بن عبدالملک» زمامدار مسلمین نوشت و از او کسب تکلیف نمود، او در آغاز مردّد بود سپس اجازه داد، امّا تأکید کرد که هر چه بیشتر با احتیاط اقدام نماید زیرا ممکن است خدعه‌ای درکار باشد.

موسی برای کسب اطلاعات بیشتر «طریف بن مالک» را با پانصدنفر به مناطق مرزی اسپانیا فرستاد پس از آن که به گفته «ژولیان» اطمینان پیدا کرد «طارق بن زیاد» برده آزاد شده‌اش را با ۱۲ هزار سرباز به سوی اسپانیا روانه نمود.

ارتش اسلام با راهنمایی و حتی کشتی اهدائی «کنت ژولیان» از «تنگه هرکولس» که بعداً به نام «جبل‌الطارق» فرمانده ارتش فاتح اسپانیا نامیده شد، عبور کرده و وارد این سرزمین گردید.۶هنگامی‌که «رودریک» پادشاه اسپانیا از ماجرا باخبر شد، با صدهزار سرباز در برابر آن‌ها صف‌آرایی کرد اما رشادت سربازان اسلام که با خطابه آتشین طارق و تاکتیک نظامی‌ای که او به کار برده بود (کشتی‌ها و آذوقه بیش از یک روز را آتش‌زده بود) سرمست شده بودند، و پیوستن بعضی از فرماندهان «رودریک» به ارتش اسلام و نارضایتی عمومی‌که در ارتش او وجود داشت، همگی سبب شد که ارتش صدهزار نفری در برابر ارتش دوازده هزار نفری شکست بخورد و رودریک در جنگ کشته شود و ارتش اسلام بدون مانع شروع به پیشروی نماید. هنگامی‌که موسی از پیروزی طارق با خبر شد خود نیز با بیست‌هزار سرباز از ناحیه مشرق این کشور حمله کرد و به طارق پیوست و در مدتی بسیار کوتاه تمام اسپانیا تحت نفوذ حکومت مرکزی اسلام درآمد.

«گوستا ولوبون» در این باره می‌نویسد: «این فتح با نهایت سرعت انجام گرفت، تمام شهرهای بزرگ، دروازه‌ها را بر روی این سپاه فاتح گشودند و مانند قرطبه، مالقه، غرناطه، طلیطله شهرهایی بدون مزاحمت فتح شده به تصرف مسلمین درآمدند»7.

موسی‌بن نصیر تصمیم داشت از «جبال پیرنه» که مرز میان فرانسه و اسپانیا است عبور نماید تا فرانسه، آلمان و ایتالیا را فتح کند و از آن را به قسطنطنیه و از آن جا به شام برگردد و به این ترتیب تمام اروپا راه به تصرف اسلام درآورد ولی متأسفانه خلیفه خود خواه و نادان وقت در چنین لحظات حساس، او و طارق را به شام احضار کرد و نگذاشت این آرمان مقدس تحقق یابد.۸

  • ارمغان اسلام

هنگامی‌که سرتاسر اسپانیا به تصرف اسلام درآمد و حکومت اسلامی در آن اسقرار یافت، وضع این کشور به کل دگرگون شد، نظام طبقاتی از بین رفت، برابری و برادری جایگزین آن گردید؛ یهودیان و مسیحیان و مسلمین در کنار هم برادرانه زندگی می‌کردند و اقلیت‌‌های مذهبی در اظهار عقیده و انجام مراسم مذهبی آزادی کامل داشتند.

تمام کوشش مسلمین از آن روز، ریختن شالوده یک تمدن بزرگ و مبارزه با فقر و جهل بود که در طول هشتصد سالی که مسلمین در آن جا حکومت می‌کردند به قدری از خود آثار گران‌بها گذاشتند که هنوز هم بهترین آثار دیدنی‌ اسپانیا مخصوص دوران اسلامی است.

گوستاولوبون می‌نویسد: «مسلمین در طول چند قرن، کشور اندلس را از نظر علمی و مالی به کلی منقلب نموده و آن را تاج افتخاری بر سر اروپا قرار داده بودند؛ و این انقلاب نه تنها در مسائل علمی و مالی بلکه در اخلاق نیز بوده است»9 ولی بعداً عواملی که اکنون جای شرح آن نیست سبب گردید که این سرزمین اسلامی‌که به قول «لین پول»:  «مرکز تمدن و کانون علم، هنر و دانش بود»10به دست مسیحیان افتد و جنایاتی در آن پدید آید که نقل آن، روح انسانیت را آزار می‌دهد!

پی‌نوشت‌ها:

۱. اطلس تاریخ اسلامی؛ جغرافیای کامل جهان؛ نگاهی به تاریخ جهان، ج ۱.
۲. تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۷۶.
۳. تمدن اسلام در غرب، ص ۳۲۹.
۴. تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۶۹.
۵. الدعوه الی الاسلام، ص ۱۵۴.
۶. تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، صص، ۳۷۷ ـ ۳۶۸؛   تمدن اسلام و عرب، صص ۳۳۳ ـ ۳۳۰، فتوح ‌البلدان بلاذری، ص ۲۳۹.
۷و۸. تمدن اسلام و عرب، صص ۳۳۱-۳۴۵.
۹. تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۷۲.
۱۰. نگاهی به تاریخ جهان، ج ۱، ص ۴۱۸.
 

ماهنامه موعود شماره ۷۵

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *