چرا حضرت عباس(علیه السلام) باب الحوائج است؟

عباس(علیه السلام) باب الحوائج است نه به خاطر اینکه هرچه از خدا خواسته گرفته و نه به خاطر اینکه به یاد تشنگی امامش آب ننوشیده است.

به گزارش موعود، عباس(علیه السلام) باب الحوائج است نه به خاطر اینکه هرچه از خدا خواسته گرفته و نه به خاطر اینکه به یاد تشنگی امامش آب ننوشیده است. خیلی از ما هم اگر بودیم آبی نمی خوردیم. مگر می‌شود صدای گریه علی اصغر(علیه السلام)، رقیه(سلام الله علیها) و دیگر کودکان در گوشت باشد و آب بخوری؟ مگر می‌شود لبان خشکیده حسین(علیه السلام) جلوی چشمانت باشد و آب بخوری؟ مگر می‌شود دیده باشی که لبان علی اکبر(علیه السلام) از تشنگی به لبان حسین(علیه السلام) پناه آورد و فقط شرمندگی عطش بیشتر برایش مانده و آب بخوری؟ عباس(علیه السلام) باب الحواج است به این خاطر که فقط یک حاجت بزرگ در تمام زندگی اش از خدا داشت که برآورده نشد و آن هم اینکه شرمنده کودکان تشنه امام حسین(علیه السلام) نشود؛ که شد… مشک آبی که در دستان عباس(علیه السلام) بود فقط یک مشک آب معمولی نبود بلکه تمام آبرو و امید و حاجت عباس(علیه السلام) بود که ریخت و با تیر دشمن بر باد رفت. برخورد تیر به مشک آب یعنی «عباسِ مضطر» که امن یجیبش براورده نشده است.

عباس(علیه السلام) باب الحوائج است چون کور ترین گره ها تنها به دستانی که در بدن ندارد باز می‌شود و نه هیچ چیز دیگر.

عباس(علیه السلام) قمر بنی هاشم است نه چون صورت زیبایی داشت که مثل ماه می درخشید بلکه چون در سیاهی جهالت ها، نور گسترده امیدی بود برای حسین(علیه السلام)، برای زینب(سلام الله علیها)، برای رقیه(سلام الله علیها)، برای سجاد(علیه السلام)… برای علی(علیه السلام)، برای فاطمه(سلام الله علیها)، برای حسن(علیه السلام)… عباس(علیه السلام) قمر بنی هاشم است چون نور بصیرتش همه را روشن می‌کرد و همه نزدیکان با نگاه به عباس(علیه السلام) می فهمیدند باید برای امام خود حسین(علیه السلام)، چگونه ماموم باشند.

عباس(علیه السلام) ابوالفضل است چون پدر هرچه نیکی وفضیلت بود که باید یک ماموم برای خود و نسبت به امام خود داشته باشد. پدر مهربانی بود برای فرزندان حسین(علیه السلام) و یتیمان حسن(علیه السلام)، این را باید از قاسم(علیه السلام) که شاگردش بوده بپرسی تا برایت خاطره ها بگوید.

عباس(علیه السلام) عباس است چون دوست داشت هزار هزار هزار بار تا روز قیامت بمیرد و قطعه قطعه شود و باز زنده شود و باز هم بمیرد و قطعه قطعه شود و باز… اما کسی به حسینش جسارتی نکند، کسی به زینبش بد نگاه نکند کسی به خیمه گاه امامش فکر و قصد تعرض نکند چه برسد به اینکه جرات کند معجر از سرِ… این را فاصله دور قتله گاه و حرم عباس(علیه السلام) از دیگر شهدای کربلا می‌گوید. چون راضی نشد حسین(علیه السلام) پیکرش را به سوی خیمه ها بیاورد. چون ترسید در این فاصله که زنده است دل زینب(سلام الله علیها) از حمله سپاه دوزخیان در غیاب حسین(علیه السلام) بلرزد. چون عباس(علیه السلام) باید مرده باشد که دل زینب(سلام الله علیها) بلرزد، دل کودکان حسین(علیه السلام) بلرزد و همین بود که حسین(علیه السلام) بر سر پیکرش اعلام شکست زود هنگام کرد «والله کمرم شکست و چاره ام کم شد» والله والله والله کمرش شکست و چاره اش کم شد حسین(علیه السلام)، وقتی عباس(علیه السلام) رفت.

عباس(علیه السلام) عباس است چون تنها شاگرد خصوصی مکتب شجاعت و دلاوری پدرش علی(علیه السلام) است. چون وقتی حتی دستی در بدن ندارد و سرش را گرز سنگین و جهنمی دشمن پاره کرده و چشمانش را خون گرفته و نایی ندارد هم کسی جرات نمی‌کند به او نزدیک شود و به هر طرف که می رود همه فرار می‌کنند و از ترس انقدر از دور تیر به او می زنند تا مانند خارپشت بدنش پر از تیر می‌شود و بعد به او نزدیک می‌شوند که کار را یکسره کنند؛ آن هم نه هر کس بلکه یلان سپاه دشمن.

عباس(علیه السلام) عباس است چون تنها غیر معصومی است که تکیه گاه امام معصوم است، امید امام معصوم است.

عباس(علیه السلام) عباس است چون وقتی به فاطمه(سلام الله علیها) بگویی چند پسر داری می‌گوید سه پسر؛ حسن، حسین و عباس(علیهم السلام).

و اگر روز تاسوعا این سوال را از حضرتش بپرسی شاید پاسخ گوید: یک پسر؛ عباس عباس عباس…

منبع: پیام نیوز

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *