دعا، خالصترین، پاکترین، مقبولترین، نزدیکترین و عاطفیترین رابطه بنده با معبود خویش است؛ گفتوگویی صریح و بیریا، ساده و صادقانه است؛ اظهار و بیان تذّکر و توجّه قلبیداشتن عبد است به معبود. دعا، سخن گفتن، گاه با زبان است و گاه با دل؛ با زبان ذکر گفتن و با دل، متذکّر او بودن و در محضر و منظر او زیستن است. وقتی تقوا به درجهای رسد که انسان در هر حال، خود را در بارگاه او داند، این نهایت درجه تذکّر قلبی و ارتباط باطنی بنده با معبود خویش است.
«مفتاح الفلاح » اثر شیخ بهایی، ترجمه علیبن طیفور بسطامی، به ضمیمه رساله «نور علی، نور در ذکر و ذاکر و مذکور» نوشته آیتالله حسن حسنزاده آملی، مؤسّسه انتشارات حکمت، چاپ ششم، ۱۳۸۴ هـ .ش.
دعا، خالصترین، پاکترین، مقبولترین، نزدیکترین و عاطفیترین رابطه بنده با معبود خویش است؛ گفتوگویی صریح و بیریا، ساده و صادقانه است؛ اظهار و بیان تذّکر و توجّه قلبیداشتن عبد است به معبود. دعا، سخن گفتن، گاه با زبان است و گاه با دل؛ با زبان ذکر گفتن و با دل، متذکّر او بودن و در محضر و منظر او زیستن است. وقتی تقوا به درجهای رسد که انسان در هر حال، خود را در بارگاه او داند، این نهایت درجه تذکّر قلبی و ارتباط باطنی بنده با معبود خویش است. اظهار ذلیلترین مرتبه عجز و فقر و نیازمندی عبد است در برابر معبود غنی و بینیاز.
«مفتاح الفلاح » یکی از ارزندهترین کتب ادعیه در فرهنگ شیعی است. اهمّیت این اثر، یکی به لحاظ جلالت قدر و مقام رفیع علمی و معنوی گردآورنده این اثر است که با شناخت دقیق و فهم عمیق خود از معارف معصومان(ع) مجموعهای از احادیث متقن وارده در این باب را گردآوری نموده است و ویژگی دیگر این مجموعه، در این است که یک برنامه روحی و روانی برای تمام اوقات شبانهروز است؛ بدین معنا که انسان در هر ساعتی از ساعات که حال دعا و استغاثه داشته باشد، میتواند با مضامینی عالی با معبود و معشوق یگانه خود، راز و نیاز نموده و روح خود را در معرض اشراقات و انوار قدسیّه الهی قرار دهد.
از مفتاح الفلاح چند ترجمه فارسی توسط علمای پیشین به عمل آمده که نسخ آنها به فراوانی موجود است؛ از جمله آنها میتوان ترجمه مرحوم آقاجمال گلپایگانی را نام برد؛ ولی هیچ یک از ترجمهها با توجّه به زبان فارسی کنونی، ترجمهای گویا و روان محسوب نمیشوند؛ جز اینکه ترجمه علیبن طیفور بسطامیکه از دانشمندان قرن یازدهم است، در میان آنها از موقعیت ویژهای برخوردار است. نثر شیوا و گویا و نیز توضیحات مفید و به جای مترجم بر متن کتاب، روی هم رفته یک مفتاح الفلاح فارسی را در اختیار خواننده گذاشته است.
آیتالله حسنزاده آملی در مقدّمهای بر این کتاب، نکاتی پیرامون دعا در معارف اسلامیبه رشته تحریر درآورده است که حاصل آن، رساله «نور علی، نور در ذکر و ذاکر و مذکور» است که خود بحثی بدیع درباره دعاست. استاد، کتاب مفتاح الفلاح را یکی از مائدههای پرفایده آسمانی برشمرده است که عاید نفوس مشتاق و شیفته کمال میگردد.
مفتاح الفلاح تألیف شیخ بهائی است که در وظایف اهل دیانت، به آداب و اعمال واجب و مندوب روز و شب به بهترین نظم و اسلوب آن را تدوین نموده است. از محاسن و مطالب آن عزیز این است که هم مشحون به حقایق لطایف منطق سفرای الهی راز و نیاز با خداوند بینیاز است و هم حاوی دقایق معانی در بیان اسرار متیسّر آیات قرآنی و ادعیه و اذکار مأثوره است. کوتاه سخن آنکه، انسان آگاه و زباندان و گوهرشناس باید بدان انس بگیرد تا قداست و نفاست، درّ یتیم را دریابد وگرنه زبان قلم در وصف و تحریر آن زبون است. معلّم بزرگ مرحوم آیتالله ملاحسینقلی همدانی(ره) که به فرموده بعضی از مشایخ ما، سیصد تن از اولیاءالله در محضر انور او تربیت شدهاند، میگفت: کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهائی برای عمل کردن خوب است…
در نظر ایشان، شایسته است که مفتاح الفلاح شیخ بهائی در شمار کتب درسی حوزههای علمیّه درآمده و کسانی در مقام تدریس آن برآیند؛ زیرا زبان فهم و اهل دعا و سیر و سلوک بوده و به قولی راهنما است.
اثر مذکور در دو بخش تنظیم شده است که بخش اوّل آن، رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، به قلم آیتالله حسنزاده آملی و بخش دوم مشتمل بر شش باب کتاب مفتاح الفلاح است. رساله نور علی، شامل یک مقدّمه و یازده فصل در دعا و ذکر و مناجات است. مقدّمه آن، مشتمل بر کلماتی چند، حول مکانت و منزلت دعا بوده و یازده فصل این رساله در بیان بعضی از اسرار ذکر و دعا، عدد مأثور در بعضی ادعیه و اذکار، اوقات و امکنه، طهارت داعی، احتراز از دعای ملحون۱، دعای مأثور و غیرمأثور، ادب معالله و سرّ اجابت دعا تنظیم یافته است.
شیخ بهائی در مقدّمه کتابش ذکر مینماید که تألیف مفتاح الفلاح، به نوعی استجابت درخواست جمعی از برادران دینی و دوستان یقینی بوده است که از وی استدعای تألیف کتابی، مشتمل بر عبادات واجب، اعمال مستحبّ و آداب و اذکار شبانهروزی نموده بودند.
عناوینی که وی برای شش باب کتابش برگزیده است، به ترتیب عبارتند از:
باب اوّل در بیان آنچه از طلوع صبح صادق تا برآمدن آفتاب باید به عمل آورد؛
باب دوم در آنچه از وقت طلوع آفتاب تا هنگام زوال، مرعی باید داشت؛
باب سوم در آنچه از وقت زوال تا غروب آفتاب، قیام به آن باید نمود؛
باب چهارم در آنچه از وقت غروب آفتاب تا وقت خواب، مبادرت به آن باید نمود؛
باب پنجم در آنچه از وقت خواب تا نصف شب، مشغول به آن باید بود؛
باب ششم در آنچه از نصف شب تا طلوع صبح، عمل به آن باید کرد.
نیایش برای انسان، هدفهای متعدّدی را در بر دارد:
۱. انسان برای تکامل مادّی و معنوی آماده شده و از خداوند آگاهی میخواهد تا بتواند علل محاسبه نشده را که از هر سو به طرفش سرازیر میگردند، به حساب درآورده و هرچه بیشتر بتواند موانع را از پیش پا بردارد و مقتضیّات را انجام دهد. اگر هم نتواند از عهده علل ناشناخته برآید، خداوند عنایتی فرماید و تسلیم به مشیّت را چراغ راه انسان نماید تا در زندگانی، خلأیی احساس نکند؛
۲. نیروگرفتن از ماورای طبیعت و بهرهبرداری از آن، در برآورده شدن نیازهای مادّی و معنوی؛
۳. تماس بینهایت کوچک با بینهایت بزرگ است که نهایت آمال و ایدهآل بشری است. با این تماس است که جهان درونی و برونی و جهان مادّی و معنوی هماهنگ میشوند و هستی آدمی، معنای حقیقی خود را برای انسان آشکار میسازد؛
۴. تحلیل آرامش روحی در هنگام اضطرابهای مختلف؛
۵. به دست آوردن نیرو برای کوششهای بامحتوا. از زیربنا تا روبنای جهان هستی، نظامیباز به عوامل فوق طبیعی دارد که نیایش، نیروی تغییر آن است و میتواند تأثیرگذار باشد. اگرچه جهان، نمایش نظام بسته را دارد، ولی دارای نظامیباز به فوق طبیعت است.
مؤلّف، مقدّمه باب اوّل را به فضیلت بینالطّلوعین، تحقیق در تشخیص فجر ثانی و عبادات متعلّق به آن زمان، اختصاص داده است.
نمونهای از مکاشفه و کرامت
در روزگار شیخ بهایی، عالمیبه نام معزّالدین محمّد زندگی میکرد. او از بزرگترین قاضیان شهر «اصفهان» بود. شبی یکی از امامان معصوم(ع) را خواب دید که به وی فرمود: «کتاب مفتاح الفلاح را بنویس و طبق آن عمل کن.»
قاضی، شگفتزده از خواب پرید و صبح زود به دیدار عالمان اصفهان شتافت و در مورد کتابی به نام مفتاح الفلاح پرسوجو کرد. همه گفتند: ما کتابی با این نام ندیدهایم.
شیخ بهایی در آن ایّام، همراه با اُردوی شاه عبّاس در سفر بود و در همان سفر در شهر «گنجه»، که هم اکنون در «آذربایجان» است، کتابی با نام مفتاح الفلاح نگاشته بود؛ ولی هنوز هیچ کس از آن کتاب و نام آن خبر نداشت. وقتی شیخ از سفر بازگشت، معزّالدین محمّد، به دیدار وی رفت و در ضمن گفتوگوها درباره کتابی به نام مفتاح الفلاح از وی پرسید.
شیخ بهایی گفت: من کتابی در همین سفر نوشتهام که در زمینه دعاهای رسیده از معصومان(ع) است و نام آن را هنوز به هیچکس نگفتهام و نسخهاش هم هنوز در اختیار کسی قرار نگرفته است. شما این نام را از کجا شنیدهاید؟
قاضی، جریان خواب خود را بازگو کرد و آنگاه شیخ بهایی بسیار گریست و نسخه اصلی کتاب را به قاضی معزّالدین محمّد داد و بدینگونه دومین نسخه این کتاب ارزشمند، توسط قاضی نوشته شد.
پینوشت:
۱. دعای ملحون به معنی دعایی است که اعراب الفاظ، اذکار و عبارات آن به درستی بیان نشود.a