آخرالزمان در سینمای امروز

نگاهی به فیلم طالع نحس:۶۶۶
سینمای هالیوود به عنوان یکی از ارکان قدرت مسیحیان صهیونیست، از سال‌ها پیش موضوع آخرالزمان را دستمایه خود قرار داده است و تلاش می‌کند با بهره‌گیری از ابزار قدرتمند سینما آموزه‌های خرافی مسیحیان اوانجلیک را در سراسر جهان رواج دهد. در این مقاله یکی از فیلم‌های آخرالزمانی سینمای هالیوود بررسی شده است.

در روز ششم ژوئن ۱۹۷۶، فیلم «طالع» (که با نام «طالع نحس» در ایران به نمایش درآمد) به کارگردانی «ریچارد دانر» روی پرده رفت و کمپانی سازنده‌اش برای نمایش آن بر روی تاریخ نمایش فیلم یعنی ۶/۶/ ۱۹۷۶ تأکید فراوانی کرد تا به عدد ۶۶۶ در سمت راست تاریخ مزبور برسد. همان کاری که ۳۰ سال بعد هم برای بازسازی آن انجام شد و به رغم اینکه عنوان اصلی فیلم «طالع ۶۶۶» است، امّا بر روی تاریخ نمایش آن یعنی ۶/۶/۲۰۰۶ (به صورت ۶/۶/۰۶) تبلیغات مفصلی صورت گرفت تا تمرکز مخاطب را بر عدد فوق هدایت نمایند.

شاید بسیاری از تماشاگران آثار سینمای آمریکا مطّلع باشند که در برخی فیلم‌های هراس ماورایی که به داستان شیطان و اعوان و انصارش می‌پردازد، شماره ۶۶۶ همواره به عنوان علامت و عدد شیطان معرفی شده است. حتّی در فیلم کمدی «مسحور» با بازی «برندن فریزر» که معامله‌ای فاوست گونه با شیطان (با ایفای نقش الیزابت هرلی) انجام می‌داد، هرگاه که می‌خواست توسط خانم شیطان از دنیای رؤیایی‌اش به جهان واقعیت برگردد و ناچار بود با وی تماس بگیرد، به وسیله دستگاه موبایلی که در اختیارش گذاشته شده بود، شماره ۶۶۶ را می‌گرفت!!

در بسیاری از مناطق آمریکا یا اروپا، بنا بر اعتقاداتی که در بخش مکاشفه رویدادهای آخر زمان از عهد جدید کتاب مقدّس هم آمده است، شماره ۶۶۶، عددی نحس به شمار می‌آید.۱
حتّی سال گذشته در خبرها آمد که عده زیادی از مردم در روز ششم ژوئن یعنی همان ۶/۶/۲۰۰۶ به سرکار خود نرفته و برای دور ماندن از بلایای آسمانی در خانه مانده‌اند!! در همان خبرها هم آمده بود که برعکس این عده، تعدادی دیگر عدد فوق را خوش یمن قلمداد نموده و حتّی اجرای برنامه‌های مهم خود از قبیل برگزاری مراسم عقد و عروسی را به آن روز  انداخته‌اند!!

امّا برای درک بهتر مطلب ناچارم به کتاب و فیلم «رمز داوینچی» ارجاع بدهم که در مقاله مربوط به آن (در همین ماهنامه) نوشتم، کلید رمز گشایی بسیاری از آثار سؤال برانگیز سینمای هالیوود بوده، هست و خواهد بود.

در آن فیلم و داستان در قالب یک ماجرای معمایی، بسیاری از علائم و نشانه‌های منتسب به شرک و شیطان را جعل کلیسای قرون وسطی و پادشاهانی همچون کنستانتین می‌داند که برای مخفی کردن اصل و حقیقت مسیحیت، علامت‌ها و نشانه‌های مهم مذاهب پیش از آن همچون ستاره پنج پر را منتسب به شیطان دانستند و بالعکس نشانه‌های شرک آمیز را با دین مسیح درآمیختند. جالب اینکه در همین کتاب، شیطانی خواندن اینگونه علائم را نتیجه فیلم‌ها و آثار سینمای هالیوود می‌داند! در بخشی از نخستین دیدار مشترک بازرس فرانسوی و پروفسور آمریکایی با جسد مرموز در موزه لوور، بازرس به پروفسور می‌گوید:

«آقای لنگدن، ستاره پنج پر باید مربوط به شیطان باشد. شما آمریکایی‌ها با فیلم‌های ترسناک خود این را ثابت کردید.»
 لنگدن اخم کرد. حق با او بود. هالیوود ستاره پنج‌ پر را سمبل شیطان نشان می‌داد، در حالی که ریشه ستاره، خدایی بود….
و حالا در کتاب و فیلم فوق که از دل همان هالیوود به در آمده، پرفسور لنگدن می‌گوید:

«من به شما اطمینان می‌دهم، بی توجه به آنچه در فیلم‌ها دیده‌اید، تفسیر شیطانی ستاره پنج پر غلط و نادرست است. هر چند سمبل زنانگی است، در گذر سال‌ها مفهوم آن تحریف شده است. خیلی عادی است که در زمان شکل‌گیری قدرتی جدید، سمبل‌های قدیمی تغییر ماهیـّت بدهند، برای مثال سه شاخه قدرت به چنگال دو شاخه شیطان، کلاه نوک تیز مرد عاقل به نشان جادوگری و سمبل‌های الهی به علامت‌های شیطانی تبدیل شوند….

در دنباله همین نشانه شناسی «رمز داوینچی» است که به همان عدد معروف ۶۶۶ هم برمی‌خوریم و در پایان فیلم، به تعبیر متفاوتی از آن می‌رسیم. در همان ابتدای ورود پروفسور آمریکایی به موزه لوور پاریس، با هرم‌هایی شیشه‌ای مواجه می‌شویم که هر یک از ۶۶۶ قطعه شیشه ساخته شده‌اند و در کتاب تأکید می‌شود که لنگدن می‌خواست دراین‌باره نظر بازرس را بداند که آیا آن را عدد شیطان می‌داند؟
در پایان فیلم، همین هرم‌های ۶۶۶ قطعه‌ای، پروفسور را به نهانگاه ابدی جام مقدّس و راز مسیحیت حقیقی (به زعم نویسنده و سازندگان فیلم) رهنمون می‌سازد و در حقیقت این علامت پاگان (شرک آمیز و شیطانی) را نشانه‌ای مقدّس و رهایی بخش تلقی می‌کند.

حالا به خوبی می‌توان ورای آثاری همچون «طالع نحس» و امثال آن را تحلیل نمود و حلّاجی کرد. به خاطر دارم در همان زمان(در سال‌های اوّل پیروزی انقلاب) که فیلم‌های «طالع نحس»، به خصوص قسمت دوم آن را بر روی نوارهای ویدئویی بتاماکس  می‌دیدیم، بعضی تحلیل می‌کردند که در این فیلم‌ها، قصد سازندگان، به نوعی تبلیغ صهیونیسم و شکست‌ناپذیری آن و همچنین سرنوشت محتومش برای غلبه بر دنیا بوده است، اگرچه «دیمین» یعنی شخصیت اصلی فیلم به عنوان سمبل این تبلیغ، ظاهراً کودکی معصوم است که حتّی از سرنوشت خود متنفر نشان داده می‌شود(در صحنه‌ای از قسمت دوم فیلم «طالع نحس» که در سال ۱۹۷۸ به کارگردانی «دان تیلر» و با بازی «ویلیام هولدن» روی پرده رفت، دیمین که در این قسمت، نوجوانی ۱۳-۱۴ ساله شده و تحت سرپرستی عمویش قرار دارد، در مدرسه نظام از زبان مسئولش می‌شنود که مأموریتی خاص دارد و نشانه آن مأموریّت، عدد ۶۶۶ در فرق سرش است، وقتی آن عدد را در میانه موهایش می‌یابد، به شدت ناراحت شده و حتّی قصد خودکشی دارد که همان مسئول، وی را از این کار بازداشته و تقدیرش را چنین می‌داند.) از قضا معصوم نشان دادن عامل اصلی اجرای فرامین شیطان و تلاشش برای گریز از این طالع ناخواسته، به نوعی توانست حس ترحم و هواداری برخی مخاطبان فیلم را به شکل عجیبی برانگیزد. (همانطور که در نسخه ۲۰۰۶، در سکانسی که پدر، دیمین را برای کشتن به کلیسا برده و بچه در زیر چاقوی آخته او دست و پا می‌زند و کمک می‌خواهد، تماشاگر ناخودآگاه نسبت به کودک احساس ترحم می‌نماید! این همان جادو و سحر هالیوود است که حتّی موحّدان و خداپرستان را هواخواه قطب شیطانی می‌گرداند!!) همچنین یافتن تصویر آن کودک توسط عمو خوانده‌اش بر دیوار اسراییل در اورشلیم (در همان فیلم دهه هفتاد) در حالی که دست موجودی عجیب و غریب بر سرش قرار داشت، تأیید دیگری بر نظریه صهیونیستی بودن درون‌مایه فیلم تعبیر و تفسیر می‌شد.

در بازسازی فیلم فوق که سال گذشته بر پرده سینماهای جهان رفت، دقیقاً همان وقایع و سیر اتفاقیه فیلم سی سال پیش، البته با بازیگران و دست‌اندرکاران تازه‌ای به نمایش درآمد.

نوزاد «رابرت تورن»، سفیر آمریکا به طور مرموزی در بیمارستان جان می‌سپارد و او برای اینکه همسرش دچار ناراحتّی نشود، به پیشنهاد کشیشی در همان بیمارستان، نوزاد دیگری را به فرزندی قبول می‌کند و نام وی را «دیمین» می‌گذارد. به تدریج رفتارهای عجیب و غریبی از دیمین سر می‌زند و پرستارش نیز در مراسم تولد پنج سالگی‌اش به طرز تکان دهنده‌ای خودکشی می‌کند. کشیشی به نام پدر «برنان» به رابرت تورن هشدار می‌دهد که دیمین فرزند انسان نیست ولی رابرت باور نمی‌کند تا اینکه ابتدا همسرش در حادثه‌ای مجروح شده و سپس به شکل مرموزی می‌میرد. عکاسی، حقایق باورنکردنی را برای تورن شرح می‌دهد و برای کشف ماجرا همراه او راهی فلسطین و اسراییل می‌شود. دیگر برای تورن ثابت شده که باید دیمین را با خنجرهای مقدّس از بین ببرد، خصوصاً که عکاس نیز در حاثه‌ای جان می‌سپارد. امّا تلاش رابرت تورن برای کشتن دیمین در کلیسا، با دخالت پلیس و به قتل رسیدن تورن بی نتیجه می‌ماند.

البته واضح است که یکی از مهم‌ترین دلایل این بازسازی نعل به نعل، حضور «دیوید سلتزر» به عنوان فیلمنامه نویس است که سی سال بعد، برای ساخته شدن فیلم «طالع ۶۶۶»، پیروی از کلیشه‌های روز سینمای هالیوود، باعث شده که کارگردان آن یعنی جان مور از نماهای شوک‌آور همراه افکت‌های رایج (که به هیچ وجه در نسخه دهه هفتاد سابقه نداشت) استفاده کند.
امّا حالا شاید با توجه به فیلم «رمز داوینچی» خیلی راحت‌تر بتوان در مورد «طالع نحس» صحبت کرد. در دو صحنه فیلم همان عدد ۶۶۶ مشاهده می‌شود. یکبار توسط عکس‌های همان عکاس یاد شده از جسد پرستاری که خودکشی کرد و عدد ۶۶۶ بر قسمتی از دست راستش نقش بسته بود و دیگری وقتی تورن، آن را در میان موهای دیمین و بر فرق سر او مشاهده می‌نماید.

به نظر می‌رسد که دیمین و حامیانش در جهت عملی ساختن همان تفکر ۶۶۶ که در «رمز داوینچی» رازش برملاشد، تصویر می‌شوند و البته نمایش پی‌درپی این دو فیلم نیز نمی‌تواند خالی از تعبیر و تفسیر مربوط باشد. تفکری که بنا به اظهار همان فیلم، از «انجمن سرّی خانقاه یهود» و از اوایل هزاره دوم میلادی برمی‌آید که امروزه در برخی از فرقه‌های تصوّف یهود همچون «کابالا» تبلور یافته است. تفکری که‌اندیشه صهیونیسم را برای دستیابی به اهدافش یاری می‌دهد.
در جملاتی که پدر برنان در صحنه‌ای از فیلم به نقل از کتاب مقدّس نقل می‌کند و بعداً هم در صحبت‌های مابین رابرت تورن و عکاس برای گشودن راز دیمین چند بار نقل می‌شود، گفته می‌شود که: «وقتی قوم یهود به صهیون باز گردد و ستاره دنباله‌داری آسمان را بشکافد و…او از دریای ابدی برمی‌خیزد و ارتشی در کرانه‌های آن به وجود می‌آورد تا هرکس در مقابل برادرش بایستد…»
این نوع تفکر آخرالزمانی که بهتر است (همچنان‌که در همان اوّل فیلم هم از قول کشیشی گفته می‌شود) در اینجا باور «آرماگدونی» نامیده شود، در بسیاری از آثار به اصطلاح ترسناک هالیوود به شیوه‌های گوناگون تبلیغ شده است و هرگونه مقابله با آن بیهوده تلقی می‌شود.
در ابتدای همین فیلم «طالع نحس» از قول کشیشی که بر روی نشانه‌های آخرالزمان تحقیق کرده است، همه آن نشانه‌ها به نقل از بخش «مکاشفه رویداد‌های آخرالزمان» عهد جدید کتاب مقدّس با ذکر مصادیق روشن از وقایع روز، نشان داده می‌شود. برای مثال در بخش بیان رؤیای هفت شیپور، وقتی می‌گوید: «…فرشته دوم شیپور را نواخت، ناگاه چیزی مثل کوهی بزرگ و آتشین به دریا افتاد…»، تصاویر انهدام برج‌های تجارت جهانی نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را می‌بینیم. یا هنگامی‌که از شیپور سوم می‌گوید:

«…وقتی فرشته سوم شیپور را به صدا درآورد، ستاره‌ای شعله‌ور از آسمان بر روی یک سوم رودخانه‌ها و چشمه‌ها افتاد…و هنگامی‌که وارد یک سوم آب‌های زمین شد، آنها تلخ گردیدند و بسیاری به علّت تلخی آن جان سپردند…» صحنه‌هایی از فاجعه سونامی اخیر آسیای جنوب شرقی یا توفان کاترینا در سواحل لوییزیانا را شاهد هستیم.

حرف‌های کشیش عمداً بر اثبات نشانه‌های آخرالزمان و آزاد شدن جانوری خبیث یا همان شیطان دلالت دارد ولی از بیان بخش آخر «رؤیای هفت شیپور» به نقل از همان «مکاشفه رویدادهای آخر زمان» که حکایت از پایانی خوش و «سلطنت ابدی خداوند» دارد، خودداری می‌کند و به واقعه پس از شیپور ششم و آزاد شدن جانور عجیبی که می‌تواند به تعبیر فیلم همان نیروهای حامی دیمین باشد، بسنده می‌نماید تا تماشاگر را در هراس و ناامیدی از آخر کار دنیا رها سازد. پدر برنان و عکاس و بالاخره رابرت تورن و همسرش که به نوعی بر واقعیت دیمین آگاه شده‌اند، هریک به طریق وحشتناکی به قتل می‌رسند و در نهایت این دیمین است که دست در دست رئیس جمهور آمریکا در جلوی دوربین لبخند می‌زند تا سرنوشت محتوم حاکمیت نیروهای شیطانی (البته به زعم سازندگان فیلم) را بر جهان مورد تأکید قرار دهد. آنچه که در واقع مغایر با آرمان آخرالزمانی کلیّه ادیان الهی و موحّدان در انتظار منجی و حاکمیّت خدا به شمار می‌آید.
در کتاب مقدّس در مورد سرنوشت آن جانور عجیب که با شیپور ششم آزاد می‌شود، اوّل در باب شانزدهم مکاشفه آخرزمان آمده است:
« …پس فرشته اوّل بیرون رفت و وقتی جام خود را بر زمین خالی کرد، در بدن کسانی که نشان آن جانور خبیث را داشتند…زخم‌هایی دردناک و وحشتناک به وجود آمد…فرشته پنجم جامش را بر تخت آن جانور خبیث ریخت به طوری که تاج و تخت او در تاریکی فرو رفت…»
و سپس در باب بیستم همان مکاشفه کتاب مقدّس نوشته شده:
…شیطان که ایشان را فریب داده بود، به دریاچه آتش افکنده خواهد شد. دریاچه آتش همان جایی است که با گوگرد می‌سوزد و آن جانور خبیث و پیامبر دروغین او شبانه روز تا به ابد در آنجا عذاب می‌کشند….

تا پیش از «طالع نحس» در دهه هفتاد، تن‌ها فیلم «بچه رزماری» (رومن پولانسکی- ۱۹۶۹) را به خاطر می‌آورم که در آن پیروزی نهایی با نیروهای شیطانی تصویر شده بود (از قضا حضور «میافارو» که در آن فیلم بالاخره بچه‌ای برای شیطان به دنیا آورد، در فیلم ۲۰۰۶ «طالع نحس» به نقش پرستار دیمین که از وی در مقابل نیروهای ضدّ شیطانی محافظت می‌نماید، بسیار پرمعنی است و نشانه‌ای دیگر برای افکار سازندگان فیلم می‌تواند محسوب شود!). حتّی در فیلم «جن‌گیر» نیز سرانجام، پدر روحانی بر شیطان و ارواح اهریمنی فائق می‌آید، اگرچه خودش نیز کشته می‌شود. امّا در همه قسمت‌های فیلم طالع نحس، غلبه با نیروهای اهریمنی است و جبهه خدایی (که در این فیلم‌ها متعلّق به کلیسای کاتولیک است)، هراسان و مضطرب در مقابل اهریمنان مغلوب می‌شود. حتّی وقتی در قسمت سوم فیلم با نام «مواجهه نهایی»، دیمین می‌میرد. امّا در قسمت چهارم (که برای تلویزیون ساخته شده بود) روح شیطانی در وجود دختری به نام «دالیا» حلول کرده و توسط او اهدافش را دنبال می‌نماید.
امّا ترس انداختن در دل انسان‌ها و ناامید ساختنشان از آینده، آن هم توسط رسانه پرنفوذی همچون سینما، می‌تواند برای آنان که همواره در مقابل ادیان الهی پرقدرت همچون اسلام و مسیحیت، منزوی بودند، فرصتی روانی در ذهن انسان‌ها به وجود آورد تا برای مقابله با آینده تاریک بشریت به نیروی دیگری پناه ببرند یا راهی برای خاضع شدن و کنار آمدن با همان نیروی اهریمنی پیدا کنند.
فراموش نکنیم که اعتقاد به وقوع آرماگدن یا حضور موعود با تغییر ورود به هزاره سوم و رفتن از برج «حوت» به «دلو»، متعلّق به یهودیانی است که هیچ یک از دو موعود قبلی یعنی حضرت عیسی مسیح (ع) و پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفتند و شاید بیش از پیروان سایر ادیان خود را مستحقّ ظهور منجی می‌دانند. در همان «رمز داوینچی» پروفسور آمریکایی «لنگدن» به سوفی، دختری که به دنبال راز کشته شدن پدر بزرگش در موزه لوور پاریس است، می‌گوید:

«پایان برج حوت و آغاز برج دلو، علامت‌های تاریخی هستند. خانقاه (یعنی همان انجمن مخفی یهودی صهیون) می‌خواست در آن هنگام سندها را برای دنیا افشا کند ولی هزاره آمد و هیچ اتفاقی نیفتاد….
دوست لنگدن یعنی «سر لی تیبینگ» (که از طرف انجمن سلطنتی انگلیس سال‌ها درباره خانقاه صهیون و جام مقدّس تحقیق کرده) نیز می‌گوید:
«…من می‌دانستم که خانقاه تصمیم گرفته است درآغاز هزاره، حقیقت را به دنیا بگوید. امّا هزاره، بدون افشاگری گذشت…خانقاه هدف مقدّسی داشت، قرن‌ها افرادی مانند داوینچی، بوتچلی و نیوتن آن سرّها را حفظ کردند….
در کتاب مقدّس درباره هزاره‌ها و وضعیت نیروهای الهی و شیطانی به شرح زیر آمده است:
…فرشته‌ای را دیدم که از آسمان به پایین آمد. او کلید چاه بی انتها را همراه می‌آورد…او اژدها را گرفت و به زنجیر کشید و برای مدت هزار سال به چاه
بی انتها افکند… اژدها همان مار قدیم است که اهریمن و شیطان نیز نامیده می‌شود… آنانی را دیدم که جاندار خبیث و مجسمه‌اش را نپرستیده بودند و علامتش را بر پیشانی و دست‌های خود نداشتند. اینان همگی، زندگی را از سر نو آغاز کردند و با مسیح، هزار سال سلطنت نمودند…پس از پایان آن هزار سال، شیطان از زندان آزاد خواهد شد….۲

«پایان روزها» همان اعتقاد یهودیانی است که هنوز در انتظار مسیح موعود به سرمی‌برند و بر این باورند که در آغاز هزاره و به اصطلاح پایان روزها، یا مسیحای موعود ظهور می‌کند یا شیطان بر جهان غالب می‌گردد. این را در برخی فیلم‌های این چند سال اخیر مانند «دروازه نهم»، «پایان روزها»، «کودک متبرّک»، «هفتمین گناه» و… به وضوح می‌توان رؤیت کرد. علایم هم یکسان است، برای مثال در کتاب «هری پاتر ۳: زندانی آزکابان» آمده است که سگ سیاه، نشانه طالع نحس است و در فیلم «طالع نحس»، بارها و بارها سگ‌های سیاه را مشاهده می‌کنیم، سگ‌هایی که از دیمین و حتّی راز قبر مادرش حفاظت می‌کنند. نکته جالب اینکه در همان «هری پاتر ۳: زندانی آزکابان» این پدر خوانده هری یعنی سیریوس بلک است که به شکل سگ سیاه درآمده و در واقع قرار است از هری پاتر در مقابل دشمنانش دفاع نماید. (دقیقاً مانند سگ‌های سیاهی که از دیمین مراقبت می‌نمایند!!) حتماً یادمان هم هست که در «رمز داوینچی» به وضوح از هری پاتر نام برده شده و قصه او از جمله موضوعاتی تلقی می‌شود که در پی زنده نگاه‌داشتن راز جام مقدّس و سلسله گمشده یا فراموش‌شده عیسی مسیح و مریم مجدلیه است. ملاحظه می‌فرمایید که چگونه «رمز داوینچی» به طرز مشکل گشایی همه راز و رمز و ارتباط درونمایه‌ای برخی آثار و فیلم‌های سینمایی را بیرون می‌ریزد.
امّا نکته دیگر اینکه بارها در فیلم «طالع نحس» از جمله به نقل از کیت جنینگز عکاس به نقل از روایات باستانی نقل می‌شود که:
پسر شیطان از دنیای سیاست بیرون خواهد آمد.
رابرت تورن فردی است که حتّی سودای ریاست جمهوری در سر داشت و برای مراسم خاکسپاری‌اش پرزیدنت ایالات متحده شرکت کرد. امّا تصویر
رئیس جمهوری آمریکا که دست در دست دیمین دارد و از پشت سر در کادر دوربین قرار می‌گیرد، به شدت دسته‌ای از کاریکاتورهای معروف کاریکاتوریست شهید فلسطینی، «ناجی العلی» را تداعی می‌کند که همواره صهیونیسم را به شکل بچه‌ای با موهای سیخ شده و از پشت سر به تصویر می‌کشید که گاهی هم دستش در دستان عمو سام، یعنی آمریکا بود!

سعید مستغاثی
ماهنامه موعود شماره ۸۱

پی‌نوشت‌ها:
www.smostaghaci.persianblog.ir    ٭
۱. جملات کتاب مقدّس چنین است: سپس جانور عجیب دیگری دیدم که از داخل زمین بیرون آمد…بزرگ و کوچک، فقیر و غنی، برده و آزاد را وادار کرد تا علامت مخصوص را بر روی دست راست یا پیشانی خود بگذارند و هیچ کس نمی توانست شغلی به دست آورد تا چیزی بخرد مگر اینکه علامت مخصوص این جانور، یعنی اسم یا عدد او را برخود داشته باشد. این خود معمایی است و هرکه باهوش باشد می‌تواند عدد جانور را محاسبه کند. این عدد، اسم یک انسان است و مقدار عددی حروف اسم او به ۶۶۶ می‌رسد.
۲. عهد جدید، مکاشفه، باب بیستم.

همچنین ببینید

Antelers6 310x165 - نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

علاقه‌ی هالیوود به بازتولید مکرّر ژانر مردگان متحرک(زامبی‌ها) و صحنه‌های هولناک آدم‌خواری و خون‌خواری، نمی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *