بررسی نگرش ادیان ایرانی به مسئله‌ی موعود

zoroaster ngq5yjniyj - بررسی نگرش ادیان ایرانی به مسئله‌ی موعوددر آموزه‌های موعود شناختی زرتشتی، از شمار فراوانی از انسان‌های موعود  و منجی سخن گفته می‌شود که در آستانه رستاخیز، هرکدام در جایی و به گونه‌ای برای نابودی دروغ و چیرگی راستی و برقراری مزداپرستی بر می‌خیزند و پدیدار می‌شوند. امروزه زرتشتیان معتقدند؛ سوشیانس آنان با «کرشنای» برهمنان و «بودای پنجم» بودائیان و «مسیح» یهودی‌ها و «بارقلیط» مسیحی‌ها و «مهدی» مسلمانان یکسان است.

اشاره:
این مقاله به بررسی نگرش موعودگرایی در ادیان ایران باستان خواهد پرداخت و با کاوش در آن سعی می‌کند به ریشه‌یابی نگرش ایرانیان به این مسئله پس از اسلام آوردن ایشان دست یابد. در این کاوش با ادیان سه‌گانه‌ای مواجه هستیم که عبارتند از: دین زرتشتی، دین مانوی و دین مزدکی.

الف) موعود دین زرتشت
اندیشه موعود شناسی به عنوان مکمل اصل «رستاخیز و معاد» در آموزه‌های زرتشت مطرح بوده و همواره حضوری کلان در تعالیم مزدایی داشته است. در آموزه‌های موعود شناختی زرتشتی، از شمار فراوانی از انسان‌های موعود  و منجی سخن گفته می‌شود که در آستانه رستاخیز، هرکدام در جایی و به گونه‌ای برای نابودی دروغ و چیرگی راستی و برقراری مزداپرستی بر می‌خیزند و پدیدار می‌شوند. زرتشت در آموزه‌های گاهانی خود، از کسی سخن می‌گوید که در آینده خواهد آمد و راه سعادت را به مردم خواهد آموخت او از این فرد با نام «سوشیانس» یاد می‌کند.

هرچند به نظر می‌آید که‌اندیشه موعود در سروده‌های زرتشت  اندیشه‌ای کمتر پرداخته شده است، اما بی‌گمان آموزه‌ای بی‌سابقه را در این مورد عرضه داشته است. چراکه انگاره موعودها بدین شکل و نحو هیچ مقارنی در ادیان قوم هند و ایرانی و دیگر اقوام هند و اروپایی نداشته است و اندیشه‌ای نو و تازه به شمار می‌آید.

ضمن آنکه قدمت و گستردگی و اصالتی که این انگاره به طور اختصاصی در آیین زرتشت داشته و در طول تاریخ آن، اندیشه و آموزه‌ای در حال رشد و تکامل بوده است و نیز ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی‌که انگاره‌های موعود‌ها با انگاره‌های اصیل معاد دارند، همگی نشان‌دهنده این حقیقت است که‌اندیشه موعود برای نخستین بار  و به گونه‌ای بدیع و درست در چارچوب اندیشه معادشناختی دین زرتشت، از سوی او طرح و بیان شده است.

موعودان آیین مزدیسنا سه نفر هستند. این سه نفر پسران زرتشت هستند که هزاران سال پس از وی به دنیا خواهند آمد. سه نفر که در زمان‌های متفاوت ظهور کرده و مردم «بهدین» را از یوغ ستم ظالمان نجات می‌دهند. در زمان هرکدام از این سه نفر مردم در نهایت رنج و ستم زندگی می‌کنند. و به امید ظهور موعودان خویش، این زندگی را تحمل می‌نمایند.

این موعودان سه گانه «سوشیانس» نامیده می‌شوند. کلمه سوشیانس یا به قول پهلوی «سوشیوس»، از ریشه «سو» که به معنی سود ومنفعت است حاصل شده، و کلمه سود فارسی هم از همین بنیان ساخته شده است. در فروردین یشت(۱۱) فقره ۱۲۹ آمده است :

او را بدین جهت سوشیانت خوانند که به تمام اهل زمین سود و منفعت می‌رساند.

در تفسیر پهلوی سوشیانت را به صورت «ی سو تومندی پروژ کو» ترجمه می‌کنند که به معنی رهاننده و نجات دهنده است.

البته سوشیانس موارد اطلاق متعددی در دین زرتشتی دارد. «جان مولتون» دانشمند انگلیسی دراین‌باره می‌گوید : «در گات‌ها منظور از سوشیانس خود زرتشت و حامیان وی و کسانی که مزدیسنا را یاری خواهند کرد، است».

همان‌طور که ذکر شد این سه موعود از پشت زرتشت هستند و در فقرات ۱۲۸و۱۲۹ فروردین یشت مکرراً نام مادران آنها هم ذکر شده و به آنان درود فراوان فرستاده شده است  که بعداً در فرصت مناسب بدان خواهیم پرداخت.

در هر جایی در اوستا که سوشیانس مفرد آمده، منظور همان موعود سومین است. وباز هم تکرار می‌کنیم که به هر سه، پسر زرتشت سوشیانس گفته می‌شود ولی به صورت مفرد به سومین پسر وی اطلاق می‌شود.

این عقیده به عقاید ادیان دیگر از جمله ادیان سامی وارد گشته است. کما اینکه مسیح آخرین آفریده «یهوه» خدای یهودیان است دقیقا همان‌طوری که سوشیانس آخرین آفریده «اهورامزدا» خدای زرتشتیان است.

در جایی دیگر زرتشت خود را سوشیانس می‌نامد، ولی همو در یسن ۳۴،۴۶ و۴۸ از روان‌های سوشیانت‌های بزرگ یاد می‌کند که گفتارشان پر از حکمت است، که در اینجا او از یاران و حامیان و مبلغان دین خود یاد می‌کند.

شاید در عمل موارد اطلاق سوشیانس اهمیت بسیار زیادی نداشته باشد، لیکن آنچه مهم است و به تفصیل در پیش‌گفتار در مورد آن شرح داده شد همان ایجاد مفهوم موعود و روشن نگاه داشتن نور امید در دل مؤمنان است که به حق یکی از ابداعات بدیع زرتشت به طوری که در ادیان پس از خود تأثیر ژرفی گذارده است. و شاید همین مقام ومنزلت رفیع باعث شده هر از چندگاهی به تعداد موارد اطلاق سوشیانس افزوده گردد.

امروزه زرتشتیان معتقدند؛ سوشیانس آنان با «کرشنای» برهمنان و «بودای پنجم» بودائیان و «مسیح» یهودی‌ها و «بارقلیط» مسیحی‌ها و «مهدی» مسلمانان یکسان است.

طول جهان: طول جهان  نزد بهدینان ۱۲۰۰۰ سال بوده که به چهار قسمت سه هزار ساله تقسیم می‌گردد. البته این ۱۲۰۰۰ سال نه به معنای واقعی بلکه به طور استعاری مطرح می‌گردد.طی روایتی که از برهمنان به ما رسیده ۱۲۰۰۰ سال به منزله یک روز است.
 خصوصیات هرکدام از این سه هزاره‌ عبارتند از :

۱. در ۳۰۰۰ سال اول اهورامزدا عالم مینوی را بیافریند؛
۲. پس از انقضای این مدت از روی صور عالم روحانی عالم جسمانی خلقت یافت و امور جهانی فارغ از گزند و آسیب می‌گذشت؛
۳. در عهد سوم اهریمن طغیان نمود و به تباه کردن مخلوقات ایزدی پرداخت و رنج و سختی پدید آورد. این دوره در زیر چنگال اهریمن اداره می‌شود؛
۴. در عهد چهارم زرتشت سپنتمان برانگیخته می‌شود.

در هزاره سوم است که سوشیانس‌ها برانگیخته می‌شوند.
جهان کنونی و واقعی که در آن زندگی می‌کنیم (با توجه به آموزه‌های زرتشت) ۳۰۰۰ سال خواهد بود که در ابتدای هر هزاره یکی از پسران زرتشت ظهور می‌کنند.
در ابتدای هزاره یازدهم و در ابتدای هزاره دوازده دو پسر زرتشت ظهور می‌کنند ودر پایان هزاره دوازدهم پسر سومی، یعنی سوشیانس پدید آمده و قیامت معنوی پدیدار می‌گردد.

محل ظهور سوشیانس‌ها در اوستا و متون پهلوی
شکی نیست که ظهور منجی دین زرتشتی از همان منطقه‌ای است که پیامبر آن از آن منطقه سر بر آورده است. علاوه بر این همان‌طور که از بندهش نقل کردیم «خونیرس» همان منطقه ظهور سوشیانس و همان منطقه‌ای است که دین نیک مزدسینا از آنجا برخواست. وحال سوالی که مطرح است این است که منطقه‌ای که بدین فراوانی  از آن سخن گفتیم کجاست؟

دو منطقه یا بهتر بگوییم دو دریاچه در ایران از اهمیت بسیاری برخوردارند؛ یکی ارومیه (ارمیه) و دیگری هامون.
شرافت ارومیه در این است که در پارینه، از سرزمین آن پیغمبری  به نام زرتشت برای ایرانیان برانگیخته شد. و شرافت هامون به این است که در آینده سه پسر زرتشت از آن ناحیه ظهور خواهند کرد.
در اینجا بد نیست به تاریخچه هامون نگاهی گذرا بیندازیم:

در اوستا بسیار از ناحیه شرق ایران و سکستان  به نیکی یاد شده است. نام سکستان به خاطر نام قومی است که بدانجا آمده بودند و به عبارتی آنجا را اشغال کرده بودند. اینان گروهی از سکاهای شمال و شمال شرقی ایران بودند که در هزاره‌های پیشین به این منطقه آمده بودند و در اینجا سکنی گزیدند.

 این سکاها همان اقوام اسکیت هستند، که در کتیبه بیستون هم از آنها به عنوان یکی از متعلقات امپراتوری هخامنشی  نامبرده شده است. در اوستا در فرگرد اول وندیداد (وی دیو داد) در فقره ۱۳، اهورامزدا این ناحیه را به عنوان ناحیه یازدهم آفریده خودش نام می‌برد.

تاریخچه دریاچه هامون: در مورد تاریخچه دریاچه هامون، بنا به روایت بندهش دریاچه کیانسه در سیستان قرار دارد. در فرگرد ۱۹ وندیداد در فقره پنجم از زبان زرتشت بیان می‌شود که : من به وسیله سوشیانس که از دریای «کانس اوایه» در شرق و در طرف شرق، دیوها را از میان می‌برم. ما محل این دریاچه یعنی  «کانس اوایه» را داریم.

در زامیادیشت فقره ۶۶ آمده است « ناحیه کانس اوایه که رود هئتومنت در آن می‌ریزد و کوه اوشیدا در کنار آن واقع است و آب فراوان در آن می‌ریزد ».

اسم این دریاچه در پهلوی «کیانسیه»یا «کیانسو» آورده شده است. در بندهش در فصل ۱۳ فقره ۱۶ آمده « کیانسیه در سکستان واقع است که ابتدا آب آن شیرین بود ولی بعداً شور شد و با ظهور سوشیانس دوباره شیرین خواهد شد.»

این دریاچه بی شک همان دریاچه هامون است که هم اکنون آب آن شور نیست ولی بسیار بدمزه است و همان است که فردوسی از آن به عنوان «زره» یاد می‌کند؛
چو آمد به نزدیک آب زره
گشادند گردان میان از گره

زره در اوستا به صورت «زرینکهه» آمده است که در فرس هخامنشی «دریه» گفته می‌شود که همان دریای کنونی است و به دلیل آنکه صراحتاً گفته می‌شود که رود «هئتومنت» به آن می‌ریزد و این رود همان هیرمند است و این دریاچه نیز هامون می‌باشد.

البته مرحوم «پورداوود» در شرحی که بر یشت‌ها نوشته است روایت را از بندهش نقل کرده و سپس می‌نویسد :
این تعریف نه به هامون که ذکرش رفت مصداق می‌یابد و نه به دریاچه دیگری که هم اکنون در جنوب افغانستان است. این دریاچه موسوم به «گودی زره» است که به واسطه وجود شوره زارهای اطراف آن، آب بسیار شوری دارد و آبگیری در جنوب غربی افغانستان کنونی است. و شکی نیست که مقصود بندهش همین هامون است…
در کتاب مینوی خرد روایتی از بندهش آمده است که بدین شرح است :

دریاچه کیانسه در سیستان قرار دارد، نخست در آن حیوان موذی و مار و وزغ وجود نداشته و آبش شیرین بوده است.
بنا به روایت این کتاب، افراسیاب هزار چشمه آب کوچک و بزرگ از جمله رود هیرمند و وادینی وشش رودخانه قابل کشتیرانی دیگر را که به این دریا می‌ریخت بست  و مردمان را در آنجا مستقر کرد.
«حمدالله مستوفی» در نزهه القلوب می‌نویسد :

ولایت سیستان را جهان پهلوان گرشاسف ساخت و زرنگ نام کرد که امروزه زرنج خوانند و بر راه ریگ روان نزدیک به حیره زره بندی عظیم بست تا شهر از آسیب ریگ روان ایمن شود بعد ازآن بهمن تجدید عمارتش کرد و سگان خواند، عوام سگستان واعراب سجستان خوانند که هم اکنون به سیستان معروف است.

تـولـد سـوشـیـانـس
حال که در مورد  ریشه موعود گرایی و همچنین مکانی که سوشیانس‌ها از آن ظهور خواهند کرد سخن راندیم؛ بهتر است به سراغ کیفیت تولد آنان برویم.

زرتشت سه بار با زن خود هوو (hvov) نزدیکی کرد و نطفه او به زمین رفت.  نریوسنگ ایزد روشنی و زور آن نطفه را برگرفت و برای نگهداری به ناهید سپرد تا در هنگام خود با نطفه مادران آنان بیامیزد. برای نگهداری آنان ۹۹۹۹۹ فروهر پاک به پاسبانی گماشته شده‌اند تا آنکه دیوها به آن دست نیابند. جای این گنجینه در دریاچه کیانسه است و به قول کتاب بندهش «این نطفه‌ها مانند سه چراغ در بن دریاچه می‌درخشند».

سوشیانس‌ها به طریق خارق العاده‌ای متولد می‌شوند که شاید بیانگر و تأکید کننده بر نوعی حس ماورایی و برتر بودن برای مردم باشد. این نوع داستان‌های خارق العاده در ظهور منجیان در ادیان دیگر از جمله دین مسیحیت آمده است.
اسامی سوشیانت‌ها در فروردین یشت در فقرات ۱۲۸و ۱۲۹ آمده است که به شرح زیر است :

به فروهر اوخشیت ارته درود می‌فرستیم، به فروهر اخشیت نمنگه درود می‌فرستیم، به فروهر استوت ارته درود می‌فرستیم. به آن کسی که به سوشیانت پیروزگر  موسوم خواهد شد… او را ازین جهت استوت ارته می‌نامند که به هر آنچه که در روی زمین جسم وجانی دارد نظری بیفکند از پرتو او به زندگانی فناناپذیر خواهد رسید. تا آنکه به ضد دروغ از جنس دوپا مقاومت تواند نمود تا آنکه بهدینان در ستیزگی برضد دشمنان ایستادگی توانند کرد.

معانی اسامی سوشیانت‌ها
۱. معنی لفظ اوخشیت ارته، کسی که قانون مقدس را می‌پروراند است. امروزه این اسم را «اوشیدر» یا هوشیدر گویند. که در کتب پهلوی «خوشیتدر» و «اوشیتتر» هم آمده است.

۲. دومین موعود اوخشیت نمنگه به معنای فزاینده و پرورنده نماز و ستایش است. که امروزه به صورت اوشیدرماه یا هوشیدر ماه می‌آید. در حقیقت هوشیدر ماه باید هوشیدر نماز خوانده شود زیرا نمنگه به معنای نماز است.

۳. سومین موعود استوت ارته، به معنی کسی که مظهر و پیکر قانون مقدس است.
ادامه دارد…

علی رفیعی
ماهنامه موعود شماره ۸۲

پی‌نوشت‌ها:
۱. ولایتی است در هند که از سمت شرق به دریا و از مغرب به گجرات و از شمال به دیار سند محدود است ناحیه ای است مثلث شکل که مرکز آن حیدرآباد می‌باشد.
۲و۳. وندیداد سومین بخش از بخش‌های پنج گانه اوستای امروزی است که از ۲۲  بخش تشکیل می‌شود که به هرکدام از آنان فرگرد می‌گویند. وندیداد غلط مصطلح کلمه «وی دیو داد» به معنای قانون ضد دیوی است. تدوین وندیداد را به اشکانیان نسبت می دهند.
۴. نام شهری در ماوراءالنهر و در نزدیکی سمرقند که آب و هوایی در نهایت لطافت داشته است.
۵. پس از متفرق شدن آریاییان (هند و اروپایی) در بخش‌های مختلف نجد ایران، گروهی از آنان در محلی که آن را ائیرینم وئجه یعنی کشور نژاد آریایی، سکنی گزیدند. محققان آن را در حدود خوارزم باستان دانسته‌اند.
۶. جغرافی دانان قدیم به دو ماد قایل بودند : ماد بزرگ که بر همدان و ری و اصفهان تطبیق می‌شد و ماد کوچک که همان آذربایجان است به اضافه قسمتی از کردستان. ماد بزرگ از مشرق تا دروازه دریای خزر ادامه می‌یافت و این دروازه ماد را از پارت جدا می ساخت. ماد در زمان ساسانیان مبدل به “مای” شد و در قرون اسلامی آنرا “ماه” نامیدند. چنان که گفته می‌شود ماه نهاوند، ماه بصره. ودر جمع نیز ماهات گفته می‌شود.
۷. یکی از دانشمندان و مؤلفان زرتشتی دوره عباسیان که در منطقه سیرجان می زیسته است. کتاب منتخبات وی که از متون دینی زرتشتی به نام گزیده زادسپرم مشهور است.
۸. مردمی‌که در هزاره چهارم پیش از میلاد در نواحی جنوبی روسیه زندگی می‌کردند و ساختار اجتماعی بسیار ساده ای داشتند. این مردم در قرون بعدی از شرق به هند و از غرب به سراسر اروپا مهاجرت کردند و بدین جهت برای آنان نام هندواروپایی را برگزیده‌اند. از این تیره وسیع حدود ۱۰  قوم نشأت گرفتند که یکی از این اقوام قوم هند و ایرانی بودند که در فلات ایران سکنی گزیدند.
۹. سنت پرستش مهر به دوران‌های بسیار کهن بازمی‌گردد. مهر در تاریخ اسطوره‌های سرزمین‌های  دیگر نیز خدای مهمی‌بوده است و قدمت آن به حدود ۱۴۰۰ پ.م می رسد. نام میترا در کنار ورونه و دیگر خدایان هندی دیده می‌شود. در هند دوران ودایی نام او به صورت میتره به صورت پیمان و دوستی ظاهر می‌گردد. هرکه پیمانی را بشکند از در جنگ با میترا در آمده است و در این صورت میتره خدای جنگ خواهد بود. از این رو سپاهیان در ایران باستان قبل از جنگ به درگاه او نیایش‌های مخصوصی را ادا می‌کردند و او آنان را در جنگ یاری می‌کرد.
۱۰. امپراتور روم که بین سالهای ۲۸۴ تا ۳۰۵  بر روم حکم رانده است. او را برابر خدا می‌شمردند و درباریان بسیار به تعظیم امپراطور می‌پرداختند. او پادشاهی خودکامه بود که در اثر تندخویی‌های وی جامعه روم دچار نفاق عقیدتی عمیقی شده بود. 
۱۱. مشتمل بر سروده‌هایی خطاب به خدایان باستانی است. مجموعه موجود این سروده‌ها ۲۱ یشت (جشن) است. که درباب ۲۱ خداست و فروردین یشت هم یکی از آنهاست.

 

همچنین ببینید

از کیومرث تا سوشیانس

عقیده به ظهور «موعود» مخصوص به دین یا ملت خاص نیست. هر یک از ملل منتشر در عالم به نوعی برای این اعتقاد اقرار آورده اند و برای رهایی جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *