شهید سید احمد خادمالحسین، یکی از شهدای گرانقدر شیراز و ارادتمند به آستان بلند امام عصر ـ صلوات الله علیه ـ گفته است:
محبت و عشق به امام زمان(عج)، بهترین راه برای اطاعت از فرامین آن حضرت و تحمل سختیها و وادار کردن نفس به ترک همه گناهان است. گرچه خلقت بهشت و جهنم هم میتواند انسان را به سمت بندگی خداوند متعال بکشاند. امّا واضح است که هیچ عاملی بهاندازه محبت نمیتواند محب را هم سنخ با محبوب کند. محبت میتواند پیکر بیجان و مرده انسان را به تحرک درآورد تا چه رسد به انسان زنده. حکایتی را که نقل میکنم شاهدی بر این مدعاست.
حدود سال ۱۳۷۲ بود که قضیهای را در ابتدا، با واسطه شنیدم و سپس برای آنکه آن را بدون واسطه شنیده باشم، سفری به شهر شیراز رفتم و به خدمت حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا طوبائی ـ که اصل جریان برای ایشان اتفاق افتاده بود ـ رسیدم. عصر جمعهای بود که به مسجد ایشان وارد شدیم و نماز مغرب و عشا را به امامت ایشان به جا آوردیم. بعد از نماز عشا، ایشان بر فراز منبر رفت و پیرامون حضرت حجت بن الحسن(ع) صحبت نمود و این ظاهراً برنامه دائمی عصرهای جمعه ایشان بود.پس از اتمام سخنرانی, خدمت ایشان رسیدم و پس از معرفی خود اظهار داشتم که، ما در اصفهان داستانی به واسطه یکی از آشنایان از شما شنیدهایم و اکنون به خدمتتان رسیده و مایل هستم که آن را از زبان خود شما بشنوم. حاجآقا طوبائی هم به گرمی از ما استقبال نمود و با کمال بزرگواری و محبت تمام جریان را برای ما نقل کردند و پس از آن نوار کاستی را که حاوی همان صحبتها بود به ما هدیه داد. اصل داستان از این قرار است:
در دوران هشت سال دفاع مقدس، یک روز شهدای زیادی را برای تشییع به شیراز آورده بودند. تعداد بسیاری از خانوادهها داغدار و مردم عزادار بودند. من برای تسلّای دل بازماندگان, پیشنهادی به ذهنم رسید و آن اینکه از علمای شیراز دعوت کنیم که ضمن آنکه در تشییع جنازه شهدا حضور پیدا میکنند, هر عالمی خواندن تلقین چند نفر را به عهده بگیرد تا مقداری باعث تسکین روحیه دیگران باشد. پیشنهاد خود را با امام جمعه محترم شیراز، آیتالله حائری شیرازی در میان گذاشتم و ایشان هم از این پیشنهاد استقبال کردند. لذا از علما دعوت نمودیم و آنها هم حضور پیدا کردند و هنگام تدفین هر شهیدی, تلقین آنها را میخواندند. خواندن تلقین میت مستحب است, هنگامیکه میتی را در قبر میخوابانند و گونه راست صورت او را در کف قبر میگذارند, شخص تلقین کننده، گوش میت را مختصر تکانی میدهد و سپس عقاید صحیح را که شامل اعتقاد به توحید, قبله, قرآن, نبوت انبیا و امامت دوازده امام(ع) را با ذکر نام هر کدام, به میت یادآوری مینماید. روح میت که در آنجا حاضر و ناظر است ضمن شنیدن تلقین جملات, از وحشتی که در اثر وارد شدن جسم او به خانه جدید برای او حاصل شده، مقداری کاسته میشود و مأنوس با عقاید حقّه و اخلاق و اعمال صحیح خویش و مطمئن به لطف خدای کریم، لطیف، رحیم و عفو کننده میگردد. جملات تلقین در حاشیه کتاب مفاتیح الجنان آمده است.
بنده یادم نیست که دومین شهید بود یا سومین که میخواستم تلقین او را بخوانم که این قضیه اتفاق افتاد. اما یادم هست که نام آن شهید عزیز، «سید احمد خادمالحسین» بود. وقتی داخل قبر شدم و کنار شهید نشستم و میخواستم تلقین او را بخوانم, حالم منقلب بود و در این فکر بودم که شهید نیازی به تلقین کردن ندارد. آنها به مقام «احیاءٌ عند ربّهم یرزقون» رسیدهاند، امّا در عین حال چون خواندن آن مستحب است و باعث تسکین خاطر بازماندگان میشود انجام وظیفه میکنم.وقتی شروع کردم به تلقین خواندن و رسیدم به نام ائمه اطهار(ع) و اسم آنها را یکی پس از دیگری میخواندم تا آنکه نام آخرین امام معصوم، حضرت بقیهالله ـ ارواحنا فداه ـ را بردم, ناگهان دیدم که شهید همان طور که سرش بر کف قبر گذاشته شده بود, سرش را به احترام نام امام زمان(ع) از کف قبر بلند نمود و بهاندازه حدود یک وجب بالا آورد و دو مرتبه بر کف قبر گذاشت. من که از قبل پیشبینی چنین صحنهای را نکرده بودم آنچنان از این عمل احترامگونه شهید منقلب شدم که از خود بیخود شده و مدهوش افتادم، به گونهای که یادم نمیآید خودم از قبر بیرون آمدم یا دیگران مرا از قبر بیرون آوردند. هر کس از اطرافیان قبر هم که شاهد این جریان بود حالش منقلب شد و به گریه افتاد.
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بعد از اتمام مراسم, به فکر افتادم که تحقیقی راجع به زندگانی این شهید داشته باشم تا بفهمم شهیدی که بعد از شهادتش, جسم بیروح او این چنین احترامیبه نام مقدس صاحبالزمان(ع) میگزارد و بلند میگردد, در زمانی که حیات دنیوی داشته چگونه از نام آن بزرگوار متأثر و منقلب میگشته و احترام به آن حضرت میگذاشته است؟ وقتی تحقیق نمودم متوجه شدم که این شهید در زمان حیات خویش, عاشق و دلباخته امامزمان(ع) بوده و در جبهههای دفاع مقدس نیز زیاد به یاد آن حضرت بوده و دیگران را هم به یاد آن عزیز دلها میانداخته و در فراق حضرتش میسوخته و دیگران را میسوزانده است.
خوشا تنهایی و شبهای تارم
که با یاد تو اشک از دیده بارم
تو میدانی که در سوز و گدازم
شها مگذار اندر انتظارم
(آیتالله میرجهانی)
پیامها و برداشتها:
۱. بعد از آنکه انسان خداوند متعال را شناخت, بندگی او را میکند, لکن برای این شناخت و بندگی, سه راه وجود دارد که معمولاً افراد بعد از شناخت خالق خویش از هر سه طریق استفاده کرده تا خود را به کمال بندگی و اطاعت متصف نمایند. آن سه راه عبارتند از: محبت پروردگار؛ طمع به ثواب و درجات بهشت؛ ترس از عذاب و عقاب جهنم.
لکن راه محبت قویترین راه است زیرا که محبّ خداوند متعال دیگر سختیهای سیر الیالله تعالی را حس نمیکند و اصلاً ناراحتی نمیبیند و ترک گناهان لذیذ نفسانی، برای او لذت عقلانی دارد. رسول خدا(ص) میفرمایند:
محبت شما به چیزی، شما را کور و کر میکند.۱
۲. تعزیت و تسلیت صاحب مصیبت مستحب است، چه قبل از دفن میت و چه بعد از آن. علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار۲ مطالبی را از بزرگان علما پیرامون استحباب تعزیت و اینکه تعزیت بعد از دفن افضل است، نقل کردهاند. در اینجا ما به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم:
حضرت موسی(ع) در مناجاتش از پروردگار پرسیده: خدایا چه پاداشی است برای کسی که تعزیت به مادر داغدیده گوید؟ فرمود او را در زیر سایه خود قرار میدهم در روزی که هیچ سایهای جز سایه من نیست.۳
۳. تلقین در دو زمان مستحب است: اول وقتی که میت را درون قبر میگذارند. دوم بعد از آنکه روی قبر را پوشاندند و مردم از سر قبر او برگشتند، مستحب است نزد سر میت بنشینند و با صدای بلند او را تلقین بکنند، منکر به نکیر میگوید: «بیا بیا برویم، تلقین حجتش کردند، احتیاج به پرسیدن نیست». پس برمیگردند و سؤال نمیکنند.
۴. خوب است هر کسی به یاد شب اول قبر خویش، زمانی را با خدای خویش خالصانه مناجات کند و از او کمک برای گریه کردن بر احوال نفس خویش بگیرد. مناسب است جملات امام سجاد(ع) را در «دعای ابوحمزه ثمالی» زمزمه کنیم:
کمکم کن به زاری بر خودم زیرا من به مسامحه و آرزو عمرم را گذراندم، و بهاندازهای پست شدم که نومید از خیرم. کیست که بدحالتر از من باشد اگر به همین حال به گورم برده شوم که آن را برای خوابیدنم نیاراستم و آن را برای آرمیدنم با کردار خوب فرش نکردم. چرا من نگویم که ندانم چه سرانجامی دارم در حالی که میببینم نفس، مرا گول میزند و روزگارم فریبم میدهد و بالهای مرگ بالای سرم در حرکت است. چرا من نگریم؛ باید برای جان دادن بگریم، باید برای تاریکی گورم بگریم، بگریم برای تنگی لحدم، بگریم برای پرسش منکر و نکیر از من، بگریم برای بیرون شدنم از گور برهنه و خوار با بار گناهی که بر دوش دارم، بنگرم یکبار از طرف راست و یک بار از چپ و مردم در وضعی [بهتر] غیر از وضع من باشند.
۵. انسانهای مؤمن خالص الایمان، مطمئن هستند که چنانچه در زمان حیات آنها امام زمان(ع) ظهور نکنند تا از دنیا بروند، پس از ظهور آقا، به دنیا بازخواهد گشت. رجعت عمومی نیست بلکه مختصّ انسانهای با ایمان خالص یا مشرک خالص است.
و ما چه کنیم که عمل صالح ما اندک است ولی آرزوی فراوان داریم:
مولای إذا رأیت ذنوبی فزعت و إذا رأیت کرمک طمعت.
وقتی مولای من، وقتی به گناهانم مینگرم ناامید میشوم اما وقتی به کرم تو مینگرم طمع مرا فرا میگیرد.
شاید مناسب باشد پناهنده به امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) بشویم که ضامن رجعت و بازگشت یک حیوان آهو شدند، بلکه ضمانت رجعت ما بیچارگان و شفاعت بودن ما را در رکاب مولایمان صاحب العصر و الزمان(ع) بنمایند چنانکه در دعای عهد هر روز از خداوند درخواست میکنیم:
اللهّمّ إن حال بینی و بینه الموت … فاخرجنی من قبری۴؛
خداوندا، اگر بین من و آن حضرت، مرگ حائل شد… مرا [در روز ظهورش] از قبرم خارج کن.
۶. لازم است هنگام گفتن نام معصومین(ع)، احترام مناسب چه از طرف گوینده و چه از طرف شنونده و حتی هنگام نوشتن نام آنها گذاشته شود و از نوشتن رموز ص و ع و س اجتناب گردد. در محضر امام صادق(ع) وقتی نام رسول الله(ص) برده شد، امام(ع) ضمن ادای احترام به این نام مبارک، سه مرتبه در حالی که نشسته بودند سر مبارک خود را تا نزدیک زمین پایین بردند.
۷. خوب است محبّان و عاشقان حضرت بقیهالله ـ ارواحنا فداه ـ سعی در تبلیغ نام آن حضرت بنمایند. زیرا انسان محب، دوست دارد کمالات محبوب خویش را به دیگران منتقل کند تا او را محبوب همه بگرداند. اسامی معصومین(ع) را بر روی اولاد خود و مکانهای مناسب گذاشته، مرتب نام آنها را زیر لب زمزمه کنند، کتبی که نام و معارف آنها را در بر دارد تهیه و بین دوستان و اقوام و حتی در بیمارستانها پخش نمایند. در مجالس شادی و عزا، گفتارهای آنها را به مناسبت با خطّ زیبا بر در و دیوار زده و توسط گویندگان تبلیغ نماید.
۸. اگر انسان، مؤمن واقعی باشد، و همیشه وظیفه فعلی خویش را عمل نماید هر حالتی برای او به وجود آید، خیر و مصلحت اوست. اگر مالک شرق و غرب عالم گردد خیر و منفعت او در آن است و اگر کشته شود و بدن او تکهتکه گردد باز خداوند متعال خیر و نفع او را در همان حالت قرار میدهد. به این حدیث امام صادق(ع) توجه فرمایید:
در آنچه که پروردگار با حضرت موسی مناجات فرموده، آمده است: ای موسی من هیچ مخلوقی را که محبوبتر از بنده مؤمن من باشد، نیافریدم و من او را تنها به چیزی مبتلا میکنم که مصلحت و خیر برای او باشد و من داناترم به چیزی که بنده مرا اصلاح میکند پس بنده من باید بر بلای من صبر کند و نعمتهای مرا شکر گزار باشد و به قضای من باید راضی باشد.۵
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار سوی محبان پیامی از در دوست
وگر چنانکه در آن حضرتت نباشد یار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
غبار درگه او توتیای دیده کنیم
بدین وسیله ببینیم سوی منظر دوست
من خراب و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
اگرچه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
که هست «فیض» ثناخوان کمینه چاکر دوست
(فیض کاشانی)
ماهنامه موعود شماره ۷۳
سیّد ابوالحسن مهدوی
پینوشتها:
۱. حبّک للشّی یعمی و یصمّ. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷ ص ۱۶۴.
۲. همان، ج ۸۲ ص۱۱۱-۱۱۳.
۳. همان، ج ۵۳ ص ۳۹.
۴. فرازی از دعای عهد.
۵. علامه مجلسی، همان، ج، ۸۲ ص ۱۳۰.