پیشرویها و پیروزیهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت میگیرد، کم کم پیروزیهای آن حضرت توسعه مییابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق میشود، به سراغ فتح مواضع جدید میرود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:
ذو القرنین و تسخیر زمین
پیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از راههای معمولی، با تأییدات خداوندی، امری ممکن است که نمونههای آن در تاریخ بشری تحقق پیدا کرده است و از این رو غلبه آن حضرت بر قدرتهای زمینی و تشکیل حکومت واحدی که در آن فقط خدا پرستیده شود و عدالت و امنیت عمومیبرقرار شود، چیز تازهای نیست که سابقه نداشته باشد. حضرت ذو القرنین از جمله کسانی بود که قسمت اعظم روی زمین را به تسخیر خود درآورد که داستانش در قرآن آمده است.
کمال الدین و تمام النعمه، به سند خود از اصبغ بن نباته روایت میکند که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بر فراز منبر بود، ابن الکواء از وی پرسید که ما را از داستان ذو القرنین خبر بده، که پیغمبر بود یا ملک؟ دو شاخ او از طلا بود یا نقره؟
فرمود: نه پیامبر بود، نه ملک. او مردی بود که خدا را دوست میداشت و خدا او را دوست میداشت، او برای خدا خیر میخواست و خدا برای او خیر میخواست. او مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و یک طرف- شاخ – سرش را شکستند.
پس مدتی از مردم غائب شد و بار دیگر برگشت و مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست.[۳۶] برخی گفتهاند او را بدین جهت به ذوالقرنین ملقب کردند که شجاعت داشت، چنان چه شجاع را کبش گویند (قوچ جنگی)؛ زیرا با شاخ خود، اقران را از پای درمی آورد.[۳۷]
سرگذشت ذی القرنین در قرآن چنین آمده است: «از سرگذشت ذی القرنین از تو میپرسند، بگو به زودی مقداری از سرگذشت او را میخوانم.»[۳۸]
«ما در روی زمین برای او قدرت عطا کردیم و برای او از هر چیز سببی دادیم».[۳۹]
یعنی؛ برای وی قدرت تصرف در زمین را دادم، و وی را به انجام کارهای مهمی توانا کردم، برایش استقرار و ثبات دادم و اسباب و وسائل رسیدن به هر چیز را به او دادم؛ عقل، دین، علم، نیروی جسمی، کثرت مال، لشکر، وسعت ملک، حسن تدبیر و نیروهای جوی و ابر و نور را در اختیارش قرار دادم، و او را به اسباب گسترده و وسایل فراوان رساندم.
و این منتی از طرف خداوند است که بر ذی القرنین میگذارد و با بلیغترین وجه امر او را اعظام میدارد و نمونههایی از سیره، عمل و گفتار او را نقل میکند که مملو از حکمت و قدرت است.[۴۰]
«پس سببی را آماده کرد، چون به غروبگاه آفتاب رسید، آن را دید که در چشمه گل آلود فرو میرود، نزدیک چشمه مردی را دید. گفتیم ای ذی القرنین آیا اینها را عذاب میکنی یا با آنان طریقه نیکو پیش میگیری».[۴۱]
«سبب» در اصل به معنای ریسمان است که توسط آن از درخت نخل بالا میروند و جمع آن «اسباب» است. «سبب» استعاره گرفته شده برای هر چیزی که به مقصود میرساند؛ و شامل علم، قدرت، ابزار و آلات و…میشود و نیز به معنای طریق و شیوه یک کار است.[۴۲]
ذی القرنین وقتی به غروبگاه آفتاب و به ساحل دریا رسید، آن طرف دریا خشکی دیده نمیشد، و انتهای دریا به افق چسبیده بود، و چنین به نظر میرسید که آفتاب به دریا غروب میکند. بعضیها گفتهاند: چنین چشمه لجنزاری، با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی که جزایر خالدات در آن است منطبق میباشد؛ جزایر نامبرده در هیئت و جغرافیای قدیم، مبدأ طول به شمار میرفت، بعدها غرق شده و فعلاً اثری از آن باقی نیست. و در نزدیک آن مردمی را دید؛ و این دلیلی است برآن که آن جا آخرین نقطه ی معمور دنیا بوده است.[۴۳]
بعضی «عَینٍ حَمِیه» (آب لجنزار) را «عینٍ حامِیَه» (آب گرم) خوانده است. اگر این قرائت صحیح باشد، با دریای حار یا قسمت استوائی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقاست، منطبق است. در این صورت ذی القرنین در سفر غربی اش، به سواحل آفریقا، رسیده است.[۴۴]
قُلنا یا ذَا القرنَینِ…
خداوند میفرماید: (من توسط یکی از پیامبرانم که با او بود) پرسش کردیم که حال که بر ایشان مسلط شدهای با اینان چه معامله میکنی؟ عذاب یا احسان؟
«گفت: هر که ستم کند زود باشد که عذابش کنیم، و پس از آن به سوی پروردگارش برند و سخت عذابش کند. و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداش نیک دارد».[۴۵]
این آیه بیان میکند که همه این مردم، ظالم و گناه کار نبودهاند.
سفر به مغرب
«بار دیگر وسایلی برای سفر تهیه کرده، و راه دیگری را دنبال کرد، و به سوی مشرق عالم حرکت کرد، تا به صحرایی از طرف مشرق رسید و دید که آفتاب بر قومی طلوع میکند که برای آنان وسیله پوششی از آن قرار نداده ایم».[۴۶]
منظور از«ستر»، چیزی است که آدمی خود را با آن میپوشاند و پنهان میکند، مانند ساختمان و لباس؛ یعنی اینها مردمیبودند که روی خاک زندگی میکردند، و خانهای که در آن پناهنده شوند، و خود را از حرارت آفتاب پنهان کنند، نداشتند. و نیز عریان بودند و لباسی هم بر تن نداشتند و آن مردم هنوز به این مرحله از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباس هم لازم است.
و هنوز علم ساختمان کردن و خیمه زدن و لباس بافتن و دوختن را نداشتند.[۴۷]
وقتی خورشید طلوع میکرد، در زیرزمینها و میان دریاها میرفتند، وقتی غروب میکرد، مانند حیوانات برای چرا بیرون میرفتند.
این قدرت شگرف و نیروی تصرف و تسخیر قسمت معمور زمین، توسط ذی القرنین، با امدادهای غیبی و زیر نظر خداوند بود؛ چنان چه میفرماید:
«چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وی بود به طور کامل خبر داشتیم»؛ [۴۸] یعنی ما از عدّه و عُدهّ اش و از آن چه جریان مییافت خبردار بودیم. ظاهرا این کنایه از این است که آن چه وی تصمیم میگرفت و هر راهی را که میرفت، به هدایت خدا و امر او بود. و این آیه در معنای کناییاش، نظیر آیه «کشتی را زیر نظر و به وحی ما بساز» است.[۴۹]
سفر به طرف شمال
«آنگاه اسبابی را تهیه کرده و راهی را دنبال کرد، تا وقتی میان دو کوه رسید و در نزدیک آن، قومی را یافت که سخن نمیفهمیدند. گفتند: ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در این سرزمین تباهکارند، آیا برای شما خرجی مقرر داریم که میان ما و آنها سدی بنا کنی؟ گفت: آن چیزها که خداوند به من تمکن آن را داده بهتر است، با نیرو به من کمک کنید تا میان شما و آنها سد محکمی سازم. قطعات آهن پیش من آورید، تا چون میان دو کوه پر شد.
گفت: بدمید تا آن را بگدازید و گفت: مس گداخته نزد من آورید تا بر آن بریزم. پس نتوانستند برآن بالا روند، و نتوانستند آن را نقب زنند. گفت: این رحمتی از جانب پروردگار من است».[۵۰]
ضمائر «مفسدون» و «بینهم» که مخصوص عاقل است، نشان دهنده این است که یأجوج و مأجوج، دو طایفه از انسان بودند که از پشت آن کوه به این مردم حمله میکردند، اینها را میکشتند، گوشتشان را میخوردند، در هنگام بهار بیرون میشدند و همه کشتها و زراعتها را پاک میخوردند؛ چارپایان و درندگان را صید میکردند، حشرات را میخوردند، که فساد همه اینها را شامل میشود، لباسشان پوست درندگان و خوردنیشان چیزهایی بود که از دریا بیرون انداخته میشد، و در غایت سادگی و انحطاط به سر میبردند؛ از این رو، حرفی و سخنی را نمیفهمیدند.[۵۱]
قومیکه نزدیک دو کوه بودند پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد، و میان آنان و یأجوج و مأجوج سدی بسازد که مانع از تجاوز آنان شود. ذی القرنین گفت: آن قدرت و وسعتی که خدا برایم داده است، از مالی که شما وعده میدهید بهتر است و من به آن احتیاج ندارم؛ خرج نمیخواهم؛ با نیروی انسانی کمکم کنید؛ کارگر، مصالح ساختمانی؛ آهن و مس و دم بیاورید.
قوم مذکور آن چنان پارههای آهن آوردند که میان دو کوه پر شد؛ آن گاه فرمود: دمهای آهنگری را بر آن نصب کنید و بدمید تا آهنها ذوب شود، وانگهی مس گداخته را روی آن ریخت تا شکافها را پر کرده و آهنها با هم دیگر جوش خورد؛ آن چنان که در اثر بلندی، استحکام و لغزندگی، یأجوج و مأجوج دیگر نتوانستند بر آن بالا روند یا آن را سوراخ نمایند. آن گاه ذی القرنین گفت: این از رحمت پروردگار من است.[۵۲]
داستان ذی القرنین در قرآن این درس را به ما میآموزد که، هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد، اسباب آن را از پیش فراهم میکند. نقشهها و توطئههای مخالفین و دشمنان را خنثی و به ضرر خودشان تغییر میدهد و برای بعضی از بندگان شایسته خود آن چنان قدرت و حکمت میدهد که میتواند همه روی زمین را تسخیر نماید.[۵۳]
شاید چنین به نظر برسد که جریان ذوالقرنین، یک امر غیر معمولی و غیر عادی است و صبغه اعجاز را دارد. حال آن که مدعا این است که بندگان صالح خداوند، با استفاده از شیوههای معمولی به پیروزی میرسند.
پاسخ این است که از ظاهر آیاتی که مربوط به ذی القرنین است، عمل خارق العاده و اعجازی که از ذوالقرنین سرزده باشد، فهمیده نمیشود. مسافرتها و پیروزیهای ذوالقرنین، به صورت عادی و معمولی ارائه شده است و طبیعی است که لشکرکشیها و مسافرتهای این چنین دور و طولانی، بدون تحمل رنج و خستگی، بیخوابی، بیماری و هلاکت نبوده است. البته روایاتی که در این زمینه آمده است، یادآور این مسئله میباشد که خداوند، نیروهای طبیعت- باد و نور و ابر- را در اختیار ذوالقرنین قرار داد و این رنگ اعجاز دارد.
بلی، ذوالقرنین یکی از اولیای خاص الهی بود و سنت خداوندی بر این جاری است که پیامبران، اولیا و مؤمنین را در لحظههای سخت یاری میکند و این غیر از اعجاز است. خداوند میفرماید:
«ما به یقین پیامبران خود را و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و در روزی که گواهان به پا میخیزند، یاری میدهیم».[۵۴]
«وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده است که آنان یاری شدگانند، و لشکر ما پیروزند».[۵۵]
مجاهدین بدر را با هزار فرشته پشت سرهم ردیف شده[۵۶]، سه هزار ملائکه فرود آینده[۵۷]و پنج هزار فرشته نشانهدار[۵۸] کمک کرد؛ در حالی که از نظر عده و عُدّه ضعیف بودند.
مجاهدین بدر که هم تعدادشان کم بودند، و هم ساز و برگ نظامی در اختیار نداشتند و ناگهان خود را در برابر تهاجم یک ارتش نیرومند انتقام جو و خشن، دیدند و از سویی زمین زیر پای شان، شنهای نرم و ریگهای روان بود و پاها گیر میکرد. (در جنگهای قدیمی تن به تن، بسیار مهم است که زیر پا سفت و محکم باشد) وقتی خستگی بر ایشان عارض شد و به خواب رفتند، ولی محتلم از خواب بیدار شدند، آب نبود که غسل کنند، از این رو شدیداً مورد وسوسه شیطان قرار گرفتند که بدون غسل چگونه به جنگ میپردازید؟ باران نرمی فرود آمد و با آن غسل کردند و زیر پایشان سفت و محکم گردید و رعب و ترس در دل کافران پدید آمد.[۵۹]
از این گونه امدادهای غیبی، در مورد اولیاء الله و مؤمنین، زیاد تحقق یافته است.
بعد از مطالعه داستان ذوالقرنین به سراغ روایات وارده از حضرت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام میرویم، مبنی بر آن که خداوند در آخرالزمان نیز، یکی از بندگان شایسته اش را، مکنت و قدرت میدهد و به سلاح و تجهیزات روز مسلح و مجهزش میکند، و مورد تأیید قرار میدهد و همه روی زمین را توسط او تسخیر میکند و مردم را از ظلم و فساد نجات میدهد و….
جابرانصاری گوید: شنیدم از حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم که میفرمودند: ذی القرنین، بنده شایستهای بود که خداوند او را حجت بر بندگانش قرار داد. او قومش را به سوی خداوند خواند، و به تقوای الهی دستور داد، اما بر استخوان سرش ضربهای زدند (سرش را شکستند) پس مدتی از آنها غیبت کرد و دوباره به سوی قومش برگشت، دوباره به طرف دیگر سرش زدند.
آگاه باشید که در میان شما کسی هست که طریقه او را دارد. خدای- عزوجل- او را در زمین قدرت داد، و وسیله رسیدن به هر چیز را به وی عطا کرد و او به مشرق و مغرب عالم رسید و بیتردید که خدای تعالی، راه و روش او را در قائم علیه السلام که از اولاد من است به جریان میاندازد، و او را در مشرق و مغرب عالم مسلّط میکند؛ تا آن که باقی نمیماند از هموار و ناهموار زمین و کوههایی که ذوالقرنین پیمود، حتماً او هم میپیماید. خداوند، گنجها و معدنهای زمین را برای او آشکارا مینماید و با رعب او را یاری مینماید و زمین را از قسط و عدل پر میکند؛ آن چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد.[۶۰]
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قوای طبیعت؛ از قبیل رعد، صاعقه، برق و…، را تسخیر و در اختیار میگیرد. خداوند اسباب آسمان و زمین را در اختیار او قرار میدهد، و راه رسیدن به آرزوهای آسمان و زمین را به او مینمایاند. و بر وسایلی سوار میشود که او را به سوی آسمان بالا میبرد و به سوی کرات آسمانی صعود میدهد.
«آگاه باشید که ذی القرنین بین دو نوع ابر، مخّیر گردید و او ابر رام را برگزید و ابر مشکل را برای صاحب شما ذخیره کرد. راوی میگوید: گفتم: صعب چیست؟ فرمود: آن چه از ابری که رعد، صاعقه و برق دارد، صاحب شما بر آن سوار میشود. بدانید که نزدیک است که وی سوار بر ابر شود و به وسیله اسباب بالا رود؛ اسباب آسمانهای هفت گانه و زمینهای هفت گانه».[۶۱]
منظور از اسباب، راههای آسمانهاست؛ چنان چه خداوند از قول فرعون نقل کرده است: «ای هامان! برایم کاخی بنا کن، شاید به راههای آسمانها برسم».[۶۲]
یا منظور از سبب، وسایلی است که انسان را به مقصود میرساند؛ چنانچه خداوند فرموده است: «سپس اسبابی را تهیه کرد، یا به دنبال سبب افتاد».[۶۳]
شاید منظور از ابر، سوار شدن هواپیماهایی باشد که دارای رعد و برق هستند و بر فراز ابرها بالا میروند. در مورد سحاب ذلول کلمه «یرکب» نیامده است، شاید منظور وسایل و اسباب عادی باشد که نسبت به اسباب و وسایل دیگران پیشرفتهتر بوده است.
حضرت امام صادق علیه السلام گوید: خداوند ذوالقرنین را بین دو ابر رام و دشوار و سرکش مخّیر کرد، و او ابر رام را برگزید، و آن چیزی است که رعد و برق ندارد، اگر ابر سرکش را برمیگزید، نمیتوانست؛ زیرا خداوند آن را برای حضرت قائم علیه السلام ذخیره کرده است.[۶۴]
ظهور کامل حق و پیروزیهای علمی
در آیه «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند».[۶۵]
خداوند نوید قطعی میدهد که دین رسولش، بر همه ادیان و مذاهب غلبه مییابد. وعده خداوند، قطعی الوقوع است. ولی هنوز این وعده الهی حتمی نشده است و یقیناً حتمیت پیدا میکند.
در این وعده، خداوند تصریح نکرده که این پیروزی و غلبه حتمیبا اسلحه و زور نظامی است، بلکه غلبه از طریق منطق و استدلال و اقامه برهان نیز است. چنان چه برخی مفسرین یادآور این نکته شدهاند که غلبه دین خدا، بر همه ادیان با برهان و حجت و اسلحه است. و این در زمان خروج مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در آن روز، احدی باقی نمیماند، جز آن که داخل اسلام میشود و یا جزیه میپردازد. و این قول که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همان عیسی است، صحیح نیست؛ زیرا اخبار صحیحه متواتره مبنی بر آن که مهدی از عترت رسول صل الله علیه و آله و سلم است، وجود دارد.[۶۶]
وی در ذیل آیات مربوط به ذوالقرنین میگوید: کسانی که بر همه روی زمین حکم راندند، چهار نفر بودند، دو نفر کافر: نمرود و بختالنصر. دو نفر مؤمن: سلیمان و اسکندر. (منظورشان ذوالقرنین است) و به زودی از میان این امت، شخص پنجمی پیدا میشود که همه روی زمین را تسخیر میکند و (لِیُظهِرُهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)تحقق پیدا میکند. و او مهدی است.[۶۷]
بنابراین بشریت هر چند از نظر فکری و عملی پیشرفت نماید، حقایق دینی و الهی بیشتر، کشف و روشن میگردد.
و روزگاری میآید که حقانیت دین اسلام، مورد تصدیق دانشمندان منصف غیر مسلمان قرار گیرد. اگر یک عده با لجاجت و عناد با حقایق برخورد میکنند، عده زیادی با دید منصفانه و حق یابی، حقایق را مورد ارزیابی قرار میدهند. معنای معجزه خالده بودن قرآن این است که در هر عصر و زمان، پاسخ گوی نیازهای بشری است. و این موضوع با حس کنجکاوی و حقیقت یابی انسانی به اثبات میرسد، و بشریتی که به دنبال منجی و راه نجات میگردند، وقتی منجی و راه نجات واقعی برایشان کشف شد، در برابر آن گردن مینهند.
وقتی عدی بن رقاع شعری ـ که در آن تشبیهی نسبتاً ظریف به کار برده شده بود ـ انشا کرد، شاعران دیگری که مهارت شعری او و عجز خود را احساس کردند، در برابر او به سجده افتادند. وقتی برای آنها گفته شد چرا سجده کردید؟ گفتند: آن چنان که شما آیات سجده را در قرآن میشناسید، ما نیز موارد سجده را در شعر میشناسیم.[۶۸]
وقتی ساحران فرعون وسایل جادوگری ـ ریسمانها و عصاهای ـ خود را به کار انداختند و در نظر بینندگان به صورت مارهای گوناگون نمایانده شد. وقتی حضرت موسی علیه السلام عصای خود را افکند و همه عصاها و ریسمانها را بلعید، ساحران که عجز و ناتوانی خود را در برابر کاری که از موسی علیه السلام سر زد احساس کردند، همگی به سجده افتادند، و گفتند ما به پروردگار عالمیان و پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم.[۶۹]
در روایات آمده است که علم ۲۷ جزء دارد، و تاکنون دو جزء آن به مردم آموخته شده، و ۲۵جزء دیگر آن در نزد امام معصوم علیه السلام ذخیره است. آیا کسی که به همه ۲۷جزء علم، عالم باشد، از تولید سلاحهای مدرن و مد روز عاجز میماند؟[۷۰]
ارتشی آراسته به اخلاق و فضائل انسانی
کتاب عقدالدرر و کتاب الفتن از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که «حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یاران خود بیعت میگیرد با این شروط که دزدی و زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، نفس محترمهای را نکشند، به حریم کسی تجاوز نکنند، به خانه کسی هجوم نیاورند، کسی را بدون حق نزنند، طلا و نقره، گندم و جویی را ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، بدون علم شهادت ندهند، مسکرات شرب نکنند، لباس ابریشم در بر نکنند، کمربند طلا در کمر نبندند، قطاع الطریقی نکنند و راهروی را نترسانند، طعامی را- گندم باشد یا جو- ذخیره نکنند، به کارهای اندک قناعت نکنند، و از نجاست دوری نمایند، به معروف، امر و از منکرات نهی نمایند، لباس خشن بپوشند، صورت روی بالش خاک گذارند، در راه خدا آن چنان که باید جهاد کنند، (حضرت مهدی) با یاران خود شرط میبندد که از هر راهی که آنها میروند، برود و هر لباسی که آنها میپوشند، بپوشد و هر مرکبی را که آنها سوار میشوند، سوار شود و به غذا و لباس کم قناعت کند، پرده و دربان برای خود نگیرد.»[۷۱]
تلقی مردم در طول تاریخ از ارتش غالب، تجاوز، غارت، بیرحمی و قساوت، کشتارهای ناجائز، حرمت شکنی، بیاحترامیبه جان و مال و ناموس مردم و دیگر روشهای غیر انسانی بوده است؛ چون همین شیوهها را از لشکر دیدهاند. وقتی مردم ارتشی را ببینند که حامل پیام الهی و دارای رسالت انسانی هستند، و به اخلاق و فضائل او آراستهاند؛ هم ارتش مسلحاند و هم ارتش مصلح، در دستی اسلحه دارند و در دستی دیگر کتاب و ترازو؛ مردم تشنه عدالت از جور به ستوه آمده، خود جزء این ارتش خواهند شد.
ارتش با روحیه و کیفیت
اسلحه هر چند پیشرفته باشد، به تنهایی کارساز نیست؛ بلکه روحیه قوی جنگی، ثبات قدم، ایمان به هدف و بهره گیری از بهترین تاکتیکها و سازمان دهیهای جنگی است که به راستی کارساز است. مگر طالوت اسرائیلی به جز از روحیه و ایمان و ثبات قدم، چه نیروی حسابی در اختیار داشت که جالوت زورمند و طاغی را با لشکریانش از پای درآورد؟[۷۲]
ساز و برگ نظامی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقایسه با ساز و برگ نظامی دشمنانش، بسیار اندک و ناچیز و بیکیفیت بود. اما روحیه نیرومند جنگی، ایمان و ثبات قدم و استفاده از تازهترین و پیشرفتهترین تاکتیکهای رزمیای که تا آن زمان هیچ ژنرال و فرمانده نظامی رومی، یونانی و ایرانی، از آن استفاده نکرده بود، حضرت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم را به پیروزی رساند.[۷۳]
یکی از تأییدات غیبی الهی این بود که در دل مؤمنان، پایداری و ثبات ایجاد میکرد و در دل کافران رعب و ترس.
«به زودی در دلهای کافران رعب و ترس میافکنم.»[۷۴]
قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تداوم قیام حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم است، و آن حضرت آخرین ودیعه و ذخیره خداوندی است. لذا آن حضرت از تاکتیکهای نوین و پیشرفتهای بهره میگیرد که کسی از آن استفاده نکرده است، و یاران آن حضرت با همان روحیه اصحاب بدر میجنگند و در دل دشمنان او رعب و خوف به وجود میآید.
«قائم ما با رعبی که در دل دشمنانش به وجود میآید، نصرت مییابد و با نصرت خداوندی تأیید میشود.»[۷۵]
«پیشروی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، رعب ایجاد میکند، با دشمنی روبه رو نمیشود جز آنکه آنان را شکست میدهد، شعارشان این است که بمیران، بمیران و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای باک ندارند.»[۷۶]
«لباس او ـ خدا داناتر است ـ خشن است، خوردنی اش جو، جز به شمشیر و مردن در سایه شمشیر نیندیشد.»[۷۷]
«راهبان شب و شیران روزند.»[۷۸]
«اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پایگاه استوارند، برای هر یکی نیروی چهل مرد داده میشود، دل آنان مانند پاره آهن است، اگر بالای کوهها راه روند کوهها هموار میشوند، تا خداوند- عزوجل- راضی نشده، شمشیرهای خود را باز نمیدارند.»[۷۹]
«یاران مهدی همه جوانند، پیر در میانشان نیست مگر مانند سرمه چشم، و نمک در میان طعام که خیلی کم از آن در طعام میریزند.»[۸۰]
پیشرویها و پیروزیهای تدریجی
هر حرکت اصلاحی و اجتماعی در ابتدا، از یک نقطه محدود و کوچک شروع میشود و به تدریج پیش میرود. چنان چه حضرت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در روزهای اول بعثت، دو نفر مرد و زن پشت سر او نماز میخواندند، و به تدریج سراسرجزیره العرب را که به مساحت اروپای منهای روسیه است، زیر فرمان خود درآورد.
پیشرویها و پیروزیهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت میگیرد، کم کم پیروزیهای آن حضرت توسعه مییابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق میشود، به سراغ فتح مواضع جدید میرود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:
۱. مفضل از حضرت صادق علیه السلام روایت میکند:«۳۱۳مرد در مکه با آن حضرت بیعت میکنند، آن حضرت در مکه میماند تا ده هزار نیرو کامل شود، آن گاه به سوی مدینه حرکت میکنند.»[۸۱]
۲. ابن وزیر غافقی از حضرت امیرمؤمنان روایت میکند: «اولین نیروی رزمیای که با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت میکنند، بین دوازده هزار و پانزده هزار نفر هستند.»[۸۲]
۳. ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند: «یاران حضرت مهدی (طبق سازمان دهی قبلی) از گوشه و کنار زمین، دور او جمع میشوند و با او بیعت میکنند، بعد از مکه حرکت میکنند تا به کوفه میرسند و در نجف فرود میآیند، از آن جا به سوی تمامیشهر و بلاد متفرق میشوند.»[۸۳]
این گونه روایات یک نواخت به وضوح بیان میکند که یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با آمادگی و ارتباطات قبلی که با مرکز فرماندهی خود داشتهاند، در زمان معینی و در جای معینی (مکه) گرد میآیند و با آن حضرت پیمان وفاداری میبندند، و از مکه حرکت میکنند، تا آن که به کوفه و نجف میرسند و به تعداد قابل ملاحظهای میرسند، آن گاه آنان را برای تسخیر نقاط دیگر بسیج مینماید.
«لشکریان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند ابرهای خزانی، جمع و در یک نقطه متمرکز میشوند؛ در حالی که مانند راهبان شب و شیران روزند. خداوند توسط آنان، اول سرزمین حجاز را فتح میکند، و زندانیان از ابنای بنی هاشم از زندان آزاد میشوند، پرچمهای سیاه (گمراهی) از کوفه به زیر کشیده میشوند، (صاحب رایت) برای بیعت به سوی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برانگیخته میشود، و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لشکریانش را به سوی شهرها و کشورها میفرستد.»[۸۴]
از مجموع این روایات به دست میآید که حرکت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یک نقطه خاص (مکه) و یا یک گروهاندک (۳۱۳) نفر آغاز میشود، و به تدریج به تعداد پیروان آن حضرت افزوده میشود. و دامنه فتوحات نیز گسترش مییابد و این تعداد اندک که هسته مقاومت را تشکیل میدهد، با یک سازمان دهی منظم و ارتباطات و اطلاعات قبلی، در مدت بسیار کوتاهی خود را به مرکز فرماندهی (مکه) میرسانند.
نتیجه
پس، به طور خلاصه پاسخ به این سؤال که با وجود پیچیدگی سلاحهای امروزین و توانایی ارتشهای امروز چگونه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پیروز خواهد شد این است که سنت تغییر ناپذیر الهی که قرآن کریم در مصداقهای روشن آن را بیان فرموده این است:
۱. پیروزی گروه کم بر گروه بسیار؛
۲. غلبه سلاحهای ساده بر سلاحهای پیچیده؛
۳. علم مبتنی بر تقوا بر تجربههای بشر غافل از خدا غالب میشود.
۴. معجزه بر هر سحر و قدرت و سلاحی چیره خواهدشد.
۵. تمدّن مادی افول پذیر بوده و گذشته از فناپذیری عذاب الهی را هم خواهند چشید و اساس پیروزی حق طلبان خداپرستی است که «هو الواحد القهّار».
پی نوشت ها:
[۳۶]. تفسیرالمیزان، ج۱۳، ص۶۳۳؛ تفسیرکبیر، ج۱۱، ص۱۶۰؛ محمود آلوسی بغدادی، تفسیر روح المعانی، ح۱۶، ص۱۳۰، تفسیرکشاف، ج۲، ص۶۹۳ و بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۳ و ج۱۲، ص۱۸۰. [۳۷]. کشاف، ج۲، ص۶۹۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۱، ص۱۶۵ و تفسیرروح المعانی، ج۱۶، ص۲۴. [۳۸]. کهف، آیه ۸۳، Gوَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًاF. [۳۹]. کهف، آیه ۸۴، Gإِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًاF. [۴۰]. المیزان، ج۱۳، ص۶۱۱ و روح المعانی، ج۱۶، ص۱۳۰. [۴۱]. کهف، آیات ۸۶-۸۵، Gفَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَه وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًاF. [۴۲]. مفردات القرآن (ماده سبب)؛ تفسیرکبیر، ج۱۱، ص۱۶۶؛ تفسیرتبیان، ج۷، ص۸۶ و قرطبی، الجامعالاحکام القرآن، ج۱۶، ص۵۲. [۴۳]. المیزان، ج۱۳، ص۴۹۹. [۴۴]. همان. [۴۵]. کهف، آیات ۸۸ – ۸۷، Gقَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا ﴿۸۷﴾ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَىF [۴۶]. همان، ۹۱-۸۹، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF. [۴۷]. المیزان، ج۱۳، ص۵۰۲، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸۳. [۴۸]. کهف، آیه ۹۲، Gکَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF. [۴۹]. هود، آیه ۳۷، G وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَاF. [۵۰]. کهف، آیه ۹۳، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۹۲﴾ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳﴾ قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴﴾ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّه أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿۹۵﴾ آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿۹۶﴾ فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿۹۷﴾ قَالَ هَذَا رَحْمَه مِّن رَّبِّیF. [۵۱]. المیزان، ج۱۳، ص۵۰۲؛ کشف الاسرار، ج۵، ص۵۴۶؛ تفسیرکبیر، ج۱۱، ص۳۳ و ۴۹ و بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۹۰. [۵۲]. ر.ک: المیزان، ج۱۳، ص۵۰۵-۵۰۴؛ مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۱-۴۸۹؛ انوارالتنزیل، ج۲، ص۱۲-۱۱؛ کشاف، ج۲، ص۶۹۷ و قرطبی، الجامعالاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۸. [۵۳]. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۵. [۵۴]. غافر، آیه۵۱، Gإِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُF. [۵۵]. صافات، آیات ۱۷۱-۱۷۳، Gوَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَF. [۵۶]. انفال، آیه ۹. [۵۷]. آل عمران، آیه ۱۲۴. [۵۸]. همان، آیه. [۵۹].آل عمران، آیه ۱۵۱ و انفال، آیه ۱۲. [۶۰]. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۳ و کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۲۱-۲۲۰، (عَنْ جابِرِ الأنْصاری قالَ سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: «اِنَّ ذَاالقرنینِ کانَ عبداً صالحاً جَعَلَهُ اللهُ حُجَّه عَلی عِبادِهِ فَدَعا قَومَهُ اِلَی اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- وَ اَمَرَهُمُ بِتقْواهُ فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِهِ فَغابَ عنْهُمْ زَماناً ثُمَّ رَجَعَ اِلَی قَوْمِه فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِه.اَلا وَفِیُکُمْ مَنْ هُوَ عَلی سُنَّته، وَاِنَّ الله- عَزَّوَجَلَّ- مَکَّنَ لَهُ الأرضَ واتاه مِنْ کُلِِّ شَیءٍ سَبَباً وَبَلَغَ الْمشرِقَ وَالْمَغرِبَ، وَ اِنَّ اللهَ تَعالی سَیْجری سُنَّته فی القائِمِ مِنْ وُلدی وَ یُبلِّغُهُ شرْقَ الارَضَ وَغربَها، حَتّی لا یبقی سَهلٌ وَ لا موْضِعُ مِنْ سَهْلٍ وَلا جَبَلٍ وَطَئَهُ ذوالْقَرنِینُ، اِلاّ وَطَئَهُ وَیُظهِرُ لَهُ کُنُوزَ الأرضِ وَ مَعادِنَها وَیَنْصرُهُ بالرِّعُبِ وَ یملأَ اللهُ الأرَضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتُ ظُلماً وَ جَؤراً).
[۶۱]. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸۳، وج۵۲، ص۳۲۱، (عَنْ اَبیجَعْفَر علیه السلام: أَما اَنَّ ذَاالْقَرنینِ قَدْ خُیِرَّ السَّحابینِ فَاخُتارَ الذَّلُولَ، وَذَخَّرلِصاحِبِکُمْ الصَعْبَ. قال: قُلتُ وَ ما الَصّعبُ؟ قال ما کانَ مِنْ سَحابٍ فِیه رعدٌ وَ صاعِقَه اوْ بَرقٌ فَصاحِبُکُمُ یَرکُبُه. أما اِنَّهُ سَیرکَبُ السَّحابَ وَیرقی فی الاسبابِ؛ أسبابِ السَّمواتِ السّبعِ وَالأَرضِینَ السَّبعِ). [۶۲]. مومن، آیات ۳۷-۳۶، Gیا هامانُ بْنِ لی صرحاً لَعلَّی أبلُغُ الاسبابَ أسبابَ السَّمواتِF. [۶۳]. کهف، آیه ۹۰، Gثُمَّ أتَبَع سَبَباًF. [۶۴]. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۱ و ج۱۲، ص۱۸۳، (عَنْ اَبی عَبْدِاللهِ: «اِنَّ اللهَ خِیرُّ ذَااُلقَرْنِینِ السَّحابین؛ اَلذَّلُولَ وَ الَصَّعبَ. فَاخْتارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ ما لَیْسَ فِیهِ برقٌ وَ لا رعْدُ. وَ کَوْ أختارَ الصَّعْبَ لَمْ یَکُنُ لَهُ ذلِکَ، لاِنَّ اللهَ اِدَّخَرَهُ لِلقائِم».) [۶۵]. صف، آیه۹، توبه، آیه ۳۳، Gهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَF. [۶۶]. الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص ۱۲۱. [۶۷]. همان، ج۱۱، ص۴۸. [۶۸]. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۵۲. [۶۹]. اعراف، آیات ۱۱۶-۱۲۵ و طه، آیات۶۵-۷۱. [۷۰]. مشکلات مذهبی روز، ص۱۲۰، به نقل از الزام الناصب، ص۲۳۰. [۷۱]. آیتالله صافی، منتخب الاثر، ص۴۶۹، ، چاپ سوم، تهران، انتشارات صدر، (اِنَّهُ یأخُذُِ الْبیعَه عنْ أصْحابِهِ عَلَی أنْ لایسْرَقُوا، وَلایزنُوُا، وَلایَسُّبُوا مُسلِماً، وَلا یَقْتُلُوا مُحَرَّماً، وَلا یَهتکُوا حَرِیماً مُحرَّماً، وَلا یَهجَمُوا مُنزِلاً، وَلا یَضرِبُوا اَحَداً اِلاّ بِالحَقِِّ، وَلا یَکنَزُوا ذَهَباً وَلا فِضَّه وَلا بُرّاً وَلا شَعِیراً، وَلا یاکُلُوا مالَ الْیَتیمِ، وَلا یَشْهَدُوا بِما لایَعْلَمُونَ، وَلا یَشرِبُوا مُسکِراً، وَلا یلبِسوُا الخزّ وَلا الْحَرِیرَ، وَلا یَتمنطِقُوا بِالذَّهِب، وَلا یَقْطَعُوا طَریقاً وَلا یخیِفُوا سَبیلاً، وَلا یُحبوُا طَعاماً مِنْ بُرٍ اوْ شَعِیرٍ، وَ یرضونَ بِالْقَلیلِ، وَیکرَهُونَ النِِّجاسَه، وَیأمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ ینْهونَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَیَلْبِسُونَ الْخَشِنِ مِنْ الثّیابِ، وَیَتوسَّدَوُنَ التُّرابَ عَلَی الْخدُودِ، وَیُجاهِدُونَ فی اللهَ حق جِهادِهِ، وَیشْترِطُ عَلی نَفْسِهِ لَهُمُ أنْ یَمْشِیَ حَیْثُ یَمشونَ، وَیلبِسَ کَما یَلْبِسُونَ، وَیَرکِبَ کَما یرکبون، وَیَرضی بِالقَلیلِ، وَلا یَتَّخِذُ حاجِباً وَلا بَواّباً). [۷۲]. بقره، آیات ۲۴۹-۲۵۰. [۷۳]. ر.ک: رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در میدان جنگ، پروفسور محمد حمید الله و سیره جنگی و اخلاق نظامی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم، نگارنده. [۷۴]. انفال، آیه ۱۲، آل عمران، آیه ۱۰۱، Gسَنُلُقِی فی قُلُوبِ الذَّینَ کَفَرُوا الرُّعُبF. [۷۵]. منتخب الاثر، ص۲۹۲، (القائمُ مِنّا منْصُورُ بِالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بِالنصر). [۷۶]. همان، ص۴۷۶، (وَیَسیِرُ الرُّعُبُ بینَ یَدیهِ، لا یلقاهُ عَدُوُّ اِلاّ هَزَمَهُمُ، شُعارُهُمُ اَمِتْ اَمِتْ، لایُبالُونَ فی الله لؤمَه لائمِ). [۷۷]. همان، ص۴۸۹، (ما لِباسُهُ- وَاللهُ أعلَمُ- اِلاّ الْغَلیظُ، وَما طَعامُهُ اِلاّ الشَّعیرُ، وَ ما هُوَ اِلاّ السَّیُفُ وَالْمُوتُ تَحتَ ظِلِّ السَیفِ). [۷۸]. همان، ص۴۹۰، (رُهبانٌ بِاللّیلِ اسُدٌ بالنَّهارِ). [۷۹]. همان، ص۴۸۶، (وَهُمُ الرّکُنُ الشَّدِیدُ، فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمُ یُعطی قُوَّه أربَعینَ رَجُلاً، وَ اِنَّ قلْبَ رَجُلٍ مِنْهُمُ کَزُبُرِ الْحَدِیدِ، وَلومَرّوُا بِالجِبالِ لَتَدکْدَکتْ، لا یَکُفُّونَ سُیُوفَهُمُ حَتّی یرضیَ اللهَ عَزّوَجَلّ). [۸۰]. همان، ۴۸۴، (أصحابُ الْمَهدِی شَبابُ لا کَهُوُلُ فِیهِمُ اِلاّ مِثلُ کحلُ الْعَینِ وَ الْمِلحُ فی الزاّدِ وَاَقّلُ الزّادُ المُلِحُ). [۸۱]. همان، ۴۸۶، (وَقَدْ وافاهُ ثَلاثَه مأه وَ ثلاث عَشَرَ رَجُلاً فَیبایَعُونَهُ وَیُقیِمُ بِمَکَّه حَتّی یُتِّمُ عشْرَه الافٍ، ثُمَّ یَسیرُ مِنها اِلی الْمَدِینَه…). [۸۲]. همان، ۴۸۶. (یُخرُجُ المهدِیْ فی اثِنی عَشَرَ ألفاً اِنْ قَلوُّا وَخمْسَه عَشَرَ ألفاً اِنُ کَثُروُا…). [۸۳]. همان، ص۴۸۵، (فَیَسیِروُا اِلیه أنصارُهُ مِنْ أطْرافِ الأرضِ یُبایِعُونَهُ. ثُمَّ یَسیِرُ عنْ مَکَّه حَتّی یاتِیَ الْکُوفَه، فَیَنْزِلُ عَلی نَجَفِها، ثُمَّ یُفَرِقٌّ الْجُنُودَ مِنْها اِلی جَمیعِ الامصارِ). [۸۴]. همان، ۴۹۰، (قزعاً کقزعِ الْخزیفِ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ اسُدُ بِالنهار، فَیفتَحُ اللهُ أرضَ الْحِجازِ، وَیخْرُجُ مَنْ کانَ فی السِجّنِ مِنْ بَنی هاشِمٍ، وَتَنزَّلَ الراّیاتِ السوُّدِ الکُوفَه، فَیبعُثُ بِالبَیعَه الِیَ الْمهدی، فَیبعُثُ المهدِی جُنُودَهُ الِیَ الْبُلدانِ).حجتالاسلام والمسلمین عزیزالله علیزاده مالستانی
ماهنامه انتظار موعود – شماره ۲۱