سرنوشت ستمپیشگان- قسمت هفتم نقل شده حصین بیدرنگ دچار چنان عطشی شد که از شدت تشنگی چشمانش نمیدید. تشنگی او هیچگاه پایان نیافت. هر چه آب و شیر مینوشید باز فریاد میزد :«به من آب بدهید. از تشنگی مردم.» او آنقدر نوشید تا شکمش همانند شکم گاو ترکید.