غربت امام زمان(ع)

baghiatallah m2u4ymuzot - غربت امام زمان(ع)یکی از جهات غربت امام(ع)، از ناحیه شیعیان و دوستان را می‌توان عدم شناخت راستین شیعیان از حقیقت باطنی و ولایت الهی ایشان دانست. متأسفانه باید اعتراف نمود شناخت شیعیان از آن حضرت، غالباً در حدّ یک شناخت تاریخی و شناسنامه‌ای و آن هم به صورت ناقصِ آن.

دلایل غیبت امام زمان(ع) دو وجه دارد: وجه اول غیبت، غیبت جسمانی و یا عنوانی حضرت، و وجه دوم غیبت، غربت امام زمان (ع) است.
یک معنای غیبت این است که حضرت حق، سیزده معصوم را در اختیار عوام و خواص قرار داد، امّا معصوم چهاردهم را از چشم عموم پنهان نمود و امکان دیدار را تنها در اختیار کسانی قرار داد که توفیق رفع حجاب از دیدگان باطن خود را به دست آورند. لذا معنای نخست غیبت، حجابی است که روی چشم‌هایی کشیده می‌شود که لیاقت دیدن خوبی‌ها را ندارند:
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم فراق تا کی؟ گفتا که تا تو هستی
گفتم که نفس همین است، گفتا جواب همان است

اما غیبت متأسفانه وجه دیگری هم دارد و آن غربت امام عصر(ع) است. غربت در لغت به معنای دوری و بُعد مسافت و در عرف، به معنای ناخشنودی، و نارضایتی و عدم قرابت است.

  • اقسام غربت

گاهی اوقات، غربت در مکان رخ می‌دهد؛ یعنی مکان، مورد پسندِ امام(ع) نیست و آقا بقیّه‌الله(ع) در آن مکان، غریب هستند. همچنانکه خودِ آن حضرت، در فرازی از توقیع مبارکشان به شیخ مفید(ره) به غربت مکانی خود چنین اشاره فرموده‌اند:

اگرچه هم اکنون در مکانی دور از جایگاه ستمگران سکنا گزیده‌ام؛ که خداوند صلاح ما و شیعیان مؤمن ما را تا وقتی که حکومت دنیا به دست تبهکاران است، در دوری گزیدن به ما نمایانده است.۱

گاهی از اوقات نیز غربت در زمان است. یعنی زمان و زمانه در خور شأن آقا بقیّه‌الله(ع) نیست، همچنان‌که در روایتی می‌فرمایند:

زمانه از گذشته سخت‌تر و دشوارتر شده است.۲

گاهی هم غربت حضرت در ارتباط با شیعیان و دوستان ایشان است. این غربت از ناحیه شیعیان و دوستان ایشان، خود دارای چند جهت است:

۱. نشناختن راستین امام(ع)

یکی از جهات غربت امام(ع)، از ناحیه شیعیان و دوستان را می‌توان عدم شناخت راستین شیعیان از حقیقت باطنی و ولایت الهی ایشان دانست.

متأسفانه باید اعتراف نمود شناخت شیعیان از آن حضرت، غالباً در حدّ یک شناخت تاریخی و شناسنامه‌ای و آن هم به صورت ناقصِ آن که البته این جنبه شناخت از امام(ع) را می‌توان وجه مشترک شناخت دشمنان امام(ع) با دوستان ایشان داشت، و چه بسا شناخت دشمنان امام(ع) بسیار کامل‌تر از شناخت دوستان ایشان از جنبه تاریخی و شناسنامه‌ای ایشان باشد. معروف است که در سازمان‌های امنیتی غربی پرونده‌ای از امام زمان(ع) وجود دارد که همه اطلاعات تاریخی و شناسنامه‌ای آن حضرت را شامل می‌شود و تنها عکس آن حضرت ضمیمه پرونده نیست. اصل این داستان، اگر هم ساختگی باشد؛ چیزی از اصل این ادعا که اطلاعات دشمنان اسلام از امام زمان(ع) در خیلی از جهات کامل‌تر از اطلاعات ناقص بعضی از دوستان و شیعیان آن حضرت(ع) است، کم نمی‌کند. ممکن است برخی بپرسند چه حجتی برای این سخن خود دارید؟ در پاسخ خواهیم گفت که هر شیعه آشنا به تاریخ اسلام به خوبی می‌داند که حاکمان و خلفای جور اموی و عباسی نیز  امامان عصر خویش را می‌شناختند، اما این شناخت، موجبات نجات آنها را فراهم نکرد، بلکه بر اساس روایت مشهور نبی(ص) که اهل سنت و شیعه آن را نقل کرده‌اند:

من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتهً جاهلیّه؛ ۳
کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است۴

بنابراین، همه این جنایتکاران به مرگ جاهلی مرده‌اند. جالب است بدانیم منظور از جاهلیّت در این روایت، کفر و ضلالت قبل از اسلام است. بنابراین مطابق این حدیث، اگر مسلمانی، یعنی کسی که توحید و نبوّت و قرآن و قیامت و دیگر مبانی دین را پذیرفته و به واجبات دین، اهتمام نموده است بمیرد، ولی در آن حال، امام معصوم زمان خویش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده است و دین او همان کفر و ضلالتِ  مشرکان قبل از اسلام تلقی خواهد شد و از اسلام، توحید، نبوّت، تقوی و عبادت خود نفعی نخواهد برد. لفظ جاهلیّت در این نقل از حدیث توصیف روشن‌تری یافته است. راوی می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا رسول خدا(ص) فرموده‌اند:

من مات و لا یعرف إمامه مات میتهً جاهلیّهً؟

فرمودند: آری. عرض کردم: این جاهلیّت به معنی جاهلیّت ایام نادانی قبل از اسلام است یا منظور، جاهلیّتِ عدم آشنایی با امام می‌باشد؟ به تعبیر صریح‌تر، یعنی آیا جاهلیّت چنین کسی در همه زمینه‌ها، و مطلق بوده و یا در محدوده خاص امامت است و به دیگر محدوده‌های دین لطمه نمی‌زند؟

امام صادق (ع) فرمودند:
جاهلیّه کفرٍ و نفاقٍ و ضلالٍ.۴
جاهلیّت او از سنخ جاهلیّت کفار، منافقان و گمراهان است.

 یعنی جاهلیت چنین کسی، مطلق است و لذا گمراهی از امامت، مساوی با گمراهی در تمامی مبانی دین خواهد بود.

علامه امینی(ره) صاحب کتاب گران‌سنگ الغدیر می‌فرمودند: «در سفری به سوریه، دانشمندان آن دیار، به ملاقات من آمدند. در مجلسی از بزرگان اهل سنّت آن منطقه، یکی از آنان به من رو کرد و گفت: آیا در اسلام جز ولایت و امامت، اصلی دیگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولایت و غدیر و مفاهیم مربوطه می‌نویسی؟ آیا اسلام، توحید ندارد، معاد ندارد، نبوّت، قرآن، اخلاق و احکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به این فرد سنّی در مجمعی از اهل سنّت چه جوابی بدهم که دندان‌شکن باشد، چیزی به ذهنم نیامد. قلباً به حضرت امیرالمؤمنین(ع) متوسّل شدم که من در این جمع، زبان شما اهل‌بیت‌ هستم، مرا یاری دهید تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنایت مولا به ذهنم رسید که به این حدیث شریف استناد کنم. لذا روایت: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتّهً جاهلیه را خواندم» مدارک آن را بیان کرده، معنای آن را توضیح دادم و گفتم: این کار که فقط از ولایت می‌گویم و می‌نویسم، سلیقه من نیست، بلکه فرمایش رسول خدا(ص) در این حدیث است که کسی که ولایت ندارد، از توحید، نبوت، معاد، قرآن و احکام بهره‌ای نمی‌برد. آنها در مقابل این استدلال من ساکت شدند».5

فردی از امام صادق(ع) پرسید: آیا کسی که به ائمّه قبل، معرفت داشته باشد و فقط امام زمان خویش را نشناسد، مؤمن است؟ فرمودند: خیر!۶
و باز از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:

 کسی که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان معصوم مرا نیز بپذیرد، ولی مهدی را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسی است که نبوت جمیع انبیا را پذیرفته، نبوت پیامبر اکرم (ص) را انکار نماید.۷

رسول‌اکرم(ص) نیز فرمودند:
کسی که در ایام غیبت مهدی از فرزندان من، او را انکار نماید و بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. ۸
این در حالی است که سفارش خدای سبحان به مؤمنان این است که مسلمان بمیرید. لذا در آیه ۱۰۲ سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید:
یا أیّها الّذین ءآمنوا اتّقوالله حقّ تقاته، و لا تموتنّ إلّا و أنتم مسلمون.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا آن گونه که حقّ پروا کردن از اوست پروا کنید؛ و زینهار جز مسلمان نمیرید.

در آیه ۱۳۲ سوره مبارکه بقره نیز می‌فرماید:
و وصّی بها إبراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ إنّ الله اصطفی لکم الدّین فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون.
ابراهیم و یعقوب، فرزندانشان را به آئین الهی سفارش کردند و گفتند فرزندان من، خدا دین اسلام را برای شما برگزید، پس تلاش کنید مسلمان بمیرید.

از آنجا که مرگ، عصاره زندگی است و هرکس آن‌گونه می‌میرد که زندگی کرده است، لذا اگر مرگ کسی جاهلی باشد، معلوم می‌شود زندگی او نیز جاهلانه بوده است. چون ممکن نیست کسی زندگی عاقلانه داشته باشد، ولی به مرگ جاهلیّت بمیرد. بنابراین اگر کسی امام زمانش را نشناسد، نه تنها مرگش جاهلی خواهد بود، بلکه حیات او نیز، حیاتی جاهلانه خواهد است. اگر کسی امام زمانش را درست بشناسد، خواهد فهمید تمام کارها در دست او که مظهر « هو قائمٌ علی کلّ نفسٍ بما کسبت؛ کسی که بر هر شخصی بدانچه کرده است، مراقب است»9می‌باشد. در نتیجه از زندگی و حیات جاهلی رهیده، به حیات معقول رسیده و منتظر واقعی آن حضرت می‌گردد.

البته همان‌طور که اشاره شد، منظور از شناخت امام زمان(ع)، تنها شناخت شناسنامه‌ای و تاریخی آن حضرت نیست که انسان بداند نامش چیست، فرزند کیست، در چه عصری زندگی می‌کرده و … بلکه مراد از شناخت امامت، اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت امام است و افزون بر اعتقاد و معرفت، اطاعت نیز لازم است.۱۰ در غیر این صورت، همان‌طور که اشاره شد، همه طاغوت‌های جنایتکاری که امامان معصوم(ع) را مظلومانه به شهادت رساندند، بیش از هر کس دیگری امامان عصر خویش را می‌شناختند.

طبق آیات قرآن کریم و روایات اسلامی، شناخت حقیقی امام زمان(عج) شرط قبولی ایمان، تهذیب اعمال و ضامن برخورداری از هدایت الهی و حیات معقول هر انسان مسلمان و مؤمن است. لذا یکی از وظایف شیعیان و عاشقان منتظر در عصر غیبت، خواندن دعاهایی است که از طریق اهل بیت و ناحیه مقدّسه آن حضرت وارد شده است. از جمله دعایی که امام صادق(ع) آنرا به زراره تعلیم نمودند. زراره می‌گوید:

«شنیدم حضرت امام صادق(ع) می‌فرمود: بر آن جوان پیش از قیامش غیبتی خواهد بود. گفتم: چرا؟ فرمود: می‌ترسد ـ و به شکمش اشاره کرد (کنایه از کشته شدن) ـ پس امام فرمود: ای زراره! اوست منتظر و اوست که در ولادتش شک می‌کنند، بعضی می‌گویند پدرش بدون بازمانده از دنیا رفت، بعضی از آنها می‌گویند در حالی که در شکم مادر بود، پدرش فوت کرد و بعضی می‌گویند دو سال پیش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اینکه خداوند دوست دارد که شیعه را امتحان کند. پس در آن هنگام است که تشکیک و توهّم اهل باطل آغاز می‌شود. ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی، این دعا را بخوان:

اللهّم عرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک، اللهّمّ عرّفنی رسولک فإنّک ان لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتّک، اللّهمّ عرّفنی حجّتک فأنّک إن لم تعرّفنی حجتّک ظللت عن دینی.۱۱
بارخدایا! تو مرا به خود بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیغمبرت را نخواهم شناخت. بار خدایا! تو رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجّتت را نخواهم شناخت، پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه خواهم شد.۱۱

مضمون این دعای شریف به خوبی نشان می‌دهد که، اولاً معرفت امام(ع) درطول معرفت پیامبر(ص) و معرفت خدای متعال است نه در عرض آن، لذا معرفت شایسته‌ امام(ع) بدون معرفت و درک درست از خداوند و پیامبر (ص) قابل حصول نخواهد بود.

ثانیاً، اگر کسی حجت زمان خود را نشناسد، از دین خود گمراه خواهد شد، و جاهلیّت او، جاهلیّت کامل یعنی جاهلیّت قبل از ظهور اسلام خواهد بود هر چند این شخص به توحید و معاد ایمان داشته باشد. لذا ایمان به توحید و نبوت این شخص، زمانی وی را از جاهلیت خارج خواهد ساخت که مقدمه ایمان به امام زمان خودش واقع گردد.

۲. موالات بدون برائت

اما وجه دیگر غربت امام زمان(ع) در بین شیعیان و دوستانشان را می‌توان «موالات بدون برائت» شیعیان برشمرد. یعنی در عین اینکه، آنان امام زمان(ع) را دوست دارند، ولی نسبت به دشمنان ایشان ـ کفار، مشرکان و مستکبران زمان خود ـ بغض و کینه‌ای ندارند. از نتایج این موالات بدون برائت و تولّی بدون تبری یکی این است که از طرفی به مبارزات حق‌جویانه مردم مستضعف و مظلوم جهان از جمله مبارزات مسلمانان با نظام استکبار و صهیونیست جهانی بی‌تفاوت و بی موضع هستند و متأسفانه حتی در برخی اوقات، انتقاداتی هم در خصوص اصل این مبارزات می‌کنند که این بیانات ایشان در نهایت، منجر به شادی دشمن مشترک همه مسلمانان می‌گردد یا از سوی دیگر شاهدیم مسلمانان جذب فرهنگ، ادب و ارزش‌های کفار می‌شوند، به طوری‌که با تقلید از الگوهای مبتنی بر فرهنگ و مدنیت غربی، شکل مناسبات و معاملات و شیوه زندگی فردی و اجتماعی خود را متناسب با مظاهر فرهنگ و تمدن اومانیستی غرب سامان‌دهی می‌کنند؛ در حالی که می‌دانیم فرهنگ و تمدن انسان مدار غرب که مبتنی بر انانیت و نفسانیت و تحول خود بنیاد و جزئی بشر است مصداق بارز فرهنگ الحادی و کفر‌آمیز می‌باشد که در تضاد با نوع نگرش
دین محور و ولایت مدار شیعی و اسلامی قرار دارد. به تعبیر یکی از صاحب‌نظران:

«هر عالمی رنگ و بویی دارد که اهلش آن را می‌شناسند.» آنکه در عالم دینی سیر می‌کند، سیر در عبودیت دارد و آنکه  در عالم غربی است سیر در انانیت، چنان‌که در مبادی آن، انسان با مراجعه به خود و روی‌گردانی از مبدأ آسمانی، خودکامی پیشه ساخت، از این‌رو در این عالم همه چیز بوی انانیت دارد، چنان‌که فرهنگ و ادب غرب و حاصل و محصول آن همین را فریاد می‌کند. در این دیار انسان مؤدب به ادب بندگی نیست، ادب عصیان دارد، ادبیاتش هم، چون موسیقی و معماری‌اش اناالحق فرعونی سر می‌دهد، کبر می‌ورزد و با طغیان‌گری در برابر فرمان حق می‌ایستد و هل‌من‌مبارز می‌طلبد. در عالم دینی همه چیز رنگ و بوی عبودیت دارد. آنکه در عالم دینی سیر می‌کند خانه‌اش بی هیچ عبارت و جمله‌ای «عبد بودن» او را منعکس می‌سازد. نیازی به جار زدن و اعلام رسانه‌ای و شعارنویسی ندارد. همه شهر و بازارش هم بوی «انا العبد» و «انت المولا» می‌دهد.

دروازه ورود به عالم دین، «عبودیت» و دروازه ورود به عالم غربی «انانیت» است، خروج از عالم غربی هم ممکن نیست مگر آنکه مهاجر الی‌الله از دروازه «نفی خود» بگذرد، در حقیقت شیشه عمر این غول «نفی خود» است.۱۲

بنابراین ورود به عالم غربی با اثبات خود و ورود به عالم دینی، با نفی خود امکان‌پذیر است و چون مهدویت بینش ولایت مداری است و  غرب به بینش انسان مداری، فلذا لازمه پذیرش الگوهای فرنگی و مدنی غرب، پذیرش ادب غربی است و ادب غربی که مبتنی بر اومانیسم و انسان مداری است، در تضاد با ادب الهی است. زیرا می‌دانیم در فرهنگ و تمدن اومانیستی غرب، انسان نه نشانه خدا، بلکه آلترناتیو و رقیب خداوند است، در حالی که در فرهنگ اسلامی،   قرآنی و مهدوی، انسان نه رقیب خدا، بلکه آیت و نشانه عظمای خدا، خلیفه الله و بقیّه‌الله است و چون ادب غربی مبتنی بر نفی حق و اثبات خود می‌باشد، بدیهی است که چنین ادبی در تضاد با ادب الهی است که بر نفی خود و اثبات حق بنا شده است. بنابراین تخلّق مسلمان به اخلاق و ادب غربی منجر به شکشتن ادب دینی و غربت و یا ناخشنودی قلب نازنین آقا بقیّه‌الله‌اعظم(ع) می‌گردد، زیرا امام(ع) در عصر کنونی، مظهر تامّه لطف خداوند و واسطه فیض‌الهی بر بندگانش است و به همین جهت، عدم رعایت ادب الهی منجر به محرومیت از لطف حق یعنی از وجود مقدس و پر برکت امام(ع) در عصر غیبت و همچنین منجر به استمرار غیبت آن بزرگوار می‌گردد که به قول مولوی:

از خدا جوییم توفیق ادب
بی‌ادب محرم ماند از لطف حق
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد۱۳

ادامه دارد…


عباس علی پرچی زاده
ماهنامه موعود شماره ۸۴

پی‌نوشت‌ها:
۱. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵.
۲. صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۷ و مجلسی، همان، ج ۵۳ ص ۱۸۶.
۳. مجلسی، همان، ج ۳۲، ص ۳۲۱ و ۳۳۱.
۴. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۷۷، ح ۳.
۵. نقل از کتاب آثار اعتقاد به امام زمان(ع)، نوشته دکتر هادی قندهاری، ص ۶۲.
۶. صدوق، همان، باب ۳۹، ص ۴۱۰، ح ۳.
۷. همان، ص ۴۱۱، ح ۵ و ۶.
۸. همان، ص ۴۱۳، ح ۱۲.
۹. سوره رعد(۱۳)، آیه ۳۳.
۱۰. عصاره خلقت درباره امام زمان(ع)، برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی آملی.
۱۱. کلینی، همان، ج ۱، ص ۳۳۷.
۱۲. شفیعی سروستانی، اسماعیل، استراتژی انتظار، ج ۳، ص ۳۹ و ۳۸.
۱۳. مولوی، مثنوی معنوی، ج ۱، ص ۷.

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *