پیامبر اعظم(ص) در بیان غیر مسلمانان

545 nzk2n2eyyz - پیامبر اعظم(ص) در بیان غیر مسلمانانتوماس کارلایل، تحت تأثیر فلسفه زندگى در اسلام مى‏گوید: «اسلام یعنى تسلیم شدن در برابر خداوند، یعنى تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابراوست. هرچه او با ما مى‏کند و هرچه به سوى ما مى‏فرستد، حتى اگر مرگ یا بدتر از آن باشد، خیر است و براى ما بهترین گزینه. ما خود را به خدامى‏سپاریم.»
همین نویسنده ادامه مى‏دهد: «به گفته گوته، اگر اسلام این است، آیا ما همگى مسلمان هستیم».

 
 
پروفسور کى اس راماکریشنا رائو K.S.Ramakrishna Rao رئیس بخش فلسفه دانشکده دولتى دانشگاه زنان میسور، مندیسا (کارناتیکا). ×××

چکیده:

پیامبر گرامى اسلام(ص) داراى مکارم اخلاقى و خصوصیات بزرگوارانه‏اى است که از سوى همگان حتى غیرمسلمانان نیز مورد ستایش قرار گرفته‏است. متن حاضر مقاله‏اى از یکى از متخصصان غیرمسلمان فلسفه است که پس از آشنایى‏اش با برخى از خصوصیات رسول اکرم(ص) به رشته تحریردر آورده است.

طبق گفته‏هاى مورخین مسلمان، محمد(ص) در تاریخ ۲۰ آوریل ۵۷۱ میلادى در منطقه بیابانى عربستان متولد شد. نام او به معنى «بسیار ستایش شده»است.

روحیه و پیام والاى محمد(ص) باعث شد، صحراى عربستان از هیچ به دنیایى جدید با زندگى، فرهنگ، تمدن و حکومتى جدید تبدیل شود که از مراکش‏تا جزایر هند شرقى امتداد یافت و بر زندگى مردم در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا تأثیر گذاشت.

هنگامى که قصد داشتم در مورد محمد(ص)، پیامبر خدا، چیزى بنویسم، در ابتدا تردید داشتم، چون من مسلمان نیستم و نوشتن در مورد چنین دینى کاربسیار دقیقى است، آن هم با توجه به این که افراد زیادى وجود دارند که به ادیان مختلف مؤمن هستند ولى حتى در میان پیروان یک دین هم اختلافاتى‏وجود دارد. با این که ممکن است ادعا شود، مذهب امرى فردى است ولى نمى‏توان انکار کرد که دامنه آن تمام جهان دیده و نادیده را در برمى‏گیرد. دین‏قلب‏ها، جان‏ها و ذهن‏هاى ما را، هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ناخودآگاه، تحت تأثیر قرار مى‏دهد. این موضوع زمانى اهمیت بیشترى پیدا مى‏کندکه ما اعتقاد محکمى به این موضوع داشته باشیم که گذشته، حال و آینده توسط ریسمانى ظریف و ابریشمى به یکدیگر متصل شده‏اند. در این حالت، مرکز ثقل ریسمان دائماً تحت فشار شدید است و از این نقطه نظر، هر چه کمتر در مورد سایر مذاهب گفته شود، بهتر است.

با این حال، این موضوع جنبه دیگرى هم دارد. زندگى ما خواه ناخواه با زندگى سایر افراد عجین شده است. ما از یک غذا مى‏خوریم، از یک چشمه‏مى‏نوشیم و از یک هوا تنفس مى‏کنیم. از این نقطه نظر، هر فرد باید سعى کند، تمام مذاهب دنیا را شناخته و زمینه را براى درک متقابل فراهم نماید.

در عین حال، افکار ما آن گونه که در ظاهر به نظر مى‏رسد، از هم گسیخته نیست بلکه به شکل ادیان بزرگ جهان تبلور یافته‏اند. در این صورت، اگر قراراست شهروند خوبى براى دنیاى خود باشیم، وظیفه داریم حداقل تلاش لازم براى شناخت ادیان بزرگ و نظام‏هاى فلسفى نوع بشر را به عمل آوریم.

با این حال، این کار باید با دقت تمام انجام شود. موضوع نوشته من عقاید مذهبى است که داراى وجهه تاریخى است و پیامبر آن هم شخصیتى تاریخى‏دارد. حتى شخصى مانند ویلیان میور، هنگامى که در مورد قرآن مى‏نویسد، مى‏گوید: «احتمالاً نمى‏توان کتاب دیگرى پیدا کرد که طى ۱۲ قرن چنین‏خالص و دست‏نخورده باقى مانده باشد.» محمد(ص) نیز شخصیتى تاریخى است که تمام اعمال او به دقت ثبت و براى نسل‏هاى بعد نگهدارى شده‏است.

اکنون در زمانى زندگى مى‏کنیم که تصویر نادرستى که قبلاً به دلایل سیاسى یا غیره از اسلام ارائه مى‏شد، رنگ باخته است. پروفسور بوان در تاریخ‏قرون وسطاى کمبریج مى‏نویسد: «شرح اسلام و محمد(ص) به گونه‏اى که در اروپاى قبل از قرن ۱۹ به رشته تحریر در آمده است، اکنون تنها حکم‏کنجکاوى‏هاى ادبى را دارد.»

به عنوان مثال، نظریه اسلام و شمشیر دیگر چندان در دنیاى امروز خریدار ندارد. این اصل اسلام که اجبارى براى پذیرش دین وجود ندارد، کاملاًشناخته شده است. گیبون، تاریخدانى که شهرت جهانى دارد، مى‏گوید: «اعتقاد خطرناکى که به پیروان محمد(ص) نسبت داده شده است، این است که‏آنها وظیفه دارند تمام ادیان را با شمشیر از میان بردارند.» به گفته این مورخ، این اتهام مبنایى جز جهل و تعصب ندارد و توسط قرآن رد شده است؛ وتاریخ فاتحین مسلمان و مدارایى که آنها با مسیحیان مى‏کردند، این موضوع را رد مى‏کند. محمد(ص) تنها از طریق قدرت اخلاقى خود به موفقیت دست‏یافت.

ولى بعدها، آن هم تنها در دفاع از خود، بعد از این که تلاش‏هاى مکرر وى براى صلح با مشرکین با شکست مواجه شد، شرایط موجود پاى او را به میدان‏جنگ باز کرد و ولى پیامبر استراتژى رایج میادین جنگ را کاملاً تغییر داد. تعداد کل کشته‏ها طى جنگ‏هایى که در شبه جزیره عربستان و تحت لواى او رخ‏داد، از چند صد نفر تجاوز نکرد. او حتى در میدان جنگ هم به اعراب بدوى یاد داد که در حال جنگ هم نماز جماعت به پا دارند. هنگامى که در کشاکش‏جنگ، وقت نماز فرا مى‏رسید، آنها نماز جماعت را حتى در میدان جنگ هم ترک نمى‏کردند. در حالى که یک گروه نماز مى‏خواند، گروه دیگر مى‏جنگیدند وسپس جاى خود را عوض مى‏کردند. در تاریخ اعراب، هنگامى که شتر مهمان قبیله‏اى وارد چراگاه قبیله دیگر شد، باعث جنگى ۴۰ ساله گردید که روى‏هم رفته به مرگ ۷۰/۰۰۰ انسان انجامید. پیامبر اسلام به آن عرب‏هاى خشن، مدارا و خویشتن‏دارى آموخت. پیامبر فضاى میدان جنگ را تلطیف کرد وبه عرب‏ها آموخت، یکدیگر را فریب ندهند؛ به عهد و پیمان وفادار باشند؛ از کشتن زنان، کودکان و پیرمردان خوددارى کنند؛ از قطع و سوزاندن درختان‏بپرهیزند؛ و مزاحم کسى که مشغول عبادت است نشوند. هنگام فتح مکه او در اوج قدرت خود بود. شهرى که دعوت او را رد کرده بود؛ او و پیروانش راشکنجه کرد و او را تبعید کرده بود، اکنون در اختیار او بود. براساس قوانین جنگى، او مى‏توانست از آنها انتقام بگیرد، ولى محمد گفت: «امروز از شماانتقام گرفته نمى‏شود و همگى آزاد هستید». او همچنین گفت: «من هر نوع تمایز و نفرت بین انسان‏ها را زیر پا مى‏گذارم.»

او به منظور اتحاد انسان‏ها اجازه جنگ دفاعى را صادر کرد. وقتى به هدف خود رسید، حتى بدترین دشمنان خود را عفو کرد؛ حتى کسى را که عموى عزیزاو حمزه را کشت، مثله کرد و حتى بخشى از جگرش را به دندان گرفت.

اصول برادرى جهانى و مساوات انسان‏ها یکى از مهم‏ترین موارد کمک محمد(ص) به ارتقاى اجتماعى بشریت بود. خانم سارو جینى نایدو، در این موردمى‏گوید: «اسلام اولین دینى بود که اصول دمکراسى را رعایت کرد. هنگامى که مؤمنین روزى پنج بار با صداى مؤذن به مسجد مى‏روند، دمکراسى اسلام‏بروز مى‏کند. دمکراسى اسلام آنجا مشخص مى‏شود که روزى پنج بار روستایى و سلطان در کنار یکدیگر زانو زده و مى‏گویند، خدا از همه بزرگ‏تراست.»
مهاتما گاندى مى‏گوید: «کسى گفته است که اروپایى‏ها در آفریقاى جنوبى از ظهور اسلام در هراسند؛ همان اسلامى که اسپانیا را متمدن کرد؛ روشنایى رابه مراکش برد؛ و جهانیان را به سوى برادرى خواند. اروپایى‏هاى آفریقاى جنوبى از اسلام در هراسند. البته اگر در سرزمین آنها برادرى گناه و اسلام به‏معنى برابرى با رنگین پوست است، ترس آنها کاملاً بجاست.»

هر ساله، طى مراسم حج، جهان شاهد نمایش جهانى اسلام در از بین بردن تفاوت‏هاى نژاد، رنگ و رتبه است. مردم اروپا، آفریقا، عربستان، ایران، هند و چین، در مدینه به عنوان اعضاى یک خانواده به هم مى‏پیوندند. طى مراسم حج، تنها لباسى که آنها به تن مى‏کنند، دو تکه پارچه سفید است و درحالى که سرهاى خود را تراشیده‏اند و اثرى از غرور در کسى دیده نمى‏شود، مى‏گویند: «خدایا! من به فرمان تو آمدم؛ هیچ شریکى براى تو نیست و من‏به سوى تو آمدم.»

به عقیده پروفسور هورگرونج، «ائتلافى که توسط رسول خدا(ص) بین ملل مختلف بنیان‏گذارى شد، اتحاد بین‏المللى برادرى انسانى را بر چنان‏پایه‏هایى استوار ساخت که توانست راهنماى کشورهاى جهان باشد… حقیقت این است که هیچ کشورى در دنیا نمى‏تواند نظیرى براى کارى که اسلام‏انجام داده است و عبارت است از تحقق عینى اتحادیه ملل، ارائه دهد.»

پیامبر اسلام بهترین شکل حکومت دمکراسى را ارائه داد. خلفایى مانند على که داماد پیامبر بود، همانند افرادى عادى در مقابل قاضى حاضر مى‏شدند. مااز رفتارى که امروز توسط سفیدهاى متمدن با سیاهان مى‏شود، اطلاع داریم. وضعیت بلال را در نظر بگیرید که ۱۴ قرن پیش و در زمان پیامبر، برده‏اى‏سیاه‏پوست بود. وظیفه اذان گفتن، که در هنگام ظهور اسلام بسیار اهمیت داشت، به این برده سیاه واگذار شد. هنگام فتح مکه، هنگامى که بلال براى‏گفتن اذان بر بام کعبه، که مقدس‏ترین مسجد مسلمان است، ایستاده بود، عده‏اى فریاد زدند: «واى بر او که بر بام کعبه ایستاده است.» در آن هنگام بودکه پیامبر این آیه را براى اولین بار قرائت کرد: «اى مردم! ما شما از یک مرد و زن آفریدیم و گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.»

این آیه باعث چنان استحاله‏اى در آنها شد که خلیفه اسلام دختر خود را به همسرى آن غلام سیاه در آورد و خلیفه دوم، عمر، هرگاه او را مى‏دید، به‏احترام او از جاى خود برمى‏خاست. به این دلیل است که گوته، بزرگ‏ترین شاعر آلمانى، در مورد قرآن مى‏گوید: «نفوذ عظیم این کتاب در تمام دوران‏هاباقى خواهد ماند.» جورج برنارد شاونیز مى‏گوید: «تنها دینى که شانس حکمروایى بر انگلستان و کل اروپا را طى ۱۰۰ سال آینده دارد، اسلام است.»

سر چارلز ادوارد آرچیبالد هامیلتون مى‏گوید: «اسلام به ما مى‏گوید که انسان در ذات خود بى‏گناه است. اسلام به ما مى‏گوید که زن و مرد منشاء مشترکى‏دارند و داراى استعدادهاى هوشى، معنوى و اخلاقى مشابهى مى‏باشند.»

عرب‏ها اعتقاد داشتند که هرکس قدرت استفاده از نیزه و شمشیر را داشته باشد، وارث خواهد بود، ولى اسلام به دفاع از جنس ضعیف‏تر پرداخت و براى‏زنان حقى از ارث در نظر گرفت. این دین قرن‏ها پیش حق مالکیت زنان را به رسمیت شناخت در حالى که ۱۲ قرن بعد، در انگلستان سال ۱۸۸۱ بود که‏این اصل مترقى اسلام به مورد اجرا در آمد و زن‏ها، براساس قانون زنان متأهل، حق مالکیت پیدا کردند. پیامبر اسلام قرن‏ها قبل اعلام کرده بود که«زن‏ها نیمه دوم مردها هستند. حقوق زن‏ها مقدس است. مراقب احقاق حق زن‏ها باشید.»

اسلام تا آنجا که سیاست و اقتصاد بر رفتار انسان‏ها تأثیر مى‏گذارد، اصول بسیار مهمى را براى زندگى اقتصادى انسان‏ها ارائه کرده است. براساس نظرپروفسور ماسینیون، اسلام همواره به شخصیت‏سازى که اساس بناى تمدن‏هاست، توجه داشته است. این موضوع توسط قانون ارث، نهاد خیریه‏اى به‏نام زکات، و نیز از طریق غیرقانونى دانستن برخى اعمال اقتصادى مانند انحصار، ربا و احتکار در اسلام دنبال شده است. قمار حرام است. از نظراسلام، کمک به ایجاد مدارس، مکان‏هاى عبادى، بیمارستان‏ها، حفر چاه‏ها و تأسیس دارالایتام از مهم‏ترین و با ارزش‏ترین اعمال است. گفته مى‏شود، اولین بار در اثر تعالیم پیامبر اسلام بود که دارالایتام افتتاح شد. کارلایل در مورد محمد(ص) مى‏گوید: «صداى انسانیت، ترحم و برابرى از درون او به‏گوش مى‏رسد.»

به گفته یک مورخ، معیارهاى عظمت هر فرد عبارت است از این که: آیا او نسبت به هم عصران خود برترى داشته است؟ آیا آن‏قدر عظمت داشته است‏که از استانداردهاى زمان خود فراتر رود؟ آیا میراث جاودانى براى جهان باقى گذاشته است؟ تجلى دو مورد آخر در رابطه با محمد(ص) قبلاً ذکر شده‏است.

و اما در رابطه با مورد اول: آیا پیامبر اسلام نسبت به معاصران خود برترى داشت؟ سوابق تاریخى نشان مى‏دهد که هم دشمنان و هم دوستان معاصرمحمد(ص)، خصوصیات متعالى، صداقت بى‏نقص، فضایل، صمیمیت و قابل اعتماد بودن پیامبر اسلام را در تمام زمینه‏هاى فعالیت بشرى به رسمیت‏شناخته‏اند. حتى یهودیان و افرادى که به او ایمان نیاوردند، حکمیت او را براى حل مناقشات فردى خود مى‏پذیرفتند. حتى افرادى که به او ایمان‏نیاوردند، چاره‏اى نداشتند جز آنکه بگویند: «اى محمد! ما تو را دروغگو نمى‏دانیم ولى کسى را که به تو کتاب داده است و تو را پیامبر قرار داده است، قبول‏نداریم.» آنها با تصور دیوانه شدن محمد(ص) سعى کردند با استفاده از خشونت او را درمان کنند، ولى آنها متوجه شدند که نورى واقعى در وجود او زبانه‏مى‏کشد. نکته جالب این است که تمامى بستگان نزدیک، عموزاده عزیز و دوستان صمیمى وى که از نزدیک با محمد(ص) آشنا بودند، همگى به الهى‏بودن پیام وى ایمان داشتند. اگر آن زن‏ها و مردها، که همگى باهوش، نجیب و باسواد بودند، کوچک‏ترین تردیدى در مورد صداقت محمد(ص) داشتند، بدون شک تلاش او براى ایجاد اصلاحات اجتماعى، از پیش محکوم به شکست بود. برعکس، یاران صدیق او چنان به وى وفادار بودند که حتى شیوه‏زندگى خود را از پیامبر الهى مى‏گرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خریدند؛ از او اطاعت کردند و حتى تحت بدترین شکنجه‏هایى که گاهى‏اوقات به مرگشان مى‏انجامید، به او وفادار بودند. آیا اگر متوجه کوچک‏ترین لغزشى در محمد(ص) مى‏شدند، این گونه رفتار مى‏کردند؟

تاریخ اسلام بیانگر رفتار بى‏رحمانه‏اى است که در مورد زن‏ها و مردهاى مسلمان اعمال مى‏شد: سمیّه، زنى بى‏گناه، با نیزه قطعه قطعه مى‏شود. پاهاى‏یاسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حرکت مى‏دهند. خباب ابن حارث را وادار کردند، روى بسترى از زغال‏هاى سوزان دراز بکشد، در حالى که‏پاهاى خود را بر روى سینه او گذاشته بودند تا نتواند تکان بخورد و چربى زیر پوستش آب شود. خبان ابن عدى را قطعه قطعه کردند. در اثناى شکنجه ازاو پرسیدند، آیا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(ص) به جاى او کشته مى‏شد؟ او فریاد زد، حاضر است جان خود و زن و فرزندانش‏را فداى محمد(ص) کند. آیا این میزان ایمان و اعتقاد در میان پیروان محمد(ص) بهترین دلیل بر راست‏گویى وى و اعتقاد عمیق او به رسالت خود نبود.

مردان و زنان پیرو او از بهترین‏هاى مکه و مردانى داراى مقام و ثروت و نیز از میان خویشاوندان محمد(ص) بودند.

به گفته دائرهالمعارف بریتانیا: «محمد(ص) موفق‏ترین پیامبر و شخصیت دینى بود.» این موفقیت تصادفى نبود بلکه ناشى از شخصیت تحسین برانگیزو ارزش‏هاى فردى او بود. شخصیت محمد(ص) از پیچیده‏ترین ویژگى‏هاى اوست. تنها با یک نگاه مى‏توان دید که محمد پیامبر، فرمانده نظامى، فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حکیم، سیاست‏مدار، خطیب، مصلح، پناهگاه ایتام، پشتیبان بردگان، حامى زنان، قانون‏گذار، قاضى و قدیس است.

یتیم بودن بدترین بدبختى روى زمین است و او زندگى خود را این‏گونه آغاز کرد. در سیر تحول خود از یک کودک یتیم، تا فرارى تحت تعقیب، تا حاکم‏روحانى و زمینى و در جریان تمام وسوسه‏ها و اغواگرى‏ها، او از آتش آلودگى به دنیا سالم بیرون آمد تا الگویى براى هر انسان باشد. موفقیت‏هاى او تنهامحدود به یک جنبه زندگى نیست بلکه شامل تمام شرایط انسانى است.اگر بزرگى به معنى پاکسازى یک ملت که در منجلاب وحشیگرى و ظلمت مطلق فرو رفته است باشد، شخصیت پویایى که توانسته باشد چنین کارى‏انجام دهد و امتى را از حضیضى که قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مکانى رهنمون شود که پرچمدار تمدن گردند، به راستى مستحق‏بزرگى است. اگر بزرگى یعنى متحد کردن جوامع متفرق از طریق پاکدامنى و برادرى، باز هم بزرگى مستحق پیامبر صحراست. اگر بزرگى به معنى زدودن‏زنگ تعصبات و خرافات کور باشد، پیامبر اسلام این کار را براى میلیون‏ها نفر انجام داده است. اگر بزرگى به معنى نشان دادن معیارهاى والاى اخلاقى‏است، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امین و صدیق شناخته شده است. اگر یک فاتح فرد بزرگى است، در اینجا یتیمى را مى‏بینیم که فرمانرواى‏عربستان شد و امپراتورى بزرگى را بنا نهاد که ۱۴ قرن دوام آورده است. اگر معیار بزرگى یک رهبر، میزان وفادارى به اوست، نام محمد(ص) هنوز قلوب‏میلیون‏ها نفر را در سراسر جهان مى‏رباید.

او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ایران، هند یا چین نخوانده بود. با این حال، او کاشف عالى‏ترین حقایقى است که براى بشر ارزش ابدى دارد. او که‏بى‏سواد بود، با چنان بلاغت و احساسى سخن مى‏گفت که اشک مخاطبان را جارى مى‏کرد. او که یتیم به دنیا آمد و از تنعمات دنیوى بى‏بهره بود، موردعلاقه همگان قرار گرفت. مردانى که از نبوغ سخنرانى و خطابه برخوردار باشند، اندکند. دکارت یکى از کامل‏ترین نمونه‏هاى خطبا بود. هیتلر در جایى‏گفته است: «یک نظریه‏پرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگى نیست. در حالى که یک سازمان‏دهنده، همیشه رهبر بزرگى است. به این دلیل که رهبرى به معنى‏توان به حرکت در آوردن توده‏هاى مردم است. استعدادهایى که مولد ایده‏ها هستند، داراى توان رهبرى نیستند. ولى جمع شدن نظریه‏پرداز، سازمان‏دهنده و رهبر در یک فرد، از نادرترین پدیده‏هاى تاریخ بشرى است.» به این ترتیب، پیامبر اسلام یکى از نادرترین پدیده‏هاى خلقت بوده‏است.

عالى‏جناب بوسورث اسمیت مى‏گوید: «اگر در زمین مردى باشد که بتواند ادعا کند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(ص) است؛ چون او تمام‏قدرت را بدون ابزار آن و بدون حامیان معمول، در اختیار داشت. او اهمیتى به زرق و برق قدرت نمى‏داد. سادگى زندگى خصوصى او، در راستاى زندگى‏عمومى او بود.»

با فتح مکه، بیش از یک میلیون مایل مربع سرزمین در اختیار او بود. با این حال او همچنان کفش‏هایش را خود تعمیر مى‏کرد؛ لباس‏هاى خود را همچنان‏از پشم خشن انتخاب مى‏کرد؛ خود شیر بزها را مى‏دوشید؛ اجاق را تمیز مى‏کرد؛ آتش را روشن و به امور معمولى خانواده رسیدگى مى‏کرد. خوراک او خرماو آب بود. برخى اوقات چندین شب خانواده او چیزى براى خوردن نداشت. تشک او از برگ درختان خرما تهیه شده بود و اکثر شب‏ها را به عبادت‏مى‏ایستاد. او با تضرع و زارى از خداوند درخواست مى‏کرد، قدرت کافى براى عمل به وظایف را به او اعطا کند. هنگامى که از دنیا رفت، تنها دارایى که ازخود باقى گذاشت، چند سکه بود که بخشى از آن بابت بدهى‏هاى وى پرداخت شد و بقیه به مستمندان انفاق گردید. لباس‏هایى که او هنگام مرگ به تن‏داشت، پر از وصله بود.

پیامبر خدا با تغییر شرایط، تغییر نکرد. چه در هنگام شکست و چه در پیروزى، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصیت. صداقت‏محمد(ص) با هیچ معیارى قابل قیاس نبود. او انسان بود. همدلى انسانى و عشق به انسان‏ها تا اعماق جانش ریشه دوانده بود.

در وجود او اثرى از غرور و تکبر نبود. چه نامى مى‏توان روى او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پیامبرى بود مانند تمام پیامبران در تمام دنیا که شمابرخى از آنها را مى‏دانید و بقیه را نمى‏شناسید. در صورتى که فردى به یک نفر از آنها نیز ایمان نداشته باشد، نمى‏تواند مسلمان باشد.

به گفته یک محقق غربى: «با توجه به احترامى که پیروانش به او مى‏گذاشتند، اصلى‏ترین معجزه محمد(ص) این بود که او هرگز ادعا نکرد، قدرت آوردن‏معجزات را [بدون اذن الهى] دارد.» او معجزاتى انجام داد، ولى نه براى پیشبرد دین خود بلکه براى نشان دادن قدرت خدا. او هیچ گنجى در زمین وآسمان نداشت. او هرگز ادعاى اطلاع از آینده را ]بدون اذن الهى[ نداشت. این موضوع در زمانى بود که مردم به معجزات عادت داشتند.

او پیروان خود را به مطالعه طبیعت و قوانین آن فراخواند. قرآن مى‏گوید: «خداوند آسمان‏ها و زمین و هر چه را که بین آنهاست، بیهوده خلق نکرده است.او همه آنها را براساس حق خلق کرده است؛ ولى بسیارى از مردمان نمى‏دانند.»
دنیا یک توهم یا عارى از هدف نیست. دنیا براساس حق خلق شده است. تعداد آیاتى از قرآن که انسان را به تدبر در عالم مى‏خوانند، چند برابر آیاتى‏است که امر به نماز، روزه یا حج مى‏کنند.

ایجاد روحیه علمى، ناشى از تعلیمات محمد(ص) پیامبر خدا بود. قرآن مى‏گوید که خدا انسان را براى عبادت خلق کرده است؛ ولى عبادت معانى متفاوتى‏دارد. عبادت خدا محدود به نماز نیست؛ ولى هرکارى که با نیت رضایت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقى مى‏شود. همچنین قرآن‏زندگى و کار براى آن را مقدس مى‏داند، به شرطى که با صداقت، عدالت و خلوص نیت انجام شود. قرآن مى‏گوید، اگر از چیزهاى پاک تناول کنید و خدا رإے؛ لالاّّطشکر نمایید، او را عبادت کرده‏اید. حدیثى از پیامبر نقل شده است که مى‏گوید: «کسى که به تمناى قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش مى‏دهد، به‏شرطى که از روش‏هاى مجاز استفاده کند.» شنونده‏اى گفت: «اى رسول خدا، در این صورت، او تنها به هواى نفس خود عمل کرده است.» در پاسخ شنید:«اگر از شیوه‏اى نامناسب استفاده کند، به شدت تنبیه خواهد شد، ولى در غیر این صورت، چرا باید به دلیل انجام کار درست تنبیه شود.»

این مفهوم جدیدى از دین است که علاوه بر توجه به معنویات، به بهبود زندگى دنیوى نیز مى‏اندیشد. تأثیر این اندیشه بر روابط انسانى، قدرت عظیمى‏که بر روى توده‏هاى مردم دارد، تفسیر جدیدى که از تکلیف ارائه مى‏دهد، و نیز مناسب بودن آن هم براى افراد جاهل و هم دانشمندان، یکى از آموزه‏هاى‏پیامبر اسلام است.

ولى باید در نظر داشت که تأکید بر اعمال صالح، به معنى قربانى کردن ایمان نیست. در حالى که مکاتب مختلفى وجود دارد که برخى عمل را به مسلخ‏ایمان و برخى ایمان را به مسلخ عمل مى‏برند اسلام مبتنى بر عمل صالح و ایمان قلبى است. در اسلام، هدف به‌اندازه وسیله و وسیله به‌اندازه هدف‏ارزش دارد. به گفته قرآن، افرادى که ایمان دارند و عمل صالح انجام مى‏دهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادى که ایمان دارند ولى عمل نمى‏کنند، جایى‏در اسلام ندارند. همچنین ایمان با عمل نادرست مغایرت دارد. قانون الهى یعنى قانون تلاش.

قرآن در رابطه با موقعیت انسان در جهان مى‏گوید: «خداوند هر آنچه را که در زمین و آسمان است، مسخر شما گردانیده است. شما بر زمین و آسمان‏برترى دارید.»

 
ولى در رابطه با خدا، قرآن مى‏گوید: «اى انسان، خداوند توانایى‏هاى عالى به تو داده است و مرگ و زندگى را خلق کرده است تا شما را آزمایش کند وببیند، کدام یک از شما عمل صالح انجام مى‏دهید و کدام یک از راه راست منحرف مى‏شوید.»

هر انسانى على‏رغم برخوردارى از اراده آزاد، تحت قیود مشخصى نیز قرار دارد. خدا در قرآن مى‏گوید، اراده او بر این تعلق گرفته است که هر انسانى رادر شرایطى که براى او مناسب تشخیص مى‏دهد، خلق کند. به گفته خداوند، او شیوه خاصى براى امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحان‏شدن هستید. در صورتى که براساس دستورات خدا زندگى کنید و بمیرید، شما در راه خدا مرده‏اید.» قرآن به انسان مى‏گوید که زندگى این دنیا را انتهاى‏حیات انسان فرض نکند. چون زندگى جاویدان بعد از مرگ شروع مى‏شود.

به گفته اسلام، کسانى که موقعیت‏هاى دنیا را هدف قرار مى‏دهند، عاقبت عمل خود را خواهند دید و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند کرد. اسلام ازانسان مى‏خواهد که با خواهش‏هاى نفس اماره مقابله کند و به جایى برسد که نفس لوامه بیدار شده و به دنبال کمال روحى باشد.

به گفته قرآن: «اى نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوى پروردگارت، در حالى که تو از او راضى هستى و او نیز از تو راضى است. بنابراین، در صف بندگان‏من درآى و در بهشت من جاى گزین.»

از نظر اسلام، این هدف اصلى انسان است؛ یعنى از یک طرف، تبدیل شدن به ارباب کائنات، و از طرف دیگر، رسیدن به آرامش در سایه پروردگار خود.در این مرحله، عشق خدا خوراک روح انسان و چشمه حیات، منبع نوشیدنى اوست. غم و شکست بر او چیره نخواهد شد و موفقیت باعث غرور اونخواهد گردید.

کشورهاى غربى سعى مى‏کنند ارباب جهان شوند ولى روح آنها هنوز به آرامش و طمأنینه نرسیده است.

توماس کارلایل، تحت تأثیر فلسفه زندگى در اسلام مى‏گوید: «اسلام یعنى تسلیم شدن در برابر خداوند، یعنى تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابراوست. هرچه او با ما مى‏کند و هرچه به سوى ما مى‏فرستد، حتى اگر مرگ یا بدتر از آن باشد، خیر است و براى ما بهترین گزینه. ما خود را به خدامى‏سپاریم.»

همین نویسنده ادامه مى‏دهد: «به گفته گوته، اگر اسلام این است، آیا ما همگى مسلمان هستیم.»

خود کارلایل به پرسش گوته پاسخ مى‏دهد و مى‏گوید: «بله، هر یک از ما که زندگى اخلاقى دارد، این‏گونه زندگى مى‏کند. این بالاترین درجه خردمندى‏است که از آسمان بر زمین آمده است.»

منبع: نشریه اسلام و دنیاى جدید(Islam and modern age)
مجله سیاحت غرب شماره ۳۹

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *