علل افول و سقوط تمدن‏ها

5548 njg5nmy5yt - علل افول و سقوط تمدن‏ها«راسل کِرک» Russell Kirk مى‏گوید، ریشه «فرهنگ»، «عبادت‏و مناسک‏هاى مذهبى» است. به بیانى دیگر، فرهنگ بر روى ساختارهایى از جهان‏بینى روحانى و یا مذهبى بنا نهاده‏شده است. تمدن مصر باستان به عنوان یک جامعه مذهبى، بر شاکله عبادتِ بت‏ها و ربّ‏النوع‏هاى طبیعت بنا گذاشته شده بود.یونانیان و رومیان، معبد خدایان داشته‏اند و همچنین سایر تمدن‏ها در هند، چین و سایر نقاط عالم، به صراحت اعلام کرده‏اندکه اساس تمدن بر مبناى «دین» گذاشته مى‏شود.


چکیده:

کربى اندرسون به عنوان نویسنده و روزنامه‏نگار یهودى، در حوزه علوم اجتماعى به خصوص در زمینه خانواده، اخلاق، روابط انسانى و تأثیر و تحولاتى که این حوزه‏ها در عصر جدید و در رویارویى با ظهور ارزش‏هاى جدید داشته‏اند، کارمى‏کند. مقاله حاضر نیز با نگاهى تحلیلى به تاریخ ملل گذشته، به ملت آمریکا هشدار مى‏دهد که در همان مسیرى پیش‏مى‏رود که تمدن‏هاى گذشته را سرنگون کرد. توجه او به دین و ارزش‏هاى اخلاقى و باورهاى ملى براى «نجات»، قابل توجه‏است.

برنامه رادیویى بسیار محبوب «پروب» یک قسمت از مجموعه برنامه‏هاى خود را به موضوع «چگونگى فروپاشى یک ملت»اختصاص مى‏دهد. من نیز تمایل دارم با ارائه خلاصه‏اى از مهم‏ترین مطالبِ کتاب «چه زمانى ملت‏ها مى‏میرند» که به قلم «جیم‏نلسون بلاک»2 Jim Nelson Black نوشته شده است، حول این موضوع مطالبى را بیان کنم. هنگامى که ما به تاریخ سه هزار ساله مى‏نگریم، درمى‏یابیم که تمدن‏ها پدیدار مى‏شوند اما در نهایت، ستاره اقبالِ آن‏ها نیز غروب کرده و در اصطلاح «مى‏میرند». تاریخ‏جهان، تاریخِ اقوامى است که یا توسط اقوام دیگر مغلوب مى‏شوند و یا آن که از درون پوسیده شده، به هرج و مرج و فروپاشى‏مى‏رسند.

جیم نلسون بلاک براى کشورِ ما نیز همانندى‏هاى منحوسى را مى‏بیند. او مى‏گوید: «همین طور که من با مطالعه گذشته جهان، سیر تحولات مهم و ویرانى‏ها و نابودى‏ها را در عصر باستان مشاهده مى‏کنم، دچار تحیّر عجیبى مى‏شوم؛ چرا که بین آن‏جوامع و کشور خودم مشابهت‏هاى فراوانى مى‏یابم. براى بسیارى از ما، سرنگونى تمدن کارتاژ، تولد دولت – شهرهاى یونان‏باستان و نیز سقوط روم، ارواحى از گذشته بیش نیستند: درس‏هاى تاریخ، مدت مدیدى است که به دست فراموشى سپرده‏شده است و مواردى از قبیل «تصرفِ قسطنطنیه»، «زوال امپراطورى مقدس روم»، «فروپاشى حکومت‏هاى پادشاهىِ فرانسه‏و اسپانیا» و «فروپاشى تدریجى و ملامت بارِ امپراتورى بریتانیا» همه و همه از آن دسته رویدادهایى هستند که از وضوحِ‏کمترى برخوردار بوده، در خاطره بشریت کمتر به یاد مى‏مانند. حافظه تاریخىِ بسیارى از ما، عبرت‏هاى زیادى از «عصرروشنگرىِ فرانسه» و به تبع آن، عللى را که به انقلاب آمریکا منجر شد، به ذهن نسپرده است، اما چاره‏اى نیست، این گذشته‏حقیقىِ مکانى است که ما اکنون در تاریخ اشغال کرده‏ایم. این امر بسیار حیاتى است که ما بار دیگر به یک بازبینى جدّى درطبیعت و ذاتِ زندگى در آن ایام دست یازیم. آن روزگار با حوادثى که به خود دیده است، هسته‏هاى شکل‏گیرى مشکلاتى راکه ما امروز در جامعه خودمان با آن روبرو هستیم، شکل مى‏دهد.»

دلایل مختلفى را مى‏توان براى سقوط و انحطاط یک تمدن عنوان نمود، اما یک علت مهم که غالباً نیز مورد توجه قرار نمى‏گیرد، این است که آن مردم نسبت به عقاید دینى خود «بى‏قید» شده باشند. «راسل کِرک» Russell Kirk  مى‏گوید، ریشه «فرهنگ» (Culture)، «عبادت‏و مناسک‏هاى مذهبى» (Cult) است. به بیانى دیگر، فرهنگ بر روى ساختارهایى از جهان‏بینى روحانى و یا مذهبى بنا نهاده‏شده است. تمدن مصر باستان به عنوان یک جامعه مذهبى، بر شاکله عبادتِ بت‏ها و ربّ‏النوع‏هاى طبیعت بنا گذاشته شده بود.یونانیان و رومیان، معبد خدایان داشته‏اند و همچنین سایر تمدن‏ها در هند، چین و سایر نقاط عالم، به صراحت اعلام کرده‏اندکه اساس تمدن بر مبناى «دین» گذاشته مى‏شود و آن گاه که باورهاى سنتى مردم تحلیل مى‏رود، همان زمان «پایان ملت» فرامى‏رسد. در واقع، مذهب آن دسته از شرایط مناسب را که یک ملت در آن نُضج مى‏گیرد، فراهم مى‏سازد. مورخ مشهور «ویل‏دورانت» مى‏گوید: «تاریخ تا کنون هیچ شاهد قابل اعتنایى را به خود ندیده است که جامعه‏اى توانسته باشد به شکل‏موفقیت‏آمیزى یک زندگى اخلاقى را فراهم کند، بدون آن که از مذهب یارى گرفته باشد.»

متأسفانه، ملت آم‏ریکا خود را براى سفر به جامعه‏اى مهیا مى‏کند که در آن جامعه، عنصر مذهب جایى ندارد. در این جامعه، نه تنها «ده فرمان» به فراموشى سپرده شده است بلکه عرصه عمومى جامعه از هرگونه ارزش‏هاى مذهبى رنگ باخته است.

البته این آتش، دامان مسیحیت را هم گرفته است، چرا که نه تنها ارزش‏هاى مسیحیت را در مدارس دولتى آموزش نمى‏دهند، بلکه آن‏ها را در کتاب‏هاى درسى، در سر کلاس‏ها، و در رسانه‏هاى عمومى، مورد تمسخر قرار مى‏دهند. به همین خاطر، انسان حق دارد تا از خود بپرسد، سرانجام این ملت چه خواهد شد و بر سر آنچه خواهد آمد؟

  • فساد اجتماعى

جیم نلسون در کتابِ خود با عنوان «هنگامى که ملت‏ها مى‏میرند»، سه دسته فساد را فهرست مى‏کند: فساد اجتماعى، فسادفرهنگى و فساد اخلاقى. فساد اجتماعى در سه سمت و سوى مهم خود را نشان مى‏دهد: بحران قانون‏گریزى، هرج و مرج‏اقتصادى و بوروکراسى در حال رشد.

داستان تاریخ زندگانى بشر، نمونه‏هاى فراوانى را در مورد نتایجِ مخرّبِ کم رنگ شدنِ قانون و گسترش هرج و مرج، در برابرچشمان عبرت‏گیرنده قرار مى‏دهد. در یونان باستان، نخستین علایم بیمارىِ بى‏قانونى و بى‏نظمى، در یک حسّ عمومىِ‏بى‏احترامى به سنت‏ها و تباهى در نسل جوان، خلاصه مى‏شد. از دیگر نشانه‏هاىِ نخستینِ سقوطِ این جامعه، سقوط هنر وتفریحات و سرگرمى‏هایش در ورطه فساد و تباهى را مى‏توان نام برد. فیلسوفان و خبرگان، وسایل تبادل نظر و ارتباط بین‏فردى را از شکل زیباىِ آن انداختند. در این مورد مى‏توان گفت که فن خطابه و بلاغت به پرخاشگرى، مبارزه‏طلبى و بى‏صبرى‏تبدیل گشته بود و جماعت به اصطلاح روشنفکر، طریق ریشخند زدن و تهاجم به تمامى آن چیزهایى را که سنت شمرده‏مى‏شد، پیش گرفتند.

طبقه جدید متفکرین در جامعه یونان، به تقلایى طاقت‏فرسا براى ایجاد تغییرات بنیادین و اعطاى قدرت به نسل جوان مبادرت‏ورزیدند. پر واضح است که مردان جوان جامعه، بدون راهنمایى‏هاى نیاکان و آداب و رسوم پدران خود، وحشى و بى‏انضباطبار آمده، به تخریب نظمِ سنتى مى‏پردازد. به تدریج شرایط به گونه‏اى شد که مردم، یونانیان را به عنوان مردمى بدنام وقانون‏شکن، مى‏شناختند. در سال ۱۴۶ ق.م، رومى‏ها توانستند بر یونانى‏ها سلطه جویند. با اجراى حکومت سرنیزه، رومى‏هابار دیگر نظم و قانون را به سرزمین یونان بازگردانیدند.

«خوزه اورتگا گاست» Jase Ortega Ygasset، پس از بررسى انقلاب فرانسه این گونه بیان مى‏کند: «نظم و انضباط، زور و فشار نیست که بتوان ازبیرون بر جامعه تحمیل کرد، بلکه یک نوع تعادل و آرامش است که از بطن روابط اجتماعى افراد بر مى‏خیزد.»

سرزمین مصر باستان داستان مشابهى دارد. این مردمان در طول قرن چهارم قبل از میلاد، با معضل «تمرّد از قانون» و«آنارشیسم اجتماعى» دست به گریبان بودند، به گونه‏اى که اقتصادشان فلج شده و جامعه در هاله‏اى از بى‏نظمى فرو رفته‏بود. هنگامى که اسکندر مقدونى در سال ۳۳۳ ق.م این کشور را در زیر سمّ اسبان سرداران لشکرش فتح نمود، نخست وقتِ‏خود را صرف بازگرداندن نظم و برقرارى حکومت نظامى، نمود. با مرگ اسکندر، بار دیگر بى‏قانونى و هرج و مرج مصر رافرا گرفت اما بازماندگان امپراطورى روم، به کمک زور و حکومت نظامى، صلح و ثبات را به مصر بازگرداندند.

تمدن عظیم «کارتاژ» همواره به عنوان رقیب جاویدانِ دولت روم نامیده مى‏شد؛ اما دیرى نپایید که خورشید این مردمان نیز به‏مغرب متمایل شد، زیرا در نتیجه ثروت زیاد و اشرافى‏گرى، در عیاشى، هرزگى و اسراف غرق شده بودند. قانون و نظم ازسوى جامعه مورد بى‏اعتنایى واقع شده بود. دیگر مردان اشرافِ جوان، میل به خدمت سربازى نداشتند. به همین خاطر آنان‏با پول، افراد دیگرى را (از داخل یا خارج کشور خود) اجیر مى‏کردند تا به جاى آن‏ها در میادین جنگ شرکت کنند، اما زمانى که‏این تمدن دچار جنگ‏هاى وحشیانه و خونینى با امپراطورى روم و سایر دولت‏ها شد، این اجیران، جان خود را بر ثروت‏کارتاژى‏هاى عیاش مقدم داشتند و با فرار خود، «ملت بى‏دفاع» را رها کردند. دولت کارتاژ هم همانند دولت مصر در سال ۱۴۶ق.م به دست رومى‏ها افتاد و آن‏ها نیز نخستین کارى که کردند، برقرارى قانون و نظم به وسیله سرنیزه‏هاى سپاهیان خودبود.

  • فساد فرهنگى

این گونه فساد، در چهار جنبه مهم بروز مى‏کند: ۱- زوال تحصیلات ۲- رو به ضعف نهادن بنیان‏هاى فرهنگى ۳- عدم احترام‏به سنن ۴- گسترش افکار مادى گرایى.

«دونالد دادلى» Donald Duldley در اثر خود «تمدن روم»، بیان مى‏دارد که هیچ گاه یک علت به تنهایى نمى‏توانسته این امپراتورى عظیم را به‏زانو در آورد، بلکه «سقوط» در پى تعدادى از ضعف‏ها در جامعه روم رخ داد. اگرچه تأثیرات آن‏ها از جنبه‏هاى مختلفى موردتوجه و برآورد قرار گرفته است، اما در مجموع، باید براى آن‏ها وزنه سنگین‏ترى در فروپاشى امپراتورى مقدس روم در نظرگرفت.

شکى نیست که فساد فرهنگى، به افول فرهنگى و اجتماعى مى‏انجامد و این ساختارهاى فساد و افول، بین تمدن‏ها مشابه‏است. در ابتدا «ساموئل ایزنشتات» Samuel Eisenstadt مردّد بود که آیا این تشابه ساختارها، ظاهرى و صورى است یا این که ریشه‏هاى تاریخى‏داشته و طبیعى است. او بعد از مطالعه آثار چندین مورخ، این گونه نتیجه گرفت که این مشابهت‏ها، واقعى و طبیعى است.«على‏رغم تفاوت‏هاى بسیار عمیق فرهنگى، اکثر این دولت‏ها رفتارها و شخصیت‏هاى مشابهى از خود، بروز داده و این‏رفتارها، کلید فهم فرآیند افول و در نهایت فروپاشى‏شان را به دست مى‏دهند.»

به نظر «لیوى» Livy شاعر رومى، حرص و آز از یک سو و بى‏قیدى و تساهل و تسامحِ مهار نشده از سوى دیگر، رومیان را به‏گونه‏اى از فرهنگ تکاثر و فزون‏طلبى خطرناک سوق داد. او مى‏گوید: «درستى این ادعا از آن‏جا مبرهن مى‏شود که آن گاه که‏مردان رومى از دارایى‏هاى اندکى برخوردار بودند، محبوب و کم توقع‏تر بوده و در خواست‏ها و علایق‏شان نیز کمتر بود. بعداًطبقه اشراف، حرص و طمع، خوشى‏هاى بى‏حدّ و حصر و میلِ به عیاشى و شهوترانى را به حدى رساندند که دیگر در تمام آن‏سرزمین جز تباهى و ویرانى نبود.»

در شرح آنچه در فروپاشى «جمهورى روم» روى داد، «پولى بیوس» 4 Polybius  مورخ اعتقاد دارد که شیفتگى و حرص فراوان مردان‏رومى در تجملات و خوشگذارانى، آنان را به سمت کثیف‏ترین آزادى‏هاى جنسى کشاند: «برخى مردان جوان با پسرهانزدیکى مى‏کردند و پاره‏اى دیگر، سرگرم فاحشه‏ها بودند.» این فرهنگ فاسد موجب شده بود که آنان براى مقاربت جنسى بایک پسر جوان، تا حدود هزار دلار و براى یک شیشه خاویار، سیصد دلار بپردازند. «مارکوس کاتو»ى رومى که به شدت از این‏قضیه رنج برد، در یک سخنرانى به مردم چنین گفت: «ممکن است انسان به سرنگونىِ جمهورى کاملاً متقاعد شود وقتى‏بفهمد که هزینه پسران زیباروى، بیشتر از بهاى زمین‏هاى کشاورزى و بهاى شیشه‏هاى خاویار، بیشتر از ارزش یک‏کشاورز روستایى باشد.»

همان گونه که ما جامعه امروزمان را تماشا مى‏کنیم، مى‏توانیم خودمان را در آینده در جهانى بیابیم که در آن، ارزش‏هاوارونه شده‏اند و شهروندان در جستجوى کامجویى‏هاى بیشتر له له مى‏زنند، بدون آن که هزینه آن‏ها را مورد توجه قراردهند. ملت ما باید این را بداند که مجبور است از گذشته‏ها درس بیاموزد.

  • فساد اخلاقى

سه حالت، وجود فساد اخلاقى را در جامعه مسجّل مى‏کند: ۱- افزایش مسایل ضداخلاقى ۲- فساد و خرافه در باورهاى مذهبى۳- ارزش زدایى از زندگى انسانى.

«افول و سقوط امپراتورى روم» از جمله کتاب‏هاى پخته و محکمى است که به تجزیه و تحلیل تمدن بزرگ روم مى‏پردازد. این‏کتاب، نوشته مورخ انگلیسى «ادوارد گیبن» 1 Edward Gibbon  و در سال بسیار حساس ۱۷۷۶ منتشر شده است. وى در مطالعات خود به این‏نتیجه دست یافت که «تسلیم شدن سردمداران در برابر شرارت‏هاى فرهنگى بیگانگان که به زوال اخلاقیات انجامید، غیرعادلانه شدن قوانین و همچنین سوءاستفاده از قدرت، همه با هم دست به دست هم دادند تا ملت را در برابر اقوام وحشى، شکست‏پذیر سازند.»

مورخ انگلیسى «کاترین ادواردز» 2 Catherine Edwards  نیز اظهار مى‏دارد که جلوه‏هاى امروزى فرهنگِ زشت اخلاقىِ ما (immorality) مختص به‏دنیاى مدرنیته نیست. وى در مطالعه خود درباره «سیاست‏هاى زشت اخلاقى» در روم باستان، به نتایج وحشتناکى دست‏مى‏یابد: راه‏هاى ضدباردارى، سقط جنین و سر راه گذاشتن نوزدان، معمول‏ترین شیوه‏هاى خلاصى از شرّ! کودکان در روم‏به شمار مى‏آمده است. شوهران از پذیرش آن دسته از فرزندانِ خود که هیچ گونه تمایلى به نگهدارى آن‏ها نداشتند، سربازمى‏زدند و «کودک تا زمانى که از سوى پدرش به رسمیت شناخته نمى‏شد، قانوناً وجود خارجى نداشت.»

زندگى در آخرین روزهاى امپراتورى روم، پست و بى‏ارزش شده بود. قوانین و مالیات‏هاى سخت و سنگین، تولید و تجارت رابى‏رونق ساخته بود. خانواده‏ها خود را در چارچوب یک نظام تجارتى و داد و ستدى محبوس کرده بودند که هرگونه انتخاب‏آزادانه حرفه را سلب مى‏نمود. سرانجام، به بچه‏ها به عنوان مزاحم‏هاى تحمیلى بى‏ارزشى نگریسته مى‏شد که سقط جنین وبچه‏کشى را مسأله‏اى معمول و پیش پا افتاده کرده بود. در پاره‏اى موارد، حتى بچه‏ها را به بردگى مى‏فروختند تا هم از شرّآنان خلاصى یابند و هم پولى به دست آورند. خُلق و خوها و زندگى اجتماعى به هرزگى و ابتذال کشیده شد. در ایام زعامت‏ژوستانیان، سرگرمى‏ها به سمت بى‏عفتى و هوسرانى بیشتر آلوده شدند. مجالس و جشن‏هاى فسق و فجور عمومى شده‏بود. همجنس‏بازى و حیوان صفتى در ملاء عام وجود داشت. در دوران حکمرانى نرون، مسیحیان در مورد آتش‏سوزى بزرگ‏در شهر رم، مورد سنگین‏ترین اتهامات قرار گرفته و به شکل وحشتناکى مورد آزار و اذیت قرار مى‏گرفتند.

در سایر تمدن‏ها نیز مى‏توان به ساختارهاى مشابه اخلاقى دست یافت. براى مثال، در یونان باستان موسیقى جوانان، وحشیانه و به دور از نزاکت بود. سرگرمى‏هاى محبوب مردم هم بسیار سطحى، مبتذل و حیوان صفتانه گشته بود. کمونیسم‏جنسى، همجنس‏بازى و دائم‏الخمر بودن، تبدیل به یک بخش از زندگى روزمره شده بود و خلاصه سخن آن که تمامى خطقرمزها و محدودیت‏هاى اخلاقى و اجتماعى، فراموش شده و به سمت اضمحلال غریبى مى‏رفت.

در تمدن کارتاژ، مردم از عبادتِ بال (Baal) به الهه زمینى تانیت (Tanit) رجوع کردند. «قربانى‏هایى که براى الهه «تانیت» – الهه‏حاصلخیزى – انجام مى‏گرفت، بر این گمانه استوار بود که این وقف‏ها و قربانى‏ها موجبات حاصلخیزى، عمر دراز و حتى‏سود و منفعت بیشتر را فراهم مى‏کند.»

امروزه مى‏توان آثار تاریخىِ آیین خاکسپارىِ قربانى‏هاى کوچولو را که با هنرمندى تمام، بر سنگ‏ها و چوب‏ها تراشیده‏مى‏شدند، همراه با هزاران تابوتِ سنگىِ کوچک متعلق به قربانیان خردسالِ ربّ‏النوع را مشاهده کرد.

همانندى‏ها و مطابقت‏هاى فراوانى را مى‏توان بین رویدادهاى بالا و ملت خودمان پیدا کرد. نه! باور کنید که ما اصلاً هیچ‏کودکى را قربانىِ یک بت نکرده‏ایم، ولى فقط حدود ۴۰ میلیون نوزاد معصوم را در مذبح آسایش و راحتى، سقط کرده‏ایم. وانواع گوناگون اعمال جنسى و آمیزشى، علناً به عنوان یک بخش جایگزین )قابل قبول( در زندگى عادى، از سوى جامعه‏آمریکا پذیرفته شده است. اصلاً تعجبى ندارد که بسیارى بر این باورند که آمریکا، ملتى در سراشیبى سقوط است.

  • آیا آمریکا در حال فروپاشى است؟
در طى این مقاله، ما تلاش نمودیم تا انواع گوناگون ساختارهاى فروریخته را تجزیه و تحلیل کنیم اما این سؤال به شکل جدّى‏مطرح است که آیا این نظامات، براى ملت ما – آمریکا – نیز صادق است؟ بسیارى از مردم آن چنان به ساختارهاى فاسداخلاقى، فرهنگى و اجتماعى در سایر کشورها و تمدن‏ها که به نزول و سرنگونى آن‏ها منجر شد، نگاه مى‏کنند که گویى ما عاقلانه در مسیر زندگى گام بر مى‏داریم. «راسل کرک» این مسیر را این گونه توضیح مى‏دهد:

«براى من مثل روز روشن است که ملت ما در یک حالت تباهى، کار و تلاش بیهوده مى‏کند؛ آنچه را که بسیارى از مردم به‏اشتباه، پیروزى تمدن‏مان مى‏خوانند، شامل فاکتورها و عواملى است که به فرو ریختن فرهنگ‏مان مى‏انجامد؛ «آزادى‏دموکراتیکِ» از خود راضىِ جامعه لیبرالى، در واقع چیزى جز به خدمت گرفتن مشتهیات و اوهاماتى که به باورهاى‏مذهبى‏مان یورش مى‏برد، نیست. اوهاماتى که جامعه را از طریق تمرکزگرایى و شهرنشینى افراطى ویران مى‏کند و آداب ورسوم و سنن زندگى‏بخش‏مان را محو و نابود مى‏سازد.»

هنگامى که ما عواملى که تمدن‏هاى بزرگ را ویران ساخته است، مى‏شناسیم، به راحتى مى‏توانیم دریابیم که این کشور )ایالات‏متحده( نیز در برابر امتحانات و ابتلائات مشابه، ضربه‏پذیر است. آنچه براى دولت‏هاى یونان باستان، روم، مصر، کارتاژ وخیلى از تمدن‏هاى مشابه دیگر اتفاق افتاد، مى‏تواند یک بار دیگر در مورد کشور ما نیز تکرار شود.

پروفسور «آلن بلوم» 1 Allan Bloom  در کتاب خود، «پایان دوران آمریکایى» مى‏گوید: «اکنون زمانِ آمریکا در تاریخ جهان است، زمانى که ما در آن، براى همیشه مورد قضاوت تاریخ قرار مى‏گیریم. درست همان گونه که در سیاست، مسؤولیت سرنوشت آزادى را درجهان بر عهده خود مى‏دانیم، سرنوشت فلسفه نیز به دانشگاه‏هاى ما محول شده است. و سرنوشت هر دو به هم مرتبط است.چیزى که پیش از این سابقه نداشته است.»

ما به عنوان یک ملت، بى‏هیچ شبهه‏اى مجبوریم که یا فرصت‏ها را با چنگ و دندان حفظ کنیم و یا آن که در انتظار سرنوشتى‏مشترک با تمدن‏ها و ملل گذشته بنشینیم. البته استفاده از فرصت‏ها، امر چندان راحتى نیست؛ زیرا ساختارهاى فاسدى که دردیگر تمدن‏ها دیده شده‏اند، ما را نیز فرا گرفته‏اند. ملت‏ها بر اساس افکار و ایده‏هاى اشتباه و عاریتى بیگانه، سرنگون شده‏اند؛ ما نیز افکار متخاصمانه‏اى را در صحنه رسانه‏هاى جمعى، سیاست‏ها و تحصیلات مى‏یابیم. کمونیسم جنسى به سرنگونى‏این ملت‏ها منجر شده است و ما نیز مى‏توانیم ساختارهاى مشابهى از هرج و مرج اخلاق جنسى و فساد و تباهى را در جامعه‏خودمان پیدا کنیم.

همان طور که دولت‏ها افول مى‏کردند، فشار اقتصادى زندگى را تنگ مى‏کرد. بچه‏هاى صغیر یا به انجام کارهاى سخت‏مجبور مى‏شدند یا در سر راه‏ها قرار مى‏گرفتند و یا این که به بردگى فروخته مى‏شدند. بچه‏هاى دیگر، به منظور اطمینان ازحاصلخیزى زمین و عمر دراز، در پاى الهه‏ها قربانى مى‏شدند. امروز هم خانواده‏ها در زیر فشارهاى اقتصادى کمر خم‏کرده‏اند. از یک سو، نوزادان به دنیا نیامده سقط مى‏شوند و از سوى دیگر، براى خلاصى از مزاحمتِ کهن‏سالان، خودکشى بااستفاده از روش‏هاى پیشرفته پزشکى )آسان میرى( مورد قبول واقع شده است.

مورخ بزرگ، «آرنولد توین بى» 1 Arnold Toynbee  ساختارهاى «چالش و پاسخِ» قابل پیش‏بینى را شرح مى‏دهد: «ما به عنوان یک ملت، گرفتاریک سرى شیوه‏هاى افراطى شده‏ایم و پاسخ ما این خواهد بود که یا خود را از لبه پرتگاه نجات مى‏دهیم و یا آن که به داخل آن‏سقوط مى‏کنیم.»

آیا ما طریق بازنگرى و اصلاح را طى خواهیم نمود، یا در مسیر ویرانى گام بر مى‏داریم؟ انتخاب با خودمان است.

منبع: www.probe.org

کِربى اندرسون
نشریه سیاحت غرب شماره ۱۵

همچنین ببینید

از كيومرث تا سوشيانس‏

عقيده به ظهور «موعود» مخصوص به دين يا ملت خاص نيست. هر يك از ملل منتشر در عالم به نوعى براى اين اعتقاد اقرار آورده اند و براى رهايى جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *