مسئول پیشین موساد: سعودی‌ها دوستان ما هستند

این تیره‌ها و رنگ‌ها و نژادها تفاوت‌هایی در رنگ پوست، قد و هیکل، اخلاق و زبان دارند اما نسبت به هم برتری‌ای ذاتی ندارند. این گزاره‌ها برای یک مؤمن به دین اسلام، از بدیهیات اعتقادی‌اش محسوب می‌شود

 

به گزارش موعود، سجاد نوروزی طی یادداشتی که سایت الف آن را منتشر کرده، نوشته است:

این تیره‌ها و رنگ‌ها و نژادها تفاوت‌هایی در رنگ پوست، قد و هیکل، اخلاق و زبان دارند اما نسبت به هم برتری‌ای ذاتی ندارند. این گزاره‌ها برای یک مؤمن به دین اسلام، از بدیهیات اعتقادی‌اش محسوب می‌شود، چراکه بارها در قرآن کریم متوجه این آیه شده است که یَا أَیهَا الناسُ إِنا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِن أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ إِن اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(حجرات/۱۳) و نیز چنین است در سیره نورانی حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) که از نخستین پیام‌هایش به جامعه حجاز و غیرحجاز این بود که سفید بر سیاه برتری ندارد و بالعکس یا اینکه فرمود نگویید سلمان فارسی بلکه بگویید سلمان محمدی.

در سیره امامان معصوم (علیهم السلام) نیز بارها تأکید بر عدم برتری عرب بر عجم و سایر نژادها بر یکدیگر آمده است. در تاریخ علمای شیعه هم پر واضح است که چنین کژی‌هایی جایگاهی نداشته و قوم فارس و عرب و سایر قوم‌ها بدون در نظر گرفتن مسئله نژادی به بحث و درس پرداخته‌اند. حال ما را چه شده است که پس از قرن‌ها شاهد رویش دوباره چرک‌ها و کینه‌های عمدتاً موهوم ضدعربی در میان بخشی از مردم ایران اسلامی هستیم؟

شاید سلاطین در روزگاران مختلف رنج و آزار فراوانی بر مردمان وارد کرده باشند و نیز شاید در طول دوران‌های گوناگون سختی‌ها و مشقت‌های زیادی را بر قومیتی خاص تحمیل کرده باشند. چه پیش از ظهور حکومت شیعی صفویان و چه پس از آن، تاریخ شاهد جنایت‌ها و جرم‌های حاکمان بر مردم بوده که البته بخشی از این جنایت‌ها به خاطر احساس خطر یک حاکم جائر از سوی یک گروه قومیتی یا قبیله‌ای خاص بوده است. چنین واقعیتی را نمی‌توان کتمان کرد. بحث ما از بحث سلاطین و حکومت‌های رایج در تاریخ جداست.

بحث درباره مسلمانان است که در جریان تاریخ هویت خود با روش مذهبی و فتوای عالمان دینی پیوند داشته‌اند. به جز جریان نوظهور تکفیر که با محمدبن عبدالوهاب به اوج رسید، می‌توان گفت که فرق و مذاهب اسلامی‌که تا حدود زیادی ملازم قومیت‌های موجود و متفاوت در کشورهای اسلامی هستند؛ در طول تاریخ با صمیمیت و سلم و صلح، عمر سپری کرده‌اند. علمای شیعی هیچ‌وقت فتوا به تکفیر مذاهب سنی نداده و عالمان و شیوخ اهل سنت نیز بر آن نبوده‌اند که بر سبیل تکفیر گام بردارند. البته در هر دو سوی ماجرا فتاوای بی‌اساس و پدیده‌های استثنا یافت می‌شود.

اگر فردی که خود را مسلمان و شیعه می‌نامد لب به طعن نژاد عرب بگشاید – نگارنده از او درخواست می‌کند که به فکر فرو برود و به این امر بیندیشد که ۱۴ معصوم بزرگوار (علیهم السلام) هم عرب هستند- این مسئله شاید باعث شود تا فرد طعن‌‌زننده که برای نژاد موضوعیتی مستقل قائل است به فکر فرو رود که شاید اینچنین نباشد. یعنی شیعه معتقد است که حضرات معصومین (علیهم السلام) از هر گونه رجس و پلیدی دور و مبرا هستند. این حضرات بزرگوار پر واضح است که به واسطه شأن انسانیت و تولد پیدا کردن جسمانی در نشئه دنیوی، دارای یک نژاد هستند. بر اساس مشیت و تقدیر خداوند متعال، خاندان عصمت کبری در طایفه‌ای از مردم عرب حجاز ظهور کرده است.

اگر معاذالله فرض را بر عیب و پلیدی ذاتی نژاد عرب بگذاریم، قهراً این صفت رذیله به همه افراد این نژاد (معاذالله اعم از اهل‌البیت –علیهم‌السلام- ) سرایت می‌کند.

حال که مؤمن به مکتب شیعه امامیه معتقد به عصمت تام اهل‌البیت است، نباید باور غلط عیب ذاتی نژاد عرب یا هر نژاد دیگر را بپذیرد. اگر هم عیبی یا صفت رذیله‌ای در میان قومیتی خاص شیوع بیشتری دارد نه از آن جهت است که آن رذیله ذاتاً متصل به افراد آن نژاد است بلکه احکام جامعه و ویژگی جمعی و تاریخی مردم در هر سرزمینی ممکن است صفاتی را در افراد، تضعیف یا تقویت کند. چه اینکه تأثیر طبیعت و آب‌وهوا هم بر افراد مختلف کره زمین اثرهای مختلفی بر روحیات و جسم انسان‌ها می‌گذارد.

در اینجا باید توصیه‌ای به اهل تحقیق کرد که درباره نژاد انبیا بیشتر پژوهش شود. چه بسا با پژوهیدن و بررسی تطبیقی کتاب‌های آسمانی پیش از قرآن، شاهنامه فردوسی، داستان‌های اسطوره‌ای ملت‌های شرقی و غربی و قرآن، مطالب شگفتی درباره ملت‌ها به دست آید.

بسیاری از اسطوره‌های شاهنامه و سایر داستان‌های حماسی با داستان پیامبران که در قرآن و عهدین آمده مطابقت می‌کند. قصد گشودن این بحث پردامنه و ژرف را در این مقال ندارم اما باید از این روزن به تاریخ اقوام نگریست که شاید مسائل مربوط به ریشه‌های اقوام اساساً با آنچه که مردم و حتی مورخان و دانش‌پژوهان تاریخ گمان می‌کنند، متفاوت باشد.

از آنجا که بسیاری از قوم‌ستیزی‌ها در ژرفا ریشه در مسائل اعتقادی و ماوراءالطبیعی دارد؛ مثلاً اعتقاد به اینکه یک نژاد از نژاد شیطان است یا اینکه فلان قوم ملود شر هستند؛

از این قبیل باورهاست. چه بسا اگر پای بحث‌های تطبیقی اسطوره‌ها و افسانه‌ها با داستان انبیا و اولیا که بحث‌های دست‌نخورده‌ای هم است، به محفل‌های دانشگاهی و پژوهشگاهی جهان اسلام و به ویژه ایران باز شود، راه‌های باورنکردنی و بی‌سابقه‌ای در همدلی اقوام و مذهب‌ها گشوده شود. چنین بحث‌هایی تا امروز چه در حوزه‌های علمیه و چه در دانشگاه به صورت جریان‌ساز مطرح نشده است. بنابراین نه تنها مردم عامی‌بلکه فرهیختگان هم وظیفه بزرگی در برابر مسئله تفاوت‌های قومی و نژادی دارند. چه آنکه مسئله نژاد یکی از مقاصد تعبیر قرآنی «لتعارفوا» – به معنای اینکه بشناسید یکدیگر را- باشد.

مجموعاً از نخبگان جامعه به طور خاص انتظار می‌رود تا معضل نژادپرستی را که مانعی مهم بر سر راه مقوله «وحدت اسلامی» خصوصاً در برهه کنونی است، با نگاهی جامعه‌شناسانه مورد تأنی قرار داده و عموم را از پیروی چنین نگرشی بازدارند.
*دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه علم

Check Also

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *