مهدى منتظر(ع) و پایان سیر تاریخ ظهور-۱

سامى بدرى
ترجمه: عبداللَّه امینى

بیشتر فلاسفه پوزیتویست به ویژه مارکسیستها در سده نوزدهم و بیستم، درباره سنتها و مرحله‏هاى تاریخ به بحث پرداخته‏اند. بهترین دستاوردى که مارکسیسم، به‌اندیشه بشرى تقدیم کرد، اصل جبر تاریخى۱ و کوشش براى کشف سنتها و مراحل تاریخ، نیز اهمیت شناخت قوانین آن براى پیش‏بینى مسیر حرکت تاریخ و پیامدهاى آن بود. مارکسیسم درباره شناخت سنتهاى تاریخ و نقش آن در ارتقاى بینش و آگاهى انسان و تأثیر فعالیتهاى مثبت در رویکرد مرحله تاریخى که انتظار آن مى‏رود، نیز کاوش مى‏کند.

 اما مارکسیسم با انکار وجود خداى متعال و تحریف دین الهى در برخورد و تعامل با پیامبران، گرفتار لغزش شد، که پیامد آن، عدم موفقیت در کشف مراحل کلى حرکت تاریخ و شناخت سنتهایى است که مقطع کنونى و گذار را به مرحله آینده انتقال مى‏دهد و در پایان محتومى نگه مى‏دارد.

اندیشه بشرى از راه افکار مارکسیستى، در سده ۱۹ میلادى، جبر تاریخى را درک کرد و به کشف مراحل و مقاطع جبرى تاریخ و قوانین کلى آن پرداخت، اما در کشف خود به راه اشتباهى رفت.۲ در مقابل، اندیشه نبوى، از آغاز پیدایش در بیش از هزار سال پیش، تصور خود از حرکت جامعه بشرى را براساس جبر تاریخى نهاد و اندیشه‏اى روشن از سنتها و مراحل تاریخ را تقدیم کرد.

میراث دینى یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، نصوص مشترکى را درباره سنتهاى تاریخى به گزارش پیامبران، دربر دارد و پژوهشگران مى‏توانند بگویند باور دینى به سنتهاى تاریخى، از مهم‏ترین و اساسى‏ترین اعتقادات مشترک میان ادیان سه‏گانه اسلام، یهودیت و مسیحیت است.

مایلم تأکید کنم متون دینى که میراث ادیان سه‏گانه مذکور است، اطلاعات یکسانى توسط شخصیتهاى تاریخى ارایه مى‏دهد که حرکت و نهایت تاریخ براساس آن پایه‏ریزى مى‏شود.

بنابراین، در برابر ما فقط اندیشه مشترکى درباره نهایت سیر تاریخ نیست، بلکه‌اندیشه‏هاى همخوان شخصیتهاى تاریخى است که از متون دینى به دست مى‏آید. به سبب وجود متونى که از شخصیتهاى تاریخى سخن مى‏گوید، قرائتها و تفسیرهاى گوناگونى یافت مى‏شود که ما را در برابر مصداقهاى مختلفى از یک اندیشه قرار مى‏دهد. البته راه گفت‏وگوى آرام علمى براى ادیان سه‏گانه و گرایشها و مذاهب، براى راه‏یابى و وصول به قرائتى یکسان از متون، باز است.

پس از این مقدمه مى‏توان گفت:
به اعتقاد شیعه، وجود مهدى موعود، حجهبن‏الحسن‏العسکرى، فرزند حسین مظلوم و شهید، با مراحل و سنتهاى سیر تاریخ مرتبط است، چنانکه این سخن را تمامى پیامبران توسط متون اساسى مانند قرآن و تورات و انجیل گفته‏اند.
سیر اعتقادات شیعى، به گواه میراث معتبرش، مدعى است که مهدى موعود(ع)، قهرمان پایان تاریخ است. متون شیعى، مهدى موعود(ع) را »محمدبن الحسن العسکرى، فرزند حسین مظلوم شهید« مى‏داند. متون دینى مسیحى و یهودى نیز وى را مشخص کرده‏اند.

گواه‌اندیشه ما، تأکید قرآن است که پایان درخشان تاریخ، به خواست خدا حتمى است و خداوند در قرآن و کتابهایى که بر پیامبران پیشین فرستاده، آن را بیان کرده است. قرآن تأکید دارد که خبر بعثت پیامبر مکى، در تورات و انجیل هست. اهل بیت(ع) در سخنان خود تأکید دارند که کتابهاى پیشین [تورات و انجیل] به محمد و اهل بیتش بشارت داده است. على و حسین و مهدى(ع) در این کتابها نام برده شده است، چنانکه از پیامبر(ص) نام برده شده است.
 
 اعتقاد مشترک ادیان سه‏گانه آسمانى درباره پایان تاریخ
پیروان ادیان سه‏گانه آسمانى (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان) باور دارند آینده نهایى مسیر زندگى خاکى، پیروزى ایمان بر کفر، حاکمیت حق و علم و عدالت اجتماعى و عبادت خداى متعال، وراثت زمین به صالحان، پایان خرافات و گمراهى و ستم و تمامى گونه‏هاى انحراف است. نیز اتفاق‏نظر دارند شخصى که خداوند عهد و پیمانش را به دست او تحقق مى‏بخشد، از فرزندان ابراهیم بوده است و شریعتى که بدان حکومت مى‏کند، آیین موسى نیست، بلکه دین پیامبرى است که خداوند در آخرالزمان، وى را مبعوث مى‏کند و امى‏ها [اهالى مکه (ام‏القرى)] منتظر اویند.۳

در قرآن کریم (سوره انبیاء(۲۱) آیه ۱۰۵) آمده است:
و ما بعد از تورات، در زبور [داوود] نوشتیم [و در کتب انبیاى پیشین وعده دادیم] که بندگان نیکوکار من، ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

مزمور ۳۷ کتاب مقدس خطاب به داوود چنین مى‏گوید:
کار اشرار تو را نگران نکند و بر گناهکاران حسرت مبر؛ زیرا مانند گیاه، زود پژمرده مى‏شوند و مثل علف سبز، تند خشک مى‏گردند. بر پروردگار توکل کن و کار خیر انجام بده. با خیال آسوده، در زمین سکنى گزین و امانتدار باش. به پروردگار امیدوار باش تا آرزوى قلبى‏ات را برآورد. راهت را براى پروردگار خالص ساز و بر او توکل کن تا کارت را برعهده گیرد و بى‏گناهى‏ات را مانند نور، آشکار کند و مثل خورشید تابان، حقت را ظاهر سازد. در پیشگاه پروردگار، آرام گیر و با شکیبایى، در انتظار [فرمان] وى باش و به آنکه به کمک نیرنگ، در تلاشش موفق مى‏شود، حسرت مبر. خود را از غضب نگه‏دار و خشم را ترک کن و براى انجام شر، متهور مباش؛ زیرا اشرار درمى‏مانند، اما نیکوکاران، خیرات زمین را به ارث مى‏برند و به فیض صلح و سلامت مى‏رسند… خیر کمى که راستگو داراست، بهتر از ثروت بسیار اشرار است؛ زیرا دستان اشرار به زودى مى‏شکند، اما پروردگار نیکوکاران را پشتیبانى خواهد کرد. پروردگار به روزگار افراد با کمال، آگاه است و تا ابد، میراثشان پاینده خواهد بود… از شر دور باش و خوبى کن که تا ابد آرام باشى؛ زیرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسایان حمایت و تا ابد آنان را حفظ مى‏کند. اما ذریه اشرار نابود مى‏شوند. درستکاران، خیرات زمین را به ارث مى‏برند و تا ابد در آن مى‏مانند. دهان راستگو، همیشه سخن حکمت‏آمیز مى‏گویدو به سخن حق، برترى مى‏یابد. آیین معبودش، در دلش ثابت است و گامهایش متزلزل نیست. شریر در کمین درستکار است و تلاش در کشتن وى دارد، اما پروردگار نمى‏گذارد او به چنگ شریر افتد و به وقت محاکمه، محکوم گردد. منتظر [فرمان] پروردگار باش و همیشه در راهش رو، تا مقامت را رفیع کند و زمین را مالک شوى و شاهد نابودى اشرار باشى.

 مى‏بینم شخص شریر [که در دنیا به ظاهر] پرثمر و پرسایه مانند درختى سبز و ریشه‏دار در زمین اصلى خود است، پس از مدتى، دیده نمى‏شود. به دنبال آن هستى، ولى اثرى از آن نمى‏یابى.

کمال را در نظر گیر و مستقیم بنگر؛ که پایان چنین انسانى، سلامت است. اما همگى عصیانگران هلاک مى‏شوند و نهایت اشرار، فناست، لیکن رهایى و رستگارى نیکوکاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگى، دژ و امان آنان است. به حق، پروردگار کمکشان مى‏کند و از اشرار نجاتشان مى‏دهد و رهایى مى‏بخشد؛ زیرا زیر حمایت پروردگارند.
 
 اختلاف‏نظر مسلمانان، مسیحیان و یهود در هویت رهبر موعود الهى و کتاب وى
در هویت شخصى که خداى متعال به دست وى، رخداد بزرگى را که انتظار مى‏رود، به اجرا مى‏گذارد، اختلاف‏نظر است. مسلمانان، یهود و مسیحیان، نظرات گوناگونى درباره امتى که رهبر بزرگ الهى، از آن است و شریعت الهى که بدان عمل مى‏کند، دارند.

همگى مسلمانان معتقدند وى از ذریه اسماعیل و از فرزندان محمد(ص) و از نوادگان فاطمه، دخت پیامبر است و امت این رهبر [موعود]، امت محمد است و آیینش، شریعت محمد(ص) مى‏باشد.

 ابى‏داود و ابن‏ماجه و ابن‏حنبل و طبرانى و حاکم در مستدرک و دیگران از قول پیامبر روایت کرده‏اند:
 اگر از دهر (دنیا) جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند مردى از اهل بیتم را برمى‏انگیزاند که زمین را چنانکه پر از ستم شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد.

 نیز فرمود:
 مهدى از عترت من، از فرزندان فاطمه است.

اما یهود و مسیحیان معتقدند که وى از ذریه اسحاق، از فرزندان یعقوب و از نوادگان داود است. مسیحیان مى‏گویند: این رهبر (موعود) اسراییلى، مسیح عیسى بن مریم است که به دست یهود کشته شد. خداى متعال، وى را زنده کرد و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش برد و در آخر دنیا، وى را مى‏فرستد تا توسط وى، وعده‏اش را تحقق بخشد.
 یهودیان مى‏گویند: وى (رهبر موعود) هنوز زاده نشده است.

آیه ۲۰ اصحاح (سوره) ۱۷ سفر تکوین (پیدایش) به وعده خداى متعال به اسماعیل اشاره دارد:
اى اسماعیل! سخنت را درباره وى [رهبر موعود] شنیدم. منم آنکه مبارکش مى‏گردانم و رشدش مى‏دهم و توانش را بسیار بسیار مى‏کنم و دوازده رهبر مى‏زاید و امت عظیمى قرارش مى‏دهم.

»حنان ایل«، مفسر یهودى در حاشیه بر این آیه مى‏گوید:
 از پیشگویى این آیه، ۲۳۳۷ سال گذشت تا عرب
(سلاله اسماعیل) [با ظهور اسلام در سال ۶۲۴ م] امتى عظیم گردند. در این مدت، اسماعیل مشتاقانه منتظر بود وعده الهى محقق شود و عرب بر عالم چیره گردند. ولى ما که ذریه اسحاق هستیم، تحقق وعده الهى که به ما داده شده بود، به سبب گناهانمان، به تأخیر افتاد، اما حتماً وعده الهى، در آینده محقق خواهد شد. پس نباید نومید شویم.۴

در سفر اشعیا، ۱۱۱ آمده است:
 از تنه »یسّى« شکوفه مى‏روید و از ریشه‏اش، شاخه سبز مى‏شود. روح پروردگار، روح حکمت و هوشمندى، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر »یسى« مستقر مى‏شود و شادى‏اش در تقواى پروردگار خواهد بود. به آنچه چشمانش مى‏بیند، قضاوت نخواهد کرد و به آنچه گوشهایش مى‏شنود، حکم نخواهد نمود. براى مسکینان، به عدل قضاوت مى‏کند و براى بینوایان زمین، به انصاف حکم مى‏نماید. با دهان و زبانش، زمین را مجازات خواهد کرد و به نفسى که از میان لبانش بیرون مى‏شود، منافق را مى‏میراند. او لباس نیکى مى‏پوشد و کمربند امانتدارى مى‏بندد. در نتیجه [و در پرتو حکومت عادلانه‏اش] گرگ با میش خواهد زیست و پلنگ در کنار بره خواهد نشست و گوساله و شیر درنده همدم خواهند شد و همه حیوانات با هم چرا خواهند کرد و بچه خردسالى، همگى را خواهد راند. گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و کره‏هایشان کنار هم خواهند بود. شیر درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و کودک شیرخواره، در امنیت، کنار لانه مار، بازى خواهد کرد و بچه خردسال، دستش را داخل لانه افعى مى‏کند و بدو آسیبى نمى‏رسد. در هر کوه قدسى، آدمیان اذیت نمى‏شوند و بدى نخواهند کرد؛ زیرا زمین، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنانکه دریا از آب پر است. در آن روز، اصل و نسب »یسى« پرچمدار [هدایت] امت خواهد بود و همگى مردم، (Gentiles) زیر پرچم وى خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جایگاه »یسى« رفیع خواهد شد.

 آیا رهبر موعود از فرزندان اسحاق یا اسماعیل است؟ تفصیل سخن در اختلاف مسلمانان و مسیحیان و یهود، با تحقیق در این مسئله ممکن است: پیامبرى که امى‏ها [مردم یا اهالى ام‏القرى (مکه)] منتظر اویند، عیسى است یا محمد(ص)؟ وارث ابدى امامت ابراهیم کیست؟ آیا اسماعیل و ذریه برگزیده وى هستند یا اسحاق و فرزندان برگزیده او؟ و رهبر الهى که بى‏آنکه گناهى کرده باشد، کشته مى‏شود و کشتن وى سبب هدایت بسیارى خواهد شد، کیست؟ چنانکه کشته شدن وى سبب حفظ و نشر دین مى‏شود و نسلى از ذریه او، روزگار درازى خواهند زیست و آینده روشن تاریخ بشریت، به دست آنان محقق خواهد شد.

علماى مسلمان و بسیارى از علماى یهودى و مسیحى، درباره این پرسش که »رهبر موعود از نسل کیست؟« و »پیامبر آخرالزمان کیست؟« بحث کرده و پیروى خود از پیامبر و اهل بیتش را اعلام نموده‏اند.۵

درباره »کشته شدن رهبر موعود«، مسیحیان پیرو »پولس« به تفسیر متونى پرداخته‏اند که از مرد دردها و رنجها سخن مى‏گوید و چنانکه قوچ ذبح مى‏شود، کشته خواهند شد. اینان معتقدند وى عیسى بن مریم است. اما تطبیق متون، متناسب با او نیست؛ زیرا عیسى، ذریه و نسلى نداشت که روزگار دراز یا کوتاهى زندگى کنند.

 
 اختلاف شیعه و سنى درباره رهبر موعود

شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسکرى است که سال ۲۵۶ ق. متولد شد و پدرش [امام] حسن عسکرى بر امامت وى تصریح کرده است. سپس به اذن خدا، او غیبت صغرى و کبرى مانند عیسى نمود. غیبت صغرى هنگامى بود که خدا، وى را از نیرنگ حکومت عباسى نجات داد. وى از هنگام تولد، مخفى مى‏زیست و پدرش او را [از دیده‏ها] پنهان مى‏کرد، پس از وفات پدرش در سال ۲۶۱ ق. شیعیان را توسط وکیلانش (نواب اربعه) راهنمایى مى‏کرد. نیابت اینان ۶۹ سال (۲۶۱ تا ۳۲۹ق.) به طول انجامید.

غیبت کبرى، پس از وفات نایب چهارم (على بن محمدالسمرى) آغاز شد. به هنگام وفات، وى به شیعه گفت: نایبى خاصى پس از او نخواهد بود تا خداى متعال، ولى‏اش را در آخر زمان ظاهر کند.

سنى‏ها معتقدند مهدى هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنیا مى‏آید.
تفصیل سخن در اختلاف شیعه و سنى درباره ولادت رهبر موعود و این‏که وى فرزند [امام] حسن عسکرى است یا در آینده متولد مى‏شود، با تحقیق در این مسئله ممکن است. پیامبر جانشین و اوصیایى معصوم دارد و نقل سخن پیروان از امامانشان پذیرفته مى‏شود؛ زیرا مانند پیروان مذاهب دیگرند که به نقل از رهبران مذهبى خود، مسایل فقهى و تاریخى را روایت مى‏کنند.

تمامى شیعه از زمان قدیم، اتفاق‏نظر دارند که پیامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدى را معرفى کرده است. [امام] حسن عسکرى خبر داده است فرزندى دارد که جانشین وى و مهدى منتظر است.

گواه شیعه بر بیان امامت الهى اهل بیت توسط پیامبر، »حدیث ثقلین«6 و »حدیث سفینه«7 است. دلیل شیعه بر شمار امامان، »حدیث اثنى‏عشر«8 است و گواه بر این‏که نخستین امامان الهى، على سپس حسن، بعد حسین‏اند، »حدیث غدیر«9 و »حدیث منزلت«10 و »حدیث کسا« و »حدیث الحسن والحسین سبط من الاسباط« است که همگى در احادیث معتبر سنى روایت شده‏اند.

گواه امامت نه فرزند [امام] حسین، احادیث وصیت در کتابهاى معتبر شیعه است، مانند فرمایش امام باقر(ع) که کلینى روایت کرده است:
 یکون تسعه ائمه من ذریه الحسین بن على، تاسعهم قائمهم.
 نه امام از فرزندان حسین‏بن على‏اند، که نهمى قائم است.

امام صادق فرمود:
 آیا مى‏پندارید اوصیاى ما هر که را بخواهند وصى مى‏کنند؟ نه، واللَّه! این عهد و گفته‏اى به‏جا مانده از رسول‏اللَّه(ص) درباره امامى پس از امامى دیگر است تا به وى [مهدى موعود(ع)] پایان پذیرد.
در خبرى دیگر است:
تا به صاحب‏الامر ختم شود.۱۱

مشخصه سیره ائمه نه‏گانه، در اختیار داشتن کتابهاى »جامعه« و »جفر« است که امام على به نقل از پیامبر، در دیدارهاى خصوصى که داشتند، نوشت و اخبار غیبى و کراماتى که از امامان دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تأیید خداوند، ساخته نیست.

برادران اهل سنت کوشیده‏اند ادعاى نام بردن امامان و نخستین امام؛ یعنى على(ع)، توسط پیامبر را رد کنند. اینان مى‏گویند: احادیث نبوى که گواه ادعاى شیعه است، دلالت ندارد یا سند آن ضعیف است، اما علماى شیعى با سنى‏ها مناقشه کرده، اشتباه اهل سنت را بیان کرده‏اند.

برخى فرقه‏هاى شیعى به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته‏اند، اما علماى شیعى بدانان پاسخ داده‏اند.
برخى نویسندگان معاصر نیز مى‏گویند: مهدى متولد نشده است؛ زیرا فقط یک فرقه از دوازده فرقه پیرو حسن عسکرى، معتقد به ولادت مهدى‏اند. این مطالب را »نوبختى« در کتاب فرق‏الشیعه و اشعرى شیعه در المقالات والفرق گفته‏اند.
جواب اینان را به تفصیل در کتاب حول امامه اهل‏البیت و وجودالمهدى داده‏ام.
 

 غیبت به معناى وانهادن عمل به احکام اسلامى نیست
غیبت به معنى توقف عمل به احکام اسلام نیست. چگونه مى‏تواند چنین باشد، در حالى که وجود اوصیاى پیامبر، براى حفظ اسلام است تا راهى صحیح براى کسانى باشد که مى‏خواهند به دین عمل کنند. امامان این وظیفه را به بهترین صورت انجام داده‏اند، بدین‏سان که گروهى امین را براى فراگیر علوم تربیت کرده‏اند.

پذیرش حکومت بر جامعه اسلامى توسط امامان، جزیى از فعالیتهاى اینان بود، اما شرط اساسى براى پذیرش حکومت، که وجود یاورانى شایسته و پیرو امامان است، فراهم نشد. چنانکه امیر مؤمنان فرمود:
 أما والذى فلق الحبّه و برءالنسمه، لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر… لألقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکاس أوّلها.
 سوگند به آنکه دانه را شکافت و بشر را آفرید! اگر بیعت‏کنندگان نبودند و یاران، حجت بر من تمام نمى‏نمودند… رشته کار را از دست مى‏گذاشتم و پایانش را چون آغازش مى‏انگاشتم.

غیبت امام، راه چاره‏اى الهى در برابر مکر عباسى‏ها بود که خواستند امام را بکشند، اما خداى متعال مى‏خواست او را حفظ و براى روز موعود ذخیره کند. بارزترین حکمت غیبت و سر آشکارش در مورد امت ویژه (شیعه اهل بیت) دادن فرصتى به میراث‏داران ائمه بود که مسئولیت فکرى و علمى و سیاسى خود را براساس فهم بشر غیر معصوم، از قرآن اجرا کنند و میراث فکرى را که تجربه معصومانه پیامبر و امامان برجا گذاشته بود، بپرورند. اندیشه بازگشت معصوم غایب در آخرالزمان و ظهور دوباره وى در صحنه اجتماعى و سیاسى، براى ارزیابى تجارب گذشته غیر معصومانه بشر و نیز کشف میزان تأثیر و صدق تعبیر و درستى تجربه‏هاى بشر و تحقق وعده الهى [در برقرارى عدالت کامل و حکومت صالحان] است.۱۲

مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدى محمد بن حسن عسکرى است که رانده شده و مخفیانه زیست و هنوز وجود شریفش در این حال است. خدایا! در فرج ولى‏ات؛ حجهبن‏الحسن، تعجیل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست که مهدى موعود(ع)، رهبر معصوم آنان است که براى انجام وظیفه خاص الهى آماده شده است. تقدیر خداست که پایان سرنوشت زمین، چنین باشد و حضرت عیسى(ع) او را کمک کند. بنابراین، حکمت وجود این اعتقاد در شیعه روشن مى‏شود، گرچه سنیان به مهدى موعود(ع) و غایب که رانده شده و نگران [وضع امت] است، ایمان ندارند.


ماهنامه موعود شماره ۴۴

پى‏نوشتها:
 ×   برگرفته از فصلنامه انتظار، سال اول، شماره اول.
 1 .   دو نوع جبر داریم: جبرى طبیعى؛ یعنى وجود روابط ضرورى ثابت در طبیعت که موجب مى‏شود وجود هر پدیده طبیعى مشروط به پدیده‏اى قبلى یا پدیده‏اى همراه باشد. به دلیل فراگیر بودن نتایج استقراى علمى، اعتقاد به جبر ضرورى است. اگر اعتقاد نداشته باشیم پدیده‏هاى طبیعى، مطابق نظام همیشگى است، نمى‏توانیم نتایج استقراء را فراگیر بدانیم.
    نوع دوم: جبر تاریخى است که مقصود وقوع ضرورى رخداد یا رویکردى تاریخى است؛ یعنى اگر شرایط فراهم شود، حتماً رخداد یا رویکرد تاریخى پیش خواهد آمد.
    در اندیشه بشرى، دو نظر در مورد جبر تاریخى هست. نظرى که معتقد به جبر تاریخى است و به شناسایى احکام کلى که مى‏تواند حوادث آینده را پیشگویى کند، فرامى‏خواند. نظر بعدى، منکر جبر تاریخى و مدعى است قوانین کلى تاریخ را نمى‏توان شناخت و پیشگویى حوادث یا رویکردهاى تاریخى براساس آن ممکن نیست. ر.ک: المعجم الفلسفى، اصطلاح »الحتمیه« و »التاریخیه«؛ فلسفهالتاریخ، محمود صبحى، صص۵۵-۴۱ù36.
 2 .   انتساب »مارکس« به یهودیت، قبل از الحادى بودن وى، ما را ملزم مى‏کند فهم وى از جبر را که »جامعه بشرى به مرحله‏اى مى‏رسد که تمامى اختلافات اجتماعى برطرف شده، همدلى و صلح حاکم مى‏شود« به سبب تأثیر »مارکس« از دین بدانیم که در مدت طولانى از زندگى‏اش پاى‏بند دین بود.
 3 .   در انجیل یوحنا (۱۴۶) هست که وقتى مردم نشانه‏اى را که عیسى آورد دیدند، گفتند: این مطلب حقى است و وى پیامبرى مى‏باشد که به جهان خواهد آمد. در حاشیه چاپ دارالمشرق، محقق چنین مى‏نویسد: »انتظار پیامبر در سده‏ها و تاریخ اخیر، در جوامع و محیطهاى مختلف رواج داشت«.
  Third ,R.meir ziotowitz ,by R.hossonScherman ,The chvmash ,The stone edtion .4
 p.76 .1994 :edtionfirst impression
 »حنان ایل« (Chananel) نگارنده مطلب مذکور، بزرگ علماى یهود در قیروان (۱۰۵۵م / ۴۴۷ق.) و مؤلف مشهورترین تفسیر »تلمود« و اسفار پنجگانه نخست تورات است. مفسران پس از وى، بسیارى از آرائش را گواه آورده‏اند، از جمله »بکیا Bachya«، (۱۲۶۳-۱۳۴۰م./ ۵۷۴۱ – ۶۶۲ق.) تفسیر وى دربردارنده چهار شیوه تفسیرى است: ظاهرى، کلاسیکى، فلسفى و صوفى. تفسیر وى، آراى »جنان ایل« را دربر دارد.
 5 .   ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۹ق.) مى‏گوید: »بسیارى از یهودیانى که به دین اسلام تشرف پیدا کرده‏اند، اشتباه نموده و پنداشته‏اند امامان، دوازده رهبرى هستند که فرقه رافضه بدان مى‏خوانند و از اینان پیروى کرده‏اند«. ر.ک: البدایه والنهایه، ابن‏کثیر، ج۶، ص۲۵۰، چاپ نخست.
 الکافى، ج۱، ص۲۷۷، ح ۴-۱؛ بصائرالدرجات، صفار، ص۴۷۰، ح ۲-۱ و ۱۰.
 6 .   »إنى تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتى…«.
 7 .   »مثل أهل بیتى کمثل سفینه نوح…«.
 8 .   »یکون بعدى من الخلفاء عده نقباء بنى‏اسرائیل، اثنا عشر خلیفه، کلّهم من قریش«.
 9 .   »من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه«.
 10.   »یا على! أنت منّى بمنزله هارون من موسى…«.
 11.   الکافى، ج۱، ص۲۷۷، ح۴-۱؛ صفار، بصائرالدرجات، ص۴۷۰، ح۲-۱ و ۱۰.
 12.   شبهات و ردود، سامى بدرى، ج۳، صص۲۴-۳۳.

همچنین ببینید

ویژه نامه آخرالزمان

component/k2/item/28006-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86.html ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *