دنیا محفوف و پیچیده به پستیها و بلندیهایی است که ذائقه هر انسانی که در آن زندگی کند با آن آشنا میشود.
به گزارش«موعود»، گاهی طعم شیرین یا تلخ یک حادثه آنچنان است که تا پایان عمر فراموش نمی شود. لاجرم این حوادث با زندگی بشر در هر عصر عجین و همراه بوده و خواهد بود، ولی آنچه مهم است این است که واکنش و برخورد هر یک از ما در مواجهه و برخورد با این حوادث چگونه باید باشد؟
قرآن کریم که بیانگر اصلی برنامه سعادت بشر است، دربارهی شیوه های رفتار و تعامل با دنیا و نگرش های نسبت به آن، برنامهها و دستوراتی دارد که معرفت و عمل به آن می تواند انسان را در مسیر وصول به کمال حقیقی یاری کند.
خصلت های پنج گانه زندگی در دنیا
قرآن کریم زندگی در دنیا را با پنج خصیصه معرفی نموده و می فرماید:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ(۱)
بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مومنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.
یا لعب و بازى است، یا لهو و سرگرمی، یا زینت است، یا تفاخر است و یا تکاثر.
به تعبیر حضرت علامه طباطبایی(رحمه الله تعالی علیه): اینها همان موهوماتى است که نفس آدمى بدان و یا به بعضى از آنها علاقه مى بندد، امورى خیالى و زائل است که براى انسان باقى نمى ماند، و هیچ یک از آنها براى انسان کمالى نفسانى و خیرى حقیقى جلب نمىکند. (۲)
شیخ بهایی (رحمه الله) نیز این پنج خصلت مذکور در آیه شریفه را مراحل زندگی انسان در این دنیا و مترتب بر یکدیگر معرفی فرموده است. به این بیان که “لعب و بازی” در دوران کودکی و “لهو و سرگرمی” متعلق به دوران بلوغ است و پس از اتمام دوران بلوغ به “آرایش” خود و زندگی اش می پردازد و بعد از این سنین به حد کهولت مى رسد آن وقت است که بیشتر به فکر “تفاخر” به حسب و نسب مى افتد و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در “بیشتر کردن مال و اولاد” صرف مى شود. (۳)
چگونگی تعامل با دنیا
به تعبیر قرآن کریم زندگی زودگذر دنیا سرمایه ای است فریبنده (۴) که برای کافران زینت داده شده (۵) ولی در چشم مۆمنان خوار و حقیر است. به همین جهت برای این که انسان شیفته و فریفته این ظواهر نشود لازم است به دستورالعملی که اتفاقاً در همین کتاب آسمانی ذکر شده است عمل نماید؛
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ، لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (۶)
این آیه شریفه در مقام بیان صفت حمیده زهد است که انسان باید علاقه و دلبستگى به دنیا نداشته باشد و تمام آنچه از جانب خداوند متعال می رسد عین صلاح است شکرگزار باشد و در بلیّات صابر. بداند که آنچه اصابت می کند از بلیّات موافق حکمت است پس غمگین نباشد. (۷)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه می فرماید:
این جمله بیانگر علت مطلبى است که در آیه قبل بود. البته اشتباه نشود. در آیه قبل دو چیز بود: یکى خبرى که خدا مى داد از نوشتن حوادث قبل از وقوع آن، و یکى هم خود حوادث، و آیه مورد بحث بیانگر خبر دادن خدا است، نه خود حوادث. (۸)
امیر بیان، امام علی(علیه السلام) پیرامون حقیقت زهد می فرماید؛
«الزّهد کلّه بین کلمتین من القرآن. قال اللّه تعالى:” لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ” و من لم یأس على الماضی و لم یفرح بالآتی فقد أخذ الزّهد بطر فیه» (۹)
زهد حقیقی بین دو کلمه از قرآن کریم است؛ یکی “لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ” و دیگری “لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ” پس کسی که به خاطر گذشته مأیوس نشود و به سبب آینده شادمان نگردد قطعاً دو طرف زهد را به دست آورده است.
بنابر این انسان باید نفس خویش را تربیت نموده و به زهد و بی رغبتی به دنیا عادت دهد تا بدین وسیله زیباترین زینت های دنیا در چشمش بی ارزش و پست جلوه نماید به امید اینکه بار خویش به مقصد برساند و چه بسا تنها راه ترک تعلقات دنیوی تمرین بر اتصاف به زهد است.
این نیز بگذرد …
در پایان جهت تلطیف مطالب، حکایتی مرتبط با موضوع جاری نقل می شود که حکیم ملا هادی سبزواری (رحمه الله) آن را در قالب شعری در منظومهی خود نقل نموده است:
پادشاهی نگین انگشتریِ زیبا و گرانبهایی داشت. در این فکر بود روی این نگین کلمه یا جمله ای ترسیم نماید که دو فایده داشته باشد: یکی اینکه در زمان شادمانی به شادی خود غَرّه نشود و دیگر اینکه در مواقع غم و اندوه با یادآوری آن جمله، اندوهش تسکین یابد.
از مشاوران و خردمندان زمان مشورت خواست ولی ایدهی مطلوبی ارائه نشد.
پس از مدتی شخصی با ظاهری ساده و لباسی مندرس حاضر شد و گفت…
پادشاهی دُر ثمینی داشت بهر انگشترین نگینی داشت
خواست نقشی که باشدش دو ثمر هر زمان کافکند به نقش، نظر
گاه شادی نگیردش غفلت گاهاندُه نباشدش محنت
هرچه فرزانه بود در ایّام کرد اندیشه ها، ولی همه خام
ژنده پوشی پدید شد آن دم گفت: بنگار؛ بگذرد این هم
شاه را این سخن فتاد پسند بر نگینش همین عبارت کَند
ز آنکه شادیّ و عیش و محنت و غم بگذرد بر همه بنی آدم
ور بود هم بعیش خوش اندر بیند او بگذرد شود ابتر
پی نوشت ها:
۱) سوره مبارکه حدید . آیه ۲۰
۲) ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۲۸۹
۳) همان . ص ۲۹۰
۴) سوره مبارکه آل عمران . آیه ۱۸۵
۵) سوره مبارکه بقره . آیه ۲۱۲
۶) سوره مبارکه حدید . آیات ۲۲ و ۲۳
۷) أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص: ۴۳۷
۸) ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۲۹۴
۹) نهج البلاغه . حکمت ۴۳۹
انتهای پیام/ ص . خ
منبع:تبیان