1. نقش بیگانگان در «کاشت و برداشت» آنها: هر دو تشکیلات، به تحریک بیگانگان در ایران بالیده و از حمایتشان برخوردارند. تأسیس (یا دست کم بسط و گسترش) بابیت و بهائیت با مداخلات مستقیم روس و نقشه انگلیس صورت گرفت و تأسیس فراماسونری نیز توسط سر گور اوزلی (سفیر انگلیس در زمان فتحعلی شاه) و سپس مانکجی (افسر اطلاعاتی انگلیس در ایران) در بحرانیترین شرایط حاکم بر کشور ما، در نبرد با بیگانگان و نقاهت شدید ناشی از آن، انجام شد.
2. ساختارشکنی سیاسی: هر دو تشکیلات در ایران به منظور سرنگونی حکومت مرکزی ایران و ایجاد تغییرات گسترده سیاسی ایجاد شد: بابیت، با راه اندازی جنگ مسلحانه و طرح ترور دولتمردان و شاه قاجار، و انجمن ماسونی با ترویج تفکرات سیاسی غرب و هدایت لژهای آن دیار.
3. ساختارشکنی فرهنگی ــ دینی: هر دو تشکل، با اساس اسلام در ایران مشکل داشتند و استراتژی براندازی فرهنگ اسلامی را تعقیب میکردند. اعلام بابیت، مهدویت، نبوت و الوهیت، و نسخ اسلام و قرآن و کلیه احکام شرعی از سوی باب و اتباع بابی و بهاییاش، و جعل برخی احکام و مقررات به عنوان دین توسط آنها، و متقابلاً ترویج مذهب انسانیت (اومانیسم) و حذف ادیان وحیانی اصیل، ترویج یهودیت و مسیحیت مسخ شده و عنود با اسلام (که در نهایت منجر به بیزاری از عنوان دین نزد اعضا شده و آنان را به بیدینی مطلق سوق میدهد) در فراماسونری، حرکتی بود در راستای شکستن ساختارها و هنجارهای فرهنگی.
4. طرد هر دو جریان توسط جوامع اسلامی: انزجار مسلمانان از هر دو تشکیلات بابی ــ بهایی و ماسونی، و تکفیر آنان توسط مراکز و مجامع اسلامی شیعه و سنی، دیگر ویژگی مشترک این دو حزب سیاسی است که شرحش مجالی دیگر میطلبد.
منبع: نشریه ایام ۲۹