ولایت فاطمه زهرا(س)

578 ztnhyzq0nj - ولایت فاطمه زهرا(س)«هنگامی‌که رِفاعَه از گناهی که مرتکب شده بود توبه کرد، خودش را به چوب توبه محکم بست و ‏سوگند خورد هرگز آن بند را نگشاید مگر اینکه محمّد بن عبدالله به دست خود آن را باز فرماید، و این را ‏نشان قبول شدن توبه خود قرار داده بود، تا اینکه آیه قبول شدن توبه او از جانب پروردگار نازل شد.۹ و در ‏آن هنگام حضرت فاطمه اراده فرمود آن بندها را بگشاید، ولی …


علامه محمد حسین امینی(ره)
اشاره:

بیستم جمادی الثانی، سالروز ولادت با سعادت حضرت صدیقه کبرا(س) است. همان بانویی که پیامبر خدا(ص) بارها درباره‌اش فرمود: «پدرش فدایش باد». به همین بهانه و با هدف شناخت پرتویی از ولایت آن حضرت، مطلب پیش‌رو را تقدیم خوانندگان گرامی موعود می‌کنیم. باشد که ما را بدان مقصود نائل گرداند.

کیفیّت خلقت یکسان چهارده معصوم(ع) ایجاب می‌کند که در تمام شئون ولایت نیز در ردیف یکدیگر باشند؛ لذا اثرات بغض و یا محبّت، ‏اطاعت و یا عصیان نسبت به هر معصومی‌برابر و یکسان با آثار وِداد و یا عِناد، سرپیچی و یا پیروی نسبت ‏به هر یک از معصومین دیگر می‌باشد. اخبار وارده در این موضوع بسیار زیاد و فوق العاده است و شیعه و ‏سنّی همگی به این روایات معتقد بوده و به صحّت آنها اعتراف دارند. در اینجا چند روایت از این دسته از ‏اخبار برای نمونه نقل می‌شود:‏

«رسول خدا دست حسنین را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این دو فرزند مرا، و پدر و مادر این دو را ‏دوست بدارد، روز قیامت با من هم درجه خواهد بود».1

در اینجا سؤالی پیش می‌آید که هم درجه بودن با پیامبر چه معنی می‌تواند داشته باشد؟ ابن‌حجر ‏هیثمی‌در صواعق، بعد از نقل این روایت، پاسخ نیکویی داده است. او می‌گوید: « در اینجا مبادا چنین ‏به نظر آید که مقصود هم‌مقام بودن با رسول خداست، بلکه مراد این است که چون هر مسلمانِ با ایمان به ‏علی و اولاد علی محبّت داشته باشد، خدای تعالی او را به جوار رحمتش نزدیک می‌فرماید، و در مرکز ‏لطف و احسانش قرار می‌دهد، و پرده‌ها برداشته می‌شود، در این مقامِ رفعِ حجاب، و بی پرده در محضر ‏حق تبارک و تعالی قرار گرفتن، با پیامبر هم صف و همراه است».2

 ابن حجر آنگاه به سخن چنین ادامه می‌دهد: «چنان‌که خدای تعالی می‌فرماید: مسلمانان مؤمن، با ‏انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین ـ که خدا نعمت‌های خویش را به آنان عطا فرموده است ـ همگام و ‏همراهند، و چه رفیقان نیکویی».3 و کاملاً روشن است که در این آیه یکسان بودن مقامات مطرح نیست؛ ‏بلکه مراد، برابر بودن همه اهل ایمان است در معرض فیض، و در جلوه گاه رحمت، و بی پرده در محضر لطف ‏و مرحمت خدا قرار گرفتن. وگرنه هر یک از انبیا، صدّیقین، شهدا، علما، صالحین، ابرار، اخیار و مخلصین را ‏مقامی‌خاصّ و جداگانه، و درجه و مرتبه ای مخصوص به خود می‌باشد. پنج تن آل عبا را نیز مرتبه و مقامی‌‏است بی نظیر و مخصوص به خودشان که هر پنج تن به طور یکسان در آن مشترکند، و هرگز کسی را به آن ‏مقام والا راه نیست».‏

حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، چنان‌که خدای تعالی می‌‏فرماید: [همانا آن کسانی که خدا و رسول او را بیازارند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و از رحمت ‏خود دور فرموده است]».4و۵ ‏

 روایاتی که نقل شد و احادیثی که از قول پیامبر اکرم(ص) در این موضوع بیان می‌شود، همگی عبارات کتب ‏عامّه است که شیعه و سنّی در صحّت آنها متّفق القولند:‏

فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشمگین کند، ‏مرا به خشم آورده است.‏6

فاطمه پاره تن من است، آنچه فاطمه را ‏بیازارد مرا نیز آزرده می‌سازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد مرا هم غضبناک می‌کند.

فاطمه پاره تن من است، آنچه او ‏را داگیر کند مرا گرفته خاطر می‌سازد، و آنچه او را مسرور گرداند مرا شاد می‌نماید.

فاطمه پاره تن من است، آنچه او را ‏آزرده کند مرا می‌آزاراد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقّت می‌نماید.

 هدف و منظور ما از نقل این احادیث شریف در منقبت حضرت زهرا(س) این است که ‏بر همگان ثابت شود موضوع محبّت و یاری آن حضرت، و یا بغض و دشمنی و اذیّت او، عیناً همانند محبّت و ‏دوستی با پیامبر اکرم(ص) و یا عداوت و عناد نسبت به مقام نبوّت است؛ و اعتقاد داشتن به این مطلب، هرگز ‏منحصر به یک مذهب خاص نیست، بلکه این موضوع کاملاً اسلامی‌و کلّی است، و بدون تردید از معتقدات ‏تمام مسلمین جهان است.۷

چون مطلبِ مورد بحث در نزد علمای عامّه نیز بسیار حائز اهمیّت است و با این روایات شریفه که ‏ذکر شد به طور صریح استدلال و ثابت کرده‌اند که هر کس نسبت به حضرت زهرا محبّت نداشته، و یا به ‏نحوی از انحاء او را آزرده باشد کافر است، لذا ما این موضوع را عمیقاً مورد بررسی قرار می‌دهیم.‏

گاهی مطلبی را معتقدان به یک مذهب عنوان می‌کنند، و گاهی موضوعی صد در صد عمومی‌و ‏اسلامی است و با توجه به مدارک و اسنادی که از دانشمندان فریقین (شیعه و سنّی) نقل شده است، ‏کاملاً ثابت می‌شود که این مطلب اسلامی است که: هر کس حضرت صدّیقه(س) را ‏آزار و اذیت نماید و آن حضرت از او دل آزرده و ناخشنود باشد، کافر است.‏

روایتی است فوق العاده مهم و حیرت انگیز از پیامبر اکرم که آن حضرت فرمود:‏
همانا خداوند تبارک و تعالی غضب ‏می‌کند هنگامی‌که فاطمه به خشم آید، و راضی می‌شود آنگاه که او راضی و خشنود گردد.‏

و در روایت دیگر خطاب به فاطمه(س) فرمود:‏
یا فاطمه، خدا با غضب تو غضب می‌کند و با رضای تو ‏راضی می‌گردد.‏
 این دو روایت عجیب را عدّه زیادی از دانشمندان عامّه نقل کرده‌اند.۸

 با توجه به اینکه هر بشر حالات مختلفی دارد، و در هر ساعت دستخوش تحوّلات گوناگون است، معقول ‏نیست که بشری در تمام لحظات زندگانی، با وجود آن همه دگرگونی‌ها، همیشه و همه جا مورد توجه خدا ‏بوده؛ و رضایتش رضای خدا، غضبش خشم خدا، مسرّتش خشنودی خدا، محبّتش حبّ خدا، و دشمنی با ‏او دشمنی با خدا باشد؛ و بر هر کسی به این بشر به چشم حقارت نگاه کند، خدا نیز با نظر حقارت بر او ‏بنگرد، مگر اینکه صاحب مقام ولایت مطلقه بوده باشد؛ و به اعتبار همان مقام که عیناً پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز دارا هستند، تنها این موضوع امکان پذیر می‌باشد.‏

  فاطمه(س) وجود مقدّسی است که پیامبر اکرم(ص) یک عمر او را به تمام امّتش معرّفی کرده، و ‏مقامات معنوی‌اش را بیان فرموده است.‏

 چنان‌که گفته شد، کاملاً روشن و مبرهن است آن بشری که محبّتش محبّت خدا، اطاعتش اطاعت خدا، ‏رضایتش رضایت خدا، مخالفتش مخالفت خدا، سَخَطش سخط خدا، غضبش غضب خداست، لازمه‌اش این ‏است که باید صاحب مقام شامخ ولایت مطلقه باشد، و در نتیجه هر کس به صاحب ولایت ایمان نیاورد و ‏محبّتش را در دل نداشته باشد کافر است، و این مطلبی است که علمای عامه نیز به آن ایمان و اعتقاد ‏دارند که در اینجا نقل بعضی از عبارات آنها مفید و ضروری است:‏

ابو القاسم سهیلی  (م ۵۸۱ هجری) در کتاب الرّوض الاُنُف می‌نویسد:‏
«هنگامی‌که رِفاعَه از گناهی که مرتکب شده بود توبه کرد، خودش را به چوب توبه محکم بست و ‏سوگند خورد هرگز آن بند را نگشاید مگر اینکه محمّد بن عبدالله به دست خود آن را باز فرماید، و این را ‏نشان قبول شدن توبه خود قرار داده بود، تا اینکه آیه قبول شدن توبه او از جانب پروردگار نازل شد.۹ و در ‏آن هنگام حضرت فاطمه اراده فرمود آن بندها را بگشاید، ولی ابولُبابَه گفت: کسی جز پیامبر نباید مرا از بند ‏رها نماید، زیرا من به این امر سوگند یاد کرده‌ام، و چون سخن به گوش پیامبر اکرم رسید، حضرت فرمود: ‏«همانا فاطمه پاره تن من است».

درود خدا بر پیامبر و فاطمه. (سپس راوی حدیث چنین نتیجه می‌گیرد که) این حدیث دلالت دارد بر ‏اینکه هر کس فاطمه را دشنام دهد کافر می‌شود، و هر کس بر او صلوات فرستد، برابر است با صلوات بر ‏پدرش رسول خدا».‏10

 در کیفیّت صلوات و سلام بر او و زیارتش اخباری از پیامبر اکرم نقل شده است که همه نشانگر این است ‏که حضرت زهرا ـ همانند رسول خدا ـ در این مطالب کاملاً استقلال داشته و صلوات و زیاراتی مخصوص به ‏خود دارد. این روایت را ابن‌حجر نیز در شرح کتاب جامع صغیر نقل کرده است، و جالبتر اینکه زین الدّین ‏مُناوی ـ صاحب کتاب کُنوز الدَّقائق ـ
ضمن بیان این حدیث می‌گوید:‏

«ابو القاسم سهیلی با حدیث شریف [فاطمهٌ بَضعَهٌ مِنّی …] استدلال می‌کند که هر کس فاطمه را ‏دشنام دهد کافر است [چون این عمل مُشعر بر بغض او نسبت به آن حضرت است و خدا چنین کسی را ‏دشمن می‌دارد و هر کسی را که خدا دشمن بدارد یقیناً کافر است]، سهیلی از همین حدیث نتیجه می‌‏گیرد که: فاطمه از شیخین [یعنی ابوبکر و عمر] نیز برتر است.۱۱

ابن حجر می‌گوید: «آزار و اذیت فاطمه حرام است، زیرا هر چیزی که او را آزرده خاطر کند، پیامبر را دل ‏آزرده می‌نماید، و آنچه رسول خدا را بیازارد، در حقیقت خدا را اذیت کرده است … (ابن حجر در پایان سخن ‏چنین نتیجه می‌گیرد): آنچه تاریخ گذشته به ما گوشزد می‌کند این است که جزای آن کس که ‏زهرا را بیازارد، گرفتاری در دنیاست، و البته عذاب او در آخرت شدیدتر خواهد بود».12

ناسزا گفتن به حضرت صدّیقه(س) برابر است با دشنام به پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و در ‏نتیجه مساوی است با دشنام به حقّ تبارک و تعالی، چنان‌که رسول خدا درباره علی می‌فرماید:‏
«به علی دشنام ندهید؛ هر کس به او دشنام دهد در حقیقت مرا ناسزا گفته است؛ و هر کس به من ‏دشنام دهد، همانا به خدا بدزبانی کرده است».13

این فرمایش‌های پیامبر اکرم در منقبت حضرت زهرا(س)، عیناً با همین مضامین در کتب ‏شیعه و سنّی نقل شده است که نشان می‌دهد آن حضرت در جمیع احکام و شئون ولایت با رسول خدا و ‏امیرالمؤمنین شریک است، لذا علما چنین فتوا می‌دهند که هر کس به پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین، یا ‏فاطمه زهرا دشنام دهد واجب القتل می‌شود، و دانشمندان عامه می‌فرمایند: «هم کافر است و هم واجب ‏القتل».‏


صلوات بر فاطمه(س)

دلیل دیگری که ولیّه الله بودن حضرت صدّیقه(س) را اثبات می‌کند، استقلال آن حضرت در ‏موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کیفیّت زیارتش می‌باشد، که همانند صلوات بر پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و ‏حسنین و زیارت آنان است؛ یعنی همان‌گونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدّس و زیارتشان امر شده ‏است، نسبت به حضرت زهرا نیز در این موارد، همگان مأمور و مأجورند. فاطمه(س) که مشمول ‏آیه تطهیر و از اهل بیت پیامبر اکرم ـ یعنی آل محمّد(ص) است ـ، کیفیّت صلوات بر ‏او را رسول خدا به صراحت چنین بیان داشته است:‏

بر من صلوات بَتراء (= ناقص، دُم بریده و بریده شده) نفرستید، سؤال شد: یا رسول‌الله صلوات بتراء ‏چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و) بگویید «اللهمّ صلّ علی محمّد» ولی درباره آل۱۴ من ‏ساکت باشید. شما باید بگویید: «اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد».15

 صلواتی که شامل علی، فاطمه و حسنین(ع) نباشد، مقطوع و بریده است و مورد قبول خدا ‏و رسولش نمی‌باشد. لذا حضرت صدّیقه زهرا هم ردیف و برابر افرادی است که جمیع مسلمین با ایمان ‏جهان ـ از شیعه و سنّی ـ هر شبانه روز در تشهّد نمازهای پنج‌گانه بر او درود می‌فرستند؛ و او در این ‏مقام، همتای محمّد بن عبدالله، و علی و حسنین(ع) است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه (س) در هنگام اقامه نماز یک منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبه اعلی و منصب ‏والای آن حضرت است که این‌چنین در جَنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید ‏فاطمه، خود ولیّه الله و دارای مقام ولایت بوده باشد، تا هم ردیف و همتای اولیای خدا، مورد خضوع و ‏مشمول صلوات و درود جمیع مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد.‏
‏ ‏
ماهنامه موعود شماره ۸۹

پی‌نوشت‌ها:
 برگرفته از: کتاب ارزشمند فاطمه زهرا(س)، نوشته علامه محمد حسین امینی(ره).
۱. مسند، احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۱۲۷ و سایر منابع روایی‏.
۲. همان، ج ۱، ص ۷۷ و منابع دیگر‏.
۳. الصّواعق المحرقه، ص ???‏.
۴. سوره نسا (۴)، آیه ۶۹‏.
۴. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۵۷.‏
۵. تفسیر قمی‌، ج ?، صص ۱۷۰ و ۱۷۱.
۶. برای مشاهدّ اسامی‌تعداد کثیری از دانشمندان سنّی که این روایت را با اختلاف جزئی در الفاظ آورده ‏اند، به متن و پاورقی‌های کتاب فاطمه زهرا، صص ۲۸۶ تا ۲۹۴ مراجعه بفرمایید.‏
۷. برای جلوگیری از اطاله کلام، به صص ۲۹۶ و ۲۹۷ و ۲۹۸ کتاب فاطمه زهرا نظر بیفکنید.‏
۸. سهیلی، ابوالقاسم، الرّوض الانف، ج۲، ص ۱۹۶.
۹. سوره توبه (۹)، آیه ۱۰۲‏.
۱۰. فیض الغدیر، ج ۴، ص ۴۲۱‏.
۱۱. همان‏.
۱۲. مستدرک، حاکم، ج ۳، ص ۱۲۱ و منابع دیگر‏.
۱۳. در باره واژه «آل» و وجود آن در قرآن، بحث مستوفایی صورت گرفته که به خاطر جلوگیری از اطاله ‏کلام از نقل آن منصرف شدیم، ولی به علاقمندان توصیه می‌کنیم که حتماً به خود کتاب ص ۳۲۸ و ۳۲۹ ‏مراجعه بفرمایند.‏
۱۴. الصواعق المحرقه، ص ۲۲۵‏.
‎ ‎

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *