غربت امام زمان(ع)- قسمت دوم

عباسعلی پرچی زاده

اشاره:
در قسمت نخست این مطلب درباره اقسام غربت امام زمان(ع) سخن گفتیم. گفته شد که گاهی اوقات غربت در مکان اتفاق می‌افتد و گاهی در زمان. برخی از وجوه غربت آن یگانه هستی، عبارتست از: نشناختن راستین امام(ع)، موالات بدون برائت، و… اکنون قسمت پایانی آن را تقدیم شما می‌کنیم، باشد که مقبول نظرتان واقع شود.

۳. شکستن عهد الهی و ارتکاب گناهان

وجه دیگر غربت امام زمان(ع) در بین شیعیان و دوستانشان به شکستن عهد الهی از سوی آنان، به دلیل ارتکاب اعمال ناشایست و صدور گناهان بر می‌گردد. در قرآن کریم به طور متعدّد از عهد و پیمان خداوند سخن گفته‌ شده و بر لزوم وفای به آن تأکید شده است. در جایی فرموده است:
إنمّا یتذکّر اولوالألباب ٭ الذّین یوفون بعهدالله و لا ینقضون المیثاق.۱
تنها صاحبان خرد متذکر می‌شوند، کسانی که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند.

 
سپس در ادامه همین آیات، اشاره به عهدشکنی عهدشکنان شده است:
والذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه… اولئک لهم اللعّنه و لهم سوءالدّّار.۲
آنان که عهد خداوند را پس از پیمان گرفتنش می‌شکنند، همان کسانی هستند که به دوری از رحمت الهی و عاقبت بد گرفتار می‌گردند.
مطابق آنچه ائمه(ع) تفسیر فرموده و بر اهمیت و ضرورت آن تأکید کرده‌اند، عهد خداوند در این آیات، همان پیمانی است که در خصوص امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) و امامان بعدی گرفته شده است.
نمونه دیگری از آیات شریفه قرآن:
أوفوا بعهدی اوف بعهدکم.۳
به عهد من وفا کنید تا من به عهد شما وفا نمایم.
از امام صادق(ع) در ذیل این آیه شریفه، چنین نقل شده است:
به ولایت علیّ بن ابیطالب(ع) ـ که از جانب خداوند واجب است ـ وفا کنید تا من به وعده خود در مورد بهشت وفا کنم. ۴
در مورد همین عهد الهی است که امام صادق(ع) فرمودند:
ما عهد خداوند هستیم، پس هر کس به عهد ما وفا کند، عهد خداوند را وفا کرده است. ۵
لازمه محبت امام(ع)، همانا معرفت به ولایت ایشان و اطاعت بی‌چون و چرا از ایشان است؛ زیرا کسی که ادعای دوست‌ داشتن کسی را دارد، نباید فرمان او را زمین بگذارد، بلکه باید از او تبعیت کند، چنانچه خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید:
ای پیامبر(ص) به ایشان بگو اگر خدا را دوست دارید پس مرا اطاعت کنید.
ضمناً باید دانست اطاعت الهی، همان انجام واجبات و ترک نواهی و کسب مقام کرامت عنداللهی است. خدای متعال در آیه کریمه « إنّ أکرمکم عندالله أتقیٰکم؛ ۶ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست» به این موضوع اشاره فرموده است. به همین لحاظ می‌توان گفت وقتی شیعیان دچار گناه و معصیت می‌شوند، در واقع همان عهد و پیمان الهی را می‌شکنند که خداوند در قرآن کریم در آیه «اوفوا بعهدی؛ به عهد من وفا کنید» از آن یاد کرده است. تا آنجا که امام زمان(ع) در توقیع مبارکشان به جناب شیخ مفید با لحنی توبیخ‌آمیز به شیعیانشان چنین فرموده‌اند:
ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نیست، از خواری و مذّلتی که دچارش شده‌اید باخبریم. از آن زمان که بسیاری از شما به برخی کارهای ناشایست میل کردید که پیشینیان صالح شما از آنها دوری می‌جستند. عهد و میثاق خدایی را  آنچنان پشت سر انداختند که گویا به آن پیمان آگاه نیستند… اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفای پیمانی که بر عهده دارند، هم‌دل می‌شدند؛ میمنت ملاقات ما به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‌گشت.۷
آشکار است که ناخوشایندی حضرت بقیهالله(عج)، ناخشنودی خداوند متعال را به دنبال خواهد داشت و لذا استمرار این خشنودی، منجر به استمرار غیبت امام(ع) و محرومیت و محجوبیت شیعیان از تشرف و درک محضر مبارک و پر برکت امام عصر(ع) خواهد شد. لذا علامه محدث، میرزا حسین نوری در کتاب شریف نجم‌الثاقب می‌نویسد:
«شیخ طوسی و شیخ صدوق و أبی جعفر محمد بن جریر طبری، با سندهای معتبر داستان علی بن ابراهیم بن مهزیار را روایت کرده‌اند. او از اهواز به کوفه، از آنجا به مدینه و از مدینه به مکّه رفت، و در حال طواف، با جوانی همراه شد، و سرانجام در نزدیکی طائف، در مرغزاری خدمت امام(ع) رسید. به روایت طبری چون به خدمت آن جوانی که یکی از خواص ـ بلکه از اقارب خاص ـ بود رسید، آن جوان به او گفت: «چه می‌خواهی ای ابوالحسن؟!»
ابن مهزیار پاسخ داد:
امام محجوب از عالم را.
گفت: آن جناب از شما  محجوب نیست، ولی بدی کردار شما، ایشان را از شما محجوب نموده است».8
داستان ملا محمد سعید مازندرانی ـ مشهور به سعید العلماء ـ سندی محکم در این باره است.
زمانی که تصدی مقام مرجعیت شیعه به شیخ مرتضی انصاری پیشنهاد می‌شود، ایشان در جواب می‌فرمایند: «به ملا محمد سعید مازندرانی مراجعه کنید چون ایشان از من شایسته‌تر هستند.» و خود، نامه‌ای با همین مضمون نیز برای ملامحمد سعید ارسال می‌نماید. ملامحمد سعید به نامه شیخ مرتضی انصاری چنین پاسخ می‌دهد:
«هر چند در زمان تحصیل، استفاده و فهم من بیشتر بود ولی اکنون مدّتی است که شما مشغول درس و بحث هستید و من حوزه درس را ترک کرده‌ام، بنابراین شما به من مقدم هستید».9

۴. نگرش غیرواقعی به آرمان مهدویت


یکی دیگر از وجوه غربت یا ناخشنودی آقا بقیهالله الاعظم(عج) در ارتباط با شیعیان و دوستانشان را می‌توان چنین برشمرد که متأسفانه آرمان مهدویت و اهداف بلند و مقدس امام زمان(ع) مثل تحقق دولت عدل جهانی و نهضت حیات‌بخش جهانی آن‌ حضرت در اذهان غالب شیعیان، نه به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار، بلکه بیشتر به عنوان یک پندار و آرزوی دور و دراز و نوعاً دست نیافتنی تلقی می‌شود. در حالی که باید گفت «مهدویت» طرحی الهی است که قوانین کلی آن از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) تدوین شده و سپس تشریح، تفسیر و تبیین جزئیات آن از سوی اوصیا و جانشینان بلافصل رسول خاتم(ص) یعنی ائمه اطهار(ع) طبق حدیث شریف ثقلین بیان گردیده است و تحقق آن به دست آخرین وصیّ ایشان، حضرت خاتم‌الاوصیا ـ مهدی موعود(ع) ـ در زمانی که خداوند مصلحت بداند به فرمان الهی خواهد بود. بنابراین ظهور حضر ت مهدی(ع) بر خلاف تصور غلط عموم شیعیان، یک خبر محبوس در گذشته نیست، بلکه این وعده خداوند است که نه پیش‌بینی بلکه پیش‌گویی همه انبیاء(ع) است. یک خبر است، منتهی به جای اینکه خبر از گذشته باشد، خبری است که از آینده داده می‌شود و کاملاً مشخصات خبری را  دارد. انشاء نیست، آرزو نیست، خبر از پروژه‌ای است که قبلاً از طرف خداوند طراحی شده و اجرا خواهد شد. «مهدی(عج)» از همان ابتدا جمله نهایی پروژه خداوند بود. بنابراین وقتی صحبت از ظهور مهدی(عج) می‌شود، باید معرفتی نسبت به واقعیت رخ دهد نه اینکه در اذعان یک آرزو، یا یک پیش‌بینی محتمل بر اساس حدسیّات نقش بندد که اگر حجت استقراء خراب شد، حجیت این عقیده هم زیر سؤال برود. مهدویت یک اساس خلقی دارد، یعنی اگر مهدی(ع) نیاید، نه فقط فلسفه تاریخ، بلکه فلسفه خود خلقت انسان هم خدشه‌دار می‌شود. بحث مهدویّت، بحث حدسیّات این و آن، بحث استقراء یا فال‌بینی و پیش‌گویی عادی و تفریحی نیست، آرزوی شکست خورده‌ها و رؤیای بزرگان نیست که یک وقتی اسپارتاکوس بیاید، «زورو» بیاید، یک «سوپر من» با اسبی سفید از پشت کوهی بیاید و همه را نجات دهد، به علاوه بدانید همه این افسانه‌های ساخته شده بر مبنای واقعیتی ساخته شده است. راجع به چه چیزی معمولاً دروغ می‌سازند؟ راجع به چه چیزی آرزو می‌کنند؟ همه دروغ‌ها و افسانه‌ها معمولاً بر اساس یک «راست» بنا می‌شود، چون انبیاء و پیغمبران راستین بودند. پیغمبران دروغین و متنبّیان هم پیدا شدند که ادعای نبوت کردند، چون سکّه اصل هست، سکه قلب هم جعل می‌شود. یعنی چون حقیقت و معتبر وجود دارد، پول تقلّبی هم جعل می‌کنند و الاّ اگر چیزی به نام پول نبود و اعتباری نداشت، چه کسی می‌آمد پول جعل بکند؟ همه افسانه‌هایی که در غرب و شرق ساخته شد و منتظر سفیدپوشی هستند که از پشت کوه بیاید و بشریت را نجات بدهد و بدون ساخت و پاخت از پس همه ستم‌ها، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها در آید، علاوه بر اینکه نشان می‌دهد این انتظار، ریشه‌ای فطری در همه انسان‌ها دارد، نشان می‌دهد که حقیقتی است که بر اساس آن حقیقت، نسخه‌های بدلی ساخته می‌شود و اگر نسخه‌های بدلی دروغ است و توأم با خرافات و اساطیر شده، بدان معنی نیست که اصلش هم دروغ است. یک اصلی وجود دارد که اینها همه خواسته‌اند بدل او باشند، ولی آن اصل، واقعیت دارد و او خواهد آمد و این، رؤیای بردگان نیست که در زنجیر آرزو کنند منجی برسد. این منجی واقعاً هست و واقعاً خواهد رسید. مهدویت اصولاً جزئی از ارکان خاتمیّت و از ضمائم بعثت پیغمبر(ص) است و امری حاشیه‌ای نیست که اگر آن را از آموزه‌های اسلامی حذف بکنید، اسلام همچنان اسلام بماند. مهدی(عج) می‌آید تا کار نیمه تمام همه انبیاء را تمام کند و ساختمانی که آنها شروع به چیدن کردند و بالا آوردند، در واقع مهدی(ع) باید آن را افتتاح کند و آن ساختمان روزی افتتاح خواهد شد…۱۰
 
 
۵. نبودن یاران مجاهد
یکی دیگر از مصادیق غربت امام‌زمان(ع) نزد دوستان و شیعیانشان، عدم وجود خواص مددکار است خواصی که بتوانند با کارهای عالمانه و عاشقانه، زمینه‌های غربت امام زمان(ع) را در همه ساحت‌های نظری و عملی و زیست فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شیعیان برطرف سازند تا مردم فقط امام زمان(ع) خود را در چراغانی و پخش نقل و نبات و شادباشی‌های جشن نیمه شعبان آن هم فقط سالی یک شب و یک روز سراغ نگیرند، بلکه فرهنگ مهدوی و آرمان‌های بلند آن، مثل عدالت مهدوی، عقلانیت مهدوی، و اخلاق و ادب و سلوک مهدوی در عمق کالبد حیات فردی و اجتماعی و همه ساحت‌های نظری و عملی زندگی شیعیان، ظهور و نمود عینی داشته باشد. ایشان باید امام زمان(ع) را نه به عنوان شخصیتی که بر روی بام جهان و بر شانه‌های تاریخ ایستاده است که دست ما گناهکاران برای همیشه از دامان او کوتاه است، بلکه به عنوان باب و دروازه رحمت و معرفت الهی به مردم معرفی نمایند که هر کس باید از این باب و این در ورودی به درگاه الهی وارد شود. امام(ع) همان حقیقت همیشه زنده‌ای است که جمال حق در سیمای ملکوتی صاحب‌الزمانی او متجلّی است و لذا طالب دیدارش، طالب وجه‌الله و بقیهالله است، چنانکه در زیارت آل‌یاسین منسوب به حضرتش می‌خوانیم:
سلام بر تو ای دعوتگر خلق به خدا، ای فراخوان بشریت به سوی خداوند و ای مظهر همه آیات الهی،
سلام بر تو ای ورودی درگاه خدا که هر کس بخواهد به محضر خدا برود،   از طریق او باید برود؛ ای حاکم و حافظ دین خدا، و سلام بر تو ای نماینده و بازوی خدا در سرزمین و یاریگر حق و حقیقت.
بنابر این بر خواصّ شیعه است که با تلاش‌های عالمانه و عاشقانه خود، زمینه‌های جهل و نادانی در بین شیعیان نسبت به حقیقت آرمان‌های متعالی امام(ع) و اهداف الهی نهضت جهانی آن حضرت را برطرف سازند تا انشاءالله زمینه‌های غربت و ناخشنودی امام زمان(ع) از ناحیه کج فهمی‌ها و کج اندیشی‌های دوستان و شیعیانشان برطرف گردد. زیرا تا زمانی که شیعیان، ارزش حقیقی امام خود را نشناسند، چگونه می‌توانند به تکالیف خود نسبت به آن حضرت درست عمل نموده و خود را برای ظهور آن حضرت آماده کنند؟ شاید یکی از وجوه تشبیه غیبت حضرت مهدی(ع) به غیبت حضرت یوسف(ع) در روایات، این موضوع باشد که قرآن نقل می‌کند زمانی که حضرت یعقوب(ع)، بوی پیراهن یوسف(ع) را شنید؛ فرمود:
انّی لأجد ریح یوسف لو لا أن تفنّدون.۱۱
اگر سفیه تصور نمی‌کنید، من بوی یوسف را می‌شنوم!
این کلام حضرت یعقوب(ع) به خوبی نشان می‌دهد که سفیهان نمی‌توانند بوی یوسف زهرا(ع) را بشنوند. در اکثر کتب معتبر روایی شیعه، مثل بحارالانوار، کمال‌الدین شیخ صدوق و احتجاج شیخ طبرسی نقل گردیده است که حضرت مهدی(عج) می‌فرمایند:
نادانان و کم‌خردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکم‌تر است، ما را می‌آزارند.۱۲
«یعنی این احمق‌هایی که متأسفانه گاهی بین طرفداران و شیعیان ما یافت می‌شود، شکنجه‌گران ما هستند، ما را اذیّت می‌کنند و استحکام دین این جاهلان قشری به‌اندازه بال پشه است یعنی عقل کوچک اینان، ظرفیت پیام بزرگ ما را ندارد. آنان گمان می‌کنند که ما را دوست می‌دارند، اما راه دیگری می‌روند و حواسشان نیست، عقل کوچک آنان که چند انگشتانه بیشتر ظرفیت ندارد، کجا ظرفیت پیام ما را خواهد داشت؟ معنی این روایت می‌دانید چیست؟ این است که حضرت مهدی(ع) می‌گویند که ما برای قیام جهانی، روی شعور انسانی حساب کرده‌ایم، روی عقل بشر و عقل اصحاب خود حساب کرده‌ایم و جریان‌های کم شعور و سطحی حتّی اگر دوست باشند، کار دشمن ما را با ما می‌کنند و ما را عذاب می‌دهند و بر سر راه سنگ می‌اندازند، لذا من روی بال پشه حساب می‌کنم، امّا روی ایمان آدم‌های احمق حساب نمی‌کنم.۱۳
 

۶. تبلیغات ضدّ مهدوی دشمنان امام(ع)
آخرین وجهی که برای غربت یا ناخشنودی امام زمان(ع) می‌توان برشمرد، تبلیغات ضدّ مهدوی توسّط دشمنان اسلام است. این دشمنی امر جدید و بی‌سابقه‌ای نیست و در طول ۱۱ قرنی که از غیبت کبرای امام(ع) می‌گذرد همواره وجود داشته، چه به صورت جعل حدیث در زمان حکومت‌های جابر اموی و عباسی و چه در عصر ما که فرقه‌های وابسته به استعمار مثل وهابیّت و بهائیت با اتکا به ابزار رسانه‌ای و تکنولوژی برتر ماهواره‌ای و اینترنتی، اقدام به پخش وسیع اکاذیب و تولید و تکثیر محصولات فرهنگی با سوژه ضدّ مهدوی نموده و همچنین شاهد راه‌اندازی صدها سایت و پایگاه اینترنتی از سوی مسیحیان توراتی یا تلمودی (مسیحیان صهیونیست) و فعالیت‌های شدید تبلیغی گروه‌های تبشیری و ایوانجلیست در قلب مناطق اسلامی و به خصوص خاورمیانه هستیم. بدون تردید مقابله با این هجوم گسترده اسرائیلی و آمریکائی و مزدوران بنی‌اسرائیل به گنجینه مهدویّت، تلاش وافر و مددکاری خواص یعنی متفکران و اندیشمندان جهان اسلام، و به خصوص شیعیان را در معرفی درست و شایسته فرهنگ والای مهدویت و آرمان‌های امام عصر(ع) با بهره‌گیری کامل از ابزار، تکنولوژی و فن‌آوری مدرن امروز می‌طلبد. هر چند کفار و مشرکان هر اندازه هم توطئه و دسیسه نمایند، سودی نخواهد داشت. به فرموده قرآن کریم:
کافران می‌خواهند نور خدا را به گفتار باطل و طعن مسخره با دهان‌هایشان خاموش کنند و البته خدا نور خود را کامل خواهد کرد، هر چند کافران خوش ندارند.
از مجموع مطالبی که در خصوص غربت حضرت بقیه‌الله اعظم(عج) برشمردیم، روشن می‌شود که ریشه اصلی غربت امام(ع) غالباً به عدم شناخت راستین شیعیان از آن حضرت بر می‌گردد. لذا برای رفع عوامل غربت امام زمان(ع)، بیش از هر امری به تحصیل معرفت صحیح و درست و به تعبیر خود ایشان در توقیع شریفی که به شیخ مفید ـ اعلی‌الله مقامه ـ فرمودند به «شناختی راستین و صادقانه» از امام(ع) نیازمند هستیم. زیرا تا این شناخت تحصیل نگردد، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم امام(ع) ما را به عنوان شیعه خود بپذیرد و چگونه بدون شناختی راستین، می‌توانیم به عهدی که در قرآن کریم از ما خواسته شده وفا کنیم؟ همچنان‌که امام صادق(ع) می‌فرماید:
ما عهد خدا هستیم، پس هر کس به عهد ما وفا کند، عهد خداوند را وفا کرده است.۱۴
مگر در زیارت منسوب به خود امام زمان(ع) نمی‌خوانیم:
السلام علیک یا میثاق الله الذّی أخذه و وکّده؛
سلام بر تو ای پیمان خدا که آن را ستانده و محکم گردانیده است.۱۵
بنابراین ما نیازمند معرفت درست به پیمان الهی هستیم، همان پیمانی که در روز غدیر، پیامبر اکرم(ص) از همه مسلمانان خواست که تا روز قیامت به این پیمان و تعهد الهی وفادار باشند. در مرحله بعد از معرفت، نیازمند اطاعت و محبت کامل به ولایت آن امام بزرگوار هستیم، زیرا محبت زائیده معرفت است و اطاعت زائیده محبت. البته باید دانست که این معرفت، زمینه ولایت مداری هر فرد شیعه است و همچنین باید بدانیم که محبت و معرفت امام(ع)، شرط تهذیب و قبولی اعمال، و لازمه برخورداری از هدایت و مغفرت الهی، شرط قبولی بندگی و بهترین راه تقرب به خداوند است. در زیارت امام زمان(ع) خطاب به آن حضرت می‌گوییم:
السلام علیک یا باب‌الله الذی لا یؤتی الاّ منه، السلام علیک یا سبیل‌الله الذّی من سلک غیره هلک.
سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر از آن راه رود، هلاک گردد.
و امام(ع)، صاحب ولایت مطلقه الهیّه است و همان وجه‌الله باقی است که همه موجودات چه با نگاه تکوینی و چه با نگاه تشریعی باید از طریق او به حق متوجه شوند. همان‌طوری که در دعای شریف ندبه می‌خوانیم:
کجاست آن وجه الهی که همه اولیا به سوی او باید توجه کنند؟
معرفت امام عصر(ع)، عین معرفت حق و اطاعت امام(ع)، عین اطاعت حق است و امام(ع) اگرچه به حسب ظاهر، در دسترس نیست، اما ولایت باطنی امام و هدایت به امر ایشان طبق آیه کریمه:  «و جعلناهم أئمّهً یهدون بأمرنا»16 در عصر غیبت موجب دستگیری از دوستان و شیعیانشان می‌گردد.
پس همه اعمال صالح ما با هدایت امام(ع) از ما صادر می‌گردد. به همین دلیل است که در سلام‌های وارده بر ایشان می‌گوییم:
سلام بر تو ای شریک اعمال.
لذا امام(ع) شریک در همه اعمال خوب ماست. طبق آنچه که از مجموعه آیات، روایات و زیارات واصله از معصومین(ع) به دست می‌آید، همه هستی در نعمت‌های مادی و معنوی، بر سر سفره ولایت حضرت مهدی(ع) نشسته‌اند.
در زیارت جامعه خطاب به امامان(ع) عرض می‌کنیم: «والسّاده الولاه» یعنی شما سروران و سرپرستان خلقید.
اینها گوشه‌ای از اقیانوس بیکران حقّ حضرت ولیّ‌الله الاعظم(عج) بر ماست. اینک ما در قبال این همه احسان و تفضّل چه وظیفه‌ای داریم؟! آیا نباید بر قانون «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان»17
 جامه عمل بپوشانیم؟ پس می‌توان گفت اهمّ وظایف ما نسبت به حضرت عبارتند از:
اول، به یادش باشیم.
دوم، از سیره آن حضرت تبعیت کنیم.
سوم، برای فرج و سلامتی‌اش دعا کنیم و صدقه بدهیم.
چهارم، با تمام وجود خدمت‌گزار آن‌حضرت باشیم. وقتی از حضرت صادق(ع) پرسیدند:
«هل ولد القائم؟ آیا قائم(عج) متولّد شده‌اند؟» ایشان در پاسخ فرمودند:
 خیر و اگر او ـ حضرت مهدی(ع) ـ را درک می‌کردم تمام عمر به او خدمت می‌کردم. ۱۸
مؤلف کتاب گرانقدر مکیال المکارم، پس از نقل این حدیث شریف می‌فرماید:
«ای دوستدار عاقل در این کلام بیندیش، آیا در آن مبالغه یا چیزی بر خلاف واقع می‌پنداری؟ هرگز چنین نیست، بلکه این کلام عین حقیقت است و نکات دقیقی را روشن می‌کند. یکی از نکات آن، فضیلت و شرافت امام قائم(عج) است و نکته دیگر اشاره به اینکه خدمت کردن به ایشان، بالاترین عبادت‌ها و مقرّب‌ترین طاعت‌هاست. زیرا امام صادق(ع) که عمر شریفشان ـ چه شب و چه روز ـ را فقط در انجام انواع طاعات و عبادت‌ها گذرانده‌اند، فرموده‌اند که اگر حضرت قائم(عج) را درک می‌نمودند، همه عمر خود را در خدمت به ایشان سپری می‌کردند. از این کلام روشن می‌شود که تلاش در مسیر خدمت‌گزاری به حضرت قائم(عج) با فضیلت‌ترین عبادت و شریف‌ترین عملی است که وسیله قرب انسان به درگاه الهی می‌شود».19

ماهنامه موعود شماره ۸۵

پی‌نوشت‌ها:


۱. سوره رعد(۱۳)، آیات ۲۰ ـ ۱۹.
۲. سوره رعد(۱۳)، آیه ۲۵.
۳. سوره بقره(۲)، آیه ۴۰
۴. تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی، ج ۱، ص ۵۸.
۵. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۲۱، ح ۳.
۶. سوره حجرات(۴۹)، آیه ۱۳.
۷. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷ و علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳ ص ۱۷۵.
۸. میرزای نوری، نجم‌الثاقب، ص ۷۲۰ و ۷۲۱.
۹. زندگانی و شخصیت شیخ مرتضی انصاری، ص ۷۴.
۱۰. رحیم‌پور ازغدی، حسن، ده انقلاب در یک انقلاب، ص ۱۶ ـ ۱۳.
۱۱. سوره یوسف(۱۲)، آیه ۹۴.
۱۲. طبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۷۴ و ۴۷۳.
۱۳. رحیم‌پور ازغذی، همان، ص ۷۴ و ۷۳.
۱۴. کلینی، همان، ج ۱، ص ۲۲۱، ح ۳
۱۵.طبرسی، همان، ج ۲، ص ۳۱۶.
۱۶. سوره انبیاء(۲۱)، آیه ۷۳.
۱۷. سوره رحمن(۵۵)، آیه ۶۰.
۱۸. مجلسی، همان ج ۵۱، ص ۱۴۸.
۱۹. موسوی اصفهانی، مکیال‌المکارم، ج ۲، ص ۲۲۲ تا ۲۲۱

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *