اعلام جنگ در دولت حسنی(ع)

a654f6b062bf4b49112948765adc2e49 - اعلام جنگ در دولت حسنی(ع)

آدمها در مقابله کردن با مورچه هایی که به خانه شان هجوم آورده‌اند، دو دسته می‌شوند: آنهایی که دلشان به حال زار آنها می سوزد و با چشم پوشی کردن از لکّه های سیاه بزرگ تجمّع آنها، فقط زباله هایی که باعث جمع شدن آنها شده است را برمی دارند و صبر می‌کنند تا مورچه ها بروند و دسته ی دوم آنهایی هستند که وقتی دو مورچه را با همدیگر پیدا می‌کنند، از ترس آنکه آن دو تا، باقی کلونی را خبر کنند، همانجا در نطفه خفه شان می سازند!!

امّا غالب آدمها در برابر کسی که به وطنشان حمله ور شده است، نظر ثابتی دارند: دفاع کنند و نگذارند یک وجب از خاک سرزمینشان ظالمانه تسخیر شود. همین موضوع سبب ساز جنگها در طول تاریخ بوده و هست. ماجرای جنگی که بین امام حسن(علیه السلام) و معاویه واقع شد نیز از همین دست بود. با این تفاوت که آنچه مورد حمله واقع شده بود، نه سرزمین، که حقّی بود که خداوند تنها به اهل بیت(علیهم السلام) بخشیده بود: خلافت!
امّا ماجرای جنگ امام حسن(ع) با معاویه از کجا شروع شد؟ با ما همراه شوید.

نامه ی تهدید آمیز امام حسن(ع) به معاویه
میان امام حسن(ع) و معاویه نامه های بسیاری ردّ و بدل شد که در آن امام حسن(ع) به حقّ خودشان در خلافت اشاره داشتند و معاویه نیز به قول خودمان سعی در پیچاندن حضرت داشتند! جوری که نه بشود اسمش را مقابله گذاشت و نه پاسخ صریح.

در حالی که این نامه ها ردّ و بدل میشد، چندین بار نیروهای مخفی معاویه امام و شیعیان ایشان را ترور کردند؛ برخی موفّق و برخی ناموفّق بود. در این میان معاویه کم کم به فکر جمع کردن سپاه افتاد و این نکته از چشم تیزبین امام حسن(ع) دور نماند.

امام حسن مجتبی(ع) که در افق دید خود، کودتایی از سوی معاویه پیش بینی می‌کردند، در آخرین نامه ی خود، به وضوح معاویه را تهدید به جنگ کردند و پس از حمد و ستایش خداوند و درود بر حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«…ما آن روز از اینکه کسانى حق ما را غصب کرده و به حکومتى که از خاندان ماست، دست ‌اندازى نمودند، بسى در شگفت بودیم؛ ولى چون آنها مردمى با فضیلت و داراى سابقه در اسلام بودند، از منازعه با آنان چشم پوشیدیم. مبادا که منافقان و دشمنان به این وسیله رخنه اى در دین وارد کنند یا راهى بر اخلالگرى و فساد در آن بیابند.

ولى امروز جاى آن است که همه کس از دست ‌اندازى تو بدین منصب و مسند در شگفت فرو روند! چه، تو به هیچ بابت شایسته ‌ى این منصب نیستى؛ نه به داشتن فضیلتى اسلامى و نه به گذاردن اثرى نیک و پسندیده.

و بالاتر آنکه تو زاده ‌ى یکى از گروه های دشمن و فرزند دشمن ترین افراد قریش با رسول خدا و قرآن، هستی. خداوند شرّ تو را کفایت خواهد کرد و به زودی بر او وارد خواهى شد و خواهى دید که عاقبت از کیست! […] مسلمانان زمام امر را به من سپردند.[…] چیزى که مرا بر نامه نوشتن به تو وادار ساخت این بود که خواستم در برابر خداى-عزّ و جلّ-در کار تو معذور باشم و تو اگر گفته ‌ى مرا به کار بندى، خودت بهره‌ اى بزرگ خواهى برد و مسلمانان نیز به صلاح و مصلحت خواهند رسید.
پس پیگیرى از راه باطل را فروگذار و همچون دیگر مردم به بیعت من درآ. چه، تو خود میدانى که من به کار خلافت از تو شایسته ‌ترم. از خدا بپرهیز و طغیان و سرکشى را فروگذار و خون مسلمانان را مریز.
[…] و اگر به گمراهى و ستیزه ‌گرى، تن در دهى، مسلمانان را به سر وقت تو خواهم آورد و تو را به محاکمه خواهم کشید تا خدا میان ما حکم کند و او بهترین حکم کنندگان است.»(۱)
معاویه در پاسخ نامه ی امام به سالخورده تر بودن خودش اشاره کرد! آن همه فضیلت امام در برابر ریش سفیدی معاویه؟! به هر حال او در نامه اش گستاخانه نوشت:
«بپرهیز از آنکه مرگ تو به دست مردم پست و فرومایه باشد؛ و نومید باش از اینکه بتوانى در ما ترس و رخنه ای پدید آورى؛ وانگهى، پس از من خلافت از آن تو است؛ چرا که تو از همه کس بدان سزاوارترى!»(۲) و آخرین پاسخى که به فرستادگان امام حسن(ع) داد نیز این بود:
«برگردید! میان ما و شما به جز شمشیر نیست.»(۳)

عواملی که سبب ساز تسریع جنگ شد
معاویه (علیه اللعنه)، با بررسی اوضاع مردم کوفه و حکومت امام حسن(ع)، به خاطر چند عامل، اصرار داشت که هرچه زودتر جنگ راه بیفتد و پیروزی خود را در جنگ پیش رو قطعی می دید. این عوامل عبارت بودند از:
۱. سرداران سپاه امام حسن(ع) با پول کلانی که از معاویه گرفته بودند، پنهانی مقاصد او را دنبال می‌کردند. بنابراین هر چند امام حسن(ع) سپاهی در کوفه داشتند؛ امّا سپاهشان، مملوّ از خیانتکاران و مزدوران بود.
۲. شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، اوضاع عراق را به هم ریخته بود و عدّه ی بسیاری از مردم، بی آنکه به امام حسن(ع) اعتماد داشته باشند، در اندوه خود فرو رفته بودند و در واقع، منفعل شده بودند.
۳. معاویه توسط جاسوسانش با خبر شده بود که در عراق، خوارج میان مردم تفرقه ایجاد می‌کنند. خوارج که به هیچ وجه زیر بار اطاعت از امام حسن(ع) نمی رفتند، با مغشوش شدن اوضاع عراق، شروع به رواج شبهه در میان مردم کردند و یاران امام را از اطراف ایشان پراکنده می ساختند.
۴. معاویه می دانست که سپاهیان امام حسن(ع)، گوش به فرمان او(ع) نخواهند بود؛ او قبایل و سران آنها را می‌شناخت و با شناخت آنها نقشه های شومی‌برای پراکندن سپاه امام در سر داشت.
معاویه با در نظر گرفتن این چهار عامل، اعلام جنگ کرد. او می دانست که اگر عراقیان متّحد شوند، هرگز توان شکست آنها را نخواهد داشت؛ بنابراین از آب گل آلود اوضاع پریشان عراق ماهی گرفت و جنگ آغاز شد.

در قسمت بعدی، از بدنه سپاه امام حسن(ع) و معاویه سخن خواهیم گفت؛ ان شاء الله.

پی نوشت:
۱. ابن ابى الحدید، «شرح نهج البلاغه»، ج ۴ ص ۱۲؛ به نقل از آل یاسین، «صلح امام حسن علیه السلام»، ترجمه خامنه‎ای، علی (رهبر جمهوری اسلامی ایران)، تهران، آسیا، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۷.
۲. شرح نهج البلاغه، ج ۴ ص ۱۳ و ۱۰؛ به نقل از همان کتاب، صص ۱۲۴-۱۲۵.
۳. همان.
۴. برگرفته از قرشی، باقر شریف، «زندگانی حسن بن علی(ع)»، تهران، بعثت، ۱۳۵۲، ج ۲، ص۹۵.

پ.میعاد

Check Also

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *