روزى زنى با روسرى از خانه بیرون مىآید، یکى از این پاسبانها او را تعقیب مىکند، آن زن هر چه او را قسم مىدهد و حضرت ابوالفضل علیهالسلام را شفیع قرار مىدهد در او اثر نمىبخشد.
قبر وسط آب
آیهالله حاج سید عباس کاشانى حائرى نقل مىکرد: «روزى در خانه آیهالله العظمى حکیم(۱) بودم که کلیددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل علیهالسلام تلفن کرد و گفت: سرداب مقدس ابوالفضل علیهالسلام را آب گرفته و بیم آن مىرود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و منارهها نیز آسیب کلى وارد شود، شما کارى بکنید.
آیهالله حکیم فرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد. آنگاه گروهى از علماى نجف از جمله اینجانب به همراه ایشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام رفتیم، آن مرجع بزرگ براى بازدید به طرف سرداب مقدس رفت و ما نیز از پى او آمدیم، اما همین که چند پله پایین رفتند، دیدم نشستند و با صداى بسیار بلند که تا آن روز ندیده بودم، شروع به گریه کردند. همه شگفتزده و هراسان شدیم که چه شده است؟ من گردن کشیدم دیدم شگفتا منظره عجیبى است که مرا هم گریان ساخت.
قبر شریف حضرت ابوالفضل علیهالسلام در میان آب مثل جایى که از هر سو به وسیله دیوار بتنى بسیار محکم حفاظت شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمىگرفت. درست همانند قبر سالارش حسین علیهالسلام که متوکل عباسى بر آن آب بست اما آب به سوى قبر پیشروى نکرد. (۲)
مکافات عمل
در زمان حاج سید عبدالکریم حائرى و ماجراى کشف حجاب از سوى رضاخان، دو تا پاسبان بودند که خیلى اذیت مىکردند.
روزى زنى با روسرى از خانه بیرون مىآید، یکى از این پاسبانها او را تعقیب مىکند، آن زن هر چه او را قسم مىدهد و حضرت ابوالفضل علیهالسلام را شفیع قرار مىدهد در او اثر نمىبخشد. بلکه آن بىحیا توهین هم مىکند که اگر ابوالفضل کارى از او ساخته مىشد، نمىگذاشت دستهاى او …
همان روز به حمام مىرود و دلش درد مىگیرد، معالجات اثر نمىکند و به هلاکت مىرسد.
غسال گفته بود: دیدم، مثل این که سیلى به صورتش خورده شده باشد صورتش سیاه شده بود. (۳)
پنجه برنجى
شخصى تعریف مىکرد که: در سال ۱۳۷۵ براى خرید دستگاه چاپ سه بار به مسکو سفر کردم. در سفر سوم در مسکو یک مشکل ادارى برایم پیش آمد، پیش رئیس اداره رفتم. وقتى وارد اطاق شدم، چشمم به
چیز عجیبى افتاد. روى میز رئیس یک پنجه برنجى قرار داشت که روى آن نوشته شده بود «علمدار ابوالفضل». ابتدا حدس زدم آن را به عنوان یک چیز زینتى روى میزش گذاشته، ولى بعد از آن سؤال کردم، جواب داد: «من شیعه هستم و کرامتهاى بسیارى از آن حضرت دیدهام، این پنجه را به خاطر همین امر همراهم دارم، جانم به فدایش باد.» وقتى از حال من و تشیع و علاقهام به حضرت ابوالفضل علیهالسلام، اطلاع پیدا کرد، احترام فوقالعادهاى به من گذاشت و همه مشکلات مرا حل کرد. (۴)
ماهنامه موعود جوان، شماره ۱۵
پىنوشتها:
۱. از مراجع تقلید در نجف اشرف.
۲. کرامات الصالحین، ص 286، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل علیهالسلام)، على میرخلفزاده، ص92.
۳. حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ص447، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل علیهالسلام)، على میرخلفزاده، ص220
۴. نماز شام غریبان، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل علیهالسلام)، على میرخلفزاده، ص235.