اما بعد!

 
در چشم بر هم زدنی، درست در همان ایام که بسیاری از ما شهر را امن و دنیا را به کام می‌پنداشتند؛ درست در همان ایام که بسیاری از ما تکلیف خود را به انجام رسانده می‌دانستند و لشکریانِ خصم را منهزم؛
درست در همان ایام، که جنگ و جبهه و میدان‌داری را در نبرد رویارو و میدان سیاست و سیاستمداری می‌پنداشتند؛
بادی گزنده و مسموم وزیدن گرفت. آرام پیش آمد، از هر دروازه و سیم‌خارداری گذشت، بی‌آنکه کسی را در برابر خویش ببیند.
از میان سنگرها، کارخانه‌ها و ساختمان‌ها گذشت، بی‌آنکه کسی حضورش را احساس کند.
بی‌صدا آمد امّا از منفذ گوش‌ها، ذهن‌ها و اندیشه‌ها گذشت و سم مهلک خود را در رگ و پی قوی‌ترین و سالم‌ترین نسلی که آنان را مصون از هر گزندی می‌شناختیم، تزریق کرد.
در چشم بر هم زدنی جماعت بی‌شماری مسموم شدند، آلوده تردید، شبهه و سؤال‌های بی‌پاسخ.
باد مسموم بن‌مایه و پایه‌های باورها، ایمان و اعتقادات را نشانه رفته بود.

  •  باد مسموم بر مرکب غفلت ما سوار بود! غفلت از مصونیت بخشی، بستن درزها و رخنه‌ها؛
  •  غفلت از آمادگی برای پاسخ‌گویی و پیراستن شبهه‌ها؛
  •  غفلت از ضروت بیداری، به روز بودن و مترصد بودن در سنگرهای فرهنگی؛
  •  غفلت از نابکارانِ آراسته پیراهن، نشسته بر مصدر امور فرهنگی سازمان‌ها، نهادها، وزارتخانه‌ها،
  •  غفلت از دیگرگونی و تحوّل زمان، دوره و نسلی که می‌پرسد، می‌طلبد، می‌کاود و ما را به چالش می‌خواند؛
  •  غفلت از جنود ابلیس و خصم زخمی؛
  •  غفلت از لغزشگاه مال، دارایی و مقام که وقتی یورش می‌آورد، عارف و عامّی را در خود می‌پیچد. همه را به خود مشغول می‌دارد، غرقه می‌کند و از کارایی می‌اندازد.

در چشم بر هم زدنی جبهه‌ای به مراتب بزرگ‌تر از همه میدان‌های تجربه شده فراروی ما گشوده شد و در این احوال:
۱. جماعتی چون کبک، سر در برف، خود را در امان پنداشتند؛
۲. جماعتی فرافکنی را راه خلاصی دانستند و در هر فرصت لعنت و دشنام به خصم نثار کردند؛
۳. جماعتی با حور و قصور دلخوش داشته، دامن فراچیده و در حاشیه میدان نشستند؛
۴. جماعتی فرصت را غنیمت دانسته، برگزاری اجلاس و انتشار رنگین‌نامه‌ها و صدور بیانیه را چاره کار فرض کردند؛
۵. جماعتی درگیر با همه شیوه‌های کهنه، مضامین کهنه، ادبیات کهنه و صورت‌بندی فرسوده و نخ‌نما در هوای قرون ۷ و ۸ هجری روزگار گذراندند؛
۶. جماعتی متجدّدمآب، دین را عصری و خود را به تندباد عرفی‌گری سپردند؛
۷. برخی شوراها و سازمان‌های رسمی و متولیان امور فرهنگی نیز به جلسات هفتگی و ماهانه فرمایشی و برخیز و برپای رسمی و بی‌خاصیت مشغول و تدارک گزارش برای مقامات را تکلیف خویش شناختند؛
۸. جماعتی هم افشای تبه‌کاری و سیه‌روزی هر مدّعی و سؤال کننده را چاره کار.
در میان این غوغا، فراروی فرزندان ما، چاله‌ای به گشادی:
الف) صدها فرقه و دسته‌های مذهبی و شبه‌مذهبی که جان فرزندان سرزمین اسلامی ما را نشانه رفته بودند؛
ب) هزاران شبهه مذهبی و فرهنگی در موضوعات مختلف و با مضامین مختلف؛
ج) هزاران سؤال درباره همه عملکرد ما و مسئولیت‌هایمان؛
د) هزاران طلب و تمنّا برای درک حقایق و دسترسی سهل و روان به امور یقینی و اعتقادی،
دهان گشود.
نباید از یاد برد که، گذشت زمان، نه تنها باعث فراموشی این موارد و مرتفع شدن آنها نمی‌شود، بلکه باعث مزمن شدن، جای‌گیر شدن و مؤثر افتادن نیز می‌شود.
پیش از این نیز در این باره طرح مسئله شده بود. مطالعه همه بندهای پنج‌گانه مجالی دیگر می‌طلبد.
امّا درباره بند الف؛
برخی اطلاعات و آمار حاکی از آنست که طیّ دو سه دهه اخیر قریب به ۴۰۰۰ فرقه شبه‌مذهبی و شبه‌عرفانی در جهان به‌وجود آمده، برخی امواج و سرریز آنها به سرزمین اسلامی ما نیز رسیده و هر یک جماعتی از جوانان و سایرین از میان مردم را به گرد خود آورده است.
صرف‌نظر از دست ابلیس و جنود انسانی او در جهان که حسب ترس از رشد و گسترش ادیان حقیقی در طراحی و نشر این فرقه‌ها نقش اصلی را ایفا کرده‌اند؛ تقاضا و طلب نسل حاضر، حسب شرایط تاریخی ویژه‌ای که پیش‌آمد کرده، زمینه و بستر طرّاحی و تولید این فرقه‌ها را در خود داشته است. در واقع، فرقه‌ها، پاسخ مجازی و مزورانه به «طلب حقیقی و صمیمانه» داده‌اند. به‌همین جهت است که صرف مقابله با روش‌های حذفی و سلبی نمی‌تواند باعث عقب‌نشینی فرقه‌ها، کنترل آنها یا حذفشان از دایره مناسبات فرهنگی نسل حاضر شود.
در این باره نکاتی چند قابل توجه است:

  •  نکته اول، جوانی صمیمی می‌گفت: در حالی که در بازار کتاب، امکان دستیابی به چند عنوان کتاب عرفانی اسلامی و شیعی با زبان ساده و جوان‌پسند وجود ندارد، تدارک یک وانت بار هم برای حمل و نقل بیش از چهار هزار عنوان کتاب با موضوع و محتوای عرفان وارداتی کفایت نمی‌کند؛
  •  نکته دوم و قابل توجه ادبیات روان و ساده جاری در این آثار است که مضامین و مفاهیم را به رشته کلمات کشیده‌اند. به صرافت طبع می‌توان دست شیطان و القائات او را در جعل مضامین مندرج در این آثار ملاحظه کرد؛

این ادبیات، برخلاف ادبیات مرسوم و جاری در میان عموم اندیشمندان، محققان، مترجمان مسلمان مضامین پیچیده را ساده می‌نمایند، با مخاطب رابطه برقرار می‌کنند، او را جذب و مفاهیم و مضامین را مقبول طبعش جلوه‌گر می‌سازند.

  •  نکته سوم، بیان سیستماتیک و منظم مضامین و مفاهیم بسیاری از این آثار است. معمولاً اذهان منظم و آموخته شده با سیستم‌ها، اصول، فروع و ربط شاخه‌ها و شعبه‌ها را با اصول و نتایج به راحتی بیان می‌کنند، متکی به منطقی آن را جدی و قابل تأمل جلوه می‌دهند و مخاطب را اقناع می‌سازند. عموم دانش‌آموختگان نظام جدید مدرسی ـ حسب آموزه‌های علوم جدید که متّکی به دریافت‌های کمّی از عالم‌اند و تحت تأثیر منطق ریاضی، تکنیک و تکنولوژی عصر جدیداند ـ با نگاه سیستماتیک، مطالعه سیستماتیک و شنیدن به همان سبک خو کرده‌اند. دیگر نمی‌توان با مجمل‌گویی، پراکندگی، بی‌استناد و مستندات گویی آنان را راضی نگه داشت.

برخی متأسفانه در هنگام گفت‌وگو با جوانان و در مجالس سخنرانی، بی‌هیچ آمادگی قبلی، هیچ طرح و نقشه پیش‌بینی شده و تنها به صورت شانسی و اتفاقی به مبحثی وارد و به همان صورت از آن خارج می‌شوند. اینان به خود، به مخاطبان، به موضوع و مبحث مطرح شده، ظلم روا می‌دارند و میدان را برای حضور اغیار فراهم می‌کنند؛

  •  نکته چهارم بیان کاربردی و عملیاتی مباحثی است که برخی از مدعیان حلقه‌های عرفانی مطرح می‌کنند. در واقع اینان، با خروج از اجمال و بیان کلی موضوعات و مضامین، به دریافت‌های مجعول خود وجهه‌ای می‌بخشند که شنونده می‌تواند آن‌همه را به میدان عمل کشیده، به تجربه‌اش بنشیند. عموم حلقه‌های عرفانی و نسخه‌های پیچیده شده توسط مدعیان عرفان و سیر و سلوک ـ به ویژه شاخه‌های هندی ـ از این مشخصه برخوردارند.

بی‌گمان، عجله و شتاب جوانان به اقتضای سن و سالشان و شتاب‌زدگی حاکم بر زندگی و تمدن جاری، مجال صبوری در پیچ و خم‌های سیر و سلوک به شیوه‌های اسلاف را نمی‌دهد و آنان این شیوه را برنمی‌تابند و به سادگی به سمت نسخه‌هایی می‌روند که به سرعت آنان را از ساحت مطالعات به ساحت دریافت نتایج و به‌کارگیری آنها در مناسبات فردی و اجتماعی بکشد.
نگارنده واقف به تمامی ویژگی‌های سیر و سلوک، معرفت نفس و مقتضیات ویژه آن هست. در اینجا تبیین همه آنچه که در مطالعه و بررسی جریانات فرقه‌ای و شبه عرفانی حاصل آمده، منظور است؛

  •  نکته پنجم بیان سهل و ساده مراتب و ربط آن مراتب و دریافت‌ها با حوادث جاری و اعمال و اقوال است. در واقع خروج از پیچیدگی‌ها، غوامض و دالان‌های تودرتو که بر حجم ابهامات می‌افزاید، بیان ساده و بسیط مراتب در هر یک از این دسته‌ها باعث شده تا جماعت زیادی به سوی فرقه‌ها متمایل شوند؛

  •  نکته ششم سهل‌گیری و تسامح در انجام اعمال و تکالیف است؛

نباید از یاد برد که جمعیت هدف این دسته‌ها و نحله‌ها «جوانان، اعم از دختران یا پسران»اند. این جمعیت به دلایل مختلف جسمی و روانی، به‌ویژه در عصر پرشتاب، شلوغ و به قول معروف زندگی ساندویچی تمایل به انجام سهل و ساده تکالیف دارد. ملاحظه این معنا در صدور نسخه‌ها و دستورالعمل‌های مذهبی و اخلاقی حائز اهمیت است؛ همان‌که عموم فرقه‌های شبه عرفانی بر روی آن تمرکز جدی دارند.

 و …

متأسفانه، فقدان امکان دسترسی سهل و ساده تشنه‌کامان و جویندگان، به صاحبان سخن و مربیان
راه رفته در میان علما و اربابان سیر وسلوک، کناره‌گیری عمومی آنها از حضور در میادین و مناسبات عمومی و اجتماعی، بیان اجمالی مباحث با ادبیات پیچیده و غامض، بالاخره فقدان تاب و تحمل شایسته برای شنیدن (و نه، گفتن مدام، نصیحت‌گویی و صدور امر و نهی) و از این‌همه مهم‌تر، فقدان نظام و سیستم آموزشی سهل و ساده، باعث شده تا بازار رطب و یابس‌بافی داغ و گرم و مجال شبهه‌افکنی‌هایشان فراهم باشد.
بی‌شک، بزرگان ما از جمع فرهیختگان اهل سیر و سلوک نیز معذوریت ویژه خود را دارند، امّا؛
۱. آیا این‌همه به معنی و منزله رها کردن جوانان در دام گسترده صدها و هزاران فرقه شبه مذهبی و شبه عرفانی است؟
۲. آیا ابهام‌زدایی، رفع شبهات، پاسخ‌گویی به سؤالات و دستگیری جوانان در عصر غیبت از عهده ما ساقط شده است؟
۳. آیا آن‌همه معارف و حقایق نهفته در سینه اولیا و مستور در میان آثار مکتوب برای پاسخ‌گویی در دستگیری کافی نیستند؟
۴. آیا در وقت احساس ضرورت نمی‌بایست حسب شرایط و مقتضیات در شیوه‌ها و روش‌ها تجدید نظر کرد و برای سد کردن رخنه‌ها وارد عمل شد؟
۵. آیا رهانیدن خود از مهلکه‌ها و تماشای افتادگان در غرقاب بلا، شرط مروّت است و امام عصر(ع) را خوش می‌آید؟
۶. آیا نمی‌توان پذیرفت که آمادگی گرایش به فرقه‌های شبه‌عرفانی از آمادگی جوانان برای شنیدن و به‌کار بستن مفاهیم حقیقی خبر می‌دهد؟ آنها جویای مراتب بالاتری هستند و این تشنگی و طلب آنها را مستعدّ غلطیدن در دام رهزنان می‌سازد.
آیا همین اندازه، فقط همین حدّ ما را مکلف نمی‌کند تا برای تغذیه و سیراب کردن طالبان و مستعدّان چاره‌ای بیندیشیم؟
بی‌گمان این وظیفه از عهده سازمان‌ها و نهادهایی که در حوزه فرهنگی عهده‌دار امور سخت‌افزاری‌اند ساخته نیست.
اینجانب به عنوان یک طلبه، یک دانشجو، یک مربی ساده در محیط‌های دانشگاهی و دانشجویی، یک روزنامه‌نگار که همه عمر خود را در حشر و نشر با عموم مردم و به‌ویژه جوانان سپری ساخته و با بسیاری از ابتلائات و دسیسه‌ها آشناست، حوزه‌های علمیه، علما، اربابان معرفت و سیر و سلوک، حتی مراجع معظم را مخاطب خویش ساخته، دست طلب و تقاضا به سویشان دراز می‌کند و امید دارد که پیش از سپری شدن فرصت‌ها در این‌باره‌اندیشیده و برایش چاره‌جویی شود. امید که توفیقات آسمانی و عنایات ویژه حضرت ولی‌عصر(ع) همراه و قرین با همه اقدامات و تقاضاهامان شود. إن‌شاءالله
سردبیر

ماهنامه موعود شماره  89

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *