در مجلس علویان

 
اوضاع سیاسی جامعه در شامگاه و بامداد ولادت حضرت مهدی(عج)
 
تاریخ حاکی از آن است که در زمان حیات  امام حسن عسکری(ع) سه نفر از پادشاهان سلسله عبّاسی بر تخت خلافت نشستند: معتز، مهتدی و معتمد. به دلیل قیام‌های خاندان علوی و دوستداران ایشان، طبیعتاً مناسبات میان بزرگ و رهبر خاندان علوی و این خلفا، بی نهایت سرد و پُر تنش بود. در این جوّ پُر تنش و آشفته، با وجود این مشکلات سیاسی، عناصر و مأموران حکومتی در کمین و در پی ضربه زدن و از بین بردن بزرگان این خاندان بودند و به همین علّت، این خلفا و حاکمان، شروع به آزار و اذیّت و گستاخی به حریم امام حسن عسکری(ع) و شیعیان و پیروان ایشان کردند؛ به تعقیب آنها پرداختند و بسیاری از آنها را به قتل رساندند و بسیاری دیگر را به زندان افکندند و برخی نیز از ترس، به کوه‌ها و درّه‌ها پناه بردند، امّا مزدوران حکومتی پیوسته در پی یافتن آنها بودند و دست از تعقیب آنها برنداشتند.
معتز عبّاسی با کمک ترک‌ها، برادرش را کشت و آنها زمانی که او مشغول بازی شطرنج بود، سر برادرش را پیش او بردند. در دوران وی، امام حسن عسکری(ع) مدّتی زندانی شد و بارها مورد حمله و تجسّس خانگی قرار گرفت و آن گونه که صالح بن وهب اعتراف کرده است، مسؤلیّت زندانبانی ایشان به یکی از شرورترین و بدکارترین مخلوقات خداوند سپرده شد.۱

معتز به این هم بسنده نکرد و بار دیگر ایشان را به زندان افکند و علی بن اوتامش را که بنا بر گفته شیخ مفید، با شیعیان دشمنی و کینه شدیدی می‌ورزید، زندانبان امام قرار داد.۲

چون معتز با زندانی کردن امام کاری از پیش نبرد و متوجّه شد زندانی کردن امام ثمر بخش نیست و او به این وسیله به نتایج مورد نظر خود نمی‌رسد و این برای رویارویی با دشمن سرسخت حکومت عبّاسی کافی نیست، تصمیم گرفت امام را به قتل برساند.

اربلی می‌گوید: زمانی که معتز به سعید حاجب دستور داد امام حسن عسکری(ع) را به کوفه ببرد، ابوهیثم نامه‌ای به امام نوشت و در آن گفت:

قربانت گردم. خبری به ما رسیده که ما را نگران و پریشان ساخته است. امام در پاسخ ایشان فرمود: سه روز دیگر برای شما فرجی می‌شود و در روز سوم معتز کشته شد.۳

ابن شهر آشوب می‌گوید:
معتز به سعید الحاجب مأموریّت داد امام(ع) را به کوفه ببرد و در بین راه سر ایشان را از تن جدا سازد.۴

مهتدی عبّاسی هم خطر بزرگی برای علوی‌ها بود و می‌گفت:
به خدا سوگند، شما را از صفحه روزگار محو می‌کنم و کسی از شما را بر زمین باقی نمی‌گذارم.۵

نتیجه این کینه و دشمنی عبّاسیان نسبت به علوی‌ها، کشته شدن ده‌ها نفر از آنها و به زندان افتادن بسیاری از آنان بود و حتّی خود امام(ع) هم از این بدرفتاری در امان نبود و ایشان هم زندانی شد. ابوهاشم گفته است:
همراه با ابی محمّد (امام عسکری(ع)) در زندان مهتدی بن واثق زندانی بودم.۶

معتمد به زندانی کردن امام و نگه‌داشتن ایشان در سیاهچال‌، بسنده نکرد، بلکه حتّی زمانی که امام(ع) در زندان و در آن سیاهچال‌ها بود به وسیله مزدوران خود از ایشان جاسوسی می‌کرد. به عنوان مثال، معتمد، امام(ع) را به زندانی که علی بن جرین مسئول و زندانبان آن بود، به همراه برادرش جعفر، زندانی کرد و از طریق علی بن جرین خبرهای امام را دریافت می‌کرد و علی بن جرین هم به جاسوسی در مورد کارهای امام(ع) می‌پرداخت. معتمد حتّی به این هم بسنده نکرد و امام را به زندانی روانه کرد که یحیی بن قتیبه زندانبان آن بود. ابن قتیبه نیز در زندان بسیار بر امام سخت‌گیری می‌کرد و ایشان را بسیار آزار و اذیّت می‌داد.۷

هم‌زمان با این حوادث، علوی‌ها تحت تعقیب قرار می‌گرفتند و بسیاری از آنها به زندان افکنده شدند و بسیاری از آنها در آن سیاهچال‌ها و زندان‌های تاریک کشته شدند. اصفهانی، از سیزده شخصیّت علوی نام برده که در زمان امام حسن عسکری(ع) در زندان کشته شدند. او همچنین لیست دیگری حاوی اسامی هفده نفر را در کتاب خود آورده است که به وسیله مزدوران حکومتی در بیرون از زندان کشته شدند.۸ علاوه بر این، حاکمان برای ایجاد رعب و وحشت میان مسلمانان، در زمان امام حسن عسکری(ع) بسیاری را گردن می‌زدند و معتمد دستور گردن زدن بسیاری از علوی‌ها مانند احمد بن عبدالله بن ابراهیم را صادر کرد. احمد بن محمّد از تبار خاندان پاک علوی بود و همان گونه که ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطّالبیین خود می‌گوید، مزدوران حکومتی سر او را از تن جدا کردند و در میان مسلمانان به نمایش گذاشتند.۸

پی‌نوشت:

* برگرفته از مصلح کل، سید نذیر الحسنی، ترجمه سید شاهپور حسینی، انتشارات موعود عصر (ع)
۱. کلینی، کافی، ج۱، ص ۵۷۸.
۲. شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.
۳. کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۱۲.
۴. ابن شهر، آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.
۵. کافی، ج ۱، ص ۵۷۶، باب ۱۲۴، ج ۱۶.
۶. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۳۴.
۷. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۲.
۸. همان منبع، ص ۵۳۶.

ماهنامه موعود شماره ۹۰

 

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *