رئیس جمهور سوریه در مصاحبه با خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مسائل بسیاری را درباره سیاست های غرب در قبال کشورش و نیز در رابطه با ایران تشریح کرد. به گزارش موعود، بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار شبکه خبر تاکید کرد: براساس تجربه و رفتارهای امریکا و متحدانش، به مقامات غربی، اعتمادی نداریم.
خبرنگارشبکه در این مصاحبه ابتدا با قدردانی از بشار اسد برای پذیرش این گفتگوی اختصاصی گفت: سوالات زیادی وجود دارد که تاکنون به آنها پاسخ داده نشده است که بخشی از انها را من در این گفتگو مطرح میکنم و امیدوارم که شما به طور صریح و شفاف به آنها پاسخ بدهید.
* آقای رئیس جمهور، حدود پنج سال است که سوریه درگیر جنگ با تروریستهاست، جنگی که خسارتهای زیادی بر مردم این کشور تحمیل کرده است؛ طبق آمارهای موجود بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار به تاسیسات زیرساختی سوریه خسارت وارد شده، حدود ۲۵۰ هزار کشته برجای گذاشته است و حدود ۶ تا ۷ میلیون از مردم سوریه آواره شدهاند که این امر ناشی از پافشاری دولتهای غربی برای براندازی حکومت سوریه بوده است اما اکنون میبینیم که در مواضع بین المللی در خصوص سوریه تغییراتی حاصل شده است، کشورهایی که خواستار براندازی حکومت سوریه بودند اخیرا اعلام کردهاند که حاضرند بپذیرند آقای بشار اسد همچنان در دولت انتقالی باقی بماند، این تغییر مواضع را ناشی از چه می دانید؟
رئیس جمهوری سوریه گفت: ابتدا به شما در دمشق خوشامد میگویم و خوشحال هستم که از طریق شبکه تان مردم ایران را مخاطب قرار بدهیم. در خصوص تحولاتی که در غرب میبینید، بخشی از آن مرتبط با اظهار نظراتشان در رسانه هاست و ما در سوریه نمی توانیم این اظهارات را چه در بعد منفی یا بعد مثبت به دلایل زیادی جدی بگیریم، فکر میکنم که برادران و مقامات ایرانی نیز با هم نظر هستند، به عبارتی ما اعتمادی نسبت به مقامات غربی نداریم.
البته در خصوص اظهارات اخیر آنان در ارتباط با مرحله انتقالی و یا مسائلی دیگری، من به طور صریح و شفاف اعلام میکنم هیچ مسئول خارجی نمی تواند درباره آینده سوریه، آینده نظام سیاسی و اینکه چه کسانی باید در نظام حاکم حضور داشته باشند، اظهار نظر کند، چرا که فقط مردم سوریه حق دارند که در ارتباط با این مسائل اظهار نظر کنند؛ بنابراین همه این اظهار نظرها برای ما بی ارزش است.
ولیکن قطعا مقامات غربی سردرگم و در هاله ای از ابهام بسر میبرند، همچنین آنان از نبود افقی روشن رنج میبرند، و از اینکه طرحهایشان به اهداف مورد نظر نرسیده، سرخورده هستند.
البته تنها هدفی که توانستند به آن جامه عمل پوشاندند، تخریب تاسیسات زیرساختی سوریه و ریختن خونهاست.
آنها تاوان سنگینی را متحمل شدند تا به زانو درآوردن سوریه را عملی کنند، هدفی که در راس اهدافشان قرارداشت، آنان درصدد برآمدهاند که سوریه را به کشوری وابسته و مزدور تبدیل کنند، کشوری که فقط مجری سیاستهای دولتهای خارجی باشد.
همچنین روند دروغ پردازی که در آغاز بحران در سوریه و به منظور توجیه مواضعشان شروع کردند، اینک برملا شده است، شهروندان به دروغ بودن ادعای دولتهایشان پی بردند، چون نمی توان برای همیشه به مردم دروغ گفت، امروز در سایه دسترسی آسان به اطلاعات از طریق اینترنت هر شهروندی در جهان می تواند به بخشی از واقعیت برسد و با انباشته شدن این واقعیتها مردم هم دریافتهاند که دولتهای شان به ویژه در ارتباط با آنچه در سوریه میگذرد، به آنها دروغ میگفتند.
از طرفی اینک آنها که از تروریسم حمایت میکردند، الان در حال پرداختن تاوان این مسئله هستند، تروریسم اکنون به آن کشورها منتقل شده و مهاجرت مردم از سوریه و سایر کشورهای منطقه به کشورهایشان یکی از مصادیق انتقال تروریسم به آن کشورهاست.
مجموعه این مسائل موجب شد تا شاهد تغییر مواضع آنها باشیم ولیکن من باردیگر تاکید میکنم به هیچوجه نمی توان به مواضع غربیها، چه در بعد مثبت و یا در بعد منفی اطمینان پیدا کرد.
* برخی کشورها همچون فرانسه در سالها ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ میلادی رابطه خوبی با شما داشتند، چرا به صف دشمنان پیوستند و و خواستار براندازی حکومت شما شدند؟
در آن زمان سارکوزی از طرف دولت جرج بوش ماموریت گرفت که با سوریه ارتباط برقرار کند، البته آنها اهداف متعددی را درنظر داشتند که تغییر خط مشی سیاسی سوریه یکی از مهمترین این اهداف بود.
همچنین آمریکائی ها ماموریت دیگری را به سارکوزی موکول کردند، در آن زمان آنان سرگرم بررسی نحوه تعامل گروه کشورهای ۵+۱ با پرونده هسته ای ایران بودند، به ویژه در زمینه مواد هسته ای یا مواد رادیواکتیو که در تاسیسات ایران غنی سازی میشد.
آنها از من درخواست کردند که مسئولان ایرانی را به پذیرفتن طرح انتقال این مواد به کشورهای غربی متقاعد سازم تا آن کشورها عملیات غنی سازی را انجام دهند و سپس این مواد به ایران بازگردانده شود؛ البته بدون هیچ ضمانتهائی و قطعا این طرح ناممکن بود؛ البته ما در سوریه این طرح را نپذیرفتیم و همچنین مقامات ایرانی این سخن را قبول نکردند.
وقتی که غرب نتوانست سیاستهای سوریه را تغییر دهد و البته باید مواضع حمایتی ما را از مقاومت و اصرار بر برخورداری از حقوق و استقلال در تصمیم گیری در مد نظر گرفت، در آن زمان تحولات ناشی از به اصطلاح بهار عربی را بهانه قرار داده و فرصتی برای ضربه زدن به کشورهائی شد که خط سیاسی آنها مورد پسند غربیها نبود.
از این جهت آن مرحله ای که شما در سوال تان به آن اشاره کردید؛ یک مرحله ظاهری بود، به عبارتی غرب به ظاهر به سوریه متمایل شده بود، اما در حقیقت مرحله ای پر از اعمال فشارها و باجگیری بود، آنها هیچ کمکی به سوریه نکردند، نه در بعد سیاسی و نه در بعد اقتصادی و نه در هیچ زمینه دیگری.
* بیانات شما در خصوص فرانسه بود، در ارتباط با سایر کشورها مانند انگلیس و آمریکا، مواضع آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
موضع کنونی آنها.
* منظورم این بود که فرانسه از باب روابط کشورتان با ایران وارد عمل شد، حالا انگلیس و آمریکا چه زمینه ای را برای برقراری ارتباط با شما انتخاب کردند؟
بله وقتی این کشورها را در مد نظر داریم، در واقع منظور این است که اینها یک گروه واحدی را تشکیل می دهند که نام کشورهای غربی گرفتند، کشورهای غربی یک سرکرده دارند و آن هم ایالات متحده امریکا است؛ همه کشورهای زیرمجموعه از آمریکائیها دستور میگیرند، امروز ملاحظه میکنید که اظهار نظرها در همه این کشور مشابه یکدیگر است. آنان سخن مشترکی را بیان میکنند و وقتی سوریه را مورد حمله قرار می دهند، در یک زمان و با مواضع مشترک مورد حمله قرار می دهند. از این جهت وقتی که آمریکا دستور شروع را به این کشورها صادر میکنند، همه در یک سمت حرکت میکنند، اما هرکس وظیفه خاصی را بر عهده میگیرد. در آن زمان به فرانسه ماموریت داده شد. چرا که از روابط تاریخی با سوریه برخوردار است و حتی از زمان استقلال روابط دو جانبه در حد خوبی بوده است؛ شهروندان سوری مقیم فرانسه تعداد قابل توجهی هستند و دو کشور از روابط اقتصادی و نظامی و البته سیاسی بهرمند هستند. از این جهت غرب، فرانسه را برای تحرک به سوی سوریه مناسب ارزیابی کرد اما به هرجهت همه مسئولین غربی از دولت آمریکا حرف شنوی دارند؛ این یک واقعیت است.
* آیا این امر بدین معناست که شما به طور مشخص می دانید که غربی ها در پی چه چیزی در سوریه هستند؟
درصدد تغییر نظام حاکم هستند، درصدد تضعیف نظام و تضعیف سوریه برآمدند، اینها درصدد ایجاد مجموعه کشورهای ضعیف هستند که فقط گرفتار مسائل روزمره خودشان باشند، گرفتار مشکلات و اختلافات داخلی باشند، و فرصتی برای توسعه و سازندگی یا حمایت از آرمانهای ملی و در راس آن حمایت از مسئله فلسطین پیدا نکنند و در عین حال آنان خواهان تضمین امنیت اسرائیل هستند؛ این اهداف همیشگی آنهاست، مسئله جدیدی نیست و فقط هر از گاهی ابراز تعامل با این کشور تغییر پیدا میکند.
* برخی از کشورها به نیابت از آمریکا، ارتباطات نزدیکی با تروریستها دارند و نوع نگاه آنها مانند ترکیه و عربستان سعودی با اقدامات تروریستهای خارجی در منطقه منطبق است، به نظر شما این حمایتها از تروریستهای منطقه و افراط گرائی چه اثرات منفی در امنیت منطقه و تمامیت ارضی کشورها خواهد داشت؟
البته الان تروریسم به شیوه های مختلفی در منطقه ما شکل گرفته است، اما در غالب تروریسم است که به نام تروریسم اسلامی معروف شده است، چرا که این تشکلها و یا گروه های تروریستی، اسلام را بهانه ای برای پیشبرد اقدمات خود قرار دادند و البته اینها هیچ ارتباطی با اسلام ندارند.
این گروه های فتنه طایفه ای را میان مولفه های جامعه های منطقه برمی انگیزند؛ به عبارتی بزرگترین ضرر، ضربه زدن و متلاشی کردند جوامع است، اما خوشبختانه مردم منطقه و به ویژه مسلمانان در برابر خطر فتنه طایفه ای هشیار شده و به اتحاد و انسجام گرایش پیدا کردهاند. اما با گذشت زمان و ادامه برانگیختن احساسات طایفه ای و ایجاد اختلافات میان مولفه های جامعه و تربیت نسل جوان با وجود این افکار نادرست، فراروی یک خطر بزرگی قرار خواهیم گرفت و یک زمانی باید به ناچار این واقعیت را (متلاشی شدن جامعه) پذیرفت، یعنی در برابر یک عمل انجام قرار خواهیم گرفت و در نتیجه درگیریهای و جنگ های داخلی و مسائلی از این قبیل در پیش خواهیم داشت؛ این یک مسئله بسیار خطرناکی است، این سخن مبالغه امیز نیست بلکه یک واقعیت است.
* اکنون بسیاری از کشورها در محافل بین المللی اعلام میکنند که تنها راه حل بحران در سوریه سیاسی است ولیکن عربستان سعودی همچنان خواستار برکناری شماست، چه پاسخی به آنها دارید؟
سخن از موضوع نظام سیاسی و یا مسئولین در این کشور یک مسئله داخلی است، اما اگرآنها از دمکراسی دم می زنند، آیا کشورهائی که نام بردید، از جمله عربستان سعودی می تواند الگوئی برای دمکراسی و حقوق بشر و یا مشارکت مردمی در تشکل نظام حاکم باشد؟ این کشور بدترین الگوست و در سطح جهان عقب افتاده ترین است، بنابراین نمی تواند در خصوص این مسائل در منطقه صحبت کند.
اما اردوغان، شکاف هائی را در داخل جامعه ترکیه ایجاد کرد، ترکیه برای سالهای طولانی یک کشور آرام و با ثباتی بود، اما با سخنان تجزیه طلبانه اش و سخنانش در مورد فتنه و تبعیض میان مولفه های جامعه، ترکیه را برهم زد، این شخص و همچنین داود اوغلو نمی توانند برای سایر کشورها و ملتها موعظه کنند، این یک واقعیت است.
* شما بارها اعلام کردید که برخی دولتهای خارجی مسبب اوضاع کنونی در سوریه هستند، شکی نیست که دخالتهای خارجی در بوجود امدن این بحران موثر بوده، اما به هرحال این جنگ و بحران در دوره ریاست جمهوری و مدیریت شما اتفاق افتاد، نقش شما در بوجود امدن این وضعیت چقدر بوده است؟
وقتی که دخالتهای خارجی وجود داشته باشد، این دخالتها نمی تواند اثرگذاری منفی زیادی داشته باشد، مگر اینکه در کشور یا در درون جامعه مشکلات و خللی وجود داشته باشد، ما از همان ابتدا اعلام کردیم که مسائل بسیاری در سوریه وجود دارد که نیازمند اصلاحات است و نقاط خللی (مشکلات) هم هست که ما به عنوان شهروندان سوری مسئولیت آنها را بر دوش میکشیم. البته دولت در این زمینه بیشترین مسئولیت را برعهده دارد و به همان اندازه که سطح مسئولیت بزرگتر باشد، مسئولیت بیشتری هم بر دوش میکشد؛ این به طور کلی است، ولیکن وقتی حقایق را مورد ارزیابی قرار می دهیم، نمی توان اهمیت عوامل خارجی را نادیده بگیریم.وقتی که آنها مبالغی را برای شرکت در تظاهرات با شعارهای مرتبط به قانون اساسی، قوانین واصلاحات هزینه میکردند.
ما هم از همان آغاز با اینگونه مسائل واکنش مثبتی از خود نشان دادیم، به رغم اینکه می دانستیم بخش بزرگی از این خواسته ها غیر صادقانه و غیر واقعی است. بلکه یک پوشش بود، با این وجود ما از همان آغاز فراخوان گفتگوی سیاسی میان نیروهای سیاسی سوریه را صادر کردیم و نتیجه مستقیم این گفتگو در تغییر مفاد قانون اساسی متجلی شد، بندهائی تغییر یافت که به ادعای برخی ها عامل شروع این بحران است. در مرحله بعد، قوانین جدیدی به تصویب رسید که در آن آزادیهای بیشتری لحاظ شد، احزاب جدیدی در سوریه تشکیل شد و قانون رسانه ها نیز تغییر یافت؛ تقریبا همه مسائلی که خواسته تظاهرکنندگان را در بر میگرفت یا بهانه ای برای تظاهرات قرار میگرفت، برآورده شد.
درپی این مرحله بود که در کشورهای غربی و رسانه های کشورهای منطقه که تابع سیاستهای غربی ها بودند، مانند ترکیه، قطر و عربستان سعودی، مسئله رئیس جمهور را مطرح کردند؛ چراکه آنها درصدد بودند که موضوع را شخصی جلوه دهند؛ به عبارتی مدعی بشوند که همه مشکلات سوریه مرتبط به شخصیت خاصی است و از این جهت مسئولیت بر دوش آن شخصیت قرار دهند و در عین حال تروریستها یا کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه منطقه که در مسیر تخریب سوریه قدم برداشتهاند، تبرئه شوند.
لذا بار دیگر تاکید میکنم، در خصوص مسئله ریاست جمهوری و مسائلی از این قبیل، نظر نهائی با مردم است، من شخصا بارها اعلام کردم، وقتی که مردم سوریه تصمیم بگیرند که شخصیتی در سمت خود باقی بماند، خواهد ماند و وقتی مردم تصمیم میگیرند که آن شخصیت باید کناره گیری کند، باید فورا بپذیرد و کناره گیری کند؛ در این زمینه جای بحثی وجود ندارد ولی چنانچه نظر خارجی مخالف نظر مردم سوریه باشد، آن نظرها فاقد ارزش است. ما براین عقیده هستیم که حل بحران سوریه در گرو برقراری و ادامه گفتگوهاست که به صورت پراکنده در حال انجام است.
همچنین اگر خواسته ای مبنی بر ضرورت انجام اصلاحات وجود داشته باشد، این امر مرتبط به رئیس جمهور نیست، بلکه مسئولیت نهادهاست، چرا که در هرکشوری این نهادها هستند که شکل و ماهیت اصلاحات را مشخص میکنند، معمولا مسائل کلان ملی به نهادها سپرده میشود و در چارچوب نهادهای منتخب به ویژه مجلس مورد بررسی قرار میگیرند.
* آیا بر این باور است که آنچه در سوریه اتفاق افتاد مرتبط به نهادها و نه شخص رئیس جمهور است؟
بله، چون رئیس جمهور از خلال همین نهادها انتخاب و به وسیله همین نهادها برکنار میشود، با استناد به مفاد قانون اساسی انتخاب میشود و با استناد همین قانون اساسی از قدرت کنار گیری میکند، قانون و انتخابات تعیین کننده هستند، مکانیزم ها همین است و نه اینکه تروریسم بخواهد حرف تعیین کننده را بزند. رییس جمهور با نظر خارجی یا حمایت خارجی ها انتخاب نمیشود، مسئله ای که در بیشتر کشورهای منطقه دیده میشود؛ و شما این واقعیت را می دانید.
وقتی رئیس جمهور با نظر کشور خارجی معرفی شود یا در سایه رضایت همین کشور در قدرت می ماند، به ناچار با تصمیم همین این کشور از قدرت کنارگیری میکند، البته این مسئله در سوریه یا ایران وجود ندارد و در آینده هم چنین وضعیتی وجود نخواهد داشت.
* اگر به روزهای آغازین تظاهرات در مارس ۲۰۱۱ بر گردیم، آیا بازهم بحران را همچون گذشته مدیریت خواهد کرد؟
در زندگی همیشه سرفصلهای کلانی وجود دارد که مسائل کوچکتری را در بر میگیرد، اما همین جزییات سرفصلهای بزرگ را شکل می دهد و معمولا این جزییات هستند که تغییر مییابد و نه سرفصلها، مگر در مواقع استثنا است.
اما این بحران یک درس گرانبهائی بود، و معمولا هر بحران ملی برای مسئولین و شهروندان و به طور کل برای جامعه پندآمیز است؛ هر روز مسئله جدیدی را می آموزیم و به مسائل از زوایای مختلفی نگاه میکنیم و حتی احیانا مسائلی را چه در بعد شخصی یا در بعد جامعه میبینیم،که قبلا برای ما نا آشنا بود. لذا اگر بگوئیم، چیزی از این بحران نیاموختیم و نمی توان چیزی را تغییر داد، این امر غیر منطقی و غیر واقعی است؛ بدیهی است که جزییات متفاوت خواهد بود، اما سرفصلها ثابت است؛ چراکه این سرفصلها، مبانی اصلی است.
برای مثلا در آغاز بحران تصمیم گرفتیم که چرخه گفتگوها کلید بخورد و نتایج گفتگوها را بپذیریم و آن را زمینه ساز دستیابی به راه حل بدانیم، اکنون هم به این اصل ایمان داریم. مبارزه با تروریسم، از همان آغاز برای ما روشن بود که دستان خارجی باهدف ایجاد هرج و مرج و ایجاد محیط جذب کننده تروریسم در سوریه وجود دارد، تا این کشور از ارامش وثبات برخوردار نباشد، ما از همان آغاز تصمیم گرفتیم که جنگ علیه تروریسم را شروع کنیم و امروز هم بیشتر این اصل پایبند هستیم.
از همان ابتدا تصمیم گرفتیم که در حل و فصل مشکلاتمان مستقل عمل کنیم و البته ما کمک کشورهای دوست را مانند ایران و روسیه و شماری از کشورهای جهان را می پذیریم ولیکن هیچکس نمی تواند در حل مشکلاتمان جایگرین ما شود.
بر این باورم که امروز بیشتر به این اصول پایبندیم، و رویدادها هم ثابت کرد که نقطه نظراتمان از همان آغاز بحران صحیح بود؛ اما در خصوص جزییات و سازوکارها، بی شک دیدگاه امروزمان با انچه در سابق بود، متفاوت است.
* جناب آقای رئیس جمهور؛ بارها اعلام کریده اید؛ به گفتگوهای سوری/ سوری معتقد هستید؛ آیا حاضرید با مخالفان مسلحی که علیه شما در جبهه ها می جنگند؛ پشت یک میز بنشینید و مذاکره کنید؟
مسئله بدیهی در همه جهان این است که هیچ کشوری با تروریستها گفتگو نمیکند، چرا که برابر قانون باید با این تروریستها برخورد شود و مورد بازخواست قرار گیرند؛ ولی دولت می تواند با تروریستها گفتگو کند، به شرطی که هدف از این گفتگو متقاعد ساختن آنها برای زمین گذاشتن اسلحه و بازگشت به آغوش دولت و جامعه باشد.
این مسئله در سوریه عملی شد و با شمار زیادی از این قبیل گروه ها با استناد به برنامه آشتی های محلی گفتگو کردیم و در قبال تسویه وضعیت آنان از طرف دولت، متعهد شدند که به زندگی طبیعی بازگردند. ما این کار را انجام دادیم.
این اقدامات یا مکانیزم ها در بسیاری از مناطق موفقیت آمیز بوده؛ به ویژه اینکه بسیاری از این افراد که به اقدامات تروریستی دست زدهاند، در شرایط خاصی به تروریسم گرایش پیدا کردهاند، به عبارتی برخی از آنها فریب خوردهاند و برخی دیگر هم وعده هائی آنچنانی به آنها داده شده بود. در مقابل گروه هائی وجود دارند که تروریسم محور عقاید و باروهایشان را تشکیل می دهد، اینها به گفتگو ایمان ندارند.
این دسته، گفتگو و آشتی را نمی پذیرند و بر این باورند که کشتار و تروریسم بخشی از عقاید دینی اسلامی است و لذا می پندارند، چنانچه بکشند و یا کشته شوند، در خدمت دین گام برداشتهاند و به بهشت خواهند رفت؛ باچنین گروه هائی به هیچ عنوان نمی توان گفتگو کرد، نه آنها می پذیرند و نه ما می پذیریم که با آنان وارد گفتگو شویم.
* وضعیت پیش آمده در سوریه و جنبشهای اسلامی (افراط گرا) که درصدد اعلام امارت اسلامی است، چه زیانهائی برای امنیت و ثبات منظقه ایجاد کرده است و چگونه با آنها باید برخورد کرد؟
وقتی که این تشکیلات تروریستی را مورد بررسی قرار می دهیم اعم از داعش یا جبهه النصره و القاعده، اینها بازتابنده انحراف طولانی و عمیق در منطقه و جوامع ماست.
این انحراف حداقل به چهار دهه گذشته برمیگردد و شاید بیشتر اما در عمل اغاز این روند انحرافی از دو قرن پیش شروع شده است، با آغاز انحراف در تفسیر اسلامیکه در وهابیت شکل گرفت، مکتبی که برداشتهای نادرستی از اسلام دارد و شاید در بسیار از تفاسیرشان مغایر محتوای مفاهیم اسلامی است. ضررها کوتاه مدت مرتبط با اقدامات تروریستی از قبیل قتل و تخریب است که البته مقابله و ریشه کنی این مسئله آسان نیست ولی امکانپذیر است و در صورت موفقیت در ریشه کنی گروه های تروریستی پیروزی برای جامعه خواهد بود، چرا که جامعه در برابر یک بیماری و یک وبای حقیقی مصونیت پیدا کرده است و این یک پیروزی بزرگ است.
اما خطر بزرگتر این است که ریشه کنی این جنبشها به درازا کشیده شد، آنگاه این جنبشها در جامعه ریشه می داونند، در این صورت باید با فرهنگ و اندیشه بسیار خطرناکی مواجه خواهیم بود و در واقع در برابر نسل جدیدی از تروریستها قرار خواهیم گرفت که به قتل و تکفیر و تبعیض ایمان دارند و آن را راه اصلی برپائی امارت اسلامی ادعائی خودشان می دانند.
در این حالت در برابر یک مخمصه بزرگی در منطقه قرار خواهیم گرفت. این طرز تفکر حد و مرزی نمیشناسد و مرزهای سیاسی را هم به رسمیت نمیشناسد و به سرعت در منطقه ما و حتی در اروپا منتقل میشود، همچنانکه امروز این مسئله را میبینیم؛ بنابراین خطرهای ناشی از این تشکیلات بسیار هولناک است و تنها نباید به ریشه کنی جنبشهای تروریستی بسنده کنیم بلکه باید با این نوع اندیشه و افکار ه مبارزه جدی پرداخت و با کشورهائی که بانی چنین اندیشه ای شده و نهادهائی که حمایت مالی آن را در جهان اسلام تامین میکند، برخورد کرد.
* غربی ها در یک اقدام نمادین ائتلاف بین المللی برای مبارزه علیه تروریسم را تشکیل دادند؛ ولیکن گویا تاکنون موفق نبوده است؟ بنظر شما چرا موفقیت امیز نبوده است؟
بله همین طور است، هیچ وقت دزد نمی تواند نقش پلیسی را ایفا کند که حامیشهر است و کشورهائی که حامی تروریسم هستند، هم نمی توانند در میدان ریشه کنی تروریسم وارد عمل شوند، این ماهیت ائتلافی است که ما میبینیم لذا پس از یک سال و چند ماه هیچ نتیجه ای ندیدیم بلکه نتایج در جهت معکوس بوده است دامنه جغرافیائی تروریسم گسترش پیدا کرد و تعداد افرادی که به این تشکیلات پیوستند، افزایش یافته است.
مسئله دوم این است که کشورهای حامی تروریسم در اصل زمینه رشد و فعالیت تشکیلات تروریستی را فراهم کردهاند و نمی توانند در ریشه کنی آنها به طور جد وارد عمل شوند.برای مثال آمار حملات هوائی شصت کشور عضو این ائتلاف در سوریه و عراق را درنظر بگیریم، میبینیم که بخش ناچیزی از حملات هوائی نیروی هوائی سوریه را تشکیل نمی دهد و البته ما هم یک کشور کوچکی هستیم و نیروی هوائی کشورمان متناسب با امکاناتمان میباشد، ولی کارآمدی نیروی هوائی سوریه به مراتب بیشتر از آنها است.
یک شاخص مهم دیگری هم هست، آمریکا و هم پیمانانش چگونه در جنگ علیه تروریسم در سوریه و عراق وارد عمل شوند در حالی که نزدیکترین هم پیمان آنان یعنی اردوغان و دولت اوغلو در ترکیه از تروریستها حمایت و زمینه را برای عبور اسلحه، افراد و انتقال مبالغ هنگفتی را از طریق مرزهای مشترک به داخل سوریه فراهم میکنند؟! چنانچه آمریکا در جنگ علیه تروریسم جدی بود، ابتدا باید بر آن کشورها اعمال فشار می نمود و لذا فکر نمیکنم که این ائتلاف به نتایج خاصی خواهد رسید و تنها حالتی از موازنه میان نیروهای موجود در صحنه برقرار خواهد کرد تا آتش برافروخته بماند و این عملیات فرسایشی در سوریه و عراق و در پی آن در شماری از کشورهای منطقه برای چندین دهه، و شاید برای نسلهای متمادی ادامه داشته باشد.
* کشورهایی که مخالف حکومت شما هستند؛ شما را بهانه ادامه جنگ علیه دولت سوریه قراردادهاند، شما چه پاسخی به آنها دارید؟
بله اگر من بهانه تروریسم در سوریه هستم، چه کسی موجب عملیات تروریستی در یمن است، من در یمن حضور ندارم؛ همینطور چه کسی بهانه تروریسم در لیبی است ؟ چه کسی بهانه ادامه تروریسم در عراق است ؟ در واقع اگر برای مثال داعش را در نظر بگیریم، این جنبش در سوریه شکل نگرفته است، بلکه در سال ۲۰۰۶ میلادی وقتی که آمریکائی ها مدیریت بیشتر مسائل عراق به ویژه مسائل امنیتی را بدست گرفته بودند؛ داعش تشکیل شد.
داعش در عراق و تحت الحمایه آمریکائیها تشکیل شد، سرکردگان داعش همه در زندانهائی بسر میبردند که آمریکائی ها آن را مدیریت میکردند و ارتباطی با دولت عراق نداشت، براساس این وقایع و اعتراف بسیاری از مسئولین غربی در آمریکا و سایر کشورها، آنها بودند که افراط گرائی را با تشکیل القاعده در افغانستان بوجود آوردند تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی قد علم کند و داعش هم یکی از زیر مجموعه های القاعده است.
ادعاهای آنها فاقد ارزش است، غرب همیشه در پی جستجوی طرف یا شخص دیگری است تا او را مقصر قلمداد کند، چون آنها اعتراف نمیکنند که حامی تروریسم هستند، اعتراف نخواهند کرد که باعث قتل مردم سوریه و تخریب میراث فرهنگی این کشور شدند.
* ائتلاف غربی برای مبارزه علیه تروریسم شکست خورد واکنون ائتلاف جدیدی در منطقه وبا حضور ایران، روسیه، عراق و سوریه در حال شکل گیری است، با توجه به حمایتهای برخی کشورهای منطقه از تروریسم آیا این ائتلاف می تواند عملکردی موفقیت آمیز داشته باشد؟
باید این ائتلاف موفق شود و گرنه شاهد تخریب همه منطقه خواهیم بود، و ما مطمئن هستیم که این ائتلاف موفق خواهد بود. البته با توجه به مطالبی که در خصوص کشورهای حامی تروریسم بیان کردم، بی شک این امر سبب خواهد شد که پیروزی در نبرد علیه تروریسم هزینه بر باشد، حال اگر گروه کشورهای حامی تروریسم به طور صادقانه در این جنگ وارد عمل شوند و یا حداقل از ادامه حمایت از تشکیلات تروریستی دست بردارند، حتما نتایج مورد نظرمان به سرعت در عمل دیده خواهد شد.
حالا چنانچه آن کشورها روند حمایت از تروریسم را ادامه دهند، ما کشورهائی هستیم که از تجربیات خوبی برخورداریم، ایران و روسیه پیشتر در معرض اقدامات تروریستی قرار گرفته بود و این کشورها چنانچه در مسئله مبارزه علیه تروریسم همکاری مشترک نظامی، امنیتی و اطلاعاتی خودشان را آغاز کنند، بی شک این ائتلاف به نتایج عملی قابل توجهی دست خواهد یافت، به ویژه اینکه از حمایتهای بین المللی گسترده ای بهره مند است.
کشورهائی که نقش مستقیمی در بحرانهای منطقه ندارند -چنانچه غرب را کنار بگذاریم، کشورهای غربی که همیشه از تروریسم حمایت کردهاند و بر خلاف خواسته ملتها برای سلطه طلبی وارد عمل میشوند- بیشتر کشورهای جهان خطر واقعی تروریسم را متوجه شدند و به تازگی اظهارنظرهای متعددی درعرصه بین المللی شده که دال بر حمایت از ائتلاف یادشده است، براین اساس فکر میکنم که فرصتهای خوبی برای موفقیت این ائتلاف وجود دارد.
* کشورتان در اثر تروریسم به شدت متضرر شده و زیان دیده است پیام شما به کشورهای حامی تروریسم چیست؟
به آنها میگفتیم که تروریسم کشورهایتان را در خواهد نوردید، آنها اخیرا دیدند که این مسئله عملی شد، وقتی که چند سال پیش این مطلب را به آنها میگفتیم، مدعی میشدند که سوریها تهدید میکنند؛ اما امروز نمی توانند این ادعا را داشته باشند.
اولا تروریسم به شماری از کشورهای اروپائی وارد شد، افزون بر اینکه تروریستها شماری از کشورهای منطقه به ویژه آنهائی که حامی تروریسم هستند، در معرض تهدید قرارداده است.
مسئله آوارگان که شامل بیشتر کشورهای منطقه شده و البته مهاجرتها به دلیل گسترش دامنه تروریسم صورت میگیرد و دلایل دیگری هم دیگران را به این مهاجرتها واداشته است.
در این میان برکسی پوشیده نیست که شمار زیادی از تروریستها لابلای آوارگان خود را به کشورهائی اروپائی رساندهاند.
مهمتر این است که همیشه کشورهای منطقه به صدور تروریسم و افراط گرائی به اروپا متهم میشدند اما واقعیت این است که سرکردگان گروه های تروریستی در عراق و سوریه از اروپا آمدند.
البته شاید بیشتر عناصر گروه های تروریستی از کشورهای اسلامی و به ویژه کشئورهای عربی هستند اما سرانشان از شمال اروپا می آیند، منطقه ای که در برگیرنده کشورهای متمول و نسبتا از منطقه ما دور است، با اینحال تروریسم مرز نمیشناسد.
همین طور نمی توان تروریسم را به عنوان یک برگ سیاسی بکارگرفت که هرگاه مور د نیاز بود از آن استفاده کرد، من همیشه تروریسم را به عقرب تشبیه میکنم که هرگز نمی توان آن را در جیب نگهداری کرد، چرا که در اولین فرصت نیش می زند و این مسئله الان در حال تکرار است . آنها الان به این واقعیت پی بردهاند و لیکن جرائت اعتراف ندارند، چون به ناچار باید اعتراف کنند که از همان آغاز محاسباتشان اشتباه بود و این امر برای آنها سخت است و برای آنها به منزله خودکشی سیاسی است.
امیدواریم که روزی به این جرائت برسند که به اشتباهات خودشان پی ببرند و بگویند که آنها بر خلاف منافع ملتهایشان عمل کردند و فقط محاسبات انتخاباتی را درنظر داشتند.
* جناب آقای رئیس جمهور شما به جز منابع رسمیکه در اختیار دارید، از چه منابع دیگری برای کسب اطلاعات از اوضاع جنگ و مردم سوریه با خبر میشوید؟
البته در کار رسمی، مسئولین نباید تنها به تهیه گزارشهای نهادها تکیه کنند، این یک اشتباه است، چون همیشه در گزارشهای نهادی نقصی وجود دارد که بالاخره ناشی از اعمال نظر افراد است و شاید آنها به خاطر منافع خاص شخصی تا حدی از واقعیت هم فاصله بگیرند.
از این جهت به همان اندازه که دامنه روابط و منابع اطلاعاتی گسترش پیدا بکند، تصویر شفاف تر و نزدیک به واقعیت به دست می آید.بنابراین دیدار با افراد ذیربط و خارج از حیطه، تهیه گزارشها، دیدار با شهروندان ویا هر شخص دیگری بخشی از واقعیت را به تصویر بدست آمده می افزاید؛ به نظر من این مسئله مهم است، حتی در زمان صلح و آرامش؛ البته در زمان جنگ هم نیاز به این مسئله مضاعف میشود.
ما در شرایط کنونی بیشتر از شرایط عادی به برقراری چنین ارتباطاتی نیاز داریم، چرا که گزارشهای مکتوب به تنهائی نمی تواند تصویر دقیقی از وقایع در اختیارمان قرار دهد، برای من این یک اصل مهم است .
* آقای رییس جمهور، شما شبکه های تلویزیونی خارجی را میبینید؟
البته به طور مرتب آنها را پیگیری میکنم، باید بدانیم که طرفهای خصم چه طرز تفکری دارند.
* وقتی اخبار عمدتا منفی شبکه های خارجی درباره سوریه را میبینید، چه احساسی دارید و آیا نگران میشوید؟
از همان روز نخست بحران، جنگ در درجه اول یک جنگ رسانه ای و روانی بود، این جنگ رسانه ای از طریق شبکه های تلویزیونی عربی زبان بود؛ چون در سوریه تعداد کمی از مردم شبکه های خارجی را میبینند. این شبکه ها اثرگذار بودند و توانستند تصویر نادرستی را برای بخش بسیار زیادی از مردم سوریه ترسیم کنند.
این وضع در سال نخست تداوم داشت ولی پس از آن مسائل به تدریج روشن شد و تاثیر این شبکه ها فقط در محدوده همان کشورهای خودشان ماند.
این شبکه ها و به ویژه شبکه های بیگانه اثرگذاری خودشان را در کشورهایمان از دست دادند؛ به نظرم اینها فقط ملتهای خودشان را فریب می دهند.
مسئله دوم وقتی که ما از کشورمان دفاع میکنیم برای ما مهم نیست که که دیگران چه میگویند، آنچه مهم است این است که چگونه از کشورمان پاسداری کنیم، منابع مردم و منافع ملی را تامین کنیم و سایر مسائل در درجه بعد قرار دارند.
از آنجائی که اینگونه رسانه ها اعتبار خودشان را از دست دادند و مسئولان غربی هم در اصل فاقد اعتبار هستند (از نظر ما) بنابراین اظهارات آنها هم ارزشی ندارد و حتی به لحاظ روانی هم بی تاثیر است، من شخصا مطالعه میکنم، گوش می دهم و میبینم، و هدف فقط این است بتوانم طرز تفکر دیگران را بشناسم و در حقیقت اینها هیچ تاثیری بر من ندارند.
* قطعا یکی از منابع خبری شما کانال های تلویزیونی و شبکه های خبری هستند، اخیرا موجی از آوارگان را نشان دادند که بخش اعظم آنها سوری بودند؛ وقتی تصاویر آوارگان را می دیدید، چه احساسی داشتید؟
البته این مسئله دردناک است، سوریه در طول تاریخ محلی امن برای پناهندگان بود، از دوران قبل سلطنت عثمانی و حتی در تاریخ قدیم، این هم به دلیل موقعیت جغرافیائی و فرهنگ جامعه است؛ ولی اخیرا و به ویژه در قرن گذشته سوریه آوارگان فلسطینی و لبنانی را در برگرفت و قبل از آن هم ارامنه بودند که در پی قتل عام های زمان سلطنت عثمانی به سوریه آمدند و سریانی ها هم همینطور، و البته عراقیها را هم نباید فراموش کنیم که پس از یورش نیروهای آمریکائی در سال ۲۰۰۳ به سوریه پناه آوردند.
واقعا دردناک است که شهروندان سوری در جایگاه پناهنده قرار بگیرند و شاید یک نقطه سیاهی در تاریخ سوریه باشد و برای دهه ای متوالی این مسئله را یاد خواهیم کرد.
اما مسئله دردناک تر سوء استفاده از مسئله آوارگان توسط کشورهای غربی و از سوی رسانه های آنهاست، آن را یک فاجعه انسانی قلمداد کردند و مدعی میشوند که از دیدن چنین صحنه هائی رنج میبرند، و این در حالی است که خودشان با حمایت از تروریسم و اعمال تحریم های ظالمانه، این وضع را بوجود آوردند.
در اثر تحریم های ظالمانه اقتصادی در بسیاری از مناطق سوریه نیازهای اصلی زندگی تامین نشده است، بنابراین تروریسم از یک سو و کشورهای غربی از سوی دیگر کار مشابهی را انجام می دهند.
آنها تروریستها را مورد حمله قرار می دهند و لیکن خودشان هم به دلیل سیاستهایشان چه در بعد اعمال تحریمها و یا حمایت از تروریسم، ماهیت تروریستی دارند. یک مسئله دردناک دیگری در مسئله آوارگان هم دیده میشود، اینها به سوی آوارگان سوری آتش گشودند و با دست دیگری به همین آوارگان غذا می دهند، این کار اروپاییان و غربیهاست.
* آقای رییس جمهور، موضوع آوارگان سوری اکنون در حال تبدیل شدن به یک بحران منطقه ای بین المللی است، چه کسی مسئول این وضعیت است و درخواست شما از کشورهای منطقه و نهادهای بین المللی برای مهار کردن این بحران چیست؟
قبل از اینکه وارد بعد خدماتی که باید به اوارگان ارایه شود گردیم، باید علت را ریشه یابی کنیم، چرا این شهروند سوری مهاجرت کرد؟ بیشتر این مهاجران علاقه به زندگی در خارج از کشور و حتی برای یک روز هم ندارند ولیکن شرایط و به ویژه تروریسم حمایت شده از خارج او را واداشت که خانه و کاشانه اش را ترک کند. و لذا در خواست ما از نهادهای بین المللی همان درخواست آوارگان است که از حمایت تروریسم دست بردارید، علیه کشورهای حامی تروریسم و در راس آنها ترکیه، اردن، قطر و عربستان اعمال فشار کنند، تا از ارسال تروریستها و اسلحه به سوریه خودداری کنند و از حمایت مالی تروریستها هم دست بردارند.
وقتی که این اقدامات عملی میشود، مشکلی در سوریه وجود نخواهد داشت، بنابراین، حل و فصل این مشکل در سوریه پیچیده نیست، اوضاع بهتر خواهد شد و بخش زیادی از آوارگان بلافاصله به کشورشان بازخواهند گشت؛ چرا خدمات در هر کشور دیگری از جهان و از هر نهاد بین المللی که باشد، هم به لحاظ معنوی و هم به لحاظ مادی جایگزین زندگی آوارگان در کشورشان و در میان خانواده نخواهد شد.
* این دومین بار است که طی سال گذشته به سوریه می آیم، با مردم گفتگوهای زیادی داشته ام و به رغم مشکلات جدی اقتصادی همچنان ایستادگی کردهاند، اما می خواهند بدانند تا چه زمان باید این وضعیت را تحمل کنند؟ شما چگونه اوضاع را ارزیابی میکنید؟
تا زمانی که برخی ها از تروریسم حمایت میکنند، این جنگ ادامه خواهد داشت، چون ما با گروه های تروریستی در داخل سوریه نمی جنگیم، بلکه وارد جنگ با گروه های تروریستی شده ایم که از همه کشورهای جهان و با حمایت ثروتمندترین و قوی ترین این کشورها به سوریه می آیند.
ما هم کشور کوچکی هستیم ولیکن وقتی از کشورمان دفاع میکنیم، گزینه دیگری فراروی خود نمیبینیم، نمی توانیم این سئوال را مطرح کنیم که تا چه وقت و چگونه؟ مگر اینکه تصمیم گرفته شود که کشور را باید ترک کرد، در آن حالت یک شهروند بی وطن خواهیم بود و البته این مسئله در سوریه مطرح نیست.
فکر میکنم فضای جدیدی که به تازگی در محافل بین المللی شکل گرفته (گرچه من کشورهای غربی را خارج از این مسئله می دانم)، در حال گرایش به سوی ایجاد راه حلی واقعی برای بحران سوریه است، درست است که با عنوان راه حل سیاسی مطرح میشود و لیکن دستیابی به این راه حل همزمان با ادامه حمایت برخی کشورها از تروریسم امکانپذیر نیست.
در واقع این دو در یک سبد قرار دارند، و امیداریم این گرایش منجر به اعمال فشار علیه کشورهای حامی تروریسم شود. نکته دوم که موجب خوش بینی میشود، ابتکار عمل ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در خصوص تشکیل ائتلاف با حضور روسیه، ایران، عراق و سوریه است. همه این اقدامات نتیجه طبیعی این پرسش بود. تا کی این جنگ ادامه دارد؟ این جنگ تا زمانی ادامه خواهد داشت که یا تروریسم بر ملتها چیره بشود و یا اینکه مردم بر تروریستها به پیروزی برسند؛ ما به کارآمدی تشکیل این ائتلاف امیدواریم و همچنین نسبت به تحولات در عرصه های بین المللی نیز امیدوار هستیم.
* به عنوان رئیس جمهور سوریه برای دستیبابی به راه حل با هدف برون رفت از بحران، چه پیشنهادی دارید؟
ما هرگونه تحرک سیاسی را به موازات ادامه جنگ علیه تروریسم تایید میکنیم ولیکن این امر نیازمند فراهم شدن عوامل مختلفی است تا به نتیجه برسد، وقتی که از گفتگو میان سوریها سخن به میان می آوریم، این مسئله دو بخش دارد، بخش اول گفتگوئی که مرتبط با آینده سوریه است، و این نوع گفتگو دربرگیرنده همه سوری ها است، هر شهروند سوری حق دارد، نظر خود را در چارچوب این گفتگو بیان کند تا تصویر آینده سوریه ترسیم شود.
البته در این خصوص نهادها وارد عمل میشوند و یکی از نتایج این گفتگو برگزاری همه پرسی برای تایید قانون اساسی است. آنگاه هرآنچه خواسته مردم است، دولت و من به عنوان مسئول به آن پایبند خواهیم بود.
اما گفتگوی دیگری هست که مرتبط به بحران و جنگ علیه تروریسم است؛ چگونه امنیت را برقرار کنیم، چرا که وقتی درباره اصلاحات سیاسی صحبت میکنیم، این مسئله برای تروریستها حائز اهمیت نیست، تروریستها برای اصلاحات سیاسی نمی جنگند بلکه سلاح به دست گرفتهاند و در قبال آن پول دریافت میکنند، یا اینکه گرفتار کج اندیشی و انحراف در عقاید دینی شدهاند و حکومتی را درنظر دارند که تابع و وابسته به کشور دیگری باشد.
بنابراین، این گفتگو نیازمند جواب به این پرسش است که اگر گروه گفتگو کننده بر متن خاصی توافق کردند، میزان تاثیرگذاری ما در عمل چقدر است، و اگر ایده های بسیار سازنده ای از این گفتگو به دست آمد، اما به دلیل اینکه گروه مخالف فاقد نفوذ بر تروریستها هستند، نتوانیم آن ایده ها را در عمل به مرحله اجرا بگذاریم، در حقیقت هیچ استفاده ای نبردیم.
مسئله دیگر اینکه آیا با گروه های مخالف خارج نشین گفتگو کنیم یا خیر ؟ به لحاظ بعد ملی این مسئله قابل قبول نیست، برای مثال در ایران گروه های مخالف سیاسی وجود دارند، حال اگر این گروه ها از کشورهای خارجی تامین مالی میشوند، و یا اینکه سیاستهایی را دنبال میکنند که منافع ملی را درنظر نمیگیرند، آیا شما به عنوان شهروند ایرانی می پذیرید که این گروه ها به عنوان تشکلهای مخالف فعالیت کنند؟
برای ما مجموعه این عوامل تاکنون فراهم نشده است، ما با شماری از گروه ها وارد گفتگو شده ایم و برخی از آنها پایبند به منافع ملی هستند ولیکن اعلام کردند که آنها هیچ تاثیری بر تروریستها ندارند، بنابراین گفتگوی با آنان شاید برای ترسیم آینده سوریه کارساز باشد ولی در جنگ علیه تروریسم بی اهمیت است، لذا تنها گزینه فراروی ما ریشه کنی تروریسم است، چرا که اجرای هرگونه راه حل و یا ایده سیاسی مورد توافق همگان نیازمند آرامش است و گرنه بی ارزش خواهد بود، از این جهت ریشه کنی تروریسم یک مسئله ضروری برای هرگونه اقدامی در ارتباط با آینده سوریه است و در مرحله بعدی می توانیم افکار سیاسی مورد توافق را به مرحله اجرا بگذاریم.
* آقای دکتر بشار اسد، تحصیلات تان در رشته چشم پزشکی بود، چرا به دنیای سیاست روی آوردید؟
البته این سئوال زمانی که یک فرد وارد دنیای سیاست بشود، مطرح نمیشود، شاید زمانی که شخصی از رشته پزشکی به رشته مهندسی منتقل میشود، ممکن است چنین سئوالی را مطرح کنیم.
سیاست مانند اقتصاد و یا علوم کاربردی تخصصی نیست، بلکه برآیند تجربه انسان در همه زمینه های زندگی است، سیاست شامل همه زمینه های زندگی اعم از اقتصاد، نظامیگری، امنیت، فرهنگ مردم و بالاخره همه مشکلات دغدغه آمیز زندگی روزمره است.
سیاست حرفه به خصوصی نیست یا یک تخصص دانشگاهی نیست بلکه رابطه انسان با زندگی است که در آن بسر میبرد؛ در منطقه ما که مملو از جزییات پیچیده ای است که تحولات سیاست آن زندگی روزمره ما را تحت تاثیر قرار می دهد، نمی توان نسبت به سیاست بی تفاوت بود، سیاست بخشی از زندگی ماست به خاطر شرایط که در آن بسر میبریم و ما را تحت تاثیر قرار می دهد، بنابراین من از تخصصی به تخصص دیگری یا از بخشی به بخش دیگری منتقل نشدم، تعریف کاریم از محلی به محل دیگری در بخش عمومی جامعه منتقل شده است.
* من زندگی نامه شما را مطالعه کردم و دیدم که شما از شخصیتهای طرفدار اصلاح در کشورتان بودید، در ابتدای روی کارآمدنتان اقداماتی هم انجام دادید، چرا این روند ادامه نیافت و کار به اینجا کشیده شد ؟
خیر، سوریه برنامه سازندگی پویائی را در پیش گرفته بود، ودر این برنامه اولویتهائی وجود داشت و برای ما اوضاع اقتصادی اصلی ترین چالش بود. وضعیت اقتصادی سوریه همیشه و حتی قبل از بحران و در سایه شرایط نسبتا مناسب، از مشکلات زیادی رنج میبرد، و لذا این مسئله را در اولویت قرار داده بودیم.
وقتی که با شهروندان دیدار میکردم – در آن زمان – یعنی قبل از بحران آنها همیشه از وضع معیشتی و وضعیت اقتصادی گلایه داشتند.
مسئله اصلاحات سیاسی هم تا حدودی مرتبط به نخبگان و در محافل به خصوصی مطرح میشد، به صورت یک خواسته فراگیر تبدیل نشده بود؛ بلکه خواسته فراگیر مردم بر بهبود وضع معیشی متمرکز بود؛ از این جهت بزرگترین چالش برای ما این بود که چگونه اقتصاد را توسعه دهیم، افزون بر مقابله با فشارهای خارجی که به دلایل سیاسی بر سوریه اعمال میشد.
هریک از مردم با توجه به نوع فرهنگ و دغدغه های زندگی دارای دیدگاهی مختلف درباره این اولویتهاست، شاید گروهی از مردم دارای مشکلات اقتصادی نیستند، لذا اولویتهای آنان متفاوت خواهد بود و ما هم به عنوان دولت؛ فراگیرترین حالت را درنظر میگیریم، به هر جهت دولت براساس برنامه خاصی کارش را پیش میبرد و اگرچه سریع نبود، اما ثابت و بررسی شده است.
* شما بارها گفته اید،تصمیم گیری های مهم باید در داخل سوریه صورت بگیرد و گفتگو باید سوری / سوری باشد؛ اما الان مذاکرات و گفتگوهائی در خارج سوریه در حال برگزار شدن است، مثلا مذاکرات میان روسیه و آمریکاست، بعضی میگویند؛ آنها در ترسیم آینده سوریه دخالت میکنند، آیا این مسئله برای شما خط قرمز نیست؟
ما روابط دیرینه ای با اتحاد جماهیر شوروی و درپی آن با روسیه برقرار کرده ایم، شاید عمر این روابط به بیش از شش دهه می رسید، آنها در طول تاریخ روابط دوجانبه و به ویژه در جریان بحران کنونی، هیچوقت تلاش نکردند که مسئله ای را بر ما تحمیل کنند.گفتگو میان روسیه وآمریکا برای دخالت در سوریه نیست، بلکه یک گفتگوی دوطرفه است، یک طرف یعنی آمریکا و غرب اصل دخالت در امور کشورها را در پیش گرفته و طرف دیگری یعنی روسیه و کشورهای عضو گروه بریکس و شماری از کشورهای دیگر میکوشند تا مانع چنین دخالتهائی و همچنین مانع نقض قطعنامه های شورای امنیت و میثاقنامه سازمان ملل متحد شوند.
بنابراین، اینکه گفته شود، این گفتگو برای دخالت در سوریه است، نادرست است، آنان درباره ماهیت نظام سیاسی حاکم در سوریه و اینکه چه کسی رئیس جمهور آینده کشور شودگفتگو نمیکنند، آنها در مورد استقلال مردم سوریه در تصمیم گیری مذاکره میکنند و اینکه چگونه مسئله تروریسم را حل و فصل کنیم و لذا من فکر میکنم که این گفتگو به نفع سوریه و به نفع مردم جهان است، به نفع اصل حاکمیت و استقلال است که از چندین دهه تاکنون به آن میبالیم.
* جناب اقای رئیس جمهور آیا شما در جریان محتوای روند مذاکرات روسها و آمریکائی ها قرار دارید؟
بله تماسهای مستمری با روسها داریم، آنها ما را در جریان جزییات مرتبط به وضع سوریه قرار می دهند؛ از جمله هر مسئله ای که از طرف کشورها با روسها در میان گذاشته شود ویا هرگونه گفتگوئی که میان آنان و سایر کشورها صورت میگیرد، چه کشورهای هم پیمان یا کشورهای خصم یا دشمن، روابط میان ما و مسکو از شفافیت خاصی برخوردار است.
* شما در گفتگو با رسانه های روسی اعلام کردید در انتظار مذاکرات مسکو هستید؛ مذاکرات مسکو و دو دور مذاکرات در ژنو تاکنون چه نتایجی در بر داشته است؟ من در مذاکرات ژنو حضور داشتم و از نزدیک شاهد بودم که مخالفان شما بسیار متفرق و بدون انسجام هستند، این کار مذاکرات را مشکل کرده بود، با توجه به این مسئله آیا می توانید با آنها به توافق جدی برسید؟
خیر، اگر کار به همان شیوه های سابق باشد، یعنی گروه های مخالف خارج نشین حضور پیدا کنند که وابسته به غرب و کشورهای منطقه ای دشمن سوریه مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه باشند، کشورهائی که دستانشان به خون مردم سوریه آغشته شده است، این چنین مخالفانی تنها سیاستهای آن کشورها را اجرا میکنند.
در اینجا یک سئوال مطرح است، آیا این کشورها برای حل و فصل بحران در سوریه و برای برقراری آرامش و ثبات در سوریه وارد عمل شدند ؟ بی شک اینها دشمن مردم سوریه هستند و در اصل خودشان عامل بحران هستند، از این جهت ژنو ۱ و ۲ از نظر ما تنها ایستگاهی برای آنها بود تا بتوانند آنچه را که در میدان جنگ و عملیات تروریستی نتوانستند از ما بگیرند، در عرصه سیاست به دست بیاورند، هدف آنها چیزی جز این نیست.
لذا اگر ژنو ۳ و ۴ و ۱۰ با همان شیوه برگزار شود و ما به عنوان نظام حاکم با گروه از افراد مزدور کشورها بیگانه وارد گفتگو شویم، هرگز به نتیجه نخواهیم رسید.
این یک مسئله بدیهی است؛ وقتی به نتیجه می رسیم که به عنوان شهروندان سوری با یکدیگر گفتگو کنیم، از این جهت اهمیت نشست مسکو متجلی میشود، چون مکانیزم آن متفاوت است، در این نشست گروه های فعال داخل سوریه و مقیم در خارج حضور دارند، افراد مزدور و وابسته به کشورهای بیگانه دیده میشود و در عین حال شخصیتهای مستقل و ملی هم حضور دارند.
اجلاس ژنو تنها یک بند از بیانیه ژنو یعنی حکومت انتقالی را درنظر داشت، بندی که ما در اصل آن را نپذیرفته ایم؛ آنها نظرشان این بود که در نشست ژنو فقط به این مسئله بپردازیم تا بر نظام حاکم یا مردم سوریه تحمیل شود و این در حالی است که اجلاس مسکو همه مسائل را از جمله بندهای ژنو را مورد بررسی قرار می دهد، بیانیه ای که در برگیرنده بندهای شفاف در مورد استقلال، یکپارچگی خاک سوریه و گفتگوی سوری / سوری است.
وقتی در اجلاس مسکو ۳ به توافق جامعی برسیم، همه اجلاس ها و گفتگوهای بعدی میان سوریها باید پایبند به این توافق فراگیر باشد، از این جهت ما اعلام کردیم که برگزاری نشست مسکو ۳ ضرورتی برای برگزاری موفقیت آمیز نشست ژنو ۳ است.
* طرح های زیادی برای حل بحران سوریه مطرح است، از جمله طرح دی مستورا و طرح روسیه و اخیر آقای ظریف وزیر امور خارجه ایران هم طرحی را ارائه کرد، نظر شما درباره این طرح چیست ؟
وقتی که آقای ظریف اخیرا به دمشق سفر کرد، ایده هایی را در چارچوب طرح ایرانی برای حل بحران سوریه به همراه داشت و قبل از سفر ایشان، وزارت امور خارجه ایران چارچوب کلی این ابتکار عمل را اعلام کرد. چارچوبی که بر مفاد آن کاملا توافق نظر داریم. ولی چنانچه می دانید، موفقیت هر اقدام سیاسی مرتبط با جزییات زیادی است، وقتی آقای ظریف به دمشق آمد، در مورد این جزییات با وی رایزنی کردیم و سپس دیدارهایی میان مقامات وزارت خارجه دو کشور به منظور توافق و تدوین متن نهائی این ابتکار عمل ادامه یافت.
حالا، طرح روسیه و اعلام ابتکار عمل پوتین به عنوان تحول جدید در عرصه سیاسی مطرح شده است و همچنین اظهارات رئیس جمهور روسیه در خصوص ایده های این ابتکارعمل به ویژه در ارتباط با موضوع مبارزه با تروریسم را باید درنظر داشت.
اکنون گفتگوها میان ما و برادران ایرانی در وزارت امور خارجه ادامه دارد تا این تحول مهم را درنظر بگیریم، البته این گفتکوها به این منظور نیست که ابتکار عمل و ایده های روسیه را در طرح ایران گنجانده شود، بلکه هدف این است که یک نوع هم خوانی ایجاد شود، این همخوانی میان ابتکارعمل یادشده و تحولات مهمی است که در عرصه های سوریه و عراق اتفاق می افتد.
از این جهت اعلام میکنم، طرح ایرانی بسیار مهم و ضروری است، به ویژه پس از امضای توافق ایران در خصوص مسئله هسته ای و با آغاز برقراری ارتباطات میان مقامات اروپایی به ایران است. فکر میکنیم که نقش ایران با ارایه این طرح، از اهمیت ویژه ای برای ما در سوریه برخوردار است، البته این طرح پس از توافق برسر جزییاتش اعلام خواهد شد.