روزهای نشان شده و دنیای قشنگ نو

7e8ad40a92f8b3a1a7ec2636aec88da7 - روزهای نشان شده و دنیای قشنگ نو

آدمی، آثار وضعی تماس با پدیده‌های فیزیکی را در وقت تجربه می‌فهمد و برای در امان ماندن از آثار سوء آنها، قواعدی را وضع و مراعات می‌کند؛ امّا به دلیل بی‌خبری از آثار وضعی پدیده‌های ماورائی، برای در امان ماندن از آثار سوء آنها، چاره‌ای نمی‌اندیشد؛ برای برخورداری از عواقب حسن و زیبای آنها نیز اندیشه نمی‌کند و لاجرم همواره دست تهی می‌ماند.

روزی از پس روزی دیگر، هفته‌ای از پس هفته‌ای دیگر می‌آیند و می‌روند. دیگر چنان به این طلوع و غروب‌های خورشید عادت کرده‌ایم که دیگر به جز رنگ قرمز صفحات تعطیلی تقویم و مجالی که برای ساعتی بیشتر خوابیدن فراهم می‌آید، چیز دیگری ما را متوجّه تفاوت روزها نمی‌کند. ما به شخصیّت ماشینی و مکانیکی «عصر جدید» چارلی چاپلین یا ساکنان «دنیای قشنگ نو» آلدوس هاکسلی۱ بیشتر شباهت پیدا کرده‌ایم و هر روز نیز بر میزان این شباهت شگفت‌انگیز افزوده می‌شود.
«دنیای قشنگ نوِ» آن نویسنده انگلیسی، روزی دنیایی خیالی و فانتزی به نظر می‌آمد؛ امّا امروز همان دنیای تصویرشده و ساکنان آن، صورت عینی و واقعی یافته‌اند. گویا هاکسلی، دنیای امروز، و ساکنانش را می‌دید که یکصد و بیست سال پیش از این، برایش در رمان خیالی خود جایی باز کرده بود.
ساکنان دنیای قشنگ نو، همگی، چون محصولات صنعتی، از خطّ تولید کارخانه خارج شده‌اند. هر یک کپی برابر اصل، همه مثل هم، همه چونان روبات بی‌روح، بی‌احساس، بی‌ذوق. زنجیر شده در برنامه‌ای و قالبی از پیش طرّاحی شده و همگی در چرخه بزرگی، مشغول تولید و مصرف.
در دنیای قشنگ نو، همه تولید می‌کنند تا مصرف کنند و همه مصرف می‌کنند تا دیگر بار تولید کنند و زباله‌ها، پسماندهای انسان‌ها و انسان‌های پسمانده‌اند؛ هم‌آنان که دیگر مصرف‌کننده بی‌مصرف شده و از تولید بازمانده‌اند، شایسته گورستان‌های سرد و نمور.
ساکنان دنیای قشنگ نو، از جهان و هستی، جز مجموعه درهم فشرده اتم‌ها و مولکول‌های رنگ و وارنگ و از انسان، جز ماشینی سرآمد همه ماشین‌ها نمی‌شناسند. عالم و آدم از پنجره نگاه ساکن دنیای قشنگ نو اشیایی برای مصرف کردنند و دیگر هیچ.
ساکنان دنیا قشنگ نو، از شعر، از عشق و از دین، که آدمی را از همه مرزها فراتر می‌برد، بی‌خبرند؛ از عالمی فراتر از این جهان که به روزگاری همه شاعرانه‌ها، عشق‌ها و آگاهی‌ها با آن همراه می‌شد و در سیری مدام، آزاد از همه‌بندها و زنجیرها، با یگانگی به عالی‌ترین مظهر عشق و ایمان می‌رسید.
در نگاه این بی‌خبران ماشینی، همه روزها مثل هم و همه مکان‌ها و انسان‌ها در عرض همند، بی‌آنکه هیچ امر متعالی یا مقدّسی آنها را از هم جدا ساخته باشد.
در فرادست ساکنان دنیای قشنگ نو، هیچ امر مقدّسی معنا ندارد و هیچ حریمی‌که حفاظت از آن را در تکلیف خویش بشناسند.
در نزد ساکنان این سرزمین، همه چیز نو است. بی‌تاریخ، بی‌گذشته و بی‌هیچ حیثیّت آسمانی و قدسی.
در این جهان خیالی، روزی از پی روزهای دیگر، می‌آید و می‌رود و دیگر جز رنگ قرمز صفحات تعطیلی تقویم‌ها، هیچ چیز دیروز او را از امروزش و امروزش را از فردایش متمایز نمی‌سازد.
سال‌ها از عمر نگارش این درام انگلیسی می‌گذرد و به رغم گذشت این‌همه سال، به نظر می‌رسد، آن جهان خیالی از لابه‌لای کتاب هاکسلی خارج شده و بر پهنه زمین تحقّق یافته است؛ در حالی‌که هاکسلی زمان چنین رخدادی را در قرن بیست و ششم پیش‌بینی کرده است.
در عصر ما، ‌ دیگر همه، در همه جهان، هم‌ولایتی همند. همگی در شناسنامه‌هایشان مُهر ثبت «دنیای قشنگ نو» را دارند. دیگر هیچ دیوار حائلی نمانده و هیچ مرزی، همه ساکنان سرزمین‌های دور، به دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی پیوسته‌اند.
٭٭٭
ایّام و آنات، می‌آیند و می‌روند و ما به این آمد و شد عادت کرده‌ایم. روزها و هفته‌هایی که گاه گمان می‌بریم پایانی برای آنها متصوّر نیست؛ درحالی‌که روزی، درست در هنگامه‌ای که تصوّرش هم برایمان سخت است، به پایان می‌رسند. این سنّت ثابت حضرت خداوندی است که همه اشخاص و همه اقوام در ظرف محدود زمانی، مستقرّ می‌شوند و با پایان یافتن مهلت ماندنشان، بار سفربسته و راهی دیار دیگری می‌شوند؛ چنان‌که فرموده است:
«وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُون‏؛ ۲
هر امّتی را مدّت عمری است. چون اجلشان فراز آید، یک ساعت پیش و پس نشود.»
ایّام نیز همچون سایر موجودات منتشر در عالم امکان، مخلوق خداوند متعال بوده و حسب سنّت و حکمت خداوند متعال، فانی‌اند و از آنجا که از سوی خالق حکیم صادر شده‌اند، حکمتی خاص، آمدن و بودنشان را حمایت می‌کند؛ به همان سان که موجودات زنده دیدنی و نادیدنی، همچون انسان‌ها، اجنّه و ملائک، مخلوقند و بی‌دلیل و حکمت، جامه وجود بر تن نکرده‌اند. به همین دلیل است که در آموزه‌های دینی، جمیع مخلوقات به نحوی و به نوعی، واجد شأن الهی‌اند. آفرینش آنها از سوی خداوند حکیم، الزاماً به آنان شأن الهی داده است و این امر درباره جمیع موجودات مستقر در عالم امکان و حتّی موجوداتی، همچون شیطان که گاه از بردن نامشان هم کراهت داریم، صادق است. به واقع موجودات در وجهی، واجد شأن مُلکی و این‌جهانی‌اند و حسب این شأن، بسته شرایط و مقتضیات این جهان، فانی می‌باشند. در وجهی دیگر، واجد شأن ملکوتی و الهی‌اند. همین شأن الهی موجب است تا به همه موجودات، خطاب آیه شود. به قول شاعر:.

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست۳

جمله موجودات، آیت و به عبارتی، آیت‌الله هستند.
آیت به معنای علامت و نشانه است. علامتی که دلالت بر وجود موجود دیگری می‌کند و در معنی خاص، همه موجودات منتظر در عالم امکان، علامت اشاره‌ای و آیه‌ای هستند که به سوی خالق خود ره می‌نمایند. به قول شیخ محمود شبستری:

به نزد آنکه جانش در تجلّی است
همه عالم کتاب حق‌تعالی است

بر هر صاحب خردی پوشیده نیست که جمله آیات و موجودات، در یک رتبه و در عرض هم شناسایی نمی‌شوند. موجودات در صفی کشیده از اسفل درکات تا عالی‌ترین درجات، مستقرّ شده و هر یک صاحب رتبه و مقام مخصوص به خود هستند.
عموم و عوام مردم، متّکی و مبتنی بر امور اعتباری این جهانی، موجودات و آیات را شناسایی و طبقه‌بندی می‌کنند؛ امّا در نظام توحیدی و الهی، عموم آیات و موجودات، متّکی و مبتنی بر امر حقیقی، دسته‌بندی، ردیف و شناسایی می‌شوند.
در این نظام، هر موجود به نسبت تقرّب و نزدیکی ذاتی به آفریدگار هستی، یا تقرّبی که حسب کوشش و مجاهدت حاصل می‌کند، واجد رتبه، مقام و شأنی است که او را از سایرین جدا و متمایز می‌سازد. اگر چه همگی در اصل حیات و هستی و مخلوق بودن یکسانند. از این رو، برخی از موجودات، آیات صغیر و برخی کبیرند. آیات کبیر و عظیم، در خود و با خود، به اذن‌الله، بیشترین استعداد را در متجلّی ساختن و نشان دادن اسما و صفات حق‌تعالی دارا می‌باشند.
آنکه قوّه، استعداد و ظرفیّت نمودار ساختن سهم بیشتری از صفات کمالی حضرت حق‌تعالی را دارد، در مقایسه با سایر آیات و موجودات، ضرورتاً آیت بزرگتری است؛ چنان‌که از حضرت مولی‌الموحّدین، علیّ‌بن ابی‌طالب و سایر معصومان(ع)، که در زمره انسان کامل شناسایی می‌شوند، با عنوان آیت‌الله العظمی‌یاد می‌شود و بدین سبب است که همه آیات، به نسبت استعداد و ظرفیّت وجودی خود، به خداوند متعال اشارت دارند؛ گویی همه این آیات با زبان بی‌زبانی اعلام می‌کنند:

که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الّا هو

این معنا درباره همه آیات و موجودات، چه معقول و مجرّد و چه جماد و نبات و حیوان صدق می‌کند.
از این روست که می‌توان، هریک از موجودات را تکویناً ذاکر و متذکّر شناخت.

همه آیات ذاکر و واعظند
خداوند متعال در قصّه یوسف و ماجرای رفته بر ایشان می‌فرماید:
«لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِاولِی الْالْباب‏؛ ۴
در سرگذشت آنها، درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود…»
ایّام و آنچه در ظرف ایّام، یعنی روزان و شبان می‌گذرد نیز به سان سایر موجودات، یاد، نشانه و علامتی است که خالق هستی را می‌نمایاند؛ بلکه عبرتی است که در نظر صاحبان خرد جلوه می‌کند. گویی ایّام و گذر ایّام چون جوی آب جاری در جویبار، در عین سکوت و خاموشی، هم ذاکرند و هم متذکّر؛ چنان‌که متذکّر نبودند، پنددهنده و عبرت آموز نیز نبودند.
حضرت امام جعفر صادق(ع) در روایتی می‌فرمایند:
«اعْتَبِرُوا بِمَا مَضَی مِنَ الدُّنْیَا هَلْ بَقِیَ عَلَی أَحَدٍ أَوْ هَلْ [أَحَدٌ] فِیهَا بَاقٍ مِنَ الشَّرِیفِ وَ الْوَضِیعِ وَ الْغَنِیِّ وَ الْفَقِیرِ وَ الْوَلِیِّ وَ الْعَدُوِّ فَکَذَلِکَ مَا لَمْ یَأْتِ مِنْهَا بِمَا مَضَی أَشْبَهُ مِنَ الْمَاءِ بِالْمَاءِ؛ ۵
از گذشته دنیا عبرت بگیرید. آیا هیچ کس از فقیر و غنی و شریف و پست و دوست و دشمن باقی مانده؟ آنچه که نیامده به آنچه که گذشته است، از شباهت دو آب به هم شبیه‌ترند.»
چنانچه زبان موجودات، اعمّ از جاندار و بی‌جان را می‌دانستیم درمی‌یافتیم که هریک به نوعی در حال وعظند.
به بیان شاعرانه شیخ بهائی:

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچه بشکفته این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزل‌خوانی و قمری به ترانه
هر موجودی در شأن آیت بودن، به قدر استعداد خود به سان علامتی، به جایی، مبدئی و خالقی اشاره می‌کند، گویا همگی در لباس و هیئت ذاکر و واعظ جلوه‌گر شده‌اند.
بی‌سبب نیست که امام علی(ع) می‌فرمایند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِه‏؛ ۶
ستایش خدایی را که با خلقش، برای خلقش تجلّی کرده است.»
سراسر جهان جلوه‌گاه فیض الهی و همه موجودات آیت و تجلّی اویند؛ به عبارتی خداوند متعال در خلقش و آیاتش، تجلّی پیدا کرده است. به قول هاتف اصفهانی:

یار بی‌پرده از در و دیوار
در تجلّی است یا اولی الابصار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار

همه آیات و مخلوقات معقول و مادّی، تجلّی حضرت حقّند؛ امّا این آیات در تجلّی، مراتبی دارند. در هر مخلوق و هر آیه‌ای، مرتبه‌ای و درجه‌ای متجلّی می‌شود تا به آیت اعظم و تجلّی اعظم حضرت ختمی مرتبت می‌رسد؛ زیرا آیت عظمای خداوند متعال، عالی‌ترین مراتب قرب را داراست و به همان نسبت، حق بیش از سایر آیات، در او متجلّی و نمود یافته است.
به همین نسبت نیز، هر یک از آیات و موجودات، ذکری، یادی و تذکّری مخصوص به خود دارند و آن را به نحوی و قدری که خداوند به آنها عطا کرده است، ظاهر می‌سازند.
ایّام نیز به سان سایر پدیده‌ها، واجد دو شأن ملکی و ملکوتی‌اند. بدین سبب، یله و رها نیستند.
سیّدبن طاووس(ره) در «جمال الاسبوع»، روایتی را در معنای ایّام از جناب ابن‌بابویه (ره) نقل می‌کند که پرده از شأن ایّام برمی‌دارد. او می‌نویسد:
صقربن ابی‌دلف کرخی روایت می‌کند:
نزد امام حسن هادی(ع) رفتم و …. گفتم: سرور من! از پیامبر خدا (ص) حدیثی نقل شده که معنای آن را نمی‏دانم. فرمودند: «آن چیست؟»
گفتم:
این جمله است که: «لَا تُعَادُوا الْأَیَّامَ فَتُعَادِیَکُم‏؛ روزها را دشمن مگیرید که شما را دشمن می‏گیرند». امام(ع) فرمودند:
«مراد از ایّام و روزها ما هستیم، مادامی‌که آسمان‏ها و زمین برپاست. شنبه نام پیامبر خدا(ص) است و یکشنبه کنایه از امیرالمؤمنین(ع) است و دوشنبه حسن و حسین(ع) است و سه‏شنبه علی‌بن الحسین و محمّدبن علی و جعفربن محمّد(ع) است و چهارشنبه موسی‌بن جعفر و علیّ‌بن موسی و محمّدبن علی و من هستیم و پنج‌شنبه پسرم، حسن‌بن علی(ع) است و جمعه فرزند فرزندم است و اهل حق به سوی او و زیر لوای او جمع می‏شوند و او کسی است که زمین را پس از آنکه از ظلم و ستم لبریز شده، پر از عدل و داد می‏کند. این است معنای روزها و ایّام، مبادا با آنها در دنیا دشمنی کنید که آنها نیز در آخرت، با شما دشمنی خواهند کرد.»۷
اگرچه برخی از اهل علم نام‌گذاری ایّام به اسامی حضرات معصومان(ع) را از باب کنایه و مجاز دانسته و این امر را از باب توسّل به ائمّه تعریف کردهاند؛ امّا متذکّر این معنا باید بود که به‌رغم دریافت ظاهرانگارانه انسان عصر جدید به این آیات و نشانه‌های جاندار و بی‌جان، آنان در خود و با خود، ذکری دارند و بشر را متذکّر معانی خاصّی می‌شوند.
به‌رغم عادت ساکنان جهان معاصر و انسان عصر حاضر، نزد اهل حکمت هیچ اسمی‌بی مسمّا و هیچ لفظی بی‌معنا نیست و نام‌گذاری‌ها، پیش از آنکه وجهه جعلی، اعتباری و قراردادی انسانی داشته باشند، در منظومه دریافت‌های مقدّس و سنّتی، از وجه‌های حقیقی برخوردارند. به زبان دیگر و در واقع، هر امر ظاهری، نسبتی با امر باطنی و پوشیده دارد.
در سنّت حکما و اولیای گذشته، به تبع دریافت‌های وحیانی، اسامی و الفاظ، بازگوکننده مقام و منزلت خاصّ مسمّای خود، در عالم وجود هستند. این معنا در نام‌گذاری حضرات معصومان(ع)، به نحو خاصّی جلوه می‌کند. شاید بتوان گفت: هر یک از ایّام، به دلیل نسبتی که با هر یک از حضرات معصومان(ع) پیدا کرده‌اند، انسان را چنانچه غفلت نکند، متذکّر و متوجّه یکی از آن برگزیدگان خداوند متعال می‌کنند.

ایّام نشان‌شده
در سراسر سال، ایّام دیگری به نحو خاص، نشان شده و جلوه می‌کنند؛ مانند اعیاد مذهبی (روز غدیر، روز فطر و…)، نهم ربیع و ماههای حرام.
این ایّام، در هر فصلی و ماهی از سال که می‌رسند، آدمی را متذکّر معانی و مفاهیمی خاص می‌کنند و حتّی حسب سنّت‌های مانده از عهد کهن یا سنّت‌های مرسوم مذهبی، انجام اعمال ویژه‌ای را بر انسان‌ها مقرّر کرده و انسان‌ها نیز آنها را مراعات می‌کنند؛ چنان‌که ماه‌های حرام در عهد جاهلی و پیش از ظهور اسلام و بعثت نبیّ اکرم(ص) نیز مرسوم بوده و اسلام نیز حکم تحریم جنگ در آن ماه‌ها را لغو ننمود و حتّی آن را تأیید و بر آن تأکید کرده است. با این‌همه، آیا می‌توان میان ایّام خاص و سایر ایّام در طول سال، تفاوتی قائل نشده و آن همه را حاصل خرافه دانست؟
به دو روایت زیر از قول دو معصوم بزرگوار(ع) درباره شمار ماه‌های حرام و ممنوعیت تغییر و تبدیل ایّام، توجّه فرمائید. این روایات، نسبت میان ایّام و اراده و مشیّت الهی، در مخصوص گردانیدن آن ایّام و مقرّر ساختن آدابی ویژه برای آن ایّام را می‌نمایانند:

تبدیل و تغییر در ماه‌های حرام کفر است
از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که فرمودند:
«عِبَادَ اللَّهِ اعْلَمُوا أَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ وَ أَنَّ إِخْلَاصَ الْعَمَلِ الْیَقِینُ وَ الْهَوَی یَقُودُ إِلَی النَّارِ وَ مُجَالَسَهَ أَهْلِ اللَّه…؛ ۸
ای‌بندگان خدا! بدانید که مقدار اندکی ریاکاری، شرک است و همانا خالص نمودن عمل، یقین است. هوای نفس، (آدمی را) به دوزخ کشاند و هم‌نشینی با جماعت خوش گذران، قرآن را از یاد ببرد و شیطان را حاضر سازد و تأخیر و تبدیل ماه‌های‏ حرام‏ به ماهی دیگر، افزایش در کفر است و کردار سرکشان، موجب خشم خداوند است و خشم خدای به سوی آتش کشاند و گفت‌وگوی با زنان، سرانجامش گرفتاری است و نیز دل‌ها را منحرف می‏کند و نگاه پیوسته به آنان، روشنایی دیده دل را می‏رباید و نگاه چشم‏ها از دام‌های شیطان است و هم‌نشینی با سلطان، آتش خشم الهی را برافروزد.»

شماره ماه‌ها در لوح الهی ثبت است
از رسول اعظم(ص) نقل است که فرمودند:
«ایّها النّاس! إِنَّمَا النَّسِی‏ءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّهَ ما حَرَّمَ اللَّهُ‏ …؛ ۹
همانا نسی‏ء (کبیسه کردن سال و تغییر دادن ماه حرام‏) افزایش در کفر است که کافران به آن وسیله، به گمراهی کشیده می‏شوند؛ زیرا در سالی آن [ماه‏] را حلال می‏شمارند و در سالی حرام تا [ظاهراً] با شماره ماه‌هایی که خداوند حرام گردانده است، برابر کنند. به راستی، زمان چرخیده تا بدان وضعی رسیده است که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید (و حجّ به ماه ذی‌حجّه افتاد). «بدانید که شماره ماه‌ها نزد خداوند در کتاب الهی [لوح محفوظ از] روزی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، دوازده ماه است، که از آن چهار ماه حرام است»۱۰ سه ماه پی‌درپی، ذی‌قعده و ذی‌حجّه و محرّم و یکی تنها، رجب میان جمادی و شعبان. هان [ای مردم!] آیا پیام را رساندم؟… بارالها! گواه باش.»
شرافت بخشیدن به بعضی از ایّام، جعل خداوند حکیم است. نگارنده به این ایّام، با عنوان ایّام نشان شده یاد می‌کند.
شرافت و تقدّس در میان عموم سنّت‌های کهن و دینی، مخصوص و منحصر به ایّام نیست. به جز این، اماکن مقدّس، اشیاء مقدّس، اشخاص مقدّس، اعداد مقدّس و اعمال مقدّس و شرافت یافته و نشان شده نیز قابل شناسایی و تجربه‌اند. در اسلام نیز مصادیق این شرافت و تقدّس زمانی و مکانی فراوانند.


چهار روز برتر در قیامت
از مفضّل‌بن عمر منقول است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
«در روز قیامت، ‏ چهار روز را با نهایت حسن و زینت در صحرای محشر حاضر سازند؛ به نحوی که عروس‏ را به حجله برند و آن روز، فطر، اضحی، جمعه و غدیر است و روز غدیر در میانه این روزها، مانند ماه شب چهارده باشد، در میان کواکب و به درستی که حق سبحانه و تعالی موکّل می‏سازد روز غدیر خم و فرشتگان مقرّب را و سیّد ایشان در آن روز، جبرئیل (ع) خواهد بود و موکّل می‏گرداند به غدیر خم پیغمبران مرسل را و سیّد ایشان‏ در آن روز، حضرت محمّد(ص) خواهد بود و همچنین اوصیای پیغمبران را و سیّد ایشان، حضرت امیرالمؤمنین(ع) خواهد بود و متابعان انبیا را و سیّد ایشان، سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار خواهند بود و آن را به بهشت برند؛ چنان‌که شبانان گوسفندان خود را به آب و علف برند.»۱۱

به روزها و شب‌ها دشنام ندهید
در «علل الشّرایع» (ج ۲، ص ۲۶۴) با سندش از امام صادق(ع) از پدرشان نقل است که رسول خدا(ص)فرمود:
«بادها را دشنام ندهید که فرماندارند. کوه‌ها و ساعت‌ها و روزها و شب‌ها را دشنام ندهید که گناه می‌ورزید و [آثار آن] به شما برمی‌گردد.»۱۲

ساعتی از بهشت
در مناظره‌ا‌ی بین مردی نصرانی با امام باقر(ع)، مرد نصرانی رو به نصارا کرده و گفت: ای گروه نصارا! مردی از امّت محمّد به من می‌گوید: تو از من بپرس! شایسته است چند مسئله از او بپرسم. سپس گفت: ای‌بنده خدا! بگو آن ساعتی که نه از شب است و نه از روز، چه ساعتی است؟
امام باقر(ع) فرمودند: «مابین سپیده‏دم تا زدن خورشید.»
نصرانی گفت: اگر نه از ساعت‌های شب است و نه از ساعت‌های روز، پس از چه ساعتی است؟
امام(ع) فرمودند: «از ساعت‌های بهشت است و در آن ساعت است که بیماران ما بهبودی یابند.»۱۳

تقدّس‌یافته‌ها
به جز ایّام خاصّ نزد مؤمنان به ادیان آسمانی، اماکنی، همچون «مسجدالاقصی»، «مسجدالحرام» و «مسجد کوفه»؛ اشیایی، همچون «قرآن» و «انجیل» و سایر کتب آسمانی؛ اعمالی، همچون حجّ، نماز و روزه و اشخاصی، همچون انبیا، اولیا و قدّیسین و حتّی برخی آب‌ها، همچون زمزم در زمره شرافت‌یافتگانند. در عموم این سنّت‌های دینی، امر تقدّس و تشرّف، خارج از اراده انسان و با انگشت اشارت آسمانی تحقّق یافته است؛ چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم، تقدّس و مبارکی «مسجد الحرام»، «وادی ذی‌طور» (در صحرای سینا) و سرزمین مقدّس در «فلسطین» را اعلام داشته و می‌فرمایند:
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمین‏؛ ۱۴
در حقیقت، نخستین خانه‏ای که برای [عبادت‏] مردم نهاده شده، همان است که در مکّه می‌باشد و مبارک و برای جهانیان [مایه‏] هدایت است.»
«إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی‏؛ ۱۵
این منم پروردگار تو، پای‏پوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدّس «طُوی‏» هستی.»
«یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْارْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرین‏؛ ۱۶
«ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته است، درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد.»
منشأ قداست و تطهیر در ادبیات دینی و سنّت مذهبی، رحمانی و آسمانی است؛ در‌حالی‌که در عصر حاضر و میان انسان معاصر، بشر متّکی به حوادث و هواجس نفسانی، اقدام به نشانه‌گذاری اماکن و ایّام و به پندار غلط، مقدّس‌سازی اماکن و اوقات می‌پردازد.
«قرآن کریم» به صراحت، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) را به عنوان قداست یافته‌ها و تطهیرشده‌ها معرفی می‌کند و این امر را مستقیماً به خودش معطوف می‌دارد:
«إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا؛ ۱۷
یقیناً خداوند می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
در سنّت‌های مذهبی، امر قدسی و شریف، تجلّیاتی دارد که به مؤمن اجازه می‌دهد از مسیر آن تجلّیات، ارتقا یافته و بهره‌های بزرگ دنیوی و اخروی فراهم آورد. به طور خلاصه، همه آنچه که مؤمنان تحت تجلّیات نورانی، امر مقدّس و در سایه زمان‌ها، مکان‌ها و اعمال مقدّس حاصل می‌کنند، عبارتند از:
۱. تقدّس یافته‌ها باعث تقویت احساس دینی و ازدیاد تقوی می‌شوند؛
۲. تقدّس‌یافته‌ها، هر یک به نحوی تجلّی‌گاه ملکوتند؛
۳. تقدّس‌یافته‌ها تسهیل‌کننده ارتباط معنوی با عوالم قدسی‌اند؛
۴. تقدّس‌یافته‌ها باعث تقرّب به خداوند متعال و کسب کمالات روحانی‌اند؛
۵. تقدّس‌یافته‌ها مبارک یافته از سوی خداوند و لاجرم برکت زایند؛
۶. تقدّس‌یافته‌ها باعث خضوع و خشوع و ظهور خشیّت در قلب مؤمنانند؛
۷. تقدّس‌یافته‌ها باعث ازدیاد شوق و طلب برای نیل به امر قدسی می‌شوند؛
۸. تقدّس‌یافته‌ها دروازده ورود به ملکوت و آمد و شد ملکوتیانند؛
۹. تقدّس‌یافته‌ها باعث تجربه قدرت الهی، (شفای بیمار، نجات گرفتاران، بخشش گناهان، عافیت، و…) اند؛
۱۰. تقدّس‌یافته‌ها و اعمال و آداب مقرّر شده برای آنها، سبب تداوم سنن الهی در عرصه تاریخند؛
۱۱. تقدّس‌یافته‌ها باعث ماندگاری شرایع و سنن ممدوح آسمانی در میان نسل‌ها هستند؛
۱۲. تقدّس‌یافته‌ها باعث مصونیت و امنیّت مؤمنان در برابر جنود خبیث شیطانی و نادیدنی‌اند؛
۱۳. تقدّس‌یافته‌ها باعث پیوند نسل‌ها به نقشه کلّی الهی در ارسال انبیا و اوصیا و انزال کتب آسمانی‌اند؛
۱۴. تقدّس‌یافته‌ها باعث تخفیف و تضعیف طرح‌های دشمنان انسان و ادیان هستند؛
۱۵. تقدّس‌یافته‌ها باعث ماندگاری شعائر الهی و مذهبی‌اند؛
۱۶….
گرچه جمله آفریده‌ها و پدیده‌ها، از ابتدا به دلیل آنکه در شأن آیت‌اللهی لباس هستی به تن کرده‌اند، قابل توجّه و احترامند، آیات و پدیده‌های تقدّس‌یافته، به دلیل آنکه به نحو خاص، نشان شده و تطهیر یافته‌اند واجد شأن والاتر و بالاتر قدسی نیز هستند و از همین رو، پاسداری از حرمت آنها بر همگان لازم آمده است و چنانچه این حرمت پاسداری نشود، آثار سوء آن (بی‌رحمتی) به متجاوز و متعدّی بازگشت می‌کند.
«ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوب‏؛ ۱۸
هر آن کس که حرمت‌های الهی را بزرگ بدارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است.»
به همان سان که شناسایی، درک و پاسداشت «نشان‌شده‌های مقدّس» موجب ظهور و بروز آثار خیر و برکات آنها بر انسان‌ها می‌شوند، حرمت شکنی‌ها نیز تبعات سوء خود را متوجّه آدمی می‌کنند. این واقعه، حسب سنّت ثابت حضرت خداوندی رخ می‌دهد و به سان قوانین فیزیکی، در هر شرایطی حادث می‌شود.
همه موجودات نشان شده و مقدّس، در یک درجه و مرتبه مستقر نیستند. آنان نیز صاحب مراتب متعدّدند. همه مساجد، به نحوی و مرتبه‌ای در حریم واقع شده و حراست از حرمت آنها بر مسلمانان ضروری است؛ امّا مساجد خاص و مقدّس، همچون «مسجدالحرام»، در مرتبه‌ای فوق مراتب همه مساجد قرار گرفته است و به همین جهت آثار وضعی حاصل از هم‌جواری با این مسجد، هزاران مرتبه بیشتر از سایر مساجد منتشر در زمین خداوند است.
به سوی این مسجد خاص، انگشت قدسی آسمان دراز شده و از همین‌رو در زمره «تقدّس یافته‌ها» هستند.
هریک از آیات و موجودات، به نسبت میزان تقدّس و نشان‌شدگی، واجد مرتبه‌ای والاتر، نسبت به سایر آیات شده‌اند؛ چنان‌که برپا داشتن نماز در همه مساجد فضل است و نمازگزار بهره ثواب و بهره بیشتری در مقایسه با برپاداشتن نماز در خانه‌اش می‌برد؛ امّا اقامه نماز در مسجدالحرام یا مسجدالاقصی، فضلی و ثوابی دارد که از حدّ شمار خارج است. این فضیلت به دلیل تقدّس یافتگی و نشان‌شدگی این مساجد است و از راز آن، تنها خداوند و حضرات معصومان(ع) مطّلعند؛ چنان‌که فرمودند:
«وَ إِنَّ صَلَاهً فِی مَسْجِدِی هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلَاهٍ فِیمَا سِوَاهُ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ الْمَسْجِدَ الْاقْصَی‏‏؛ ۱۶
همانا نماز در مسجد من، برتر از هزار نماز در مساجد دیگر است. الّا [اجر نماز در] مسجد الحرام و مسجد الأقصی.»
به همین نسبت نیز بی‌حرمتی به این مساجد مقدّس، تبعات بزرگی دارد. مؤمنان در این مساجد از کشیدن سیگار هم پرهیز می‌کنند و آزار رساندن به مورچه‌ای را نیز در این اماکن روا نمی‌دارند.
حسب سنّت خداوندی و به دلیل سیر و سفر انسان در سه ساحت دنیوی، برزخی و قیامتی، پیامدهای نیکوی پاسداشت اماکن و پدیده‌های مقدّس یا در مقابل حرمت‌شکنی آنها در سه ساحت، به آدمی‌بازگشت می‌کند.
بسیاری از گره‌ها و مشکلات که ناخواسته در حیات فرهنگی و مادّی انسان‌ها واقع می‌شود، به حرمت‌شکنی تقدّس‌یافته‌ها بازگشت می‌کند. این‌همه از آثار وضعی، قطعی و ناگزیر اعمال ماست.
به همان سان که نحوه حضور و عمل انسان در ایّام تقدّس یافته نیز متضمّن برخورداری از برکات الهی یا محروم ماندن از آنهاست. متأسّفانه به دلیل غلبه حوزه فرهنگی و تمدّنی سکولار، در نزد انسان معاصر، جمله اماکن و پدیده‌ها و حتّی ایّام در عرض هم شناسایی می‌شوند و تنها آنچه باعث رجحان یکی بر دیگری می‌شود، امور اعتباری دنیوی است. به همین سبب است که حسب عادت، در همه روزها و در همه مکان‌ها، به طور یکسان رفت و آمد و عمل می‌کنیم. همه شنبه‌ها را چونان هم می‌نگریم و همه جمعه‌ها را نیز؛ در حالی‌که نزد اهل ایمان وضع فرق می‌کند.
حضرت نبیّ اکرم(ص) می‌فرمایند:
«إِنَ‏ یَوْمَ‏ الْجُمُعَهِ سَیِّدُ الْأَیَّامِ‏ وَ أَعْظَمُهَا عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی …؛ ۱۷
همانا جمعه آقای روزها و با عظمت‏ترین آنها نزد خداوند تعالی است، بلکه از عید فطر و قربان هم برتر است. این روز، پنج خصلت دارد:
اوّل: خداوند متعال حضرت آدم(ع) را در این روز خلق فرمود؛
دوّم: آن حضرت را در همین روز از بهشت بر زمین فرود آورد؛
سوّم: در چنین روزی، حضرت آدم(ع) را قبض روح کرد؛
چهارم: در این روز، ساعتی هست که هر کس در آن ساعت از خداوند متعال چیزی طلب کند، به او خواهد داد، به شرط اینکه چیز حرام نخواهد؛
پنجم: ملائکه مقرّب، آسمان، زمین، بادها، کوه‌ها و درخت‌ها همگی هراس دارند از اینکه قیامت در این روز واقع شود.»
آنکه تقدّس و عظمت خدادادی این روز را درمی‌یابد، به نحوی در آن روز عمل می‌کند و ساعاتش را می‌گذراند و در مقابل، آنکه بی‌خبر مانده است، آن روز را تنها روز تعطیل و استراحت و خورد و خفت می‌شناسد و تهی‌دست آن روز را به پایان می‌برد.
دستکاری، جابه‌جایی و تصرّف در ایّام و اوقات، متّکی به هواجس دنیوی، از بی‌خبری‌بنی‌آدم از اسرار نهفته در هستی خبر می‌دهد و از غفلتی که خسارات بی‌شماری را برایش به ارمغان می‌آورد.
انسان معاصر در عصر حاضر، جمله پدیده‌ها را اشیایی فاقد شأن الهی و قابل تصرّف و تملّک می‌شناسد، از این‌رو در دخل و تصرّف اماکن و ایّام و اشخاص، خود را فعّال مایشاء می‌شناسد.
انسان بی‌خبر از حکمت نام‌گذاری ایّام و نشان‌شدگی پدیده‌ها و اماکن خاص، با نفی وجهه قدسی و مطهّر پدیده‌های نشان شده و تصرّف نابخردانه در آنها، زمینه بحران فراگیر را برای خود فراهم می‌سازد.
احکام، آداب و اعمال وضع شده در سنّت انبیای عظام الهی و دریافت‌های وحیانی برای حضور انسان در هریک از روزهای مقدّس، به جایگاه و شأن هریک از آن ایّام نزد خداوند متعال برمی‌گردد؛ چنان‌که تذکّر سنّت‌های دینی درباره پاسداشت آنها نیز به شأن آن ایّام بازگشت می‌کند. همان که بشر متعارف از کمیّت و کیفیّت آن بی‌خبر است.
آدمی، آثار وضعی تماس با پدیده‌های فیزیکی را در وقت تجربه می‌فهمد و برای در امان ماندن از آثار سوء آنها، قواعدی را وضع و مراعات می‌کند؛ امّا به دلیل بی‌خبری از آثار وضعی پدیده‌های ماورائی، برای در امان ماندن از آثار سوء آنها، چاره‌ای نمی‌اندیشد؛ برای برخورداری از عواقب حسن و زیبای آنها نیز اندیشه نمی‌کند و لاجرم همواره دست تهی می‌ماند.
چه کسی است که اثر وضعی تماس دست با اجاق داغ و آتش را نشناسد؟ درحالی‌که، کودکان نیز این موضوع را می‌شناسند. پدیده‌های ماورایی در مقایسه با پدیده‌های جهان مادّی، دقیق‌تر، منظّم‌تر و کارآمدترند و آثار وضعی خود را نیز سریع، به موقع و مؤثّر بارز می‌سازند.
فقدان آگاهی انسان از این‌همه، سبب بوده تا ادیان توحیدی و اولیا و انبیا، از روی لطف و با جعل و وضع قواعد، آداب و سننی، بشر را مستعدّ بهره‌برداری از نتایج نیکوی این پدیده‌ها یا مصونیت یافتن از عواقب سوء پدیده‌های دیگری کنند.
به‌رغم تصوّر انسان مادّی‌گرای عصر ما، آسمان بالای سر و زمین زیر پای ما آکنده از هزاران موجود زنده و فعّال است. موجوداتی متنوّع و متکثّر که در طوایف گوناگون، برخی رحمانی و برخی شیطانی زندگی و مستقیم و غیرمستقیم در حیات مادّی و فرهنگی انسان حضور یافته و گاه دخالت می‌کنند؛ در حالی‌که دانش بشر، به دلیل ابتلای به سکولاریسم (مادّی‌گرایی و دنیوی‌گری) از این عوالم و موجودات مستقرّ در آنها، بی‌خبر است و مجال شناسایی دامنه حضور و تداخل این عوالم با جهان انسانی را ندارد و در نتیجه، از راه‌های مصونیت‌بخشی به خود هم، بی‌اطّلاع است.
باید پرسید؛ چگونه است که ما درباره عزیزکرده‌ها و وابستگان خود و آنچه بر آنها می‌گذرد، غیرت می‌ورزیم و انتظار داریم به وقت سور و شادی یا سوگ و عزاداری عزیزان و اقربای ما، مراعات حال ما را بکنند؛ امّا چرا انتظار نداریم خداوند متعال درباره عزیزترین، شریف‌ترین، نزدیک‌ترین، مطهّر‌ترین‌بندگان معصوم خود، یعنی اهل بیت(ع) غیرت بورزد و از انسان‌ها بخواهد که در سور و سوگ این گل‌های سرسبد آفرینش، آدابی را مراعات کنند و یاری‌رسان آنها باشند.
هستی درباره آنچه بر محمّد و آل‌محمّد(ص) گذشته و می‌گذرد، عکس‌العمل نشان می‌دهد. تحت عنایات آسمانی، نوعی هوشمندی بر هستی و ساکنان مستقرّ در آن حاکم است و آنها را به نحو فطری و غریزی، مستعدّ هم‌نوایی با آهنگ هستی می‌کند.
آهنگ گوش‌نواز هستی، هماهنگ با حیات مؤمنانه بر زمین، سیر الی‌الله را متذکّر می‌شود و حسب هوشمندی خدادادی، (فطرت و غریزه)، علیه حیات غیرمؤمنانه و غیررحمانی، عکس‌العمل نشان‌ می‌دهد. گوش و چشم و جان مؤمنان، متوجّه این آهنگ و هماهنگی موجودات با آن می‌شود و آن همه را درمی‌یابد.
جای تأسّف و زاری است که مشاهده می‌کنیم، مسلمانان و حتّی شیعیان، دانسته و ندانسته، در حقّ جمله مقدّسات (اشخاص، ایّام، اماکن، اعمال و اشیاء مقدّس) جفا می‌کنند؛ مَثل آنان، مَثل شخصی است که شاخه زیر پای خود را قطع می‌کند و به قول جناب سعدی شیرازی:

یکی بر سر شاخ، ‌بن می‌برید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد می‌کند
نه با من که با نفس خود می‌کند

جفا به ماه مقدّس رمضان، نهم ربیع‌الاوّل (سرآغاز امامت حضرت ولیّ عصر(عج)) نیمه شعبان و سایر ایّام، جفا به خود است. پیش از آنکه جفا به خداوند متعال و حضرات معصومان(ع) باشد. به عبارت مشهور:
خورد گاو نادان ز پهلوی خویش.

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره اعراف، آیه ۳۴.
۲. سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
۳. منسوب به جعفر‌بن محمّد، امام ششم(ع)، «مصباح الشریعه»، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. ص ۱۱۳؛ «مستدرک الوسائل»، ج ۱۱، ص ۱۸۴.
۴. «نهج البلاغه»، خطبه ۱۰۸.
۵. ابن بابویه، محمّد‌بن علی، الخصال، ترجمه جعفری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۲، ج‏۲، ص۹۵- ۹۷؛ مجلسی، محمّد باقر، «بحارالانوار»، ج ۵۰، ص ۱۹۴.
۶. ابن شعبه حرانی، حسن‌بن علی، تحف العقول / ترجمه جعفری – تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ: اول، ۱۳۸۱ش. ص ۱۳۸.
۷. همان، ص ۵۹-۶۰.
۸. سوره توبه، آیه ۳۶.
۹. مجلسی، محمّدتقی‌بن مقصودعلی، «لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه»، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق. ج‏۶، ص۲۵۴.
۱۰. مجلسی، محمّد باقر، «آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد ۵۴)»، تهران، اسلامیه، چاپ اوّل، ۱۳۵۱، ج‏۳، ص۳.
۱۱. کلینی، محمّد‌بن یعقوب، الروضه من الکافی، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، چاپ اوّل، ۱۳۶۴، ج‏۱، ص۱۷۷.
۱۲. سوره آل عمران، آیه ۹۶.
۱۳. سوره طه، آیه ۱۲.
۱۴. سوره مائده، آیه ۲۱.
۱۵.سوره حج، آیه ۳۲.
۱۶. حسن‌بن علی، امام یازدهم(ع)، «التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام»، قم، مدرسه الإمام المهدی عج، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ ق.ص ۶۶۱.
۱۷. طوسی، محمّدبن الحسن، «مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد»، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۱۱ ق. ج‏۱، ص۲۸۴.

اسماعیل شفیعی سروستانی

ماهنامه موعود شماره ۱۷۰

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *