آخرین دولت

705be48f38bca7e4dd661b17a631aa61 - آخرین دولت

در اندیشه مهدوی، مباحث متعدّد و متفاوتی مطرح می‌شود. یکی از مهم‌ترین آنها، مسئله دولت مهدوی است که دامنه گسترده‌ای هم دارد و به همین دلیل، تعبیرهای مختلفی از این دولت در ادبیات دینی، به خصوص ادبیات شیعه شده است که هر کدام از تعبیرها به جنبه‌ای از جنبه‌های متعدّد حکومت مهدوی اشاره دارد.

برخی از تعبیرهایی که در روایات، در مورد دولت و حکومت امام مهدی(عج) آمده است، به شرح زیر می‌باشند:
۱. دولت جهانی که اشاره به قلمرو حکومت دارد؛
۲. دولت عدالت که اشاره به بسط عدالت در زمان حاکمیّت این دولت دارد؛
۳. دولت کریمه که اشاره به محوریّت کرامت انسان در این دولت دارد و به طور مشخّص بیان شده است که کرامت‌مداری، یعنی عزّت اسلام و مسلمانان از یک سو و ذلّت نفاق و منافقان از سوی دیگر؛
۴. دولت صالحان که اشاره به صالح بودن زمام‌داران آن است؛
۵. دولت حق که اشاره به حق‌مداری این دولت و نتیجه آن، یعنی بسط حق و رفع باطل است؛
۶. دولت مستضعفان که اشاره به حاکمیّت یافتن کسانی دارد که از سوی صاحبان زر و زور و تزویر به استضعاف کشیده شده‌اند؛
۷. دولت امنیّت که اشاره به امنیّت فراگیر در آن دولت است؛ امنیّتی که هم اجتماعی است و هم ایمانی؛
۸. دولت رفاه که اشاره به فراگیری رفاه در پهنه زمین است و …
یکی دیگر از تعبیرهایی که از دولت مهدوی شده است، ولی کمتر مورد توجّه قرار گرفته، تعبیر آخرین دولت است. در این نوشتار بر آنیم تا در این‌باره سخن بگوییم. در این بحث، سه مسئله مطرح خواهد شد؛ یکی اینکه، منشأ این تعبیر چیست؟ دیگر اینکه، معنی آخرین دولت چیست؟ و سوم اینکه، علّت آخر بودن دولت مهدوی کدام است؟

۱. منشأ تعبیر آخرین دولت
این تعبیر در کلمات نورانی معصومان(ع) وجود دارد. امام باقر(ع) می‌فرمایند:
«دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَل‏ِ؛
دولت ما آخرین دولت است.»
سپس در کلام پایانی خویش می‌فرمایند:
«وَ هو قولُ اللهِ عَزَّوجَلَّ «وَالعاقبهُ لِلمُتَّقینِ»؛ ۱و۲
و این همان سخن خداوند است که می‌فرماید: «عاقبت از آن پرهیزکاران است.»
همچنین روایت شده است که امام صادق(ع) در بسیاری از اوقات، این شعر را زمزمه می‌کردند که:
«لِکُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَهٌ یَرْقُبُونَهَا، وَ دَوْلَتُنَا فِی آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَر؛ ۳
هر مردمی را دولتی است که منتظر آن هستند و دولت ما پایان روزگار آشکار می‌شود.»
در پاره‌ای از روایات، این حقیقت با عبارت «عاقبت از آن ما خواهد بود» آمده و آیه شریفه «و العاقِبهُ لِلمُتَّقین» به همین حقیقت تفسیر شده است. این مسئله را در کلام امام باقر(ع) که در آغاز سخن نقل کردیم، به وضوح می‌بینیم.
امام حسن(ع) نیز این حقیقت را یاد کرده‌اند و امام علی(ع) آن را تأیید نموده‌اند. ابن سیرین می‌گوید:
از تنی چند، از بزرگان «بصره» شنیدم که گفتند: علیّ‌بن ابی‌طالب(ع) پس از «جنگ جمل» ناخوش گردید و نتوانست در نماز جمعه شرکت کند. بنابراین به فرزندش حسن(ع) فرمود:
«تو برو و نماز جمعه را با مردم بخوان.»
حسن(ع) به مسجد آمد و بر فراز منبر رفت. او ابتدا حمد و ثنای الهی را به جای آورد، شهادتین گفت، بر رسول خدا درود و صلوات فرستاد و فرمود:
«ای مردم! خداوند، نبوّت را در میان ما قرار داد و ما را بر خلق خویش برگزید و مقدّم داشت و کتاب و وحی خود را بر ما فرو فرستاد. به خدا قسم! که هرکس چیزی از حقّ ما کم گذارد، خداوند در دنیا و آخرت از حقّ او بکاهد و هیچ دولتی ضدّ ما نباشد؛ مگر اینکه عاقبت از آن ما باشد.»
آنگاه این آیه را خواند:
«وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِین‏؛ ۴
و قطعاً پس از چندی، خبر آن را خواهید دانست.»
در این کلام، امام حسن(ع) با بیان این جمله که عاقبت از آن ماست، به این حقیقت توجّه می‌دهند که دولت اهل بیت(ع)، دولت آینده است. جالب اینکه امام علی(ع) سخنان فرزندشان را می‌شنیدند و پس از اتمام مراسم نماز و بازگشت امام حسن(ع)، امام علی(ع) به ایشان نگاهی کردند و بی‌اختیار، اشک‌هایشان بر گونه‌هایشان جاری شد و میان چشمان حضرت را بوسیدند و این آیه را خواندند:
«ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیم‏؛ ۵و۶
فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده و خداوند شنوا و داناست.»
این برخورد امام علی(ع)، حکایت از تأیید سخن امام حسن(ع) دارد. همچنین نقل شده است که در خطبه دیگری نیز امام حسن(ع) همین جملات را درباره دولت اهل بیت(ع) بیان کردند.۷
از امام باقر(ع) نیز نقل شده است که ایشان دولت‌های دیگر را دولت حال نامیده‌اند و دولت اهل بیت(ع) را دولت آینده. ابوبکر حضرمی می‌گوید:
وقتی امام باقر(ع) را نزد هشام در «شام» بردند، هشام، اهل بیت(ع) را به تفرقه‌افکنی متّهم ساخت و بدین وسیله امام را بسیار توبیخ کرد. به دنبال وی، حاضران مجلس نیز به نکوهش امام(ع) پرداختند. وقتی آنان خاموش شدند، امام باقر(ع) برخاستند و فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ أَیْنَ تَذْهَبُون وَ أَیْنَ یُرَادُ بِکُمْ بِنَا هَدَى اللهُ أَوَّلَکُمْ وَ بِنَا یَخْتِمُ آخِرَکُمْ. فَإِنْ یَکُنْ لَکُمْ مُلْکٌ مُعَجَّلٌ فَإِنَّ لَنَا مُلْکاً مُؤَجَّلًا؛ ۸
ای مردم به کجا می‌روید؟ و شما را به کجا می‌برند؟ به وسیله ما بود که خداوند پیشینیان شما را هدایت کرد و هدایت آیندگان شما نیز به وسیله ما انجام می‌شود. اگر شما سلطنت اکنون را دارید، حکومت ما، حکومت آینده است.»
از آنچه تا کنون نقل کردیم، به خوبی روشن می‌شود که اهل بیت(ع) از دولت حضرت مهدی(عج)، به عنوان آخرین دولت یاد کرده‌اند. اکنون دو سؤال مطرح است: نخست، آخرین دولت بودن به چه معناست و دوم علّت آخرین بودن دولت حضرت مهدی(عج) چیست؟ پس با دو پرسش روبه‌رو هستیم؛ یکی تفسیر آخرین دولت و دیگری تعلیل آخرین بودن.

۲. معنای آخرین دولت
در پرسش اوّل می‌خواهیم بدانیم منظور از صفت آخرین، بیان مفهوم زمانی است یا فکری و اندیشه‌ای. در برخی روایات آمده است که دولت اهل بیت(ع) پس از حاکمیّت همه‌اندیشه‌های بشری تحقّق می‌یابد و لذا این معنا به ذهن می‌رسد که شاید صفت آخرین برای بیان این واقعیّت است که دولت امام مهدی(عج) یا به تعبیر دیگر، اندیشه ولایت و امامت آخرین و مترقّی‌ترین اندیشه در باب حکومت است. البتّه امکان دارد که پس از ارائه و اجرای این نظریّه، بار دیگر حکومت به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
در مراجعه به روایات و با استفاده از آیات قرآن، می‌توان فهمید که هر دو مفهوم آن مراد است؛ یعنی وقتی می‌گوییم حکومت حضرت مهدی(عج) آخرین دولت است، هم به این معنی است که آخرین و مترقّی‌ترین اندیشه در باب حکومت و زمامداری است و هم به این معنی است که پس از آن، دولت دیگری حاکمیّت نمی‌یابد و تا پایان تاریخ ادامه می‌یابد. امام باقر(ع) به دنبال اینکه می‌فرمایند: «دولت ما آخرین دولت است»، چنین ادامه می‌دهند:
«وَ لَمْ یَبْقَ أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَهٌ إِلَّا مَلَکُوا قَبْلَنَا؛ ۹
هیچ خاندان دارای حکومتی باقی نمی‌ماند؛ مگر اینکه قبل از ما به حکومت می‌رسند.»
امام صادق(ع) نیز در همین‌باره می‌فرمایند:
«مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ…ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْل‏؛ ۱۰
این امر (حکومت ما اهل بیت) فرا نرسد تا اینکه همه گروه‌ها بر مردم حکومت کرده باشند… آنگاه قائم قیام می‌کند و حق و عدل را برپا می‌دارد.»
کلام امام صادق(ع) وضوح بیشتری دارد. آنچه از این دو حدیث برمی‌آید این است که همه گروه‌ها و صاحب‌نظرانی که درباره حکومت، ایده و نظریّه‌ای دارند، به حکومت می‌رسند و پس از همه آنها نظریّه امامت، حاکمیّت می‌یابد. این بدین معنی است که اوّلاً هر نظریّه‌ای که به‌اندیشه بشر برسد، حاکمیّت می‌یابد و ثانیاً روزگاری فرا می‌رسد که فکر بشر، سخنی برای گفتن ندارد؛ آنگاه نظریّه دیگری وجود نخواهد داشت. این سخن، صفت آخرین را تفسیر می‌کند؛ امّا این امکان را نیز نفی نمی‌کند که شاید پس از این دولت، حکومت دیگری بر مبنای نظریّه‌های قبلی شکل بگیرد.
از برخی دیگر از روایات، مفهوم زمانی را نیز می‌توان فهمید و بر این اساس، دولت اهل بیت(ع)، هم از نظر اندیشه آخرین است و هم از نظر زمانی؛ یعنی نه پس از آن، اندیشه جدیدتر و مترقّی‌تری وجود خواهد داشت و نه پس از آن حکومت دیگری شکل خواهد گرفت. امام باقر(ع) پس از آنکه در دربار هشام فرمودند: «دولت شما دولت حال است و دولت ما، دولت آینده»، تصریح می‌کنند که:
«وَ لَیْسَ بَعْدَ مُلْکِنَا مُلْکٌ لِأَنَّا أَهْلُ الْعَاقِبَهِ یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِین‏؛ ۱۱
و بعد از حکومت ما، حکومتی نباشد؛ زیرا ما همان کسانی هستیم که عاقبت از آنان است؛ خداوند می‌فرماید: «سرانجام نیک، از آن پرهیزکاران است.»
در این حدیث، دو نکته قابل توجّه وجود دارد؛ یکی تصریح به اینکه پس از حکومت اهل بیت(ع)، حکومت دیگری وجود نخواهد داشت و دیگری مستند نمودن این ادّعا به آیه شریفه «والعاقبه للمتّقین». از این استناد، تفسیر آیه شریفه نیز به دست می‌آید و با تکیه بر آن، گذشته از حدیث، آیه نیز می‌تواند آخر بودن زمانی را گواهی دهد.
جالب اینکه این جمله از «قرآن کریم»، فراز پایانی آیه‌ای است که در آغاز آن چنین آمده است:
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه؛
زمین از آن خداست و به هرکس از بندگانش که بخواهد آن را به میراث می‌دهد.»
همان‌گونه که می‌دانید این فراز از آیه نیز مربوط به حکومت حضرت مهدی(عج) است و لذا تأییدی است بر اینکه فراز «و العاقبه للمتّقین» هم مربوط به حکومت حضرت مهدی(عج) است و با تفسیر معصوم(ع) مفهوم آن این است که پس از دولت مهدوی، دولت دیگری وجود ندارد.
امام باقر(ع) می‌فرمایند:
«وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (ع) إِنَّ الْارْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ، أَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللهُ الْارْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْارْضُ کُلُّهَا لَنَا؛ ۱۲
در کتاب علی(ع)، [در ذیل آیه] «زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش که بخواهد، آن را به میراث می‌دهد» و «سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است»، چنین یافتم که:
من و اهل بیتم، همان کسانی هستیم که خداوند زمین را به ما ارث می‌دهد و مائیم پرهیزکاران و زمین تماماً از آن ما است.»
در حدیث دیگری از امام باقر(ع) که پیش از این، فرازی از آن را نقل کردیم، باز استشهاد به آیه شریفه «و العاقبه للمتّقین» وجود دارد:
«دَوْلَتَنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَمْ یَبْقَ أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَهٌ إِلَّا مَلَکُوا قَبْلَنَا… وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ تَعَالَى وَ العاقِبَهُ لِلْمُتَّقِین‏؛
دولت ما آخرین دولت است و هیچ خاندانی صاحب دولتی نیست؛ مگر اینکه پیش از ما به حکومت می‌رسد [و پس از آن، ما به حکومت می‌رسیم]… و این همان سخن خداوند است که می‌فرماید: سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است.»
پیش از این گفتیم که فراز نخست حدیث، اشاره دارد که هر صاحب ایده و نظریّه‌ای، قبل از دولت اهل بیت(ع) به حکومت می‌رسد و سپس ایده امامت به حکومت می‌رسد. حال اگر این را اضافه کنیم که مراد از عاقبت، مفهوم زمانی است، نتیجه می‌گیریم که دولت اهل بیت(ع) یا به بیان دیگر، دولت امام مهدی(عج) هم از نظر اندیشه‌ای و هم از نظر زمانی، آخرین دولت است.
حال باید به این پرسش پرداخت که چرا این دولت، آخرین دولت است؟

۳. چرا پس آخرین دولت؟
در برخی از روایاتی که در آنها، مسئله آخرین دولت بودن حکومت امام مهدی(عج) مطرح شده، علّت آن نیز تبیین شده است. مثلاً امام باقر(ع) پس از آنکه می‌فرمایند: «دولت ما آخرین دولت است و پیش از آن، همه صاحبان قدرت و اندیشه به حکومت می‌رسند»، در بیان علّت آن می‌فرمایند:
«لِئَلَّا یَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا مَلَکْنَا سِرْنَا بِمِثْلِ سِیرَهِ هَؤُلَاء؛ ۱۳
تا وقتی شیوه حکومت ما را دیدند، نگویند: اگر ما هم به حکومت می‌رسیدیم، به شیوه اینان رفتار می‌کردیم.»
همچنین امام صادق(ع) پس از آنکه می‌فرمایند: «پیش از برقراری دولت ما، همه گروه‌ها به حکومت می‌رسند»، علّت این تقدّم و تأخّر را چنین بیان می‌دارند:
«حَتَّى لَایَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْل‏؛ ۱۴
تا کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می‌رسیدیم، به عدل رفتار می‌کردیم. پس از آن، برپاکننده حق و عدل قیام می‌کند.»
از مجموع این دو حدیث چنین برمی‌آید که علّت تأخیر دولت امامت، اتمام حجّت تاریخی و عملی است. باید بشر به تجربه دریابد که راه عدالت، جز از طریق اهل بیت(ع) نمی‌گذرد و برقراری عدالت، جز به دست مردان عدالت‌پیشه و امامان معصوم ممکن نیست. تبیین این حقیقت در گرو توجّه به این سه امر است:
نخست، عدالت مهم‌ترین نیاز بشریت است و امور دیگر فرعی و غیراصولی است. سامان جامعه بشری به برقراری عدل و داد است و بدون آن، نظام زندگی اجتماعی از هم می‌پاشد.
دوم، اجرای عدالت نیاز به مردان عادل دارد. هر دستی توان عدالت‌گستری ندارد. عدالت‌گستری نیاز به مردانی دارد که معصوم و از هرگونه هوس به دور باشند. مردان آلوده هوس، به هوس رفتار می‌کنند؛ نه به عدالت. آنکه به هوس رفتار می‌کند و پیرو هوای نفس خویش است، توان اجرای عدالت را ندارد. به همین جهت در اندیشه شیعی، یکی از شرایط امامت، عصمت است.
سوم، عدالت‌گستری نیاز به عدالت‌پذیری دارد. بدون عدالت‌پذیری، اجرای عدالت ممکن نیست. اگر امام عدالت‌گستر وجود داشته باشد؛ ولی امّت عدالت‌پذیر وجود نداشته باشد، عملیات عدالت‌گستری با شکست مواجه می‌شود.۱۵
با توجّه به این سه امر، یک بار مسئله را مرور می‌کنیم:
چون عدالت مهم‌ترین نیاز بشریت است، خداوند هیچگاه زمین را بدون امام عدالت‌گستر نگذاشته است؛ ولی از آنجا که حاکمیّت عدالت، گذشته از وجود امام عدالت‌گستر، به عدالت‌پذیری ملّت نیز نیاز دارد، سؤال این است که اگر پذیرش عدالت و تحمّل عدالت وجود نداشته باشد، چه باید کرد؟ اوّلین اقدام، احتجاج قولی است. در این مرحله باید به روشنگری پرداخت و موقعیّت پیش آمده را توضیح داد و عاقبت، راه برگزیده شده را روشن ساخت تا حجّت وجود داشته باشد.
اگر این اقدام نتیجه‌ای نبخشد و مردم عدالت‌پذیر نشوند، نوبت به گام دوم می‌رسد که حجّت عملی است. در این گام، باید مردم آنچه را به آنها گفته شده است، ولی نپذیرفته‌اند، در عمل مشاهده کنند. بن‌بست‌ها را ببینند و به تجربه دریابند که هیچ راهی برای تحقّق عدالت، جز راه امامت وجود ندارد. به بیان دیگر، اگر بشر راه خود را از راه امامت جدا ساخت و به هشدارها و اندرزهای امامان گوش نداد، به خود واگذار می‌شود تا آنچه را درست می‌پندارد، عمل کند و بپذیرد و در این راه دریابد که هیچ‌کدام کلید عدالت نیست. اگر بشر به نتیجه درنیابد که هیچ راهی به عدالت ختم نمی‌شود و هیچ حاکمی توان اجرای عدالت را ندارد، مدّعیانی پیدا خواهند شد که بگویند راه و روش و هدف ما هم همین است و بدین‌سان مردم را گمراه سازند. امّا اگر هر کس و هر صاحب عقیده‌ای و هر گروهی آنچه را دارد، بیان کند و به اجرا درآورد و عملاً ثابت شود که توان اجرای عدالت را ندارد، آنگاه وقتی دولت امامت شکل می‌گیرد، هیچ‌کس نمی‌گوید: اگر ما هم می‌بودیم، چنین می‌کردیم و چنین ادّعایی از هیچ‌کس پذیرفته نمی‌شود و خریداری نخواهد داشت.
برای عینی شدن بحث می‌توان نگاهی به انواع حکومت‌های بشری و انواع ایده‌های بشری انداخت. روزگاری دوره حکومت‌های سلطنتی مطلقه بود. سپس حکومت‌های سلطنتی مشروطه مطرح شد. بعد از آن، جمهوریّت و دمکراسی مطرح شد. گاهی حکومت‌های دینی نیز تجربه شده‌اند؛ مثل حاکمیّت مسیحیّت و کلیسا در قرون وسطی و افراطیون یهودی (صهیونیست‌ها) در «اسرائیل». همچنین انواع ایده‌ها و نظریّه‌های بشری ارائه شده‌اند؛ مثل لیبرالیسم و کمونیسم. البتّه بررسی دقیق این بحث با زاویه نگاه مطرح شده، خود تحقیق مستقلّی را می‌طلبد؛ ولی آنچه مهم است اینکه، هیچ‌کدام از نظام‌ها و ایده‌های بشری توان اداره عادلانه جوامع بشری و پاسخ قانع کننده به پرسش‌های بشر را ندارند.
این واقعیّت تلخ، پیش از این، در کلمات معصومان(ع) اعلام شده بود؛ امّا بشر به این هشدارها و اندرزها اهمّیتی نداد و با خیره‌سری راه پر مخاطره آزمون و خطا را انتخاب کرد و هزینه‌های سنگین بسیاری را هم پرداخت و هنوز هم می‌پردازد و خواهد پرداخت. همه ایده‌ها حاکمیّت یافتند و در عمل، به بشر ثابت شد که هیچ‌کدام توان اجرای عدالت را ندارند. در نهایت پس از شکست همه ایده‌های ممکن، بشر با سرخوردگی و سرافکندگی درخواهد یافت که سعادت دنیا و آخرین او، در اندیشه‌های آسمانی و نظام الهی است. این همان مفهوم سخن امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که فرمودند: «باید در عمل ثابت شود که هیچ‌کس توان اجرای عدالت را ندارد تا پس از آن، عدالت‌گستر واقعی ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، پس ازآنکه از ظلم و ستم پر شده باشد.»
و البتّه این تأسّف و درد جانکاه بر سینه بشر خواهد ماند که می‌شد این آزمون و خطا انجام نشود و بسیار زودتر از این، بشر به عدالت دست یابد. چه می‌شود کرد که خود کرده را تدبیر نیست.۱۶
شایان ذکر است که سخن بالا، هرگز به معنای کنار گذاشتن هرگونه تلاش و کوشش برای برقراری عدالت در عصر غیبت نیست؛ زیرا این خود اندیشه‌ای انحرافی و در تعارض با خواسته ائمّه اهل بیت(ع) است؛ بلکه به این معناست که هیچ دولتی، اگرچه دولتی دینی، نمی‌تواند و نباید ادّعا کند که توان برقراری عدالت کامل را به طور مستقلّ و منهای حاکمیّت امام عصر(ع) دارد. بنابراین، چنان‌که از سیره قولی و عملی امام راحل(ره) نیز برمی‌آید، مسلمانان باید در عصر غیبت، خود عدالت‌گستری پیشه کنند و هم امیدوار به تحقّق کامل عدالت، به دست توانای امام مهدی(عج) باشند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
۲. «الغیبه» طوسی، ص ۴۷۲، ح ۴۹۳؛ «روضه الواعظین»، ص ۲۹۱.
۳. «الامالی»، صدوق، ص ۳۹۶، ح۳؛ «روضه الواعظین»، صص ۲۳۴- ۲۹۳.
۴. سوره ص، آیه ۸۸.
۵. سوره آل عمران، آیه ۳۴.
۶. «الامالی»، طوسی، ص ۸۲، ح ۱۲۱ و ص ۱۰۴، ح ۱۵۹؛ «بشاره المصطفی»، ص ۲۶۳؛ «مناقب ابن شهرآشوب»، ج ۴، ص ۱۱.
۷. «مروّج الذّهب»، ج ۳، ص ۹؛ «نثر الدّر»، ج ۱، ص ۳۲۸.
۸. «الکافی»، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵/
۹. «الغیبه»، طوسی، ص ۴۷۲، ح ۴۹۳؛ «روضه الواعظین»، ص ۲۹۱.
۱۰. «الغیبه»، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.
۱۱. «الکافی»، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵.
۱۲. سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
۱۳. «الکافی»، همان، ص ۴۰۷، ح ۱.
۱۴. «الغیبه»، طوسی، ص ۴۷۲، ح ۴۹۳.
۱۵. «الغیبه»، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.
۱۶. ر.ک: ماهنامه موعود، ش ۳۵، ص ۳۰.

همچنین ببینید

گفتگو درباره مهدى (ع)

عبالجبار شراره‏مترجم: مصطفى شفيعى‏پس از اثبات مساله ولادت و وجود مبارك حضرت مهدى، عليه السلام، مطلب ديگرى درباره آن حضرت باقى مى ماند كه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *