گفتگوی تمدنها شکل نمیگیرد و اصلاً شکلگرفتنی نیست، سادهلوحی است که انسان دعوت به گفتگوی تمدنها کند، چون تمدنی که باطل باشد، اهل گفتگو نیست. اگر در تمدنی، غلبه با باطل باشد، نمیشود با آن گفتگو کرد، شاید بشود مباهله کرد، ولی نمیشود گفتگو کرد. مثلاً آیا الان غربیها با تمدن اسلامیگفتگو میکنند یا در آن داعش را تزریق میکنند؟ آیا این گفتگو است؟ مگر گفتگو با سربریدن امکان دارد؟! جنگ تمدنها هم شکل نخواهد گرفت، چون وقتی تمدنی باطل باشد، خودبهخود فروپاشی و مضمحل میشود. مثل فروپاشی بلوک شرق؛ که جلوهای از تمدن غرب بود. وقتی آن جلوهاش فرو ریخت، این جلوهاش هم فرو میریزد؛ بچه که زدن ندارد! قرآن کریم میفرماید: “إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً”(اسراء/۸۱) اصلاً از نبرد، سخن به میان نمیآید. فقط کمی زمان لازم است که بطلان آن تمدن، بیشتر اثبات شود و حقانیت این تمدن هم بیشتر به اثبات برسد.
امام حسین(ع) را بهخاطر مرامیکه میخواست حاکم کند به شهادت رساندند نه بهخاطر دعوای شخصی
کسانی که به امام حسین(ع) علاقهمند میشوند، طبیعتاً به مرام حضرت هم علاقه پیدا میکنند. اگر علاقۀ کسی محدود به شخص امام حسین(ع) باقی بماند و این علاقه را به شخصیت و تفکر امام حسین(ع) منتقل نکند، اولاً خودش از ظرفیت انسانی بالایی برخوردار نیست، ثانیاً به نوعی در حق امام حسین(ع) اجحاف کرده است.
امام حسین(ع) با کسی دعوای شخصی نداشت و کسی هم با ایشان دعوای شخصی نداشت. بلکه ایشان را «دوست داشتند و کشتند» کمااینکه گفتهاند: «قُلُوبَهُمْ مَعَهُ وَ سُیُوفَهُمْ عَلَیْه»(لهوف/۶۲) یعنی شخص امام حسین(ع) را میشناختند و دوست داشتند ولی ایشان را به شهادت رساندند؛ بهدلیل اینکه امام حسین(ع) داشت یک مرامی را حاکم میکرد که آن مرام را نمیپذیرفتند.
هنوز مرام و تفکر امام حسین(ع) مظلوم است
ما وقتی در محرم برای مظلومیت امام حسین(ع) سوگواری میکنیم باید برای مظلومیت مرام و تفکر و اندیشۀ او هم سوگواری کنیم. چون هنوز هم از مرام حسین(ع) رفع مظلومیت نشده است. اینکه عاشورا و محرم هرسال زنده است، بهدلیل این است که مظلومیت امام حسین(ع) مظلومیت شخص ایشان نیست، بلکه مظلومیت مرام ایشان است و ایشان فدای این مرام شدند. اگر ما بتوانیم برای مظلومیت مرام حسین(ع) سوگواری کنیم خیلی ارتقاء پیدا کردهایم، شاید آن گریه و اشکی که از ما انتظار دارند، از همین جنس گریه و اشک باشد.
مظلومیت شخص امام حسین(ع) در سال ۶۱ هجری تحقق پیدا کرد و این مظلومیت با شهادت ایشان پایان یافت و البته اثرش در تاریخ باقی مانده است، اما مظلومیت مرام ایشان هنوز زنده است. مثل اینکه همین الان هم امام حسین(ع) در کربلا محاصره باشد. یعنی ما در عزاداریهای محرم و عاشورا، باید برای مظلومیت مرام حسین(ع)-که هنوز هم ادامه دارد- عزاداری کنیم.
در جبهۀ اشقیاء و دشمنان حسین(ع) هم بحث اشخاص مطرح نیست، بلکه بحث مرام است
از سوی دیگر در جبهۀ دشمنان و اشقیاء هم بحث یک نفر به نام یزید، یا عمر سعد یا عبیدالله بن زیاد نیست؛ این تقلیل دادن و خراب کردن ماجرا است! این عزاداریها فقط برای مظلومیت شخص اباعبدالله الحسین(ع) نیست، بلکه برای مظلومیت مرام و مکتب امام حسین(ع) هم هست. ۲۰ میلیون زائر اربعین کربلا فقط به خاطر مظلومیت شخص امام نیست که به التهاب درمیآیند، بلکه مظلومیت شخصیت امامت و مکتب ولایت هم مد نظر است. اساساً عظمت مصیبت در این است که در عاشورا به یک امام ظلم کردند؛ وقتی مظلومیت امامت مطرح میشود یعنی مظلومیت مکتب. این مظلومیت باید برطرف بشود تا فرج حاصل بشود.
ممکن است این شبهه برای برخی پیش بیاید که «دیگر بس است! حالا یک اتفاقی افتاده است و بیش از هزار سال از آن میگذرد، امام حسین(ع) هم خیلی خوب بود ولی دیگر بس است؛ به زندگی خودتان بپردازید!» در حالی که اینها اصل موضوع را درک نکردهاند؛ بحث مظلومیت امامت یعنی مظلومیت یک مکتب است.
ما وقتی زیارتنامه میخوانیم، در متن زیارتنامهها میبینید که بحث شخص مطرح نیست. مثلاً زیارتنامه را اینطوری شروع میکنیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه…»(کاملالزیارات/۲۰۶) یعنی جریان نبوت را مطرح میکنیم. یا اینطوری سلام میدهیم: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ»(منلایحضرهالفقیه/۲/۶۱۰-زیارت جامعه کبیره) یعنی شما خانوادۀ نبوت هستید؛ نه فقط خانودۀ نبی(ص). در اینجاها شما میبینید که جای پرداختن به مرام است و به ما توصیه شده که اینطوری ارتباط برقرار کنیم.
هم امام حسین(ع) نمایندۀ یک مرام و یک نظام بود، هم یزید/ یزید محصول یک نظام یا یک تمدن در حال شکلگیری بود؛ “تمدن اسلامی منهای ولایت”
هم امام حسین(ع) نمایندۀ یک مرام و یک نظام بود، هم یزید نمایندۀ یک مرام و نظام بود. و آن رویارویی دو نظام با یکدیگر بود. یزید هم محصول یک نظام یا یک تمدن بود؛ تمدنی که در حال شکلگیری بود. و اتفاقاً تمدنی بود که نامش «تمدن اسلامی» بود اما یک «تمدن اسلامیِ منهای ولایت» که در حال شکلگیری بود. حدود پنجاه سال از این تمدن گذشته بود. این تمدن اولین قربانی خود را از اولیاء خدا گرفت تا بقیۀ انسانها حساب کار خودشان را بکنند!
این تمدن همۀ خوبیهای دین را با خودش برداشت؛ غیر از موضوع ولایت. و بعد هم تمام این خوبیها را به مرور در خودش مندرس کرد و از اسلام چیزی جز اسمش نماند. کمااینکه پیامبر(ص) فرموده بود که بعد از من اسلام به جایی خواهد رسید که جز اسمش باقی نخواهد ماند(سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْه؛ کافی/۸/۳۰۸)
پیام امام حسین(ع) به همۀ مظلومان تاریخ: اگر شما تمدن باطل را رها کنید، او شما را رها نمیکند
بنابراین، برخورد امام حسین(ع) با یک تمدن بود. البته امام حسین(ع) رفت که برخورد کند، اما نشد و و در مسیر بازگشت بود که او را محاصره کردند. در واقع امام حسین(ع) با آن تمدن نجنگید، بلکه آن تمدن بود که امام حسین(ع) را به قتل رساند و این نهایت مظلومیت امام حسین(ع) است.
یک وقت فکر نکنیم که «امام حسین(ع) برای امر به معروف و نهی از منکر شمشیر برداشت، حمله کرد و به شهادت رسید!» نه، ماجرا اینطور نبود. امام حسین(ع) حرکت کرد ولی مردم او را محاصره کردند. بعد امام حسین(ع) فرمود: «خُب من برمیگردم» ولی نگذاشتند برگردد و او را به قتل رساندند و این خیلی نامردی بود که داغ مظلومیت را بالا میبَرد و شدت جنایتکاری آن تمدن را افزایش میدهد.
امام حسین(ع) میخواست به ما بگوید: «تمدنی که سخیف و باطل است، مهم نیست که شما با آن کاری نداشته باشید؛ او با شما کار دارد» و این خیلی پیام عمیقتر، حکیمانهتر و نافذتری بود، نسبت به اینکه صرفاً بخواهد به ما دستور بدهد که «قیام کنید» البته بنده نمیگویم که «قیام» در دستور کار امام حسین(ع) نبود! بله، قیام بود ولی از این درس بالاتر این بود که «اگر آن تمدن باطل را رها کنید، او شما را رها نمیکند» و این خیلی معنای عمیقی دارد، این پیامیبه همۀ مظلومان تاریخ است.
مرام حسین(ع) “تمدن اسلام با محوریت ولایت” است/ تمدن مهدوی همان تمدن حسینی است
مظلومیت امام حسین(ع) مظلومیت یک مرام است و ما الان به این مرام کلمهای اطلاق میکنیم به نام «تمدن»؛ تمدنی که میخواست شکل بگیرد، و اگر مردم کوفه پای امام حسین(ع) میایستادند، این تمدن شکل میگرفت و مدتی هم پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تلاش کردند که این تمدن شکل بگیرد اما نگذاشتند. یعنی نگذاشتند «تمدن اسلام با محوریت ولایت» شکل بگیرد و رفتند یک تمدن دیگری را درست کردند.
تمدن اسلام با محوریت ولایت باید برقرار شود و بشریت راه سعادتی جز این نخواهد داشت و تمدن مهدوی در واقع همان تمدن حسینی است؛ هیچ فرقی ندارد. مرام امام حسین(ع) که یک مرام شخصی نبود!
وقتی یک دین میآید و یکسری دستورات شخصی میدهد، این دستورات وارد جامعه میشوند و مناسبات اجتماعی را تعریف میکنند. مثلاً این دستور که «ربا حرام است» یا «حدود و دیات به این شکل است…» یا «اعتقاد به امامت» و «امر به معروف و نهی از منکر» و… اینها عناصر یک تمدن هستند و یک تمدن را شکل میدهند.
مظاهر خوبیهای تمدن غرب، در تمدن اسلامی بهتر تحقق پیدا میکند
ما میگوییم که تمدنها شبیه یک مسابقۀ «دوی امدادی» سعادت بشر را به همدیگر تحویل میدهند. البته ممکن است شما تلقی بفرمایید که بنده با این سخن، دارم از تمدن غرب تعریف میکنم، اما نه؛ من دارم از فطرت بشر تعریف میکنم. فطرت بشر در درازمدت قابل فریب دادن نیست. در ادامۀ بحث، برخی مظاهر خوب تمدن غرب را مطرح میکنیم تا ببینید که چگونه باید نهضت رفع سوء تفاهم ایجاد کرد تا هر کسی که به خاطر این مظاهر خوبیها، شیفتۀ تمدن غرب شده است ببیند که این خوبی در تمدن اسلامی، بهتر تحقق پیدا میکند؛ یعنی در تمدن اسلامی راه حل بهتری برای رسیدن به آن خوبیها هست.
مثلاً اگر در تمدن غربی از آزادی سخن به میان آمده است، در دین ما این آزادی آنقدر قشنگتر بیان شده و برای تحقق آزادی طرحریزی شده که مقدار سوء استفاده از مفهوم آزادی کمتر میشود. البته آنها با مطرح کردن «آزادی» مردم را تحریک کردند و این تحریک مردم برای آزادی باقی مانده است ولی آزادی تحقق پیدا نکرده است، لذا آن مردم، تشنۀ آزادی حقیقی میشوند و آن را در اینجا(در تمدن اسلامی) پیدا میکنند. دربارۀ تمام خوبیهای دیگر نیز همینطور است، از جمله مشارکت عمومی و …
منبع: سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان محرم ۹۴ در مسجد دانشگاه تهران با موضوع “حرکت جهان به سوی معنویت و آسیبهای آن”