چرخ زاپاس

02ded291ed4e1eb6885c770d6852e565 - چرخ زاپاس

• چرخ زاپاس، یعنی یک چرخ اضافی که در صندوق عقب رها و یله افتاده است، برای روز مبادا، یعنی روزی که از سر ناچاری و در وقت پنچری یکی از چهارچرخ که تو را وادار کرده است به سراغ چرخ زاپاس بروی، آن را با صد غرولند از ماشین خارج کنی و با لگدی و فحشی نثار چرخ پنچرشده، آن را جا بیندازی و خودت را به مقصد برسانی.

• چرخ زاپاس، یعنی یک چرخ اضافی که همیشه بخشی از صندوق اتومبیل را اشغال کرده است و گاهی وقت‌ها که اتومبیل در دست‌انداز می‌افتد، سر و صدا به پا می‌کند؛ چرخی که از بقیّه چرخ‌ها کهنه‌تر و فرسوده‌تر است و هیچ راننده‌ای در وقت شست‌شوی اتومبیل و چهار چرخ دیگر به سراغ آن نمی‌رود و دستی به سر و گوشش نمی‌کشد.
• چرخ زاپاس، یعنی چرخی که آرزو می‌کنی هیچ‌گاه مجبور نشوی که به سراغش بروی؛ مخصوصاً شب یا روزی که با لباس پلوخوری راهی مهمانی و مراسمی پرزرق و برق هستی. آن وقت است که نمی‌دانی دست‌هایت را که پر از چرک و سیاهی شده است، با چه دستمال و آبی پاک کنی.
• چرخ زاپاس، یعنی چرخی که هیچ‌گاه مجبور نیستی باد آن را تنظیم کنی یا اینکه برای حفظ تعادلش، برای آن هزینه کرده و با چند قطعه سرب بالانسش کنی. تا چه برسد به اینکه بخواهی آن را نو کنی.
• این تنها صاحبان اتومبیل‌ها نیستند که چرخ زاپاس دارند، هرکس در میان کار و بار و زندگی‌اش، چیزی مثل چرخ زاپاس دارد.
خانم‌های خانه‌دار، همیشه در پستوها و درز و دوز کمدها و کابینت‌های آشپزخانه، ظرف و ظروفی زاپاس دارند؛ مثل قابلمه‌ها و سینی‌ها و بشقاب‌های رنگ و رو رفته که سال‌ها برای روز مبادا، کنج پستوها می‌مانند و هیچ خانم خانه‌داری آنها را میان سفره مهمانی و میز شام نمی‌چیند و جلوی خویش و قوم خود، به آن پز نمی‌دهد. بعضی هم عادت کرده‌اند سر سال نو، وقتی که مشغول خانه‌تکانی می‌شوند، خودشان را از این ظرف و ظروف روز مبادا خلاص کنند.
پیرمردهای بازنشسته هم در کنج گنجینه و لابه‌لای پوشه‌ها و کیف‌های زهوار در رفته‌اشان، چیزهایی اضافی، که برای روز مبادا نگه داشته‌اند، دارند.
تقدیرنامه‌ها، عکس‌های یادگاری و نامه‌های اداری تاریخ گذشته‌ هم که هیچ‌گاه برای رو شدن و نو شدنشان روز مبادا را تجربه نمی‌کنند. اینها، تنها برای لحظاتی که پیرمردهای بازنشسته یادشان به جوانی‌ها و جوانی کردن‌هایشان می‌افتد، به کار می‌آیند، دقایقی که مردی خسته و از همه جا رانده و مانده شده را سرگرم می‌کنند و دیگر هیچ.
آن زمان‌ها که دفترهای ثبت و اندیکاتور، برو و بیایی در دبیرخانه‌ها داشتند، مسئولان ثبت و ضبط نامه‌ها، در لابه‌لای ستون‌ها چند جای خالی برای ثبت نامه‌های روز مبادا نگه می‌داشتند تا اگر، خدای ناکرده اتّفاقی افتاد و لازم بود نامه‌ای با تاریخ گذشته ثبت کنند، مجال آن از دست نرفته باشد. آنها هم برای روز مبادای خود در لابه‌لای ستون ثبت‌نامه‌ها برای خودشان چرخ زاپاس داشتند.
چرخ زاپاس، یعنی، چیزی برای روز مبادا، چیزی اضافی در کنج پستوها و انبارها، چیزی مثل «فرهنگ»، چیزی که هیچ دولتمردی دل و حوصله پرداختن به آن را ندارد و همیشه آرزو می‌کند روز مبادایی مباد که مجبور بشود به سراغش برود؛ مخصوصاً وقتی که با لباس پلوخوری و پرزرق و برق، خودش را مهیّای رفتن به مهمانی کرده باشد.

 

اسماعیل شفیعی سروستانی

سردبیر

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *