در طول تاریخ با بردگان و کنیزان، خدمه و زیردستان، بدرفتاری و بداخلاقی میشده است و هنوز هم این روش حتّی در مُتمدّن ترین کشورها و مُدِّعیان آزادی وجود دارد؛ ولی تنها خانواده ای را که در تاریخ می توان یافت و هرگز مثل آن یافت نخواهد شد، خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، از جمله حضرت رضاعلیه السلام است، که این برخورد باید به صورت وسیع به جهانیان اِرائه شود تا عظمت این خاندان را بیشتر درک کنند
۱. عدم اهانت به زیردستان: قبلاً اشاره شد که هرگز حضرت به غلامان و زیردستان خود ناسزا و دشنام نمی داد و هرگز با زبان خشن با آنها صحبت نمیکرد: «مَا رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام جَفَا أَحَداً بِکَلِمَه.» (۱)
۲. با آنان سر یک سفره می نشست: «أَجْلَسَ مَعَهُ عَلَى مَائِدَتِهِ مَمَالِیکَهُ وَ مَوَالِیَه .» (۲)
۳. هر خدمَت کاری مشغول خوردن غذا بود، او را به خدمت فرا نمی خواند: «کانَ ابوالحسن اِذا اَکَلَ اَحَدَنا لا یَستَخدِمُهُ حَتّی یَفرَغَ مِن طَعامِهِ؛ (۳) ابوالحسن (علی بن موسی) این گونه بود که وقتی یکی از ما [خدمه و غلامان] مشغول خوردن غذا بود، او را برای انجام کاری فرا نمی خواند، تا زمانی که از غذا خوردن فارغ میشد.»
در کجای دنیا این همه با زیردستان با بزرگواری برخورد میکنند؟ بسیاری این مسئله را در حق همسران خویش که خدمتکار و بردۀ آنان نیستند مراعات نمیکنند، تا چه رسد به خدمتکاران.
۴. اجازه نمی داد غلامان وقت غذا به احترام او بلند شوند: در بند قبلی گفته شد که به غلامان و خدمۀ خود هنگام خوردن غذا دستور کاری نمی داد؛ بلکه از این بالاتر در لحظۀ ورود به خدمتکاران و حتی میهمانان اجازه نمی داد که به احترام او از جا برخیزند: «قالَ لَنا اَبوُالحَسنَ علیه السلام: اِن قُمتُ عَلی رؤوسِکُم وَ اَنتُم تَاکُلوُنَ فَلا تقوُموُا حَتّی تَفرَغوُا وَ لربَّما دَعا بَعضُنا فَیُقالُ لَهُ، هُم یَاکُلوُنَ فَیَقوُلُ: دَعهُم حَتّی یَفرَغوُا؛ (۴) حضرت ابوالحسن(الرضا) علیه السلام به ما فرمود: هر گاه در جمع شما حاضر شدم و شما مشغول خوردن غذا بودید، از جای برنخیزید. چه بسا آن حضرت با یکی از ما کاری داشت و ما را فرا می خواند، به ایشان گفته میشد که فرد مورد نظر شما مشغول غذا خوردن است، پس حضرت می فرمود: به او کاری نداشته باشید تا از غذا خوردن فارغ شود.»
۵. از جسارت آنها درمیگذشت: از اخلاق نیک آن حضرت – با اینکه به ظاهر ولی عهد بود – این بود که در بسیاری کارها سعی میکرد از غلامان و خدمۀ خو کمک نگیرد؛ بلکه کارهایش را خود انجام می داد؛ لذا وقتی نیاز به حمّام پیدا میکرد، سختش بود که دستور دهد کسی برای او حمّام آماده کند؛ بلکه به حمام عمومیشهر می رفت. روزی حضرت وارد حمّام شد، سربازی داخل حمّام بود (که به منزله خدمتکار ولی عهد بود) از حضرت خواست که آب بر سر و صورت او بریزد، حضرت این عمل را انجام داد. مردی وارد حمّام شد، در حالی که حضرت را میشناخت، پس فریاد کشید: هلاک شدی. آیا پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله را به خدمت گرفته ای؟ پس آن سرباز فریاد کشید و خود را بر دست و پای امام انداخت و با تضرّع عرض کرد: ای پسر رسول خدا! چرا وقتی به شما دستور دادم که (آب بر بدنم بریزید) نافرمانی نکردید؟ حضرت لبخندی زد و با مدارا و ملاطفت فرمود: «اِنّها لَمَثوُبَهٌ وَما اَردتُ اَن اَعصِیَکَ فیما اَثابَ عَلَیه (۵)؛ آن کار ثواب داشت؛ لذا قصد نکردم که در کارهای که ثواب دارد تو را نافرمانی کنم.»
۶. خود را برتر از برده ها نمی دانست: «ابراهیم بن عباس» گوید: بارها از حضرت شنیدم که می فرمود: اگر من قسم می خورم به آزادی بندگان هر چند چنین قسمی مکروه است و به این جهت تمام بندگانم را بعدش آزاد میکنم. «إِنْ کَانَ یَرَى أَنَّهُ خَیْرٌ مِنْ هَذَا وَ أَوْمَأَ إِلَى عَبْدٍ أَسْوَدَ مِنْ غِلْمَانِهِ بِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِلَّا أَنْ یَکُونَ لِی عَمَلٌ صَالِحٌ فَأَکُونَ أَفْضَلَ بِهِ مِنْه؛ اگر نگاهم این باشد که بخاطر خویشاوندی با پیامبر از این بردۀ سیاه بهترم، مگر برای من عمل صالحی باشد که به خاطر آن از او برتر باشم (۶).»
هر چند نسبت با رسول خدا صلی الله علیه وآله داشتن شرافت است؛ امّا عامل برتری انسان، حتی بر بردگان سیاه نمیشود و ملاک برتری فقط تقوا و عمل صالح است.
«عبدالله بن صَلت» از مردی بلخی نقل نموده است: که من همراه حضرت رضا علیه السلام در سفرش به خراسان بودم. روزی سُفرهانداخت و تمام بندگان و خدمۀ خویش را اعم از سیاه و سفید و… جمع کرد، عرض کردم: فدایت شوم! می خواهی برای بردگان سفرۀ جُدا پهن کنم؟ حضرت این پیشنهاد را رد کرد و فرمود: «مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَهٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ. (۷)؛ ساکت باش! پروردگار بلند مرتبه (همۀ ما) یکی است. مادر و پدر (همه) یکی است و جزا و پاداش نیز بر اساس اعمال است [پس برتری در بین نیست که آنان جدا شوند].»
۷. آزاد نمودن بردگان: حضرت برای بنده ها احترام خاصی قائل بود و هرگز با آنان رفتار نژادپرستانه نداشت و آزادی بردگان را خیلی دوست می داشت؛ لذا در روایات آمده است که آن حضرت: «اَعتَقَ اَلفَ مَملوُکٍ؛ هزار بنده را آزاد کرد.» (۸)
۸. از تذکر سازنده خودداری نمیکرد: در عین حال که نهایت احترام را به خدمتکاران و غلامان خویش داشت، از تذکر سازنده و بجا خودداری نمیکرد، مخصوصاً در مورد اشراف به شدّت مواظبت میکرد و تذکرات لازم را می داد.
«یاسر خادم» میگوید: روزی غلامان میوۀ خود را کامل نخورده بودند؛ مقداری خورده و بقیه را دور انداخته بودند [همان چیزی که امروزه در جامعه فراوان دیده میشود] حضرت رضا علیه السلام فرمود: «سبحان الله! اِن کُنتُم اِستَغنَیتم فَاِنَّ اُناساً لم یَستَغنوُا اَطعِموُه مَن یَحتاجُ اِلَیه؛ (۹) منزه است خدا و اگر شما نیاز (به این میوه) نداشتید، براستی مردمانی هستند که به این (مقدار میوه) نیازمندند. آنان را به خورد محتاجان بدهید [که کامل از آن میوه ها] استفاده برند.»
ب. کمک به فقرا و نیازمندان
در دوران معصومان بنیادها و سازمانهای منظّم و دولتی نبود که به فقرا کمک انسانی داشته باشند و یکی از وظایف مهمّ و حیاتی ائمه علیهم السلام رسیدگی به فقرا و کمک انسانی به بیچارگان و درماندگان بود که به نمونه هایی اشاره میشود:
۱. هرگز فقیری را رد نمیکرد: محبوب ترین عمل نزد آن حضرت احسان به دیگران و کمک به فقرا و بیچارگان بود؛ لذا در حَد توان تلاش میکرد فقیر و نیازمندی را ناامید برنگرداند. در مورد آن حضرت نقل شده است: «وَ مَا رَدَّ أَحَداً عَنْ حَاجَهٍ یَقْدِرُ عَلَیْهَا؛ (۱۰) هر گاه می توانست حاجت نیازی را برآورده سازد، او را بی پاسخ رد نمیکرد.»
و بر این رفع نیازها افتخار میکرد و آن را سنّت حسنه ای در نیاکان خود می دانست.
«إِنَّ الرَّجُلَ لَیَسْأَلُنِی الْحَاجَهَ فَأُبَادِرُ بِقَضَائِهَا مَخَافَهَ أَنْ یَسْتَغْنِیَ عَنْهَا فَلَا یَجِدَ لَهَا مَوْقِعاً إِذَا جَاءَتْه؛ (۱۱) امام رضا علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که جدّش [امام] جعفربن محمد [الصادق علیه السلام] می فرمود: وقتی کسی از من درخواستی دارد (و به من ابراز نیاز میکند) تلاش میکنم در اوّلین فرصت نیاز او برطرف شود و من فرصت کمک به او را از دست ندهم.»
۲. نهایت سخاوت: زمانی که حضرت در خراسان بودند، در روز عرفه ای تمام اموال خود را به فقرا انفاق نمود. «فضل بن سهل» به او اعتراض کرد و عرضه داشت: این خسارت و زیان است. حضرت در جواب فرمود: «بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ لَا تَعُدَنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَغَیْتَ بِهِ أَجْراً وَ کَرَما؛ (۱۲) بلکه مفید و سودآور است. هرگز خسارت نشمار آنچه را که به عنوان اجر (الهی) و یا کرم و بخشش داده ای.» این حدیث علاوه بر اینکه نشان می دهد گاه حضرت تمام اموالش را در راه خدا به فقرا انفاق میکرد، و ارائه دهندۀ خط فکری عمیق این مکتب؛ دربارۀ انفاق و کمک به فقرا است و آن اینکه انفاق خسارت نیست، از دست دادن نیست بلکه ذخیره سازی آن در جایی مطمئن است؛ لذا حضرت سجاد علیه السلام قبل از انفاق دست خود را میبوسید؛ چون در واقع انفاق را به دست خدا داده است.
و قرآن نیز می فرماید: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ»؛ (۱۳) آنچه از خیر (و مال) انفاق میکنید، برای خود شما [ذخیره شده] است.»
۳. انفاق از بهترینها: قرآن کریم می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ (۱۴) «به مقام نیکی نمی رسید، مگر از آنچه دوست می دارید (و از بهترینها) در راه خدا انفاق کنید.» ائمه(علیهم) این گونه بودند که در راه خدا بهترین و محبوب ترین چیزها را انفاق میکردند. از جمله حضرت رضا علیه السلام این گونه بود: «کانَ ابوالحسن اِذا اَکَلَ اَلیّ بصَحفَه فتوُضَعُ بِقُرب مائدتِهِ فَیُعمَدُ اِلی اَطیَبِ مِما یُؤتی به فَیَأخُذَ مِن کُلّ شئءٍ فَیَضَعُ فی تِلکَ الصَحفَهُ یامُر به لِلمساکِینِ؛ پیوسته ابوالحسن (الرضا علیه السلام) هنگام غذا سینی (یا ظرف بزرگی) را می آورد و کنار سفره میگذاشت (قبل از خوردن) از بهترین غذاهایی که برای او آورده بودند، برمیگرفت، داخل آن سینی میگذاشت و دستور می داد که آن را به نیازمندان بدهند.» آنگاه این آیه را تلاوت میکرد می فرمود: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ فَکُّ رَقَبَهٍ أَوْ إِطْعامٌ»؛ (۱۵) «و تو چه می دانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده ای یا غذا دادن در روز گرسنگی.» آنگاه می فرمود: «عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَیْسَ کُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَهٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى الْجَنَّهِ بِإِطْعَامِ الطَّعَامِ (۱۶)؛ (۱۷) خدای عزیز و جلیل می دانست که هر انسانی توان آزادی بنده را ندارد؛ لذا (با دادن طعام) راهی برای او به سوی بهشت قرار داد.»
۴. بخشش بهاندازۀ نیاز: روزی فقیری نزد حضرت آمد و از او درخواست کرد که: «أَعْطِنِی عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِکَ؛ بهاندازۀ مروّت خودت به من عطا کن!» حضرت فرمود: «لَا یَسَعُنِی ذَلِکَ؛ این در توانم نیست.»؛ یعنی شاید مروّت من بهاندازۀ اعطای تمام دنیا باشد. فقیر متوجه خطای در کلامش شد؛ لذا دوباره عرض کرد: «فَقَالَ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِی؛ به قدر مُروّت خودم بده.» در این وقت حضرت با چهرۀ گشاده به او فرمود: «إِذاً فَنَعَم؛ در این صورت بلی؛ [این شدنی است].» آنگاه فرمود: «یَا غُلَامُ أَعْطِهِ مِائَتَیْ دِینَار؛ (۱۸) ای غلام دویست دینار به او بده!»
حضرت می توانست کمک کلانی که نشاندهندۀ مروّت خود باشد به او بکند؛ امّا این عمل ممکن بود باعث طغیان و انحراف مرد فقیر شود؛ چون نوع انسانها وقتی یکمرتبه به مال کلانی می رساند، دَست به طغیان می زنند؛ لذا حضرت در حَد نیاز و یا مقداری بیشتر به او اعطا نمود.
۵. حفظ آبرو و شخصیّت فقرا: پیوسته دست گیرنده احساس شرمندگی دارد، خصوصاً اگر چشم گیرنده به چشم دهنده افتد و یا اگر انفاق همراه با منّت و یا خیلی آشکار باشد، باعث خجالت بیشتر کمک گیرندگان میشود.
امامان معصوم علیهم السلام از جمله حضرت رضا علیه السلام سخت به حفظ شخصیّت، کرامت و حیثیت افراد توجه داشتند؛ لذا سعی میکردند اغلب شبها و یا از پشت پرده دور از چشم مردم به فقرا رسیدگی نمایند.
۶. کمک در شب: در روایت است: «وَ کَانَ علیه السلام کَثِیرَ الْمَعْرُوفِ وَ الصَّدَقَهِ فِی السِّرِّ وَ أَکْثَرُ ذَلِکَ یَکُونُ مِنْهُ فِی اللَّیَالِی الْمُظْلِمَه؛ (۱۹) او (حضرت رضا علیه السلام) همیشه کارهای خیر و صدقه را پنهانی (و دور از چشم مردم) انجام می داد، و بیشتر این امور را در شبهای تاریک (ولی مهتاب) عملی میکرد.»
زیرا کمک و احسان به فقرا در شب چند ویژگی دارد:
۱. شخص انفاق کننده شناخته نمیشود؛ لذا جنبۀ اخلاص آن بیشتر شده و غرور و عجب در آن کمتر راه مییابد.
۲. چهرۀ گیرنده نیز مشخص نیست؛ لذا گیرنده در لحظۀ گرفتن و بعد از آن با دیدن کمک کننده احساس خجالت و کوچکی نمیکند.
۳. مردم نیز حضور ندارند، و این خود عامل دیگری برای حفظ حیثیّت و شخصیّت افراد است.
کمک از بالای در
روزی شخصی وارد بر حضرت رضا علیه السلام شد و عرض کرد: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ مُحِبِّیکَ وَ مُحِبِّی آبَائِکَ وَ أَجْدَادِکَ علیه السلام مَصْدَرِی مِنَ الْحَجِّ وَ قَدِ افْتَقَدْتُ نَفَقَتِی…؛ سلام بر شما ای پسر رسول خدا! من از دوستان شما و پدرانتان هستم که از سفر حج برمیگردم و خرجی خود را تمام (و یا گم) کرده ام و نمی توانم به شهر و دیارم بازگردم. مبلغی را در اختیارم بگذارید تا بتوانم به شهرم بازگردم، در آنجا این مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد.»
«فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ رَحِمَکَ اللَّهُ وَ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ یُحَدِّثُهُمْ حَتَّى تَفَرَّقُوا وَ بَقِیَ هُوَ وَ سُلَیْمَانُ الْجَعْفَرِیُّ وَ خَیْثَمَهُ وَ أَنَا فَقَالَ أَ تَأْذَنُونَ لِی فِی الدُّخُولِ فَقَالَ لَهُ سُلَیْمَانُ قَدَّمَ اللَّهُ أَمْرَکَ فَقَامَ فَدَخَلَ الْحُجْرَهَ وَ بَقِیَ سَاعَهً ثُمَّ خَرَجَ وَ رَدَّ الْبَابَ وَ أَخْرَجَ یَدَهُ مِنْ أَعْلَى الْبَابِ وَ قَالَ أَیْنَ الْخُرَاسَانِیُّ فَقَالَ هَا أَنَا ذَا فَقَالَ خُذْ هَذِهِ الْمِائَتَیْ دِینَارٍ وَ اسْتَعِنْ بِهَا فِی مَئُونَتِکَ وَ نَفَقَتِکَ وَ تَبَرَّکْ بِهَا وَ لَا تَصَدَّقْ بِهَا عَنّی؛ حضرت فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند! و شروع کرد با مردم سخن گفتن تا زمانی که مردم متفرق شدند و جز سلیمان و خثیمه کسی باقی نماندند، آنگاه حضرت از آن دو نفر اجازه گرفت و داخل اتاق دیگرشد و پس از لختی (بی آنکه خود را نشان دهد) در را بست و دست خود را از بالای در به سمت آن مرد بیرون آورد و فرمود: خراسانی کجاست؟ آن مرد به در نزدیک شد، حضرت فرمود: این دویست دینار است و می توانی با این مبلغ به شهرت بازگردی و (در آنجا که رسیدی) لازم نیست آن را از طرف من صدقه دهی.» مرد پول را در حالی که خوشحال بود خود را غرق در نعمت (و لطف) امام می دید گرفت. سلیمان میگوید: عرض کردم: فدایت شوم! کمک خوبی کردی و بر او مهربانی نمودی «فَلِمَا ذَا سَتَرْتَ وَجْهَکَ عَنْهُ؛ چرا صورت خود را از او پنهان نمودی؟» حضرت فرمود: «فَقَالَ مَخَافَهَ أَنْ أَرَى ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَهُ أَ مَا سَمِعْتَ حَدِیثَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَهِ تَعْدِلُ سَبْعِینَ حِجَّهً وَ الْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَهِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الشَّاعِرِ :
مَتَى آتِهِ یَوْماً لِأَطْلُبَ حَاجَتِی
رَجَعْتُ إِلَى أَهْلِی وَ وَجْهِی بِمَائِه (۲۰)
این کار را از بیم آنکه مبادا ذلّت سئوال را در چهرۀ او ببینم، انجام دادم. آیا قول رسول خدا صلی الله علیه وآله را نشنیدی که فرمود پنهان کننده حسنه برابر هفتاد حج پاداش دارد. و آشکار کننده گناه خوار و پنهان کننده گناه [ممکن است] آمرزیده شود، آیا نشنیدی قول شاعر را که میگوید: هر گاه نزد او برای طلب حاجت روم به نزد اهل و عیالم (با دست پر) و آبرومند برمیگردم؟»
حضرت رضا علیه السلام از این برخورد به نکات دقیقی توّجه و اشاره نموده است، از جمله:
۱. صبر کرد که مردم متفرّق شوند تا شخص سائل هنگام دریافت پول شرمنده نشود.
۲. اینکه سلیمان و خثیمه باقی ماندند، شاید حضرت خواست آنها را به عنوان یاران خود تربیّت کند و شیوۀ احسان به دیگران را به آنها بیاموزد و شاهد این ادّعا احترام ویژه به آن دو بود که حضرت برای رفتن به اطاق دیگر از آنها اجازه گرفت و راز پنهان کردن چهره را از فقیر برای آنها بیان نمود و به قول رسول خدا صلی الله علیه وآله به عنوان سند محکم و به قول شاعر به عنوان سیرۀ خوبان استناد نمود.
۳. در لحظۀ دادن پول به فقیر چهره را پنهان نمود تا عَرقِ شرم بر پیشانی او را مشاهده نکند. و ثواب خویش را مضاعف نماید.
پی نوشت :
۱) عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص۱۷۹.
۲) همان، ج ۲، ص ۱۴۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۹۱.
۳) فروع کافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، ۱۳۵۰ ش، دوّم، ج ۶، ص۲۹۸.
۴) فروع کافی، شیخ کلینی، ج ۶، ص ۲۹۸.
۵) نورالابصار، ص ۱۳۸، عیون التواریخ، ج ۳، ص ۲۲۷ به نقل از اعلام الهدایه، المجمع العالمی لاَهلِ اَلبَیتِ، قم، اوّل، ۱۴۲۲ ق، ج ۱۰، ص ۲۶.
۶) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۹۶.
۷) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۱۰۱، ح ۱۸؛ کافی، شیخ کلینی، ج ۴، ص ۲۳؛ اعلام الهدایه، ج ۱، ص ۳۱.
۸) الاتحاف بِحُبِّ الاشراف، ص ۵۸، به نقل از اعلام الهدایه، ج ۱۰، ص ۳۱.
۹) فروع کافی، شیخ کلینی، ج ۶، ص ۲۹۷.
۱۰) عیون، اخبارالرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۱۸۴.
۱۱) همان، ج ۲، ص ۱۷۹.
۱۲) مناقب آل ابی طالب، زین الدین محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، سوّم، ۱۴۲۹ ق، ۱۳۸۷ ش، ج ۴، ص ۳۹۰.
۱۳) بقره/ ۲۷۲.
۱۴) آل عمران/ ۹۲.
۱۵) بلد/ ۱۱- ۱۴.
۱۶) در بحارالانوار پایان این جمله آمده است: «باطعامِ الطعام».
۱۷) فروع کافی، شیخ کلینی، ج ۴، ص ۵۲؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص۳۹۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص۹۷، ح۱۱.
۱۸) مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۹۰، اعلام الهدایه، نویسنده، ص ۲۹.
۱۹) عیون اخبارالرضا علیه السلام، شیخ صدوق، همان، ص ۱۸۴.
۲۰) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۱۰۱، ح ۱۹؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۹۰؛ کافی؛ شیخ کلینی، ج ۴، ص ۲۳؛ اعلام الهدایه، صص ۲۸- ۲۹.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۱۴۵ .