باور به پیامبران و اعتقاد به حضرت محمد صلی الله علیه و آله دومین اصل اعتقادی دین ما است. بی شک، شناخت ابعاد شخصیّت پیامبری که برترین پیامبران، والاترین انسانها و دگرگون سازترین چهره تاریخ بشر است، از ضروری ترین شناختهای انسانی و اسلامی است.
باور به پیامبران و اعتقاد به حضرت محمد صلی الله علیه و آله دومین اصل اعتقادی دین ما است. بی شک، شناخت ابعاد شخصیّت پیامبری که برترین پیامبران، والاترین انسانها و دگرگون سازترین چهره تاریخ بشر است، از ضروری ترین شناختهای انسانی و اسلامی است. پیامبری که شگرف ترین تحوّل تاریخی را پدید آورد و مکتب او کارآمدترین کیش و آیین خدایی است. کسی که توانمندترین فرهنگ راه آموز و تاریکی سوز تاریخ را ارائه کرد
او در وحشت خیزترین محیطها و در بین مردمی نادان، کینه توز، جنگ پیشه، بیابان نشینِ دور از تمدّن، بت پرست، آدم کش و… به پیامبری برانگیخته شد و از همان مردم، قهرمانانی خداباور، فرهنگ گستر، نرم خو، انسان دوست، پارسا، کفر ستیز و عدالت خواه ساخت و جامع ترین و حیات بخش ترین مکتبهای الهی را بنیان نهاد. پیروان او مرزهای زمین و زمان را با پیروزی پیمودند و قرنها است که بر مغزها و مرزها حاکمیّت سیاسی، فکری و فرهنگی دارند.
قطعاً شناخت عظمت وجودی آن اسوه شایسته۱ که رحمت فراگیر۲ خدا برای تمام مردم است و مکتب او که بسنده برای همه نیازهای حیاتی بشر میباشد، ضرورت دینی، فکری و فرهنگی دارد. در میان راه هایی که برای شناسایی شخصیّت شکوهمند آن حضرت وجود دارد، بازشناسی ایشان در قرآن کریم، از بنیادی ترین راه ها است؛ برای اینکه:
الف. در این قلمرو، معرِّف اجلای از معرّف است؛ یعنی معرّفی کننده (خداوند متعال) بر تمام زمینه های وجودی و عظمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله احاطه دارد و باارزش ترین شناخت هنگامی است که عالِم به معلوم خود محیط باشد.
ب. قرآن، کانون فرهنگی و اعتقادی تمام مسلمانان جهان است. ما با بررسی شخصیّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در قرآن مجید، به عمومی ترین رهیافتهای علمی، دینی و اعتقادی بین مسلمانان جهان، دست پیدا میکنیم و دور از گرایشهای فرقه ای، به شناخت مشترکی، می رسیم؛ شناختی که با باور بیش از یک میلیارد مسلمان جهان هم ساز است و انکارپذیر نیست.
ج. ره آوردهای قرآنی در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و آله از تحریفها و کج اندیشیهای تاریخ نگاران کینه ورز، دگرگون شدن نسخه ها، تقیّه ها، اجبارها، دستبردهای مهاجمان دینی، نظر یه پردازیهای شخصی محققان، بلندپروازی نابخردانه دوستان، روشنفکرمآبی بیگانه زده ها و افسانه سازی بنی اسرائیل، به دور است.
د. قرآن، معیار ارزیابی و نقد همه نگرشها و بینشهایی است که در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود داشته و دارد. ما باید با دستمایه های غنی و اصول کلّی قرآنی، همهاندیشه های تاریخی در قلمرو حضرت را ارزش سنجی کنیم. این همه کتاب در زمینه آن حضرت، با باورهای ویژه و گرایشهای گوناگون، نگاشته شده است. چه آنها که بستری جامعه شناسانه دارند و چه آنها که کاوشی روان شناختی هستند و چه آنها که به نقل رویدادها پرداختهاند، همه و همه طبق بینش اعتقادی و مکتبی ما باید بر قرآن مجید عرضه شوند و با معیارهای اساسی آن، درباره حضرت، بازیابی و صحّت سنجی گردند.
همانگونه که ما روایات مذهبی را بر قرآن کریم ارائه میکنیم و با قرآن می سنجیم و آنچه هم ساز با قرآن است می پذیریم و ناهم سازها را بر دیوار می زنیم. آنچه پیش رو دارید تلاشی است در معرّفی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق قرآن که در چند بخش ارائه میشود:
بخش اوّل: پیشینه تاریخی
الف. پیشینیان حضرت محمد صلی الله علیه و آله
(وَتَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِِیزِ الرَّحِیمِ * اَلَّذِی یَرَیکَ حِینَ تَقُومُ * وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِین)؛ ۳ «(ای محمد!) بر خدای نستوه مهربان توکّل کن؛ خدایی که تو را هنگامیکه برای نیایش برمی خیزی، می نگرد و به سیر پشت به پشت تو در نیاکان سجده گزارت آگاه است.»۴
براساس برخی از تفسیرها، مقصود از (وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِین) این است که پیشینیان حضرت رسول صلی الله علیه و آله پی در پی و پشت در پشت، سجده گزار، نیایش کننده و موحّد بودهاند.۵
این تفسیر، پیراستگی نیاکان حضرت را از آلودگی به شرک و کفر می رساند.۶
در معارف اعتقادی و کتب احادیث ما به پاک زادگی و پاکی نیاکان پیامبر صلی الله علیه و آله، تصریح شده است. در علم کلام آوردهاند: پیامبر، باید از پستی پدران و تباه پیشگی مادران و از ناهنجاریهای طبیعی و اخلاقی پیراسته باشد؛ چون این کاستیها او را از دلها می افکند.۷
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خَرَجْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ مِنْ نِکَاحٍ غَیْرَ سِفَاحٍ؛ ۸ نیاکانم از آدم تا من، همه پدیده پیوند زناشویی هستند و از پیوند ناروا نیستند.»
و امام علی علیه السلام فرمود: «اِخْتَارُهُ مِنْ شَجَرَهِ الْاَنْبِیَاءِ وَمِشْکَاهِ الضِیَّاءِ وَذُؤَابَهِ الْعَلْیَاءِ وَسُرَّهِ الْبَطْحَاءِ وَمَصَابِیحِ الظُّلْمَهِ وَیَنَابِیعِ الْحِکْمَهِ؛ ۹ خداوند، محمد را از دودمان پیامبران و چراغدان نورگستر و خاندان سرآمد و از سرزمین بطحا و از میان چراغهای ظلمت و چشمه های حکمت برگزید.»
و باز فرمود: «فَاَخْرَجَهُ مِنْ اَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَاَعَزَّ الْاُرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَهِ الَّتِی صَدَعَ مِنْهَا اَنْبِیَاءَهُ وَانْتَخَبَ مِنْهَا اُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَیْرُ الْعِتَرِ وَاُسْرَتُهُ خَیْرُ الْاُسَرِ وَشَجَرَتُهُ خَیْرُ الشَّجَرَ نَبتَتْ فِی حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِی کَرَم؛ ۱۰ خداوند، محمد را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان برآورد. از درختی که پیامبران خویش را از آن جدا ساخت و امینان خود را از آن برگزید. نسل او والاترین نسلها، خانواده اش والاترین خانواده ها و خاندانش برترین خاندانهایند. او در حرم رویید و در کرم رشد یافت.»
و نیر فرمود: «وَمَنْبَتُهُ اَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِی مَعَادِنِ الْکَرَامَهِ وَمَمَاهِدِ السَّلَامَهِ؛ ۱۱ خاستگاه او عالی ترین خاستگاه ها بود. او در کانونهای ارجمند و مهدهای پیراستگی و سلامت پرورش یافت.»
و باز فرمود: «وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَهٍ اَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَهٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَهٌ؛ ۱۲ تبار او بهترین تبارها است، شاخه هایش بدون کژی و میوه هایش فروهشته و در دسترس است.» یعنی فرزندان این تبار، انحراف ندارند و خیر آنان فراگیر است.
تاریخ نگاران، نیاکان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را تا «عدنان» بدین سان نگاشتهاند: محمد پسر عبدالله پسر عبدالمطلب پسر هاشم پسر عبد مناف پسر قُصی پسر کِلاب (حکیم) پسر مُرّه پسر کعب پسر لؤی پسر غالب پسر فَهر (قریش) پسر مالک پسر نضر پسر کنانه پسر خُزیمه پسر مُدرکه پسر الیاس پسر نزار پسر معدّ پسر عدنان، بر همه آنان درود باد.۱۳
گفتنی است: عدنان جدّ بیستم رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.۱۴
در شمارش اجداد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله غالباً از او تجاوز نمیکنند؛ چون روایت شده است که حضرت فرمود: «اِذَا بَلَغَ نَسَبِی اِلَی عَدْنَانِ فَامْسِکُوا؛ ۱۵ یعنی هرگاه نسب من به عدنان رسید، به او بسنده کنید.»
این را نیز باید گفت که نیاکان مادری و پدری حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشترک بودند؛ بدین ترتیب که آمنه دختر وهب است و او پسر «عبد مناف» پسر زهره و او پسر حکیم جدّ پنجم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و این سلسله به حضرت اسماعیل علیه السلام منتهی میشود.
ب. پیشینه حضرت محمد صلی الله علیه و آله در قرآن کریم
۱. (اَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی)؛ ۱۶ «آیا خداوند تو را یتیم نیافت پس پناه بخشید؟»
در این آیه شریفه، خردسالی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پناه یابی او گوشزد شده است. یتیمان تاریخ، در ناگواریها همسان نیستند. زندگی برخی از برخی دیگر، اندوه بارتر است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله سوگمند پا به دنیا نهاد.۱۷
او در شکم مادر می زیست که پدرش بدرود حیات گفت. دو ساله بود که مادرش نیز از دنیا رفت، از آن هنگام، پدر بزرگش (عبد المطلّب) سرپرست او گردید؛ لیکن دست غم افشان اجل، جان عبد المطلّب را گرفت و حضرت محمد صلی الله علیه و آله در هشت سالگی به ماتم نشست.
پس از این رُخداد، عموی موحدش۱۸ حضرت ابو طالب، سرپرستی او را به عهده گرفت، تا اینکه او در اجتماع قامت برافراشت.
این دستِ پرورشگرِ خداوند بود که یتیمی چنین بی پناه را چنان پناه داد، و در چنبره مردان و زنان خداباور پرورید و به دست مشرکان تبار قریش نسپرد، و به پلیدی کانونهای شرک آلود آلوده نساخت و از گزندهای بی سامانی رهایی بخشید و در دامان پاک ترین انسانها پروراند. امام علی علیه السلام در تصویر روزهای نخستین زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیشینه او می فرماید: «کَرِیماً مِیلَاده؛ ۱۹ میلادش کریمانه و کرم خیز بود.» و فرمود: «خَیْرَ الْبَرِیَّهِ طِفْلاً وَاَنْجَبَهَا کَهْلاً؛ ۲۰ در خردسالی بهترینِ آفریدگان و در میان سالی گرامی ترین آنان بود.»
۲. (وَوَجدَکَ ضَالّاً فَهَدَی)؛ ۲۱ «آیا خداوند، تو را ره گم کرده نیافت، آن گاه راه آموخت و هدایت کرد؟»
مفسّران و تاریخ نگاران گفتهاند: وقتی حضرت محمد صلی الله علیه و آله با «حلیمه سعدیه» نزد عبد المطلّب می آمدند، در راه گم شدند. برخی گفتهاند: ایشان در راه شام از راه دور افتادند. و بعضی گفتهاند: ایشان در درّه های مکّه راه را گم کردند و خداوند هدایتشان کرد و به راه بازگرداند.
لیکن علامه طباطبایی رحمه الله این سخن را فراتر از راه گم کردنهای جغرافیایی گرفتهاند و فرمودهاند: مقصود آیه این است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله بدون هدایت و راه آموزی خداوند، خودشان به تنهایی راه به سویی نمیبردند و این هدایت خداوند متعال بود که حضرت را ره یافته کرد.۲۲
به هر ترتیب، این آیه نمودی از دستگیریها و هدایت بخشیهای خداوند متعال، در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.
۳. (وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَاَغْنَی)؛ ۲۳ «آیا خداوند تو را نیازمند نیافت، پس بی نیازت ساخت؟»
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فقیرانه می زیست و با کار کردن برای دیگران، روزگار میگذراند تا آنکه با عنایت خداوند، حضرت خدیجه علیها السلام را به همسری برگزید.۲۴
وی ثروت انبوه خویش را به حضرت بخشید. ایشان نیز در جوانی دارایی فراوانی یافت و توانمند گشت. این آیه کریمه، خاطره این پیوند مقدّس و فاصله این دو فصل را به یاد می آورد.
در جاهلیّت به حضرت خدیجه علیها السلام «طاهره» میگفتند. وی نخستین زنی است که به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله درآمد و اولین زنی که به آیین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گروید. او تقریباً بیست و پنج سال با رسول خدا صلی الله علیه و آله زیست.۲۵ زندگی مشترک او سرشار از ایمان، فداکاری، ایثار، عاطفه، مجد و بزرگواری بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: «اَیْنَ مِثْل خَدِیجَه صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ؛ ۲۶ کجا مانند خدیجه علیها السلام یافت میشود؟ روزگاری که همگان مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق کرد.» روایتهای گوناگون، دارایی انبوه حضرت خدیجه علیها السلام را حکایت میکند.
در نقلی آمده است: «وَکَانَتْ لِخَدِیجَهَ دَارٌ وَاسِعَهٌ تَسَعُ اَهْلَ مَکَّه جَمِیعاً؛ ۲۷ حضرت خدیجه علیها السلام، خانه گسترده ای داشت که می توانست تمام اهل مکّه را در خود جای دهد.» او ایثارگرانه، ثروت انبوهش را به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بخشید.۲۸
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد۲۹
نخواندن و ننوشتن
آموزش ندیدن، نخواندن و ننوشتن از مسائل درس آموزی است که قرآن مجید درباره پیشینه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یادآوری کرده است. این نخواندن، ننوشتن و آموزش بشری ندیدن، آشکار می سازد که فرهنگ غنیّ و انسان ساز وحی حاصل آموزشهای بشری نیست؛ بلکه در فراسوی این تعلیمات ریشه دارد. با اینکه از بارزترین ویژگیهای زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله آموزش ندیدن آن حضرت بود، باز هم کفرپیشگان، او را متهم به آموزشهای بشری کردند و کتاب او را آموخته های اعجمیشمردند. خدای متعال می فرماید:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ اِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانٌ الَّذِی یُلْحِدُونَ اِلَیْهِ اَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ)؛ ۳۰ «محققاً ما می دانیم که آنان میگویند: انسانی او را آموزش می دهد. با اینکه زبان متهمان به آموزش، غیر عربی است؛ ۳۱ ولی قرآن به زبان عربی روشن و واضح است.»
اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از بعثت، در مکتبی درس خوانده بود یا چیزی می نگاشت و می خواند، غرض پیشگان، دشمنان و جاهلان، قطعاً تعالیم او را مولود همان انسانها می دانستند. اکنون به آیاتی که این بُعْد از زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را گزارش می دهد، اشاره میکنیم:
(وَمَا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ اِذَاً لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ)؛ ۳۲ «تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی و با دست راستت چیزی ننگاشتی، مبادا ابطال کنندگان در تردید افتند.» اگر می خواندی و می نوشتی، کسانی که ادعای بطلان داشتند، شک میکردند.۳۳
(وَکَذَلِکَ اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ رُوحاً مِنْ اَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتاَبُ وَلَا الْاِیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَاِنَّکَ لَتَهْدِی اِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیم)؛ ۳۴ «همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم، بر تو نیز روحی از جانب خویش وحی کردیم. تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (از محتوای گسترده معارف و اعتقادات آن به طور کامل آگاهی نداشتی)؛ لیکن ما آن را نوری قرار دادیم تا هر یک از بندگان را که بخواهیم با آن هدایت کنیم. بی شک، تو به راه راست هدایت میکنی.»
خلاصه سخن علّامه طباطبایی در تفسیر آیه، این است که آشنایی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با معارف گسترده قرآن و التزام به برنامه های عملی و اعتقادی آن، پس از بعثت، چونان پیش از بعثت نبود. و این سخن، با علم و التزام اجمالی به معارف حقّه منافات ندارد و با کمال علمی، عملی و اعتقادی ایشان پیش از بعثت مخالف نیست.۳۵
(قُلْ لَوْ شَآءَ اللهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَلَا اَدْرَیکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلَا تَعْقِلُون)؛ ۳۶ «ای پیامبر! بگو: اگر خدا می خواست من قرآن برای شما تلاوت نمیکردم و خداوند، شما را از آن آگاه نمی ساخت. بی شک من سالهایی (پیش از بعثت) در میان شما زیست کردم (و آیه ای نیاوردم) آیا نمی اندیشید؟»۳۷
در برخی از آیات، کلمه «اُمّی» که نمودی از پیشینه رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، تکرار شده:
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی)؛ ۳۸ «کسانی که تبعیت کردند رسولی را که درس نخوانده بود.»
و در آیه دیگر آمده است: (فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ)؛ ۳۹ «پس ایمان آورید به خدا و رسولش؛ نبی درس نخوانده.»
پی نوشت:
۱)لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُول اللهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ احزاب / ۲۱.
۲)وَ مَا اَرْسَلْنَاکَ اِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ؛ انبیاء/۱۰۷.
۳) شعراء/ ۲۱۹ ـ ۲۱۷.
۴) آقای الهی قمشهای آیه آخر را اینگونه ترجمه کردهاند: «و به انتقال تو در اهل سجود (و به دوران تحوّلت از اصلاب شامخه به ارحام مطهّره) به همه آگاه است.»
۵) «وَقِیلَ مَعْنَاهُ وَتَقَلُّبَکَ فِی اَصْلَابِ الْمُوَحِّدِین مِنْ نَبِیٍّ اِلَی نَبِیٍّ حَتَّی اَخْرَجَکَ نَبِیّاً» بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۴ ق، ج ۱۶، ص ۲۰۳.
۶) ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق، پنجم، ج ۱۵، ص ۳۳۶.
۷) باب حادیعشر، علامه حلّی، انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۲ش، ص۴۳.
۸) کنز العمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ج ۱۱، ص ۴۰۲.
۹) نهج البلاغه، فیض، خطبه ۱۰۷، و در خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه، آمده است: «لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَلَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِرٌ؛ در دودمان آن حضرت، زناکار سهیم نبوده و تباه کار راه نیافته است.»
۱۰)نهج البلاغه، فیض، خ ۹۴.
۱۱)همان، خ ۹۵.
۱۲)همان، خ ۱۶۱.
۱۳)اسد الغابه، ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۰، و تاریخ پیامبر اسلام، دکتر محمد ابراهیم آیتی، با تحقیق دکتر ابو القاسم گرجی، ص ۵۳.
۱۴)این عقیده عمومیشیعه است که تمام نیاکان پیامبر اکرم پیوسته از ارحام و اصلاب پاک منتقل شدهاند و در این سیر طبیعی هیچگاه به شرک یا پیوند ناروایی آلوده نشدهاند. (البته امامان نیز اینگونه بودهاند) در روایت آمده است: «ثُمَّ اَخْرَجْنَا اِلَی اَصْلَابِ الْآبَاءِ وَاَرْحَامِ الْاُمَّهَاتِ وَلَا یُصِیبُهَا نَجِسُ الشِّرْکِ وَلَا سِفَاحُ الْکُفْرِ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص۷، ح ۷.
۱۵)بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۱۰۵.
۱۶)ضحی / ۶.
۱۷)المیزان، همان، ج ۱۰، ص ۳۱۰.
۱۸)ایمان ابوطالب، از مسلّمترین و تردیدناپذیرترین مسائل تاریخی است. برای کاوش در این موضوع نگاه کنید به: بُغیه الطالب فی ایمان ابی طالب، طبسی؛ و ابوطالب مؤمن القریش، عبدالله خنیزی با مقدمه بولس سلامه؛ و انوار الهدایه فی الامامۀ والولایۀ، غلامرضا باقری نجفی.
۱۹)نهج البلاغه، فیض، خ ۱.
۲۰)همان، خ ۱۰۴.
۲۱)ضحی / ۷.
۲۲)المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲۰، ص ۳۱۰.
۲۳)ضحی/ ۸.
۲۴)المیزان، ج ۲، ص ۳۱۱.
۲۵)اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۰؛ و تاریخ پیامبر اسلام، دکتر محمّد ابراهیم آیتی، تجدید نظر دکتر ابو القاسم گرجی، ص ۷۲.
۲۶)سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۳۱.
۲۷)بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۲، ح ۱۹، باب ۵.
۲۸)اِنَّ مَالِی وَعَبِیدِی وَجَمِیعَ مَا اَمْلِکُ وَمَا هُوَ تَحْتَ یَدِی فَقَدْ وهَبْتُهُ لِمُحَمَّدٍ اِجْلَالاً وَاِعْظَاماً له؛ بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۷۱.
۲۹)حافظ.
۳۰)نحل/ ۱۰۳.
۳۱)کسانی را که متهم به آموزشگری میساختند، عبارت بودند از: بلعام ترسا، عایش، نفیس، غلام رومی، سلمان فارسی. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲.
۳۲)عنکبوت / ۴۸.
۳۳)علامه طباطبایی در تفسیر این آیه گفتنهاند: «این آیه نفی عادت میکند، نه نفی قدرت؛ یعنی عادت تو اینگونه نبود که بنویسی و بخوانی، نه اینکه توان نداشته باشی.» ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۶، ص ۱۳۸ و ۱۳۹.
۳۴)شوری/ ۵۲.
۳۵)تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۷۷.
۳۶)یونس / ۱۶.
۳۷)برای تفسیر این آیه ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۰، ص۲۶ و ۲۷.
۳۸)اعراف / ۱۵۷.
۳۹)همان / ۱۵۸.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۱۴۸.