از گذشتههای دور گفتهاند: «العاقل تکفیه الاشاره»، برای عاقل یک اشاره کافی است تا چیزی را دریابد.
همه که مثل برخی عوامِ از همه جا بیخبر نیستند که نیازمند صد مدرک و سند و طول و تفصیل کلام باشند تا نکتهای را دریابند. برای اهل خرد، هر کلام و تصویر صدها ماجرا و کتاب و دفتر را فرا رویش میگشاید.
پیرامون ما هزاران آرم و نشان و به قول برخی مردان شیک و اتو کشیده امروزی، «برند» در سراسر شهر و کوی و برزن رژه میروند. در شکل و شمایلهای گوناگون که بر تابلوهای تبلیغاتی، کالاها، مهرها و حتّی نام سازمانها قابل مشاهدهاند. نمادهای خوش ترکیب و موزونی که در خود و با خود نشانههایی از تعلقات، دلبستگیها و وابستگیها را مینمایند و رد و نشان اندیشهها، مرامها، مسلکها و محفلها را.
برای همه ما نشانهای صلیب سرخ، داس و چکش، صلیب شکسته، ستاره داوود و امثال اینها مفاهیمی را متذکّر میشوند و ما را از جملات و عبارات، بینیاز میسازند.
در عالم نشانهها و آرمها، خطوط، رنگها، حرکات اندام، حیوانات، گیاهان و حتّی اعداد و حروف از جایگاه و حیثیت اوّلیه و اصلی خود فاصله میگیرند و در هیئت یک نشانه، معانی دوم و دیگری را به نمایش میگذارند. معانی و مفاهیمیکه در بسیاری اوقات از دیدها و نظرها پنهان میمانند تا تنها جماعتی خاص امکان و محرمیّت لازم برای دریافت پیام را داشته باشند.
در جهانی که جماعتی خلاف آنچه مینمایند در سر سودایی دیگر میپرورند، نمادها و نشانهها راهی برای پردهبرداری از اهداف و مقاصد پنهان نگاه داشته شده، میگشایند.
در جهانی که جماعتی در تلاشند تا از تیررس سؤال و نگاه دور بمانند، نمادها و آرمها، نقش مهمّی در کشف گرایشها و افشای وابستگیها و تعلّقات خاطر ایفا میکنند.
در جهانی آکنده از سمبلها و نشانهها، نمیتوان با سطحینگری از کنار همه چیز و همه کس گذشت و با سادگی یک روستایی دل صاف با خود نجوا کرد که: إن شاء الله بز است !
آنها میخواهند که ما از کنار همه چیز بگذریم، قسمها را باور بیاوریم و دُم خروس را ندیده بگیریم. ما را عادت میدهند که در گیرودار ظواهر و شلوغی از سؤال درباره آنچه که میرود، خودداری کنیم تا بتوانند بیسؤال و پرسش، همه چیز را اتّفاقی و بیبرنامهریزی قبلی جلوه دهند و به حیات مزوّرانه خود ادامه دهند. در پایان، جان و روح و معانی نهفته در پشت ظاهر را در کالبد حیات مادّی و فرهنگی ما بدمند و صورت و سیرت مادی و فرهنگی ما را در تصرف و تملک تامّ خود وارد آورند. درست به همان صورتی که کودکان ما، بیپرسش و تردید به تماشای کارتونهای موش و گربه(تام و جری)، فرار جوجهای و امثال اینها مینشینند و از نمادها، نشانهها و مفاهیم القاء شده برنامهسازان و عروسک گردانان پشت صحنه، بیخبرند.
تفسیرپذیری نمادها این امکان را ایجاد میکند تا هماره جماعتی مجال ماندن و در امان ماندن بیابند.
آن زمان که معماران اروپایی، در پناه آل سعود، بهسازی و بازسازی مساجد مقدّس مسلمانان را عهدهدار شدند، به خوبی میدانستند که چگونه میتوان همه نشانههای فرهنگ ولایی و دینی مسلمانان گذشته را که در لابهلای همه ستونها، دیوارها و پنجرهها نشسته بود و در پیوند با سنّتها و باورها هماهنگیای دلپذیر، ماورایی و نورانی میان آسمان و زمین سبب شده بود، از بین برد و به جای آن صورتی از ابنیه و نمادهای وابسته به باور معماران فراماسونر را در لابهلای نردهها، چراغدانها و راه پلهها کاشت و از سؤال و پرسش در امان ماند.
ماکت ابلیسک میدان آرژانتین، مشرف بر مصلای تهران
نشانههای نشسته بر آثار و محصول دستان تربیت یافتگان مکاتب معماری اروپایی با زبان بیزبانی اعلام میدارند: «ما هستیم» حتّی اگر رخصت ورود به بلد امن و حرم خدا و مسجد پیامبر(ص) را به ما ندهید.
در جهان آرمها و نشانهها؛ خوراک، پوشاک، نوشابه، تنها خوراکی و نوشیدنی نیستند. آنگاه که بازار کشوری را تسخیر میکنند، پیش از آنکه مردم آن دیار، نوشابهای بر صحن سفره بگذارند یا کفشی را پای کنند و شادمانه با اتومبیلی به تفریح و سیر و سفر مشغول شوند، سایه صاحبان پنهان کمپانیها را با خطّ مشی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ویژه به صحن خانه و شهر و دیار خود بردهاند، چنان که دیگر، کوکا کولا یک نوشابه معمولی نیست.
ابلیسک های سهگانه مدخل کنونی شیراز (شمال دروازه قرآن)
حضور گسترده هر آرم، اعلام حضور جریانی خاص بر پهنه حیات مادی و فرهنگی یک ملّت است. مثل ستاره شش گوش منقوش بر دلارهای آمریکایی، مثل علامت دست شیطان که توسط مردان نامآور سیاسی آمریکایی و اروپایی به نمایش در میآید تا وابستگی آنها به کلیسای شیطان به همقطارانشان اعلام شده باشد.
عرقچین چسبیده بر فرق سر بنیاسرائیل همان اندازه تعلّق خاطر صاحبش را به آموزهها و عهدهای بنیاسرائیل مینمایاند که هرم منقوش بر دلار آمریکایی یا نماد ماسونی ابلیسک ۱ در شهر واشینگتن، فلسطین اشغالی و برخی کشورهای دیگر دو نماد شیطانی و ماسونی که پرده از تمایل و گرایش سران پنهان ایالات متحده آمریکا و دیگران به طریقتهای شیطانی برمیدارد.
ساختمان «هتل بزرگ شیراز» که قسمت فوقانی آن به شکل هرم ناتمام است
آنگونه که در «مُهر بزرگ» آمریکا مشاهده میشود
امروزه در برخی از کشورهای اسلامی، بر کشیده شدن نمادها در هیئت ساختمانها، تندیسهای تزیین کننده میادین شهری در گوشه گوشه شهرها، پرده از نفوذ وابستگان فرقههای ماسونی و شیطانی در برخی سازمانهای رسمی آنها نیز برمیدارد. این واقعه در کشور ما حاکی از بیاطّلاعی و غفلت امضا کنندگان و صادر کنندگان پروانهها از دسیسه و شیطنت صاحبان سرمایه و وابستگان فرق سابق الذّکر و آرمانها و مقاصد آنهاست. هم آنان که در تلاشند تا در سیری تدریجی سایه خود را بر سر شهر و دیار مردم مسلمان بیفکنند و مسیر را برای فرزندخواندگان سیاهی هموار نمایند.۲
سوی دیگر «مُهر بزرگ»
نزد صاحبان اندیشه و چشمهای باز، نمادها راز هواداران خود را برملا میسازند و راز پوشیده وابستگان سازمانهای سرّی و مخفی را که هماره علیه خداوند، شریعت محمّدی و آیین و مرام مردان اهل ولایت و امامت مشغول توطئهاند، آشکار مینمایند.
آیا ظهور و بروز علائم و نمادهای شناخته شده فرقههای ماسونی و شیطانپرستان را در گوشه گوشه این سرزمین باید اتفاقی ساده انگاشت و چشم را بر آن همه بست؟ یا از کنار بناهای رفیع و بر کشیده شده در شهرهای مهمّ فرهنگی مذهبی مثل مشهد، اصفهان، شیراز و تهران که تمام قد نمادهای شناخته شده ماسونی و شیطانی را به رخ ساکنان مسلمان این سرزمین میکشند، گذشت و آن همه را اتّفاقی ساده انگاشت؟ و یا از آنان پرسش نمود؟
نمادها حرفهای بسیاری برای گفتن دارند، اگر گوشهایی مهیّای شنیدن باشند.
اسماعیل شفیعی سروستانی
پینوشت:
۱. Obelisk نماد معروف ماسونی است. نشانه دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح به شیطان.
۲. جناب عبدالله شهبازی، پژوهشگر و مورّخ ارجمند در «یادداشتهای پراکنده» خود با ارائه مستنداتی از ظهور و بروز نمادهای ماسونی و شیطانی در برخی شهرهای ایران پرده برداشتند.
ماهنامه موعود شماره ۹۹