مهدویت در ایران

جاسوس روسی«کینگز دالگورکی» به عنوان حامی، نه تنها وظیفه ایجاد شرایط را برای جناب علی محمّد باب عهده‌دار بود بلکه از پستوی استعمار همه آنچه را که او باید می‌گفت یا می‌کرد دیکته می‌کرد. در یادداشت‌های این جاسوس آمده است که: یک قسمت از کار سفارتخانه، منحصر به تهیّه الواح و انتظام کاریابی‌ها بود. حتّی ذکر می‌کند هر کس بهایی می‌شد با او همراهی و مساعدت می‌کردیم تا آنکه اختلاف و دین جدید را در دین اسلام درست نمودم.

ای کاش دانسته می‌شد که در جهان امروز و شرایط  خاصّی که ایران اسلامی در آن واقع شده است، مهدویّت و گفت‌وگوی مهدوی در زمره جدّی‌ترین مباحث فرهنگی، سیاسی‌، اجتماعی‌ و امنیّتی است در حالی که عموماً از آن از منظر مباحث صرفاً عقیدتی و اخلاقی نظر کرده شده است.

راز اصلی درگیری‌ها، مناقشات، فرقه‌سازی‌ها و دسیسه‌های استعمار در سرزمین ما و پیرامون ما به حضور و وجود فرهنگ مهدوی و باور شیعی درباره امام عصر علیه‌السّلام برمی‌گردد و باقی قضایا در هر وضع و صورت یا متأثّر از این موضوع است یا پوششی است برای پنهان نگه داشتن راز اصلی. به موضوع فرقه‌سازی اشاره کردم، در جهان اسلام، در دو نقطه عطف مهم، جریان فرقه‌سازی از اوج و گسترش ویژه‌ای برخوردار است و استعمار در این دو نقطه عطف سعی در بهره‌برداری بزرگی از جریان فرقه‌سازی در کشورهای اسلامی دارد.

نقطه عطف اوّل، قرن دوازدهم ه‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍. ق است. اگر چه در ظاهر جریان فرقه‌سازی در این نقطه عطف، داخلی به نظر می‌رسد امّا، مشخّصاً جریان منشأ و رویکرد خارجی و استعماری دارد. شاخص‌ترین جریان در این نقطه عطف «بهائیّت» در ایران و «وهابیّت» در شبه جزیره عربستان است. مدّعیان و مؤسّسان هر دو فرقه، در عصر خود جزو کسانی بودند که از نظر «دانش و بینش» ضعیف و کم‌بُنیه امّا از حیث خودکامگی، تمایلات نفسانی و احساس خود برتربینی قوی و شاخص بودند.

همفر، جاسوس انگلیسی به صراحت پس از مراوده با محمّدبن عبدالوهّاب در گزارش خود به بریتانیا به این دو ویژگی اشاره می‌کند.

این دو مشخّصه، سر حلقه دو جریان را به وادی تحریف و ادّعا و صدور حکم و قلع و قمع مسلمانان و به ویژه شیعیان کشید.

در تعالیم این دو جریان و به استناد اقوال و اعمال خودشان ما شاهد موارد زیر هستیم:

•    محو و نابودی تمامی‌کتب دینی و تفسیری و مبنا قرار دادن بافته‌های ذهنی خودشان. چنان‌که سیّد علی محمّد باب کتاب بیان را تنها کتاب معتبر قابل مراجعه اعلام کرد و از مراجعه به سایر منابع همه را منع کرد.

•    از نظر جناب علی محمّد باب انهدام و نابودی تمام ابنیه و بُقاع روی زمین اعم از کعبه و قبور انبیاء و ائمّه و مساجد و حتّی کلیساها و کنیسه‌ها واجب است.

این دو موضوع عیناً در میان فرقه بهائیّت به اجرا در می‌آید. علّت این ماجرا را باید در معلم مشترک آنان یافت. هر دو جریان توسّط جاسوسان هدایت می‌شود قدرت‌های استعماری عزم خود را برای آلت دست قرار دادن فرقه‌ها به قصد پراکنده و منهزم ساختن صفوف مسلمانان جزم کرده بود.

جاسوس روسی«کینگز دالگورکی» به عنوان حامی، نه تنها وظیفه ایجاد شرایط را برای جناب علی محمّد باب عهده‌دار بود بلکه از پستوی استعمار همه آنچه را که او باید می‌گفت یا می‌کرد دیکته می‌کرد. در یادداشت‌های این جاسوس آمده است که: یک قسمت از کار سفارتخانه، منحصر به تهیّه الواح و انتظام کاریابی‌ها بود. حتّی ذکر می‌کند هر کس بهایی می‌شد با او همراهی و مساعدت می‌کردیم تا آنکه اختلاف و دین جدید را در دین اسلام درست نمودم.

«ادوارد براون» که متأسّفانه تا امروز کتاب‌هایش در برخی رشته‌های تحصیلی دانشگاهی ما منبع و مرجع شناخته می‌شود در کتاب «یکسال در میان فارس‌ها» به صراحت می‌نویسد که با عبا و ردا و سجّاده در شهرهای ایران مسافرت می‌کرد و ضمن حشر و نشر با عوام، مذهب بابیگری را ترویج می‌کرده است.

سخن در این‌باره بسیار است و یادداشت‌های پژوهش‌گر ارجمند جناب آقای عبدالله شهبازی که در روزنامه جمهوری منتشر شده قابل مراجعه و مطالعه است.

کار تخریب دین و اعتقاد مردم و نفوذ و رخنه به قصد فاسد کردن آنان تا آنجا پیش رفت که فرقه بهائیّت، ازدواج با محارم را حلال اعلام کرد، معاملات ربوی را آزاد، حجاب زنان را ملغی و بالأخره دخالت در سیاست را منع کرد. در حقیقت استعمار از این طریق در کار نفی و انکار دین و نبوّت و امامت و اصول و فروع وارد شد و سرمایه وارد کار کرد تا با متزلزل ساختن وحدت و یکپارچگی مسلمانان و کاستن از قدرت مذهب تشیّع راه سلطه تمام بر جان و مال و خاک مسلمانان هموار شود.

در آن سوی دیگر، همین واقعه را عیناً وهابیّت تکرار کرد. وجوه مشترک این دو فرقه و نقش آنان در منطقه بی‌نظیر است.

باید پرسید چرا هر دو جریان مخالف با تقریب بین مذاهب و ادیانند و به عکس با بهانه‌های مختلف یا سلاح تکفیر و تفسیق به جان پیروان مذاهب دیگر و به ویژه مذهب شیعه می‌روند که تمام‌قد در برابر استعمار ایستاده است؟ چنانکه هر دو با تمام قوا کمر به انهدام قبور پیامبران و ائمّه و بزرگان دین می‌بندند. به همان صورت که هر دو قلم رد بر سایر منابع دینی و تفسیری می‌کشند و پیروان را وادار به قبول تنها منبع ساخته و پرداخته شده خود می‌کنند.

به دو نقطه عطف اشاره کردم:

پس از قرن دوازده و اوایل قرن سیزده که دو جریان فرقه‌ای بزرگ در جهان اسلام شکل گرفت، در قرن چهارده و اوایل قرن پانزده یعنی همین سال‌هایی که در آن به سر می‌بریم، در نقطه عطف مهمی‌که جهان مستعد نفی غرب، سلطه غربیان، پرسش از فرهنگ غربی و استعماری شده و برای بر هم زدن بساط یهود و صهیونیسم و عوامل انگلیسی و آمریکایی آنها آماده شده در جهان اسلام و ایران دو جریان «بهائیّت و وهابیّت» با تمام قوا و با حمایت سازندگان اصلی یعنی استعمار سر بر می‌کنند و به جان مسلمانان و به ویژه شیعیان می‌افتند.

۱)    هر دو جریان نوک تیز حمله خود را متوجّه امامت، ولایت و مهدویّت کرده‌اند.
۲)    هر دو جریان در صفوف مسلمانان رخنه و شکاف می‌افکنند.
۳)    هر دو جریان از سلاح شبهه‌افکن در باورها و معتقدات مردم استفاده می‌کنند.
۴)    هر دو جریان ضمن بهره‌برداری از حمایت مالی و سیاسی غرب به عنوان اهرم استعمار عمل می‌کنند.
۵)    هر دو جریان از استراتژی «رخنه و نفوذ» در ارکان فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیروی می‌کنند و از این طریق طرح‌های خود را القاء می‌کنند.
۶)    هر دو جریان سعی در منفعل ساختن نظام‌های مستقل در برابر خواسته‌های خود دارند و برای این کار ابزار مختلفی را در کار وارد می‌کنند.
۷)    هر دو جریان گروه خودجوش مردمی را غافل، بی‌موضع، بی‌حساسیّت و مرعوب می‌خواهند.
۸)    هر دو گروه اشخاص حقیقی و حقوقی فعّال، ضدّ صهیونیسم، طالب وحدت و منتقد را تنها، کوچک، ضربه‌پذیر و ساکت می‌خواهند و به هر صورت از گروه‌های خنثی، سرگرمی‌ساز، خاکشیر مزاج، دین به دنیا فروش حمایت می‌کنند.
و به هر وسیله‌ای اشخاص مثبت و مؤثّر را در چشم‌ها خفیف می‌سازند.
در پایان اشاره می‌کنم که آنها به مأموریت خود واقفند و خوب می‌دانند چگونه ساده‌لوحان بی‌خبر و افراد خنثی و بی‌وضع را به سوی خود بخوانند.

قبلاً اشاره کردم که «فرقه‌ها» نقش براندازی را ایفا می‌کنند. در حالیکه ما برای ردیابی جریان‌های برانداز انقلاب و دین در جای دیگر جست‌وجو می‌کردیم، فرقه‌ها، آرام و بی‌صدا شالوده‌های خود را می‌زدند، آجرها را می‌چیدند و حالا در حال زدن سقف بنای خوداند.

از آنجا که فرقه‌ها ماهیّتاً ضدّ وحدت‌اند، باید استراتژی آنها را هدف قرار داد. در جهان اسلام و بین اهل تسنّن و شیعه، وجوه زیادی برای تقریب و وحدت وجود دارد و قابل شناسایی است. از جمله آنچه که به شنوندگان این برنامه مربوط می‌شود. یعنی تقویّت بنیه خود درباره معارف وحدت‌آفرین مهدویّت در نظر و عمل.

ما هنوز از میزان شناسایی استعمار از مهدویّت و ترس استعمار از مهدویّت بی‌خبریم. 

اسماعیل شفیعی سروستانی

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *