- اشاره:
در ایام برگزاری جشن میلاد مسعود حضرت ولیعصر(ع)، به همّت بنیاد فردید مجلسی با عنوان «در مسیر مصیر ظهور» برای بزرگداشت این ایام و پاسداشت مقام استاد مرحوم، جناب سیّد احمد فردید که به حقّ حقّش ناشناخته مانده برپا شد. در طلیعه این نشست جناب دکتر رجبی سخنرانی کوتاهی با همان عنوان ارائه کردند که به پاس مقام آن معلم و استاد تقدیم حضورتان میشود.
یکی از تکیه کلامهای استاد فقید، دکتر سید احمد فردید که تأکید فراوان بر آن تعبیر داشتند، «در مسیرِ مصیر ظهور» بود. شاید بسیاری از افراد اینگونه تصور کنند که پرداختن به این موضوع، از نوع مباحثی است که تاکنون شنیدهاند و اخیراً نیز به دلایل خاصی، این مسائل به صورتهای مختلف مطرح میشوند. همانگونه که روشن است، میتوان در مورد موضوع واحد، از منظرهای گوناگون سخن گفت. برای مثال در خصوص یک تابلوی نقاشی، شخصی در مورد سبک هنری آن سخن میگوید؛ دیگری راجع به نوع مواد به کار گرفته شده در آن، و شخص دیگر به برآورد قیمت و ارزش آن پرداخته، در این باب سخن میگوید. در این مثال، هر سه در خصوص موضوعی واحد صحبت کردهاند؛ لیکن چه تناسبی بین دلّال قیمتگذار و منقّد سبک هنری وجود دارد؟ لذا نباید میان سخنانی که از منظرهای گوناگون نسبت به یک موضوع واحد بیان شده، خلط مبحث کرد. سخنان مرحوم فردید درباره ظهور، قطعاً از ساحت و منظر دیگری طرح شده بود و ما نباید این نکته را فراموش کنیم.
«در مصیر ظهور» به معنای آن چیزی است که باعث تحقق ظهور میشود و «در مسیر مصیر ظهور» یعنی در راه تحقق یافتن ظهور. بدیهی است که در مقابل ظهور، پنهان بودن مطرح است ولیکن سؤال اینجاست که چه چیزی مخفی است و باید آشکار شود؟ از دیدگاه حکمت فردیدی، «غائب»، ساحت حق و حقیقت است؛ بدین معنا که با وجود اینکه حق هرگز به طور دائمیکتمان شدنی نیست، پوشیده شده است. مطمئناً خورشید را نمیتوان پوشاند، بلکه چشمهای ما محجوب و پوشیده شده است. در حقیقت، این ماییم که غیبت کرده ایم و در حجاب هستیم و چشمهای خود را خفّاشصفت از خورشید فروبسته ایم و توانایی نگاه به نور را نداریم. تحقّق ظهور، کاملاً به آمادگی ما برای گشودن چشمها و دیدن نور بستگی دارد. اینجاست که این سؤال در ذهن نقش میبندد: «در چه راهی قدم بگذاریم تا بتوانیم هر چه سریعتر به غیبت خود از حق، پایان دهیم؟!»
باید گفت، عالم، تجلیات حقتعالی است و ما نیز ظاهراً چشم داریم و دنیای اطراف خود را میبینیم. اما چگونه میبینیم؟ به فرمایش قرآن «یعملون ظاهراً من الحیاه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون». لذا مشکل از دید ماست. پیشتر، به ما گفته شده است:
بـرگ درختان سبـز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
ولی آیا حقیقتاً آن هوشیاری وجود دارد تا در این برگهای سبز، اوراق دفتر معرفت را بخواند؟ قطعاً این «مسیر مصیر»، مسیر هوشیاری است و به تعبیری که استاد فردید میفرمودند: «ابتدا خودآگاهی و بعد از آن دل آگاهی است».
در روایات اسلامی میخوانیم: تا زمانی که مردم، شایستگی پیدا نکنند، ظهور تحقق پیدا نمیکند. مطمئناً تمام عالم، تجلّی و مظهر حقتعالی است؛ لیکن باید توجه داشت که تجلیات حق ذومراتب است. در نظر شیعه، «انسان کامل»، قلب اعتقادات دینی است و تجلّی اعظم حق تنها در پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار وجود دارد. از منظر دکتر فردید، «دیدن امام زمان(ع) به معنای انفتاح ساحت وجود و ساحت حضرت حق به روی انسان است؛ انسانی که قادر به شهود ظهور اعظم حق یعنی همان باطن و ذات انسان کامل شده است».
در حقیقت، رسیدن به چنین مقامیبرای کسانی که شوق دیدن امام زمان(ع) را دارند، امری است لازم و ضروری. لذا، نکتهای که دکتر فردید در این باب مطرح میکردند ـ از ساحت حکمت خودشان ـ به معنای یکی بودن «گشایش افق فردا ـ یعنی افق مهدویت ـ با گشایش افق وجود و برداشته شدن این حجاب تاریخی میباشد». حجابی که لایههای آن در ادوار مختلف بر روی هم قرار گرفتهاند و در دوره جدید، این حجاب ضخیم تر و تیره تر از هر زمان دیگری شده است.
سیه ابری کهاندر آسمان است
به یـاد اعظـم آخر زمان است
در هیچ دورهای بسان این دوره، بشر به وجوه تاریک وجود خود اصالت نداده است.
از منظر دکتر فردید، غرب هرگز یک نقطه جغرافیایی و یا یک مقطع تاریخی ویژه نبوده است. بلکه غرب، وجهی از وجود است در صورتی که غایب شود. همانگونه که کره زمین در گردش خود، در یک نقطه معین، زمانی رو به خورشید و زمانی پشت به خورشید است؛ وجود ما نیز قطعاً شرق و غربی دارد. قرآن میفرماید: «فالهمها فجورها و تقویٰها؛ [خداوند فجور و تقوای نفس را به آن الهام نموده و فهمانده است.]»
در حکمت خسروانی از شرق و غرب وجود تعبیر به وجه نورانی یا اهورایی و وجه تاریک یا اهریمنی میشود. البته باید توجه داشت همانگونه که چرخش زمین موجب میشود شرق و غرب به طور مطلق وجود نداشته باشد و نقطهای که هم اکنون شرق است چند ساعت بعد تاریک و تبدیل به غرب شود، نمی توان گفت برخی مسائل بالذات پلید و غربی، و برخی امور ذاتاً شرقی و روشن هستند.
عرض بنده این است که هر امری میتواند در ساحت غرب یا در ساحت شرق وجود انسان مطرح شود. در قرآن کریم نیز، بارها از دو واژه نور و ظلمت استفاده شده است: «الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور و الذین کفروا أولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات؛ خداوند یاور و سرپرست و راهبر کسانی است که ایمان آوردهاند. آنها را از تاریکیها به سمت روشنایی میبرد و کسانی که کفر ورزیدند، یاوران و سرپرستان و اولیای آنها طاغوت است و آنها را از نور به سمت تاریکی میبرند».
لذا، میتوان تاریکیها را روشن کرد و بالعکس، روشنیها را تاریک. از منظر دکتر فردید، اثبات خداوند عین اختفای حق است و دلایل اثبات خداوند عین پوشانیدن حضرت حق است.
یـار نزدیکتـر از مـن به من است
وین عجب بین که من از وی دورم
شمس تبریزی میفرماید: تعجب میکنم از این که چرا اکثر مردم به اثبات خداوند میپردازند در حالی که اثبات خالق بسیار سهل و بدیهی است. مگر میشود چیزی نبوده باشد و هستی از عدم به وجود آمده باشد؟! همیشه هستیهای دیگر از یک هستی به وجود آمدهاند. بنابراین، آنچه شناختنش سخت مشکل مینماید، شناخت خلق است. خلقی که شدیداً متکثّر است. لذا، اثبات وجود خدا، عین ظلمت است. شما در هیچ روایتی نخواهید خواند که امام زمان ظهور و عالمیان را مسلمان میکند. بلکه در روایت میخوانیم که حضرت فرمودهاند: «یملأ الأرض عدلاً و قسطاً؛ زمین را پر از عدل و قسط میکند».
عدالت و قسط بر مبنای حقانیت، به معنی تحقق و انفتاح ساحت دین و اسلام است. زیرا اگر عدل و قسط وجود نداشته باشد، دین با تمامی احکام و جزئیاتش خلل خواهد داشت. بنابراین، مسیر مصیر ظهور، مسیری جز مسیر عدالت و قسط نخواهد بود. عدالت و قسطی که به معنای حق است و آن حق، حقی است که در حجاب تعاریف اصولی متافیزیکی قرار نگرفته و جلوه گاه آن تمام موجودات عالم و جلوه گاه خاص آن، انسان کامل است.
همانگونه که عرض کردم، در ذات هر انسان هم شرق و هم غرب وجود دارد، امّا نکتهای که در تاریخ تمدن غرب اتفاق میافتد، اصالت دادن به ساحت تاریک وجود انسانی است. دکتر فردید از این مسئله، به «فرعونیت جدید» تعبیر میکرد. در هر دورهای فرعونها و نمرودهای بسیاری بودهاند و لیکن در هیچ دوره، فرهنگی با این مضمون که انسان دائر مدار عالم و کائنات و اصلالاصول همه مبانی نظری و عملی است، به وجود نیامده بود. به همین دلیل، دکتر فردید، دوره جدید را به «دوره خودبنیادی» تعبیر کرده بودند. یعنی دورهای که انسان، خودش را بنیاد و جوهر و مایه همه عالم میپندارد. ژان پل سارتر، این تفکر را به اوج خود رسانده بود. او معتقد بود، انسان است که به عالم ماهیت میبخشد. او از عقل به «من» تعبیر میکرد و میگفت هر زمان که «من» خودش را محدود کرد، «جز من» پدید میآید و این، «من» هستم که غیر من را تشکیل میدهم.
این طرز تفکر، همان حجاب اعظمی است که به اعتقاد دکتر فردید و بنا بر نصوص قرآنی و کتب آسمانی، بشر باید این دوره از تاریکی را طی کند تا پس از آن انفتاح نور رخ دهد. لذا بشر باید در اعماق تاریکی فرو برود و احساس فرو رفتن در چاه ویل کند، تا آماده قدم گذاشتن به دوره بعد شود.
دکتر فردید، از دوره تاریک آخرالزّمان به «دوره قارعه» یاد میکرد و البته این تعبیر از قرآن کریم و آیه «القارعه ما القارعه» گرفته شده است. ایشان، واژه قارعه را به لحاظ لفظی و معنایی، مترادف با تاریکی آخرالزمان موجود در سانسکریت و نیز دین زرتشت میدانست. به هر حال، طبق اصطلاح عامیانه، تا کارد به استخوان نرسد، هرگز حرکت نمیکنیم، و لذا باید این سیر به نحوی پیش رود که موجب انکشاف جلوه اعظم حقیقت مطلق در چهره انسان کاملی که امام عصر و اسوه و نمونه کامل انسانی است، بشود. از این جهت، هر چه به ظهور نزدیکتر شویم، به پایان غرب نزدیکتر شدهایم. البته باید توجه داشت که این سخن، شعار سیاسی نیست.
دکتر فردید معتقد بود انسان بدون «تعهد» قابل تصور نیست و این تعهد یا با الله بسته میشود و یا با شیطان. حکیمیکه در مسیر مصیر ظهور در حرکت است، متعهد به الله است. این تعهد، صور مختلفی خواهد داشت و یک جنبه آن میتواند موضع سیاسی باشد.
با گشایش ساحت حق در دورانی که بشریت بیش از هر زمان دیگر، شاهد سرگردانیها و سرگشتگیهایی در عرصه تفکر و به صور گوناگون بحران علمی، بحران فلسفی، بحران هنر، اخلاق، سیاست و غیره میباشد؛ این امید را داریم که موجب گشایش روشنایی در چشمان ما شود. امیدواریم خداوند ما را در مسیر مصیر ظهور توفیق عنایت فرماید. البته، این امر شدنی نیست مگر با دستگیری و سیر رحمانی و رحیمیکه خداوند به تناسب مراتب بندگان، به آنان عنایت میفرماید.
فیض روح القـدس ار باز مـدد فـرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
باید فیض او هم شامل ما بشود تا این جریان به سر منزل مقصود منتهی شود؛ ان شاء الله تعالی.
محمد رجبی