با مطالعه «قرآن کریم» در مییابیم که نام پیامبر اکرم(ص) در کتب پیشینیان وجود داشته است. قرآن با صراحت و قاطعیت از وجود نام و توصیفات پیامبر خاتم(ص) خبر میدهد.
از آنجا که به اعتقاد مسلمانان، کتابهای مقدّس موجود در دست یهودیان و مسیحیان تحریف شده است، برخی معتقدند بشارتهای ذکر شده در قرآن کریم ناظر بر «تورات» و «انجیل» واقعی است؛ امّا به عقیده ما بشارتهای یادشده در همین تورات و انجیل کنونی نیز موجود است و ما در این تحقیق به ذکر آیاتی که در کتاب مقدّس، به صراحت یا با اشاره، به پیامبر آخرالزّمان میپردازد، خواهیم پرداخت.
بشارت اوّل: نبیّای میآید
در «انجیل یوحنّا» به روشنی بیان شده است که علمای یهود در انتظار ظهور پیامبری به غیر از مسیح بودند. (یوحنّا ۱۹: ۱-۲۵)
و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از «اورشلیم»، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که: تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود؛ بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو نبیّ هستی؟ جواب داد که: نی. آنگاه بدو گفتند: پسی کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند، جواب بریم و درباره خود چه میگویی؟ گفت: من صدای ندا کننده در بیابانم که: راه خداوند را راست کنید؛ چنانکه اشعیاء نبیّ گفت و فرستادگان از فریسیان بودند. پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و آن نبیّ نیستی، پس برای چه تعمید میدهی؟
و نیز وقتی مسیح در «جلیلی» ندا کرد به مردم که، ایمان بیاورید، مردم اختلاف کردند که او کیست.(یوحنّا ۷/۴۰) گفت درباره روح که هر که به او ایمان آرد، او را خواهد یافت؛ زیرا روحالقدس هنوز عطا نشده بود؛ چون عیسی تا به حال جلال نیافته بود. (۳۹ انجیل یوحنّا ۷) آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت این شخص همان نبیّ است. (۴۰ انجیل یوحنّا ۷) و بعضی گفتند: او مسیح است.
این متنها به وضوح نشان میدهد که یهودیان زمان ظهور مسیح، منتظر دو شخصیّت بودند: یکی مسیح و دیگری آن نبیّ.
آنچه گذشت برخی از بشارتهای موجود در کتاب مقدّس بر ظهور پیامبر اکرم(ص) بود.
بشارت دوم: نبیّای مثل موسی، از برادران بنیاسرائیل
یکی از بشارتهای کتاب مقدّس به پیامبر اکرم(ص)، آیهای است که در «سفر تثنیه تورات» آمده است.
یهوه، خدایت نبیّای را از میان تو، از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید. او را بشنوید … و خداوند به من گفت ـ آنچه گفتند نیکو گفتند ـ نبیّای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهد گفت. «و هرکس از کلامش اطاعت نکند، من از وی انتقام خواهم گرفت.» ( تثنیه ۱۵: ۱۸-۱۸)
برای آنکه بهتر بتوانیم این بشارت را تطبیق دهیم، لازم است به کلام خداوند رجوع و در آن دقّت کنیم. در این آیه، دو نکته و برای این پیامبر، نسبت به سایر پیامبران، همچون یوشع(ع) و عیسی(ع) وجود دارد.
۱. «و کسی که کلام او را نپذیرد، من از او انتقام خواهم گرفت». بدون شک مراد خداوند از این انتقام، عذاب اخروی برای منکران این پیامبر نیست و در مورد تمام پیامبران وجود دارد و حال آنکه، از ظاهر عبارت بر میآید این ویژگی به عنوان خصوصیّتی بارز برای این پیامبر است.
در نتیجه، مراد از انتقام، همین انتقام دنیوی است و به این نکته اشاره دارد که پیامبر یادشده، مأمور به جهاد خواهد بود و خداوند او را یاری خواهد نمود و از مخالفان وی انتقام میگیرد؛
۲. در این آیه، عبارت «مثل تو» نیز از خصوصیات این پیامبر ذکر شده است و به همین دلیل میگوییم این بشارت، قابل تطبیق بر یوشع(ع) آنچنانکه یهودیان میگویند و قابل تطبیق بر عیسی(ع) چنانکه مسیحیان معتقدند، نمیباشد؛ زیرا حضرت یوشع(ع) صاحب شریعت نبود و حال آنکه از خصوصیات برجسته حضرت موسی(ع) داشتن شریعت بود؛ به علاوه، خصوصیات و عظمتی را که برای پیامبر یادشده مطرح شده، بر حضرت یوشع(ع) نمیتوان تطبیق داد؛ امّا تفاوتهای حضرت عیسی و حضرت موسی(ع) بیش از آن است که شمارش شود و در کمتر موردی این دو پیامبر دارای وجه مشترک هستند؛ برخلاف پیامبر اسلام(ص) که به حضرت موسی(ع) شباهت کامل داشتهاند.
در جدول زیر شباهتها و تفاوتهای این پیامبران را بر میشمریم.
در عبارت اوّل آمده است: « نبیّای را از میان تو، از برادرانت»؛ امّا بار دوم آمده است: «نبیّای را برای ایشان از میان برادران ایشان» که به نظر ما جمله اوّل به صورت مجمل است و در ضمن به صورت دقیق هم ذکر نشده و عبارت «از میان تو» (و در بعضی از نسخ «از میان شما») نیز اضافی است و جزو عبارت اصلی نمیباشد؛ زیرا در عبارت حضرت موسی(ع) که کلام خداوند را تکرار میکند، کلمه از میان شما وجود ندارد و اضافاتی نیز بر جمله اوّل دارد که بدون شک نمیتوان آنها را ساخته حضرت موسی(ع) دانست و این از شأن آن جناب به دور است.
این آیه در کلام پطرس نیز نقل شده و در آنجا نیز فقط کلمه از برادران شما آمده است.
حال باید دید که برادران بنیاسرائیل چه کسانی هستند.
میدانیم که اسرائیل لقب حضرت یعقوب(ع) و یعقوب(ع) فرزند اسحاق(ع) است و اسحاق و اسماعیل(ع) نیز برادر یکدیگرند. پس بدون شک، مراد از برادران بنیاسرائیل، همان فرزندان اسماعیل (ع) هستند.
البتّه این مطلب تازگی ندارد؛ زیرا در «سفر تکوین» آمده است و نصیب او (اسماعیل) در مقابل همه برادران افتاد که مراد از برادران اسماعیل(ع) همان بنیاسرائیل هستند.
نکته: ممکن است به نظر برسد مراد از برادران بنیاسرائیل فرزندان عیسو باشند؛ امّا این مطلب صحیح نیست؛ زیرا عیسو از برکت محروم شد. پس مراد، فرزندان اسماعیل(ع) خواهند بود که خداوند او را مشمول برکت خود قرار داده بود و البتّه استعمال برادران در این موارد تازگی ندارد؛ مثل آنکه بنوعیسو، برادران اسماعیل(ع) دانسته شدهاند و صرف نظر از این مطلب، میدانیم در میان تمام برادران بنیاسرائیل، کسی جز محمّد(ص) بر نخاسته است.
دلیل دیگر آنکه، حتّی اگر بپذیریم عبارت از میان شما صحیح باشد، باز هم مشکلی پیش نمیآید؛ زیرا استقرار و شوکت و در حقیقت آغاز شیوع اسلام، در «مدینه» و اطراف مدینه هم بلاد بنیاسرائیل بود؛ مثل «خیبر» و «بنیقنیقاع» و «بنینظیر» و پیامبر از میان ایشان برخاست و از بنیاخوه ایشان بود.
نکته دیگر آنکه، میدانیم مخاطب حضرت موسی(ع) اسباط دوازدهگانه بودند و اگر واقعاًپیامبر یادشده از میان خود ایشان باید برخیزد، دیگر قید «از میان برادرانشان» معنی ندارد و باید فقط میفرمود از میان شما و حال آنکه میبینیم، قید از میان برادرانتان ذکر میکند و حتّی در مرتبه دوم به همین قید از میان برادرانتان اکتفا مینماید.
بشارت سوم: پراکلیتوس (ستوده و حمد شده) میآید
از مهمترین بشارتهای مطرح شده در انجیل به پیامبر اکرم(ص)، سخنانی است که حضرت عیسی(ع) در آخرین روزهای خود خطاب به حواریّون فرمود.
اگر مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر سؤال میکنم و تسلّیدهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند؛ یعنی روح راستی که جهان نمیتواند او را قبول کند؛ چون او را نمیبیند و نمیشناسد؛ امّا شما او را میبینید و میشناسید؛ زیرا با شما میماند و در شما خواهد بود. ( یوحنّا ۱۵: ۱۴-۱۵)
در چند مورد، همین بشارت به ظهور تسلّیدهنده در کلام حضرت عیسی(ع) تکرار شده است.
مفسّران مسیحی این بشارت را همان تجلّی روحالقدس بر حواریّون در روز «پنطیکاست» دانستهاند؛ امّا این مطلب نیاز به بررسی بیشتری دارد. قبل از توضیح و تفصیل این مطلب لازم است به نکتهای اشاره کنیم:
میدانیم که حضرت عیسی(ع) به زبان عبری صحبت میکرده و انجیل یوحنّا هم به زبان یونانی نوشته شده است. پس بدون شک آنچه را که امروز در انجیل یوحنّا میبینیم، ترجمه کلمات آن حضرت از زبان عبری به زبان یونانی است و ما دقیقاً نمیدانیم آن حضرت چه کلمهای را به زبان آورده است. با توجّه به این مطلب، میگوییم کلمه موجود در انجیل یوحنّا، کلمه پاراقلیط paraclete است که عموم مفسّران آن را به تسلّیدهنده ترجمه کردهاند. مسلمانان نیز در مقابل معتقدند که کلمه پاراقلیط یا پاراقلیطوس در اصل پریقلیطوس بوده که پریقلیطوس به معنی احمد و محمّد در زبان عربی است. قرآن نیز به این مطلب پافشاری میکند که حضرت عیسی(ع) به ظهور پیامبری با نام احمد(ص) بشارت داده است که البتّه این خود نکتهای قابل توجّه و تأمّل است که چگونه پیامبری که خواندن و نوشتن عربی را نیاموخته بود، از وجود نام احمد در انجیل یونانیزبان خبر میدهد؟! آیا این اطّلاع، جز ریشه وحیانی، میتواند داشته باشد؟ حتّی اگر کلمه واقعی را پاراقلیوس فرض کنیم، آیا خبر دادن از وجود کلمهای که شباهت زیادی به پریقلیطیوس دارد و ممکن است آن را تحریف شده دانست، خود دلیل بر متّصل بودن به منبع وحی نیست؟
این احتمال، زمانی قوّت مییابد که ما با مراجعه به نسخههای زبان آرامی میبینیم که از کلمات مَحمِدَه و حَمیدَه استفاده شده که عیناً معادل احمد و محمّد در زبان عربی و واژه پریقلیط در زبان یونانی است.
صرف نظر از آنچه گفته شد، تطبیق پاراقلیطوس بر روحالقدس صحیح نیست و فقراتی از همین انجیل و آیات مربوط به فارقلیط، با روحالقدس همخوانی ندارد:
۱. در این آیات خبر از آمدن کسی میدهد که رفتن مسیح در مقابل آمدن او سودمند و مفید است. آیا به اعتقاد مسیحیان روحالقدس آنچنان دارای اهمّیت و آنقدر مفید است که آمدن او از فقدان مسیح(ع) سودمندتر است؟!
۲. در مورد فارقلیط آمده است که وی جهانیان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت. آیا روحالقدس به عقیده خود مسیحیان چنین کاری انجام میدهد؟ روحالقدس که ظهور و تجلّی او فقط برای گروهی خاص، اتّفاق افتاده است؛
۳. همچنین آمده است وی درباره مسیح(ع) شهادت داده، او را تصدیق خواهد نمود و حال آنکه چنین چیزی در مورد روحالقدس گزارش نشده است و اصلاً حواریّون نیاز به شهادت روحالقدس نداشتهاند. آیا میتوان باور نمود حواریّون در حقّانیت حضرت مسیح(ع) شک داشتهاند؟!
۴. در این آیات آمدن فارقلیط را مشروط به رفتن مسیح(ع) کرده و حال آنکه روحالقدس همواره همراه حضرت عیسی(ع) بوده و آمدن او متوقّف بر رفتن حضرت مسیح نبوده است. البتّه برخی گفتهاند منظور، تجلّی خاصّ روحالقدس بر حواریّون است که این تجلّی متوقّف بر حضرت مسیح(ع) بوده؛ امّا این مطلب هم با کلام حضرت عیسی(ع) سازگاری ندارد. آن حضرت میفرماید: تا من نروم، او نمیآید و حال آنکه باید میفرمود تا من نروم او بر شما متجلّی نخواهد شد. در مورد کلمه فارقلیط، آمده است که او آنچه را شما از یاد بردهاید، به خاطرتان خواهد آورد و کسی نمیتواند ادّعا کند که حواریّون در طیّ این چند روز، تعالیم حضرت عیسی(ع) را فراموش کرده باشند. در هیچیک از کتب عهد جدید هم ذکر نشده است که ما مطلبی را فراموش کردیم و روحالقدس آن را یادآوری کرده است؛
۵. حضرت عیسی(ع) میفرماید: من همه چیز را از پیش به شما گفتم تا هنگامیکه واقع میشود، به آن ایمان بیاورید.
آیا نزول روحالقدس در روز پنطیکاست، مسئلهای بود که امکان انکار آن میرفت و حضرت مسیح(ع) حواریّون را از آن نهی کرده است؟
۶. حضرت عیسی(ع) در مورد فارقلیط فرموده که: او عالمیان را توبیخ میکند.(یوحنّا ۸: ۱۶) که این بهترین گواه بر ادّعای ماست و بدون شک روحالقدس هیچگاه و به اعتقاد هیچ کس مردم را توبیخ نکرده است؛ برخلاف پیامبر اسلام(ص) که یهودیان را به خاطر ایمان نیاوردن به عیسی(ع) توبیخ و سرزنش نمودند.
از آنچه که گفتیم به روشنی میتوان دریافت فارقلیط را نمیتوان با روحالقدس تطبیق داد. وجود کسانی که ادّعا کردهاند فارقلیطِ موعود هستند، همچون منتس و…. تبعیّت برخی از مسیحیان از این مدّعیان، خود بهترین شاهد بر این نکته است که مسیحیان منتظر ظهور فارقلیط بودهاند.
بشارت چهارم: از جبل فاران میآید
و این است برکتی که موسی، مرد خدا قبل از وفاتش به بنیاسرائیل داده و گفت: یهوه از «سینا» آمد و از «سعیر» بر ایشان طلوع نمود و از «جبل فاران» درخشان گردید و با کرورهای مقدّسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد. (تثنیه ۲۳:۱-۳)
از آنجا که ترجمههای کنونی «کتاب مقدّس» در موارد زیادی متفاوت است و بسیاری از این ترجمهها به صورت سلیقهای انجام میپذیرد، لازم دانستیم تا ترجمه دقیق این آیات را از کتاب پرفسور عبدالاحد داوود که خود مسلّط بر زبان عبری است، نقل کنیم: یهوه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با ده هزار از مقدّسان و مؤمنان آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد.
در این آیات، خداوند به خورشید تشبیه شده است. حضرت موسی(ع) در این جملات، به ظهور سه پیامبر بزرگ الهی اشاره میکند: سینا محلّ بعثت حضرت موسی(ع) است؛ سعیر مکانی است که حضرت عیسی(ع) به نبوّت رسید و در فاران بود که حضرت محمّد(ص) به پیامبری بر انگیخته شد.
به اعتقاد اهل کتاب، فاران نمیتواند در «مکّه» باشد و در کتاب مقدّس این نام بر مکانهای دیگری اطلاق شده است. لازم میدانیم که با مراجعه به کتاب مقدّس، به تحقیق در اینباره بپردازیم.
در سفر تکوین (۱۳: ۲۵ -۱۸)، آمده است:
این است نامهای پسران اسماعیل موافق اسمهای ایشان، به حسب پیدایش ایشان. نخستزاده اسماعیل، نبایوت و قیدار و ادبیل و مبسام و مشاع و دومه و مسا و حدار و تیما و یطور و نافیش و قدمه و ایشان از «حویله» تا «شور» که مقابل «مصر» به سمت «اشور» واقع است، ساکن بودند ….
از این آیات مشخّص میشود که شور، منطقهای بین مصر و «عراق» (آشور) و در شمال «جزیره العرب» قرار دارد. حال با تعیین منطقه حویله و محلّ آن، میتوان محلّ سکونت حضرت اسماعیل(ع) و فرزندان او را تعیین کرد. نام حویله در کتاب مقدّس، پیدایش(۱۰:۲۹) آمده است. او از فرزندان یقطان بوده است و با برادرانش همگی در «میشا» که کوهی از کوههای شرقی است، زندگی میکردند
حویله کیست و قوم و قبیله او در کجا بودهاند؟ در پیدایش (۱۰:۲۶-۳۰) آمده است:
و یقطان الموداد و شالف و حضرموت و یارح درآورد و هدورام و اوزال و دقله و اوعوبال و ابیمائیل و شبا راو اوفیرو حویله و یوباب را، این همه پسران یقطان بودند و مسکن ایشان از میشا بود به سمت «سفاره» که کوهی از کوههای شرقی است. بدون شک، «سبا حضرموت» و «آزال» (نام قدیمیشهر صنعاء) و «دقله» همگی در جنوب «جزیره العرب» و در کشور «یمن» قرار دارند؛ در نتیجه حویله نیز که از برادران ایشان شمرده شده، در همین منطقه سکونت داشته است.
در «معجم کتاب مقدّس ویکلیف» dictionary ycliffe bible w نیز به همین مطلب اشاره شده و آمده است که اکثر محقّقان معتقدند منطقه حویله در شمال یمن قرار دارد. دلیل ایشان نیز ارتباط این منطقه با حضرموت و سبا میباشد.آنچه گفتیم فقط به خاطر روشنتر نمودن این مسئله است؛ امّا صرف نظر از تمام این استدلالها منطقه حویله در همین زمان کنونی نیز در منطقه حیمه و در یمن وجود دارد.
از آنچه گفتیم، روشن میشود حضرت اسماعیل(ع) و فرزندان ایشان بین شور در جنوب «اردن» و حویله در یمن اقامت داشتهاند که این منطقه همان «حجاز» میباشد و مشهورترین شهر و مرکز آن نیز مکّه است. از طرفی نیز میدانیم که حضرت اسماعیل(ع) در فاران اقامت داشته است. پیدایش (۱۲:۲۱) پس فاران در همین منطقه واقع شده است.
بشارت پنجم: ماد ماد و دوازده پیشوا از نسل وی
و امّا در خصوص اسماعیل(ع)، تو را اجابت فرمودم: اینک او را برکت داده، بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم؛ دوازده رئیس از وی پدید آیند و امّتی عظیم از وی به وجود آورم. (پیدایش۱۷:۲۰)
از آنجا که ترجمههای کتاب مقدّس معمولاً از دقّت کافی برخوردار نیست، لازم است به متن اصلی آن که به زبان عبری است، مراجعه کنیم. در متن عربی، نامی ذکر شده که مترجمان آن را ذکر نکردهاند و آن بمادماد است.
بنابراین ترجمه دقیقتر عبارت چنین است:
و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور و بزرگ میگردانم؛ بماد ماد و دوازده رئیس (پیشوا) که از نسل او خواهد بود.
در این بشارت به روشنی از برکت خداوند به اسماعیل و ظهور ماد ماد (یا بماد ماد) و دوازده پیشوا از نسل او خبر داده شده است.
حال باید دید که مادماد و دوازده پیشوا چه کسانی هستند. برخی آنها را بر فرزندان دوازدهگانه اسماعیل تطبیق دادهاند؛ امّا با کمی تأمّل درمییابیم که تطبیق این بشارت بر فرزندان اسماعیل(ع) صحیح نیست. برای روشن شدن این مطلب، لازم است داستان یادشده و این بشارت را دوباره مورد بررسی قرار دهیم
و چون ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر شد و گفت: …
«و عهد خویش را در میان خود و تو و ذرّیت بعد از تو استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد ….»
امّا زوجه تو سارای نام، او را سارای مخوان؛ بلکه نام او ساره باشد و او را برکت خواهم داد و پسری نیز از وی به دنیا خواهد آمد و ملوک امّتها از وی پدید خواهند شد …»
و ابراهیم به خدا گفت: کاش اسماعیل در حضور تو زیست کند! … و امّا در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم؛ بماد ماد و دوازده رئیس که از وی پدید آیند و امّتی عظیم از وی به وجود آورم؛ لیکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت …
در این داستان، ابراهیم به خداوند میگوید: کاش اسماعیل در حضور تو زیست کند! خداوند به او جواب می دهد که: در مورد اسماعیل خواسته تو را اجابت نمودم.
آیا میتوان قبول نمود خواسته ابراهیم و حاجت وی از خداوند، فرزنددار شدن اسماعیل باشد؟ روشن است که ابراهیم(ع) پس از شنیدن اینکه خداوند عهد ابدی خویش را با ابراهیم و نسل او اعلام مینماید، درخواست میکند که خداوند این برکت را شامل حال اسماعیل هم بفرماید و خداوند هم درخواست او را اجابت میکند و میفرماید:
«درخواست تو را شنیدم و اجابت نمودم؛ امّا خداوند اعلام میکند که عهد دائمی خود را با اسحاق بستم که در نسل او همیشه انبیا وجود داشته باشند.»
و عهد خویش را در میان خود و تو و ذرّیت بعد از تو استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد
[و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذرّیت او بعد از او عهد ابدی باشد].»
امّا این بدان معنا نیست که نبوّت اسماعیل و همچنین وجود نبوّت در نسل او منتفی باشد؛ بلکه خداوند میفرماید او را برکت دادم و از نسل او ماد ماد و دوازده پیشوا خواهند آمد. از آنچه گفتیم، روشن شد که درخواست ابراهیم(ع) از خداوند در مورد اسماعیل(ع)، درخواستی معنوی و فراتر از فرزنددار شدن اسماعیل(ع) بوده؛ درخواستی که پایه یا لااقلّ در رتبه پس از عهد ابدی خداوند بوده است.
نکته دیگر آنکه در این عبارت، از ماد ماد سخن به میان آمده است و تطبیق آن بر پیامبر اکرم(ص) با کمی دقّت و بیان چند نکته روشن میشود:
اوّل: در زبان عبری و به طور کلّی در میان یهودیان، یکی از مهمترین شیوهها و راهکارهای پیشگوییها، استفاده از علم اعداد بوده است و ایشان استدلالهای خود را بیشتر بر پایه این علم قرار داده بودند؛ دوم: به طور کلّی دو احتمال درتلفّظ صحیح این نام وجود دارد و در هر دو صورت، به روشنی با پیامبر اکرم(ص) مطابقت دارد.
۱. «ماد ماد»، صرف نظر از شباهت ظاهری کلمه ماد ماد و محمّد، میگوییم بدون شک در فرزندان اسماعیل(ع) هیچگاه شخصیّتی همچون پیامبر اکرم(ص) برنخاسته است و جالب آنکه از نسل پیامبر و به تصریح خود آن بزرگوار دوازده امام و پیشوا برخاسته است که این دقیقاً همان وعده خداوند به ابراهیم(ع) است؛
۲. «بماد ماد» به این شکل که بگوییم چون در زبان عبری هرگاه دو باء در یک کلمه جمع شود، باء اوّل را حذف میکنند، در اینجا نیز اصل عبارت چنین بوده ببماد ماد و باء اوّل را طبق قواعد زبان عربی حذف کردهاندکه در این صورت نیز میگوییم جایگاه علم اعداد بر کسی که مختصری با یهود و زبان و فرهنگ ایشان آشنا باشد، پوشیده نیست؛ به گونهای که از قدیم الایّام کهنه و دانشمندان یهود، همیشه با تکیه بر علم اعداد پیشگویی مینمودند.
در کلمه بماد ماد نیز وقتی به زبان عبری مراجعه میکنیم، میبینیم کلمه بماد ماد، دقیقاً مطابق باکلمه محمّد است و هر دو مطابق با عدد ۹۲ میباشند.
بماد ماد: ب=۲، م= ۴۰، ا=۱، د= ۴، م=۴۰، ا=۱، د=۴۰، جمع= ۹۲
محمّد: م=۴۰، ح=۸، م=۴۰، د=۴، جمع= ۹۲
البتّه ممکن است گفته شود که مطابقت عدد در این مسئله مهم کافی نیست؛ امّا میگوییم اگرچه صرف مطابقت دو کلمه در عدد کافی نیست، امّا در اینجا با ملاحظه بقیه عبارت و اینکه شخص یادشده فقط از اولاد اسماعیل(ع) است و با توجّه به اینکه در فرزندان اسماعیل(ع) شخصیّت دیگری که این بشارت قابل تطبیق بر او باشد، نیامده است و با ملاحظه اینکه عدد این دو اسم دقیقاً یکی است، به روشنی و با قاطعیت این بشارت را منطبق بر پیامبر اکرم(ص) میدانیم.
نکته:
خداوند در سفر پیدایش میگوید: «چون پسر یگانه خود را از من دریغ نداشتی …»
میدانیم که این، اسماعیل(ع) است، فرزند اوّل حضرت ابراهیم(ع) است و این عبارت تنها در مورد او صدق میکند؛ امّا تمایلات و اغراض نژادپرستانه یهودیان آنان را به این وا داشت که اسم اسماعیل را به اسحاق تبدیل کنند و بعدها در توجیه اینکه چگونه اسحاق را میتوان فرزند یگانه ابراهیم(ع) دانست، گفتند: اسماعیل فرزند کنیز است و فرزند اصیل و حقیقی ابراهیم، همان اسحاق است.
امّا این توجیه نیز صحیح نیست؛ زیرا دان، نفتالی، جاد و اشیر چهار فرزند حضرت یعقوب(ع) هستند که همگی از کنیز زاییده شدند و جزو اسباط دوازدهگانه نیز به شمار میآیند.
به علاوه، جناب شمشون که از مشهورترین شخصیّتهای تاریخ بنیاسرائیل و از پیامبران بنیاسرائیل بوده نیز از نسل دان است.
بشارت ششم: نام محمّد در کتاب مقدّس
دهان او بسیار شیرین و تمام او مرغوبترین است. این است محبوب من و این است یار من ای دختران اورشلیم! (غزلهای سلیمان ۱۶: ۵).
گرچه این بشارت به روشنی به پیامبر اکرم(ص) اشاره دارد و شیرینی دهان کنایه از فصاحت و بلاغت است و مرغوب بودن به گونهای، ترجمه کلمه محمّد، امّا بهتر است متن عربی کتاب مقدّس را هم ذکر کنیم تا جای هیچگونه شکّ و تردیدی باقی نماند:
ترجمه دقیقتر این عبارت چنین میشود: دهانش شیرین است و تمام او محمّد است. در این عبارت نام مبارک پیامبر(ص) به صراحت ذکر شده و به این نکته نیز اشاره شده که تمام وجود ایشان محمّد و پسندیده است؛ هم صورتش و هم سیرتش.
علاقهمندان به مطالعه و تحقیق بیشتر میتوانند به کتابهایی که در این زمینه تألیف شده است، مراجعه کنند. برخی از این منابع عبارتند از:
۱. «بشارتهای کتاب مقدّس»، تامرمیر مصطفی، ترجمه: بزرگکیا؛
۲. «بشارات عهدین»، محمّد صادقی؛
۳. «اظهار الحق»، رحمهالله بن خلیل الرّحمن الهندی؛
۴. «غصن الرب»، احمد علی سقا؛
۵. «تباشیر الانجیل و تورات با اسلام و رسوله محمّد»، نصرالله عبدالرّحمان ابوطالب؛
۶. «محمّد در تورات و انجیل»، پرفسور عبدالاحد داوود؛
۷. «انیس الاعلام»، محمّد فخرالاسلام، ج ۵؛
۸. «بشارات العجاب».
برگرفته از سایت www.porsojoo.com
منبع: اثبات اعجاز علمی قرآن کریم
www.islam-pdf.persiangig.ir