آموخته‌های یک معلم

اشاره:
دومین ماه فصل بهار، به پاس تلاش‌های استادی گرانقدر، برای سالیان سال، بوی خوش معلمی می‌دهد و معلمان، این باغبانان عرصه علم و دانش، آموخته‌های گرانسنگی دارند که خود، چراغی فراروی رهروان این راه با فضیلت است. آنچه پیش روی شماست یکی از همین آموخته‌هاست که به قلم یک معلم نگاشته شده است.

معلمی را شغل انبیا خوانده‌اند، و من، با مطالعه در زندگی و رفتار پیامبرم، که معلم همه معلمان تاریخ بشریت است، آموختم که: می‌توان طعم محبت پدر و مادر را نچشید، اما خود پدر یا مادر دلسوز و مهربانی برای همه بچه‌های یتیم و نیازمند به محبت بود، می‌توان آنها را از محبت سرشار کرد و دست نوازشگری شد بر سر یتیمان و بی‌نوایان.آموختم که، ملاک شرافت و برتری انسان‌ها به رنگ پوست و نه به نوع گویششان نیست، بلکه انسان‌های سیاه چهره، با زبانی که توانایی گفتن دقیق حروف را ندارند، می‌توانند شرافت و عظمتی به وسعت همه بشریت داشته باشند و دلی پاک به پاکی آب‌های زلال هستی.

آموختم که، من به عنوان یک معلم مسئولیت تام دارم که در مقابل شدائد و بلایا بایستم، تمام ناراحتی‌ها را تحمل کنم، رنج‌ها را بپذیرم و چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران و همه شاگردانم روشن کنم، به مردگان جهل و جهالت روح دانایی بدمم و تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم.
آموختم که، باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگ دلانی که علم را بهانه فخر فروشی به دیگران کرده‌اند، ثابت کنم که خاک پای من هم نیستند. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم و آنگاه خود خاضع‌ترین و افتاده‌ترین فرد روی زمین باشم.
آموختم که، این مسئولیت تاریخی را در مقابل خدا و برای رضای او به عهده گرفته‌ام، بدانم که تنها اوست که ناظر اعمال من است و تنها اوست که باید در همه حال به او پناه جویم و از او تقاضای کمک کنم و فقط در مقابل او اظهار عجز و ناتوانی کنم و فقط و فقط از او مدد گیرم و بس.
آموختم که، باید در زندگی شکیبا و صبور باشم و گرد ناملایمتی‌ها را با امید و توکل بر خدا و سعه صدر از چهره خود بگیرم و از چهره خاکسترریزان نادان و جاهل، خاکستر جهل و نادانی را بزدایم و بادستان پر مهر و عاطفه خود، گل دوستی و مهربانی برای آنها به ارمغان آورم.
آموختم که، در مقابل کسانی که سر راهم خار و خاشاک می‌گذارند، تا مرا از ادامه مسیر بر حقم باز دارند و باعث خستگی و یأس و ناامیدی من شوند، با همت والایم خار و خاشاک را کنار زده و با پشتکار بیشتر و امید به آینده‌ای روشن‌تر، محکم‌تر از قبل و محکم‌تر از گذشته، در مسیر گام بردارم و خار و خاشاک را به گل زیبای محبت و مهر تبدیل کنم و گل‌ها را به آنهایی هدیه دهم که سرراهم خار و خاشاک گذاشتند.
آموختم که، اگر برای رسیدن به حق و رساندن حق به دیگران تهمت هذیان گویی را به من زدند، بیمی‌به دل راه ندهم و هراسی نداشته باشم، زیرا می‌دانم که پناهگاهی چون خدا را دارم و از تهمت نامردان نهراسم و خاطرم را آزده نسازم، زیرا آنچه سبب آرامش خاطر من می'‌شود رضایت خداست و بس.
آموختم که، با حدّاقل معیشت و امکانات مادی می‌توان زیباترین، پربار‌ترین و با کیفیت‌ترین زندگی را داشت و به دیگران نیز آموخت که چگونه می‌توان خوب زیستن را تجربه کرد و از این رهگذر، خوب مردن را نیز آموخت.
آموختم که، اگر به دستور خدا و برای حفظ دین او لازم شد، باید به شهری دور سفر کرد و اگر در آنجا مورد بی‌مهری سران و بزرگان قرار گرفتم، امیدم را از دست ندهم و با صلابت و استوار برای رسیدن به هدف گام بردارم و در این مسیر حتی اگر یک نفر را توانستم بیدار سازم، خدا را شاکر باشم و در تمام مدت عمر برای هدایت بندگان خدا مشتاق و صبور باشم.
آموختم که، هیچ گاه برای به دست آوردن دلی، دل دیگری را نشکنم و برای خوش بودن و شاد بودن، حتی برای لحظه‌ای، دلی را نرنجانم و نشکنم، شاید آن دل مأمن و جایگاه خدا باشد و تا می‌توانم دل‌ها را به دست آورم.
آموختم که، برای پیشرفت و اعتلای کشورم که متبرّک به نام مقدّس اسلام و امام زمان(عج) است، باید بیشتر کار کنم، امیدان آینده مملکت را که سرشار از نیرو و پاکی هستند، بارور کنم و آنها را مسلح به سلاح علم و ایمان و دانش روز کنم و بدین وسیله برگ زرینی برای آن رقم زنم.
آموختم که، از هوا و هوس بپرهیزم و چون حضرت یوسف(ع) از وسوسه شیاطین انسان نما بر حذر باشم و در همه حالات به خدا پناه ببرم.
آموختم که، قوای خود را بیشتر از پیش متمرکز کنم و با گام‌هایی استوارتر از گذشته برای آبادانی مملکت امام زمان(عج) بکوشم و سعی کنم فهم و شعور و تدبیر منتظران مهدی فاطمه(عج) را که من عنوان معلمی آنها را گرفته‌ام، ارتقا بخشم.
و بالاخره آموختم که،
در زندگی فقط برای کسب رضایت خدا بکوشم و وظیفه‌ای را که به عنوان یک معلم در این زمان پر مخاطره بر عهده دارم به نحو احسن انجام دهم و نگران نتیجه کار نباشم، چون خدا خود بهترین تدبیرکنندگان است و دلسوزتر از من برای همه مخلوقاتش.
سکینه کارگر شریف‌آبادی

ماهنامه موعود شماره ۹۹

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *