مفهوم شناسی امنيت، انتظار و صلح

e07133c3109c18f8629ba96cd929a265 - مفهوم شناسی امنيت، انتظار و صلح

روز به روز بر دامنه ی دانش های بشری افزوده می‌شود و واژگان به کار گرفته شده در ادبیات هر دانش، به گونه های مختلفی تفسیر می‌گردد، امروزه بررسی واژگانی محتوای آن دانش از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حوزه ی معارف دینی نیز از این حکم بیرون نیست. از این رو اندیشوران بزرگ دینی همواره در تبیین کلمه ها و اصطلاح های به کار رفته در متون دینی تلاش های شایسته ای را از خود نشان داده‌اند.

 

انبوه کتاب های اصطلاح نامه در کنار کتاب های لغت، گواه راستی این مطلب است؛ به گونه ای که امروزه کمتر موضوع دینی را می توان یاد کرد که مجموعه اصطلاح نامه ویژه نداشته باشد.
مباحث مهدویت نیز همچون دیگر بحث ها دارای واژه های تخصصی فراوانی است که مفهوم شناسی آنها می تواند در تبیین بحث های مربوط، به طور کامل مفید باشد؛ به گونه ای که ندانستن مفهوم های این واژه ها، افق های بسیاری را در این عرصه مبهم و یا پنهان نگه می دارد.
نگارنده در این نوشتار کوتاه به دنبال آن است تا با بهره مندی از آموزه های قرآن، بیانات نورانی پیشوایان معصوم ( علیهم السلام )، دیدگاه های دانشمندان علم لغت و دیگر اندیشوران مسلمان، تا اندازه ممکن نقاب از چهره سه اصطلاح: امنیت، انتظار و صلح برگیرد. باشد تا این مختصر در روشن ساختن برخی موضوعات مرتبط مفید افتد.

۱- مفهوم شناسی امنیت

بررسی واژگانی ” امنیت ”
ریشه لغوی این واژه از ثلاثی مجرد « امن »، و با مشتقاتی مانند: « ایمان »، « ایمنی » و « استیمان » به کار برده می‌شود.
امنیت در لغت فارسی به ایمن شدن، در امان بودن و بی بیمی (۱)، اطمینان خاطر یافتن و برطرف شدن ترس و بیم (۲)، معنا شده است. و در زبان عربی به معانی پرشماری آمده است.
راغب در کتاب مفردات امن و امنیت را در اصل به معنای آرامش نفس و از بین رفتن ترس دانسته است. (۳) فیومی در المصباح المنیر با ذکر مثال « أمن زید الاسد أمنا » معنای امنیت را از آرامش و زوال ترس یاد نموده است. آن گاه این واژه را هم از نظر وزن و هم از نظر معنا همانند « سلم » دانسته است. (۴)
جوهری در الصحاح امان و امانت را به یک معنا دانسته می نویسد:
الأمن و الأمانه بمعنی، و قد أمنت، فانا آمن و آمنت غیری، من الأمن و الأمان، و الإیمان، التصدیق. و الله المؤمنّ، لأنّه آمن عباده من أن یظلمهم. و الامن ضدّ الخوف (۵).
خلیل بن احمد در العین امن را به ضد ترس و خوف معنا کرده، و مأمن را موضع بدون ترس دانسته است. (۶)
آنچه از مجموعه دیدگاه اهل لغت به دست می آید این که امنیت به معنای آرامش، نترسیدن، وحشت نداشتن و اضطراب نداشتن است.
از این رو کسی که دارای اطمینان خاطر است، را ” آمن ” می‌گویند و نیز به شهری که در آن هیچ گونه ترس و اضطرابی نیست ” بلده آمنه ” گفته می‌شود. و ایمان را بدان سبب ایمان گویند که در آن خود و یا دیگری در آرامش است. و کسی که ایمان به چیزی دارد یعنی به سبب آن در آرامش و سکون است.
با توجه به معانی لغوی می توان گفت ” امن ” شامل دو جهت ایجابی و سلبی می‌شود. ایجاب در آن جا که سخن از اطمینان، آرامش فکری و روحی است و سلب در آن جا که نبود ترس، دلهره و نگرانی مقصود است.

بررسی اصطلاحی ” امنیت ”

الف) ‌از نگاه قرآن
امنیت از اموری اساسی است که در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان به گونه ای قابل توجه، موردنیاز است. و آموزه های قرآن – بدان جهت که پاسخ گوی نیازهای واقعی انسان هاست – بدین مهم نیز توجه شایسته ای نموده است.
اگرچه صورت فارسی و عربی این کلمه به اَشکال « امنیت » و « امنیه » در متون اسلامی‌به چشم نمی خورد، اما واژه های مشتق از این ریشه به فراوانی به کار رفته است.
در مجموع از ریشه یا کلمه « امن »، ۶۲ کلمه مشتق (۷) شده است و حدود ۸۷۹ بار در قرآن به کار رفته است. (۸)
ارتباط تنگاتنگ و محکم این واژه با کلمه های اسلام، ایمان و مؤمن گویای اهمیت فوق العاده مفهوم آن است. مفهومی‌که افزون بر آیات قرآن و روایات معصومان ( علیهم السلام )، به فراوانی در سخنان اندیشمندان اسلامی و شیعی به چشم می خورد.
بدیهی است این واژگان در بحث های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و… دامنه ی گسترده ای را به خود اختصاص داده، که البته با توجه به عنوان نوشتار در این مقال، امکان پرداختن به آن ابعاد نه وجود دارد و نه لازم است.
همان گونه که پیش تر یاد شد، واژه امن و کلماتی از ریشه آن در قرآن به گونه ای فراوان به کار رفته است. بیشتر تعابیر یاد شده در آیات قرآن ناظر معناهای لغوی یاد شده است.
گفتنی است کلمه « الامن » در مجموع سه بار: در سوره های انعام، آیات ۸۱ و ۸۲ و نساء آیه ۸۳ به کار رفته است. کلمه « اَمناً » دو بار: یکی در سوره بقره، آیه ۱۲۵ و دیگری در سوره نور، آیه ۵۵ به کار رفته است. هم چنین واژه « اَمنَهً » دو بار: در سوره های آل عمران‌، آیه ۱۵۴ و انفال، آیه ۱۱ به کار رفته است.
در آیات قرآن، سخنان فراوانی در اهمیت و جایگاه ارزنده امنیت در زندگی فردی و اجتماعی انسان وارد شده است. که به نمونه هایی از آنها اشاره می‌شود:
۱) خداوند یکی از اهداف برپایی حکومت صالحان را تحقق امنیت در جامعه بشری ذکر کرده است:
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ » (۹)؛
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [ خود ] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [ خود ] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [ تا ] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هرکس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.
علامه طباطبائی این آیه را وعده جمیل و زیبایی دانسته که خداوند به مؤمنان که عمل صالح هم دارند، داده است. به آنان وعده داده که به زودی جامعه ی صالحی مخصوص به خودشان برایشان درست می‌کند و زمین را در اختیارشان می‌گذارد و دینشان را در زمین متمکن می سازد و امنیت را جایگزین ترسی که داشتند می‌کند؛ امنیتی که دیگر از منافقین و کید آنان، و از کفار و جلوگیری هایشان بیمی نداشته باشند، خدای را آزادانه عبادت کنند و چیزی را شریک او قرار ندهند. (۱۰)
بدین گونه، خداوند به مؤمنان که کارهای صالح و شایسته انجام می دهند و به یاری خداوند، حکومت جهانی عدل محور را پدید خواهند آورد، نوید امنیت و آرامش و از میان رفتن همه ی اسباب ترس و وحشت را داده است.
۲) خداوند نعمت امنیت را از اساسی ترین نیاز فطری انسان ها دانسته، مهم ترین خواسته پیامبر خود حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) را هنگام بنا نهادن کعبه این گونه یاد کرده است.
« وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَداً آمِناً وَ… » (۱۱)؛
و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این [ سرزمین ] را شهری امن گردان و…
« وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ… » (۱۲)؛
و ‍[ یاد کن ] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر را ایمن گردان.
حضرت ابراهیم، از خداوند خواست آن سرزمین را از نعمت « امنیت » برخوردار سازد.
خداوند نیز، بنا به آیه:
« وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً… » (۱۳)؛
و چون خانه [ کعبه ] را برای مردم محل اجتماع و [ جای ] امنی قرار دادیم…
آن جا را خانه ی امنی برای مردم قرار داد.
این ویژگی چنان بزرگ است که خداوند به سبب آن بر انسان ها منت نهاد و خود را شایسته سپاس و بندگی دانست (۱۴). و نیز خداوند جهان به همین سرزمین دارای امنیت، برای بیان چگونگی آفرینش انسان سوگند خورده است. (۱۵)
با اجابت دعای حضرت ابراهیم ( علیه السلام )، خداوند افزون بر امنیت تکوینی، امنیت تشریعی نیز عطا فرمود، زیرا به فرمان خداوند همه ی انسان ها و حتی جانوران در این سرزمین در امنیت و امان هستند. شکار حیوانات در آن سرزمین ممنوع است و حتی پیگرد مجرمانی که به این حرم و خانه کعبه پناه برند نیز جایز نیست. فقط می توان برای اجرای عدالت راه رسیدن آذوقه را بر آنها بست تا بیرون آیند و خود را تسلیم سازند.
امن دانستن خانه کعبه توسط خداوند متعال در حقیقت بیانگر جایگاه ارزنده ی امنیت است که این بنای مقدس با آن وصف شده است. این ویژگی کعبه در آیات فراوانی یاد شده است. هم چنان که در سوره تین مکه معظمه به « بلد امین » توصیف شده است:
صاحب المیزان در این باره آورده است:
مراد از هذا البلد الامین، مکه مشرفه است، و بلد امینش خواند، چون امنیت یکی از خواصی است که برای حرم تشریع شده و هیچ جای دیگر دنیا چنین حکمی‌برایش تشریع نشده، و این حرم سرزمینی است که خانه کعبه در آن واقع است.
و خدای تعالی درباره آن فرموده است:
« أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَهِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ‌ » (۱۶)؛
آیا ندیده‌اند که ما [ برای آنان ] حرمی امن قرار دادیم و حال آن که مردم از حوالیِ آنان ربوده می‌شوند؟ آیا به باطل ایمان می آورند و به نعمت خدا کفر می ورزند؟ (۱۷)
۳) در آیات قرآن، از سرزمینی که از نعمت امنیت و آرامش برخوردار باشد، به عنوان سرزمین مثال زدنی، نمونه و الگو، یاد شده است. آن جا که می فرماید:
« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کَانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ‌ » (۱۸)؛
و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود [ و ] روزیش از هر سو فراوان می رسید، پس [ ساکنانش ] نعمت های خدا را ناسپاسی کردند، و خدا هم به سزای آنچه انجام می دادند، طعم گرسنگی و هراس را به [ مردم ] آن چشانید.
روشن است، چنین سرزمینی به جز در عصر ظهور و حکومت جهانی حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، پدید نخواهد آمد.
۴) آیات قرآن، اولوالالباب را به امنیت و سلامتی جاودانی بشارت داده است. به تعبیر صاحب المیزان:
جمله: « سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ » (۱۹)، حکایت کلام ملائکه است که اولوالالباب را به امنیت و سلامتی جاودانی و سرانجام نیک نوید می دهند؛ سرانجامی‌که هرگز دست خوشِ زشتی و مذمت نگردد. (۲۰)
افزون بر آن، هنگامی‌که خداوند در روز رستاخیز انسان های صالح را به بهشت دعوت می‌کند، می فرماید:
« ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ‌ » (۲۱)، به آنها نوید امنیت و سلامت داده می‌شود و به آنها گفته می‌شود که به این باغ ها با سلامت و امنیت وارد شوید.
۵) یکی از مصداق های روشن واژه هایی مانند « نعمت »، « نعیم » و « ‌ برکات » در قرآن، امنیت دانسته شده است به عنوان مثال، در تفسیر المیزان پس از آیه: « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ » (۲۲)؛ (۲۳) می خوانیم:
برکات به معنای هر چیزی از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال و اولاد است که غالباً انسان به فقد آنها مورد آزمایش قرار می‌گیرد. (۲۴)
هم چنین در این تفسیر پس از آیه:
« … وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌ » (۲۵)؛
و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان ‍‍[ یکدیگر ] بودید، پس میان دل های شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه های خود را برای شما روشن می‌کند، باشد که شما راه یابید.
با بیان وضع ناامنی موجود در جامعه جاهلی پیش از اسلام، منظور از نعمت در آیه: امنیت، سلامتی، ثروت، صفای دل نسبت به یکدیگر و پاکی اعمال دانسته شده است. (۲۶)
صاحب المیزان هم چنین در تفسیر کلمه « نعیم » در آیه هشتم سوره تکاثر « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‌ » به نقل از مجمع البیان آن را امنیت و صحت دانسته، روایتی را از امام باقر و صادق ( علیهما السلام ) در این باره نقل کرده است. (۲۷)
۶) از امنیت به عنوان بزرگ ترین پاداشی یاد شده که در تمیز اهل حق از باطل، به اهل حق داده می‌شود؛ همان گونه که قرآن می فرماید: « فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ » (۲۸)؛ یعنی کدام یک از دو دسته شایسته امنیت هستند؟
۷) در آن زمان که خویشاوندان حضرت یوسف وارد مصر شدند، ایشان از میان همه نعمت های مصر، به مسئله امنیت تأکید فراوانی کرده، به آنها می‌گوید:
« اُدْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ‌ » (۲۹)؛
ان شاءالله، با [ امن ] و امان داخل مصر شوید.
این نشان آن است که، نعمت امنیت اساس تمامی نعمت هاست؛ چرا که هرگاه امنیت از میان برود، دیگر مواهب مادی و معنوی نیز به خطر خواهد افتاد. در یک محیط ناامن، نه اطاعت خداوند امکان پذیر است، نه زندگی همراه با سربلندی و آسودگی فکر و نه تلاش و کوشش و جهاد برای پیشبرد هدف های اجتماعی (۳۰).

ب) از نگاه روایات
مفهوم امنیت در منابع اسلامی، دارای گستره وسیعی بوده و عرصه های فردی و اجتماعی و زمینه های داخلی و خارجی، فکری و روحی، اخلاقی و اعتقادی، دنیایی و آخرتی را دربرمی‌گیرد و با شاخص های ایجابی و سلبی، از هر دو زاویه قابل تعریف و دسترسی است.
روایات معصومان ( علیهم السلام ) همانند قرآن بیانگر این نکته ی مهم است که هرگونه امنیتی، در ایمان و باورهای معنوی و الهی ریشه دارد و هرگونه ناامنی در هر عرصه ای، بالاخره ریشه اش به بی ایمانی و صفاتی مانند شرک، کفر، ظلم، استکبار و… برمی‌گردد.
البته در حوزه ی مباحث مهدویت، امنیت یکی از مهم ترین و اساسی ترین مؤلفه های حکومت جهانی حضرت مهدی ( علیه السلام ) است؛ به گونه ای که در روایات فراوانی از آن به عنوان رکن اساسی حاکمیت حضرت شمرده شده است.
در سخنان و روایات معصومان ( علیهم السلام ) نیز مطالب فراوانی درباره ی اهمیت و ضرورت امنیت وارد شده است که برای نمونه، تنها مواردی از آنها ذکر می‌شود.
پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) می فرماید:
منْ اَصبحَ مُعافًی فی جسَدهِ آمِناً فی سَرْبِه عندَهُ قوتُ یومهِ فکَأنَّ ما خیرَتْ لهُ الدُّّنیا بحذافیرها (۳۱)؛
هرکه تنش سالم است و در جامعه ی خویش ایمن است و قوت روز خویش دارد، جهان سراسر مال اوست.
ایشان هم چنین فرموده است:
نِعْمَتانِ مَکفوُرَتانِ الامنُ و العافیهُ (۳۲)؛ امنیت و سلامت دو نعمت است که کفران می‌شود.
امام صادق ( علیه السلام ) زندگی بدون امنیت را ناقص و ناگوار شمرده و در این راستا فرموده است:
خَمْسُ خِصالٍ منْ فقدَ واحدهً منْهُنَّ لمْ یزَلْ ناقِصَ العَیشِ زائِلَ العقلِ مشغولَ القلبِ فأوَّلُها صِحهُ البدنِ و الثّانیهُ الامنُ و… (۳۳)؛
پنج چیز است که حتی اگر یکی از آنها برقرار نباشد، زندگی ناقص و ناگوارست، عقل نابود می‌شود و مایه ی دل مشغولی می‌گردد: نخست این پنج چیز، سلامتی جسم و دوم امنیت است… .
در روایتی، از امنیت در کنار عدالت و فراوانی، به عنوان سه نیاز اساسی مردم یاد شده است:
ثلاثه اشیاء یحتاجُ النّاسُ طُرّاً إلیها الامنُ و العَدْلُ و الخِصْبُ… (۳۴)؛ سه چیز است که همه مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی.
امام علی ( علیه السلام ) در بحث از اهداف عالی حکومت، یکی از دلایل پذیرش حکومت را تأمین امنیت برای بندگان مظلوم و محروم و پشتیبانی از آنها می‌شمارد. باز آن حضرت در بیان نقش و اهمیت امنیت می فرماید:
رفاهیه العیش فی الامن (۳۵)؛ رفاه زندگانی در امنیت است.
لانعمه أهنأ من الأمن (۳۶)؛ هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست.
بنا به آیه ۵۵ سوره ی نور، پارسایان، به رهبری امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خلیفه ی خدا شوند و دین حاکم گردد. در این صورت، بنا به وعده الهی، امنیت جای ترس را می‌گیرد و بندگان خدا به خشنودی و خوش بختی حقیقی دست خواهند یافت. اثر این عدالت و امنیت فراگیر، چنان است که طبیعت نیز بر سر مهر خواهد آمد و با پیشه کردن عدالت، همه ی گنج های خود را برای انسان رو خواهد کرد.
روایتی دیگر از زبان آخرین پیشوای معصوم ( علیه السلام ) است که می فرماید:
و إنّی اَمانٌ لأهلِ الارضِ کما اَنَّ النجومَ امانٌ لأهلِ السّماء (۳۷)؛ همانا من مایه امان اهل زمین هستم؛ هم چنان که ستارگان مایه ی امنیت اهل آسمان ها هستند.
ده ها روایت از پیامبر و امامان وارد شده که خود و اهل بیت را مایه امان ساکنان زمین به شمار آورده‌اند. (۳۸) بدین ترتیب، حضور امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )، چه به صورت غایب و چه به صورت ظاهر و در زمان قیام، مایه بارش فیض و نعمت های الهی به سوی مردم است. طبیعی است که در دوره حکومت مهدوی این جریان به کمال خود خواهد رسید و همه ی موانع موجود بر سر اتصال فیض میان خداوند و مردم از طریق امام برطرف خواهد شد.
امام زین العابدین ( علیه السلام ) می فرماید:
ما امام مسلمانان و براهین الهی بر جهانیان و سرور مؤمنانیم. ما رهبر شریف ترین مسلمانان و… مایه ی اَمان ساکنان زمین هستیم؛ همان گونه که ستارگان مایه ی امان و حفظ آسمان ها هستند. ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه ما آسمان را از سقوط به روی زمین نگه داشته است و این به اجازه خداوند بستگی دارد. خداوند توسط ما زمین را از این که اهلش را نابود کند، نگه داشته است و به واسطه ما باران می فرستد و رحمت خویش را بر مردم می‌گستراند و به واسطه ما برکات زمین خارج و ظاهر می‌شود و اگر ما بر روی کره خاکی نبودیم، زمین اهل خود را فرو می‌برد… (۳۹).
امام علی ( علیه السلام ) درباره ی عدل گستری و امنیت در عصر ظهور می فرمایند:
اگر به تحقیق، قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت و عدالت او، آسمان آن چنان که باید ببارد می‌بارد و زمین نیز رستنی هایش را بیرون می دهد و کینه از دل های بندگان زدوده می‌شود و میان دد و دام آشتی برقرار می‌شود؛ به گونه ای که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هرجا قدم می‌گذارد، همه سبزه و رستنی است و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و نه ددی او را آزار دهد و نه بترساند. (۴۰)

۲- مفهوم شناسی انتظار

بررسی واژگانی انتظار
« انتظار »، در لغت به معنای چشم داشتن، چشمداشت و چشم به راه بودن (۴۱) ‌است.
این واژه که از ریشه ی « نظر » گرفته شده در معنا مشابه اصل خود است. و آن عبارت است از: تأمل یک چیز و چشم داشتن به آن.
و این که گفته می‌شود: نظرته، یعنی انتظرته، مثل این است که به وقتی می نگرد که آن چیز در آن می آید.
صحاح – النظر: تأمّل الشیء بالعین، و کذلک النظران.
در بررسی های لغوی به واژه هایی برمی خوریم که به انتظار معنا شده است. اگرچه در نگاه با دقت پاره ای از تفاوت ها بین آنها وجود دارد.
برخی از این واژه ها بدین قرار است: المکث (۴۲)، الترنیق (۴۳)، الترقب (۴۴)، النظر (۴۵)، العکم (۴۶)، التلوم (۴۷)، المماناه (۴۸)، الارصاد (۴۹) و…
خلاصه آن که انتظار: عبارت است از انتخاب نگاه یا همان چشم داشتن.

بررسی اصطلاحی انتظار
انتظار در اصطلاح « مهدویّت »، به معنای چشم به راه بودن برای ظهور واپسین ذخیره ی الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر گیتی است.
برخی از بزرگان با بهره مندی از کلام پیشوایان معصوم ( علیهم السلام ) انتظار را این گونه معنا کرده‌اند:
کیفیتی روحی است که باعث به وجود آمدن حالت آمادگی ( انسان ها ) برای آنچه انتظار دارند، می‌شود و ضد آن یأس و ناامیدی است. هرچه انتظار بیشتر باشد و هرچه شعله ی آن فروزان تر و پرفروغ تر باشد، تحرک و پویایی او و در نتیجه آمادگی نیز بیشتر خواهد بود. (۵۰)

الف) ‌از نگاه قرآن
واژه ی انتظار و مشتقات آن در برخی آیات به کار رفته که هریک در معنایی به کار رفته است. البته همه آنچه با این واژگان به کار رفته ارتباطی با انتظار مصطلح ندارد.
یکی از آیاتی که در آن واژه ی انتظار به کار رفته آیه ی زیر است:
« فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ‌ » (۵۱).
در برخی آیات نظر به معنای انتظار آمده است که می توان به آیه ی ۱۵ سوره ص اشاره کرد که می فرماید:
« وَ مَا یَنْظُرُ هؤُلاَءِ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً »؛ اینها منتظر نیستند مگر به یک صیحه.
و نیز آیه ۴۳ سوره فاطر که می خوانیم:
« فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ »؛ پس آیا جز طریقه پیشینیان را انتظار دارند.
اما آنچه از آن با عنوان انتظار دولت حق و حکومت جهانی حضرت مهدی ( علیه السلام ) است به صورت کلی یاد می‌شود در آیات مهدویت مورد اشاره قرار گرفته که از مهم ترین آنها می توان به آیات زیر اشاره نمود:
« وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبادِیَ الصّالِحُونَ » (۵۲)؛
و همانا، در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی من، به ارث خواهند برد.
در این آیه به یکی از روشن ترین پاداش های دنیوی صالحان ( حکومت روی زمین )، ‌ اشاره شده است. در روایاتی چند، این رویداد مهم، در عصر ظهور حضرت مهدی ( عج ) دانسته شده است. و این خود به نوعی اشاره به انتظار است.
« وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ‌ » (۵۳)؛
و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [ مردم ] گردانیم و ایشان را وارث [ زمین ] کنیم.
و این اراده ی الهی خود همگان را به انتظار داشتن این دوران توصیه می نماید.
و سرانجام بشارت می دهد:
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَما اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ‌ » (۵۴)؛
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین، جانشین [ خود ]‌ قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [ خود ] قرار داد. و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [ تا ] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هرکس پس از آن به کفر گراید؛ آنانند که نافرمانند.
این آیه نیز مؤمنان را وعده ی حکومت بر زمین داده و این خود از انتظار راستین آنها برای آن حکومت موعود است.


ب) ‌از نگاه روایات
در یک بررسی کوتاه، روایاتی که سخن از انتظار گفته‌اند، به دو دسته کلی تقسیم می‌شود:

۱٫ انتظار فرج به معنای عامّ:
در این معنا، آموزه های دینی بر آن است تا افزون بر بیان فضیلت « گشایش عمومی » و امید به آینده، و سوق دادن انسان ها به این عرصه، نومیدی را نیز مورد نکوهش قرار داده، از ورود جوامع بشری به آن جلوگیری نماید.
اهتمام آموزه های اسلامی در بیان معنای عام انتظار و امید تا بدان حد بوده که از آن با بلندترین عنوان ها یاد نموده ارزش های شگفت آوری برای آن ذکر کرده است.
گاهی از آن به عنوان عبادت و بندگی یاد شده است.
رسول گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله ) می فرماید:
اِنتِظارُ الفَرَجِ عِبَادَهُ (۵۵)؛ انتظار فرج عبادت است.
از آن جایی که بیشتر عبادت ها به گونه رفتاری هستند، می توان نتیجه گرفت که در این جا نیز مقصود از انتظار مجموعه رفتاری خاصّ است. در روایتی دیگر انتظار به عنوان برترین عبادت معرفی شده است.
رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) می فرماید:
اَفضَلُ العِبادَه اِنتِظارُ الفَرَجِ (۵۶)؛ برترین عبادت انتظار فرج است.
در سخنی با اشاره به این که انتظار از نوع رفتار است از آن به عنوان برترین کارها یاد شده است.
پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله ) در این باره می فرماید:
اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتِی اِنتظارُ الفَرَجِ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (۵۷)؛ برترین کارهای امت من انتظار فرج از خداوند است.
و در سخنانی انتظار در بالاترین درجه اعتبار یعنی کوشش در راه خداوند قرار داده شده است؛ یعنی برترین جهاد؛ چه این که در آموزه های دینی از جهاد و کوشش در راه خدا به عنوان یکی از مهم ترین رفتارهای فردی و گروهی مسلمانان یاد شده است.
اَفضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنِتظارُ الفَرَجِ (۵۸)؛ برترین جهاد امت من انتظار گشایش است.

۲- انتظار فرج به معنای خاصّ:
در این معنا انتظار به معنای چشم به راه بودن آینده ای با تمام ویژگی های یک جامعه مورد رضایت خداوندی است. که یگانه مصداق آن دوران حاکمیّت آخرین ذخیره ی الهی وجود مقدّس حضرت ولی عصر ( عج ) است.
برخی از سخنان معصومین ( علیهم السلام ) در این باره این گونه است:
امام باقر ( علیه السلام ) – آن گاه که دین مورد رضایت خداوند را تعریف می‌کند – پس از شمردن اموری می فرماید:
… وَ التَّسلِیمُ لِاَمرِنا وَ الوَرَعُ وَ التَّواضُعُ وَ اِنتِظارُ قائِمِنا… (۵۹)؛ … و تسلیم به امر ما، و پرهیزکاری و فروتنی، و انتظار قائم ما… .
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:
عَلَیْکُمْ بِالتَّسلیمِ وَ الرَّدِّ اِلینا وَ اِنتظارِ اَمرِنا وَ امْرِکُم وَ فَرَجِنا و فَرَجِکُم (۶۰)؛
بر شما باد به تسلیم و رد امور به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما.
از روایات انتظار ظهور حضرت مهدی ( عج ) به دست می آید، انتظار ظهور حضرت مهدی ( عج ) نه فقط راه رسیدن به جامعه موعود است؛ بلکه خود نیز موضوعیت دارد؛ بدان معنا که اگر کسی در انتظار راستین به سر برد، تفاوتی ندارد که به مورد انتظار خویش دست یابد، یا دست نیابد.

۳- مفهوم شناسی صلح

مفهوم شناسی لغوی ” صلح ”
صلح در لغت فارسی، به معنای سازش کردن، آشتی کردن، سازش، آشتی، توافق و پیمانی که برحسب آن دعوایی را حل و فصل می‌کنند (۶۱) و کنار گذاشتن جنگ (۶۲) آمده است.
اما در لغت عرب واژه ی ” الصلح ” در معانی فراوانی به کار رفته است که از مهم ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- از بین بردن نفرت میان مردم
راغب اصفهانی در المفردات صلح را این گونه معنا کرده است:
الصلح یختص بإزاله النفار بین الناس (۶۳)؛ صلح به معنای از بین بردن نفرت میان مردم است.

۲- ایجاد رضایت بین طرفین منازعه
طریحی در مجمع البحرین این گونه نوشته است: « اراد بالصلح التراضی بین المتنازعین لانه عقد شرع لقطع المنازعه و له فی الفقه شروط تطلب منه » (۶۴).
وی آیه ۱۲۸ سوره ی نساء را شاهد بر آن معنا دانسته، که خداوند می فرماید: « وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ… »؛ سازش بهتر است.

۳- معنای مقابل فساد
در این معنا بیشتر به شایسته شدن و خوب شدن توجه شده است. فیومی در المصباح المنیر ” صلح ” را مقابل معنای ” فسد ” دانسته است. و دیگر به معنای خیر و صواب، ذکر کرده است. (۶۵) ابن منظور نیز در لسان العرب، صلاح را ضد فساد و اصلاح را نقیض افساد دانسته، آن گاه معنای دیگری برای صلح ذکر کرده و آن سازش بین افراد یک قوم است. (۶۶)
از مجموع آنچه در کتاب های لغت آمده این که صلح به معنای سالم ماندن از فساد است.

مفهوم شناسی اصطلاحی ” صلح ”

الف) ‌از نگاه قرآن
کلمه صلح فقط یک بار در قرآن استفاده شده است:
« وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً » (۶۷)؛
و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند که سازش بهتر است. و [ لی ] بخل [ و بی گذشت بودن ]، در نفوس، حضور [ و غلبه ] دارد و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.
این جمله کوتاه و پرمعنای « وَ الصُّلحُ خَیرٌ… » گرچه در مورد اختلافات خانوادگی ذکر شده ولی روشن است یک قانون کلی و همگانی را بیان می‌کند که در همه جا اصل نخستین، صلح، صفا و دوستی است، و کشمکش و جدایی برخلاف نهاد انسان و زندگی آرام بخش اوست.
اگرچه واژه ی صلح فقط در آیه یاد شده به کار رفته اما مشتقات این کلمه فراوان در آیات قرآن مورد استفاده قرار گرفته است.
از جمله مشتقات این کلمه عبارتند از:

۱٫ صلاح:
شایسته شدن، خوب شدن، و آن ضد فساد است. این واژه در قرآن گاهی:
۱-۱٫ در برابر فساد به کار رفته است.
این به کارگیری به طور روشن در دو آیه ذیل آمده است:
« وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَهَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحٌْسِنِینَ‌ » (۶۸)؛
« … وَ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ » (۶۹).
از دیگر آیاتی که معنای اصلاح را در برابر فساد دانسته است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
« الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ‌ » (۷۰).
« وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ‌ » (۷۱).
« إِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ‌ » (۷۲).
« وَ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها » (۷۳).
« وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ » (۷۴).
با استفاده از آیات بالا به روشنی می توان گفت: اصلاح زمانی که افساد رخ نماید منتفی خواهد بود. همان گونه که افساد با وجود اصلاح از بین خواهد رفت. بنابراین فساد و صلاح نقیض یکدیگر خواهند بود.
۲-۱٫ و گاهی در برابر سیئه به کار رفته است.
برخلاف صلاح و فساد که گفته شد نقیض یکدیگرند صلاح و سیّئه ضد یکدیگرند؛ به این معنا که با یکدیگر جمع نمی‌شوند در حالی که ممکن است هر دو وجود نداشته باشند.
« وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ » (۷۵).
« أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ‌ » (۷۶).
« وَ مَا یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ وَ لا الْمُسِی‌ءُ » (۷۷).
« وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ » (۷۸).
البته گاهی نیز برای مطلق صلاح به کار رفته است. که آیه: « إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا » (۷۹) بر آن دلالت دارد.

۲٫ صالح:
به معنای شایسته، گاهی وصف عمل و گاهی وصف شخص قرار می‌گیرد که شایسته و خوب است و در آن فساد نیست.
الف) ‌صالح وصف عمل:
خداوند در آیه ۶۲ سوره بقره با اشاره به معنای یاد شده می فرماید:
« مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً »؛
هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد …
و نیز در آیه ۱۰ سوره فاطر می فرماید:
« إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ »؛
سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود، و کار شایسته به آن رفعت می‌بخشد.
ب) صالح وصف شخص:
و در آیه: « فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ »؛ (۸۰) و آیه: « وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً » (۸۱). صالح در این آیات وصف شخص است.

۳٫ صالحون:
نیکوکاران، شایسته کاران.
این وصف همواره برای اولو العقل ( اعم از فرشتگان، انسان ها و پریان ) به کار رفته است.

۴٫ اصلاح:
ایجاد صلح و سازش و الفت (۸۲)، هم چنین به معنای شایسته کردن چیزی نیز به کار رفته است.
در این باره در آیه ۱۸۲ سوره ی بقره می خوانیم:
« فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفََاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ »؛
ولی کسی که از انحراف [ و تمایل بی جای ] وصیت کننده ای [ نسبت به ورثه اش ] یا از گناه او [ در وصیت به کار خلاف ] بیم داشته باشد و میانشان را سازش دهد، بر او گناهی نیست، که خدا آمرزنده و مهربان است.
و بقره آیه ۲۲۴ می خوانیم:
« أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌ »؛
و خدا را دست آویز سوگندهای خود قرار مدهید، تا [ بدین بهانه ] از نیکوکاری و پرهیزکاری و سازش دادن میان مردم [ باز ایستید ] و خدا شنوای داناست.
و نیز به معنای شایسته کردن چیزی است:
« وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ‌ » (۸۳)؛
و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و به آنچه بر محمد ( صلی الله علیه و آله ) نازل آمده گرویده‌اند – [ که ]‌ آن خود حقّ [ و ] از جانب پروردگارشان است – [ خدا نیز ]‌ بدی هایشان را زدود و حال [ و روز ] شان را بهبود بخشید.
مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین در میان دو برادر خود، صلح را بر قرار کنید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ».
همان اندازه که برای ایجاد صلح در میان دو برادر نسبی تلاش و کوشش می‌کنید باید در میان مؤمنان متخاصم نیز برای برقراری صلح به طور جدی و قاطع وارد عمل شوید.
چه تعبیر ارزشمندی که همه مؤمنان را برادر یکدیگر معرفی کرده است و نزاع و درگیری میان آنها را درگیری میان برادران نامیده که باید به زودی جای خود را به صلح و صفا بدهد.

۵- صالحات:
این وصف گاهی برای اعمال و رفتار و گاهی برای زنان به کار می رود.
الف) درباره وصف اعمال می خوانیم:
« وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلوا الصّالِحَاتِ » (۸۴)؛ و کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، مژده ده.
ب) در وصف زنان می خوانیم:
« فَالصّالِحاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظاتٌ لِلْغَیْبِ » (۸۵)؛
پس، زنانِ درست کار، فرمانبردارند [ و ] به پاس آنچه خدا [ برای آنان ] حفظ کرده، اسرار [ شوهرانِ خود ] را حفظ می‌کنند.
همان گونه که پیش تر یاد شد در بررسی لغت صلح به معنای سلم بر می خوریم به گونه ای که برخی ارباب لغت صلح را به سلم معنا کرده‌اند.
این کلمه در لغت به معنای صلح و آرامش است و بعضی آن را به معنای اطاعت تفسیر کرده‌اند، روشن ترین آیه در این باره می فرماید:
« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّهً » (۸۶)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی در صلح و آشتی درآیید.
و این آیه همه افراد با ایمان را به صلح و سلام و تسلیم بودن در برابر فرمان خدا دعوت می‌کند.
از دعوت عمومی این آیه، که همه مؤمنان را بدون استثنا از هر زبان و نژاد و منطقه جغرافیایی و قشر اجتماعی، به صلح و صفا دعوت می‌کند، استفاده می‌شود که در پرتو ایمان به خدا، تشکیل حکومت واحد جهانی که صلح در سایه آن همه جا آشکار گردد امکان پذیر است.
اصولاً در مقابل عوامل پراکندگی ( زبان و نژاد و… ) یک حلقه محکم اتصال در میان قلوب بشر لازم است، و این حلقه اتصال فقط ایمان به خداست که مافوق این اختلافات است.
ایمان به خدا، و تسلیم در برابر فرمان او، نقطه وحدت جامعه انسانیت، و رمز ارتباط اقوام و ملت هاست.
« وَ اللَّهُ یَدْعُو إِلى دَارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ » (۸۷)؛
و خدا [ شما را ] به سرای سلامت فرامی خواند، و هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند.

ب) از نگاه روایات
در بررسی روایات به دو نکته اساسی دست می‌یابیم:
۱- شیعه معتقد است آیه « وَ لَقَدْ کَتَبنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعدِ الذَّکرِ » به طور روشن به حکمت صالحان اشاره کرده و این رخداد فقط بر حکومت حضرت مهدی قابل تفسیر است و در آن از واژه ی صلح و صلاح استفاده شده است.
۲- در روایات فراوانی از جمله ویژگی های مهم عصر ظهور حضرت مهدی ( عج ) صلح و آرامش جهانی معرفی شده است.


پی نوشت ها :

۱٫ محمد معین، فرهنگ فارسی، ص ۱۲۲٫
۲٫ محمد بندر ریگی، فرهنگ بندر ریگی، ص ۳۲۳٫
۳٫ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۵٫
۴٫ فیومی، المصباح المنیر، ص ۲۴٫
۵٫ جوهری، الصحاح، ج۵، ص ۲۰۷۱٫
۶٫ خلیل بن احمد، العین، ج ۸، ص ۳۷۷٫
۷٫ برخی از مشتقات کلمه « اَمِنَ » در قرآن بدین قرارند: آمن – آمنّا – آمنتْ – آمنتم – الامانات – الامانه – أمِن – الامن – أمناً – أمنه – أمِنو – أمینِ – الایمان – تؤمن – لتؤمننّ – تأمنه – تؤمنوا – تؤمنون – مؤمِن – مأمنهُ – مؤمنون – مأمون – یؤمنون و…؛ گفتنی است کلمه هایی با معنایی مشابه امنیت، نیز وجود دارد که برخی عبارتند از: « سکینه »؛ « سکینته »؛ « سلام » ‌و « سلاماً ».
۸٫ ر. ک: محمود روحانی، المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم، ج۱، ص ۳۷۲ – ۳۷۳٫
۹٫ نور، آیه ی ۵۵٫
۱۰٫ علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج۱۵، ترجمه سیدمحمدباقر همدانی، ص ۲۰۹٫
۱۱٫ بقره، ‌ آیه ی ۱۲۶٫
۱۲٫ ابراهیم، آیه ی ۳۵٫
۱۳٫ بقره، آیه ی ۱۲۵٫
۱۴٫ « فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ‌ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ‌ » ( قریش، آیه ی ۳ و ۴ ).
۱۵٫ « وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‌ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‌ » ( تین، آیه ۳ و ۴ )
۱۶٫ عنکبوت، آیه ی ۶۷٫
۱۷٫ علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج۲۰، ص ۵۳۹٫
۱۸٫ نحل، ‌آیه ی ۱۱۲٫
۱۹٫ رعد، آیه ی ۲۴٫
۲۰٫ ترجمه المیزان، ج۱۱، ص ۴۷۵٫
۲۱٫ حجر، آیه ی ۴۶٫
۲۲٫ اعراف، آیه ی ۹۶٫
۲۳٫ اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم.
۲۴٫ ترجمه المیزان، ج۸، ص ۲۵۲٫
۲۵٫ آل عمران، آیه ی ۱۰۳٫
۲۶٫ ترجمه المیزان، ج۵، ص ۳۷۶٫
۲۷٫ همان، ج۲۰، ص ۶۰۷٫ امام باقر ( علیه السلام ) و امام صادق ( علیه السلام ) در تفسیر این آیه فرموده‌اند: امنیت یکی از نعمت های بزرگ خداوندی است و در برابر این موهبت بزرگ، انسان ها در روز قیامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت و باید پاسخ دهند: « ثم لتسئلن عن النعیم، قیل هو الامان »، ر. ک: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص ۵۳۸٫ هم چنین ر. ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۸، ص ۱۷۲٫
۲۸٫ انعام، ‌آیه ی ۸۱٫
۲۹٫ یوسف، آیه ی ۹۹٫
۳۰٫ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۸۴٫
۳۱٫ شیخ صدوق، امالی، ص ۳۸۵٫
۳۲٫ همو، خصال، ج۱، ص ۳۴٫
۳۳٫ همان، ج۱، ص ۲۸۴٫
۳۴٫ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص ۲۳۲٫
۳۵٫ غررالحکم و دررالکلم، ص ۴۴۷، ش ۱۰۲۵۳٫
۳۶٫ همان، ش ۱۰۲۵۴٫
۳۷٫ بحارالانوار، ج۷۵، ص ۳۸۰٫
۳۸٫ رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) فرمود: اَهلُ بَیتِی أمَانٌ لِأَهلِ الاَرض…؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص ۲۰۵٫
۳۹٫ همان، ج۲۳، روایت ۱۰، باب ۱، ص ۵٫
۴۰٫ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۰۴٫
۴۱٫ ر. ک: لغت نامه ی دهخدا، کلمه انتظار و محمد معین، فرهنگ فارسی، ص ۱۲۶٫
۴۲٫ کتاب العین، ج۵، ص ۳۵۳ و لسان العرب، ج۲، ص ۱۱۹٫
۴۳٫ لسان العرب، ج۱۰، ص ۱۲۸٫
۴۴٫ الصحاح، ج۱، ص ۱۳۸ و لسان العرب، ج۱، ص ۴۲۴٫
۴۵٫ الصحاح، ج۲، ص ۸۳۰ و لسان العرب، ج۵، ص ۲۱۶٫
۴۶٫ الصحاح، ج۵، ص ۱۹۹۰٫
۴۷٫ همان، ص ۲۰۴۳٫
۴۸٫ همان، ج۶، ص ۲۴۹۸٫
۴۹٫ لسان العرب، ج۳، ص ۱۷۷٫
۵۰٫ ر. ک: موسوی اصفهانی، محمّدتقی، مکیال المکارم، ترجمه: مهدی حائری قزوینی، ج۲، ص ۲۳۵٫
۵۱٫ سجده، آیه ی ۳۰٫
۵۲٫ انبیا، آیه ی ۱۰۵٫
۵۳٫ قصص، آیه ی ۵٫
۵۴٫ نور، آیه ی ۵۵٫
۵۵٫ اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص ۱۰۱ و شیخ طوسی، أمالی، ص ۴۰۵٫
۵۶٫ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص ۲۸۷؛ ر. ک: ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص ۵۶۵٫
۵۷٫ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا ( علیه السلام )، ج۲، ص ۳۶؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۶۴۴٫
۵۸٫ حرانی، تحف العقول، ص ۳۷٫
۵۹٫ شیخ کلینی، کافی، ج۲، ص ۲۳، ح۱۳٫
۶۰٫ کشی، رجال کشی، ص ۱۳۸٫
۶۱٫ محمد معین، فرهنگ فارسی، ص ۶۴۶٫
۶۲٫ محمد بندر ریگی، فرهنگ بندر ریگی، ج۲، ۱۲۵۸٫
۶۳٫ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۸۴٫
۶۴٫ طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۳۸۶٫
۶۵٫ فیومی، المصباح المنیر، ص ۳۴۵٫
۶۶٫ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص ۵۱۶٫
۶۷٫ نساء، آیه ی ۱۲۸٫
۶۸٫ اعراف، آیه ی ۵۶٫
۶۹٫ اعراف، آیه ی ۸۵٫
۷۰٫ شعراء، آیه ی ۱۵۲٫
۷۱٫ اعراف، ‌آیه ی ۱۴۲٫
۷۲٫ یونس، آیه ی ۸۱٫
۷۳٫ اعراف، ‌آیه ی ۵۶٫
۷۴٫ بقره، ‌آیه ی ۲۲۰٫
۷۵٫ توبه، آیه ی ۱۰۲٫
۷۶٫ جاثیه، آیه ی ۲۱٫
۷۷٫ غافر، آیه ی ۵۸٫
۷۸٫ عنکبوت، آیه ی ۷٫
۷۹٫ بقره، ‌آیه ی ۱۶۰٫
۸۰٫ تحریم، آیه ی ۴٫
۸۱٫ کهف، آیه ی ۸۲٫
۸۲٫ طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۳۸۶٫
۸۳٫ محمد، ‌آیه ی ۲٫
۸۴٫ بقره، ‌آیه ی ۲۵٫
۸۵٫ نساء، آیه ی ۳۴٫
۸۶٫ بقره، ‌آیه ی ۲۰۸٫
۸۷٫ یونس، آیه ی ۲۵٫
منابع :
* قرآن کریم.
۱٫ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ‌ص ۵۱۶٫
۲٫ اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲٫
۳٫ الصحاح، ج۱٫
۴٫ الصحاح، ج۵، ص ۱۹۹۰٫
۵٫ بندرریگی، محمد، فرهنگ بندر ریگی.
۶٫ ترمذی، سنن ترمذی، ج۵٫
۷٫ جوهری، الصحاح، ج۵٫
۸٫ حرانی، تحف العقول، ص ۳۷٫
۹٫ خلیل بن احمد، العین، ج۸٫
۱۰٫ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر کتاب، ص ۲۵٫
۱۱٫ روحانی، محمود، المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم، ج۱٫
۱۲٫ شیخ صدوق، امالی.
۱۳٫ ___، خصال، ج۱٫
۱۴٫ ___، عیون اخبارالرضا ( علیه السلام )، ج۲، ‌ص ۳۶٫
۱۵٫ ___، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص ۲۰۵٫
۱۶٫ شیخ طوسی، أمالی.
۱۷٫ شیخ کلینی، کافی، ج۲، ص ۲۳، ح۱۳٫
۱۸٫ طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، ج۱۵، ترجمه سیدمحمدباقر همدانی.
۱۹٫ طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص ۳۸۶٫
۲۰٫ غررالحکم و دررالکلم، ص ۴۴۷، ش ۱۰۲۵۳٫
۲۱٫ فیومی، المصباح المنیر.
۲۲٫ کتاب العین، ج۵٫
۲۳٫ کشی، رجال کشی، ص ۱۳۸٫
۲۴٫ لغت نامه ی دهخدا.
۲۵٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص ۲۳۲٫
۲۶٫ معین، محمد، فرهنگ فارسی، نشر سرایش، ص ۱۲۲٫
۲۷٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰٫
۲۸٫ موسوی اصفهانی، محمّدتقی، مکیال المکارم، ترجمه: مهدی حائری قزوینی، ج۲، ص ۲۳۵٫

 

همچنین ببینید

سرانجام مستضعفان

سرنوشت مستضعفان در طول تاريخ، فراز و نشيب‌هاي فراوان و پيچيدگي‌هاي ويژه‌اي داشته؛ پيكاري سخت و مبارزه‌اي پي‌گير كه همواره آنان را با ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *