چه زیباست تخلق به اخلاق خداوندی که در جای مهربانی، ارحم الراحمین و در مقام انتقام، اشد المعاقبین است. در افتتاح دعای افتتاح به ساحت حضرتش عرض میشود:
«وایقنت انک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو والرحمه واشد المعاقبین فی موضع النکال والنقمه؛ ۱ و یقین دارم که تو – در جایگاه عفو و رحمت – از تمام مهربانان، مهربانتر و در جای عقاب و انتقام از همه سخت گیرتری.»
و خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»؛ ۲ محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربانند.»
مثل مولا علی علیه السلام
امام خمینی قدس سره میفرماید:
«باید به همان نحو که مولا علیه السلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتدای به آن حضرت کنید و باعدالت با مردم و بین خودتان رفتار کنید و با عطوفت.» ۳
در دید اهل معرفت، همه چیز، مظهر رحمت خداست و مهر او، هر چیز حتی غضبش را فرا میگیرد؛ چنان که در قرآن کریم و برخی دعاها مثل آغاز دعای کمیل نیز بیان شده است که رحمت خداوندی، فراگیر است و بر غضبش سبقت میگیرد؛ زیرا غضب و خشونت الهی نیز در مجموعه نظام هستی به سود بشر است و نظیر چاقوی جراح، سبب سلامتی مجموعه پیکر انسان میباشد. از طرفی:
ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان
در این مجال و مقال به مهربانیها و صلابتهای امام بزرگوارمان، گذری دوباره میکنیم؛ باشد تا سرمشق مبلغان بلکه مسئولان بلند پایه نظام اسلامی قرار گیرد. ۴
قبل از بیان برخی از مهربانیها و صلابتهای حضرت امام قدس سره این نکته را نیز متذکر میشویم که قاطعیت و خشونت ارزشمند و خداپسندانه در اجرای دین، برخورد با بیگانگان، بدعت گزاران و باندهای مافیایی قدرت و غارت است.
و جای مدارا و مهربانی، هنگام معاشرت با زیردستان، خودیها، خانواده و فرزندان، گمراهان غیرمعاند و جاهلان قاصر و… است. متاسفانه در کشور عزیز ما، مدعیان رافت و مدارا، پیاده نظام آمریکا و جاده صاف کن اسرائیلند و در برابر هموطنان، فقرا، اهل دین و ایثار، خشنترین رفتارها را دارند.
لطافتها
۱. سفارش به رسیدگی به بیمار
«کارگری در منزل مریض شد. وی اهل دهات بود و زبانی هم نداشت. امام خیلی سفارش او را میکردند که برایش دکتر بیاورید. امام باز از مصرف دارو و درمان میپرسیدند و مکرر از او دلجویی میکردند؛ گاه از پشت پنجره و گاهی پلهها را طی میکردند و به داخل اتاق او تشریف میآوردند و بالای سر او میرفتند و او را صدا میکردند و از او میپرسیدند: آیا برایت دکتر آمد؟ دوا داری؟ داروهایت را مصرف کرده ای؟ غذا چه میخواهی؟ حالت چطور است؟ و… چنان نبود که فقط سفارشی بکنند و بگویند: لابد به او رسیدگی میشود.» ۵
۲. سلام کردن به بچهها
«در سلام کردن، مقدم بر دیگران بودند و همواره وقتی وارد میشدند بر افراد، پیش از آنان، سلام میکردند. با آن عظمت – که سران قدرتهای جهان از نامشان وحشت داشتند – آن قدر مهربان و رئوف بودند که حتی اگر با بچهها مواجه میشدند به آنها سلام میکردند.» ۶
۳. توجه به خانواده
«امام در طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. با توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند، باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت – هر کدام، نیم تا یک ساعت – به اهل منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان میرسیدیم و مسائل خودمان را مطرح میکردیم. امام در این ساعات معمولا از نظر فکری و روحی به خانواده توجه داشتند؛ هیچ سؤالی را بی جواب نمیگذاشتند؛ حتی خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمیکردند و میخواستند که از این وقت، اعضای خانواده استفاده کرده و بر حسب ضرورت، مسایل شان را عنوان کنند. اگر سؤالی را به دلیل کمبود وقت پاسخ نمیدادند، حتما به خاطر میسپردند تا در فرصت مناسب دیگری پاسخ دهند.» ۷
(فرشته اعرابی، نوه امام)
۴. کار در خانه
«طی این سالهای طولانی زندگی مشترک، هرگز امام از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم! آقا چای را خودشان آماده میکنند و به محض نوشیدن، فنجان را میشویند!» ۸
(همسر امام)
۵. بچه داری در منزل
«چون بچهها شبها خیلی گریه میکردند و تا صبح بیدار میماندند، امام شب را تقسیم کرده بودند؛ مثلا دو ساعت خودشان بچه را نگه میداشتند و خانم میخوابیدند و دو ساعت میخوابیدند و خانم بچهها را نگهداری میکرد.
روزها پس از پایان درس، ساعتی را به بازی با بچهها اختصاص میدادند تا کمک خانم باشند در تربیت فرزندان!» ۹
(خانم فاطمه طباطبایی)
۶. رسیدگی به زن و بچه
«در همان اوایل درس حضرت امام، که ایشان برخی نکات اخلاقی را در درس میفرمودند، حاج آقا گفت: امروز حضرت امام در درس فرمودند:
«طلبههای متاهل نباید شبها مطالعه کنند؛ بلکه شبها را به رسیدن به امور منزل و رسیدگی به زن و فرزند گذرانده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند.» ۱۰
(همسر شهید آیه الله محلاتی)
۷. ابراز عواطف
«امام به شدت عاطفی بودند، مثلا در نجف، گاهی خواهرانم به آنجا میآمدند و بعد وقتی میخواستند برگردند، طوری بود که من هیچ وقت، موقع خداحافظی قدرت ایستادن در حیاط و دیدن خداحافظی آنها رانداشتم. مرحوم برادرم نیز همین گونه بودند و میگفتند: من آن لحظه خداحافظی را نمیتوانم ببینم.
اما این مسایل یک ذره بر تصمیم گیریهایشان اثر نداشت!» ۱۱
(حاج سید احمد آقا خمینی رحمه الله)
۸. عدم مزاحمت
«خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، میگفتند: در خمین از پانزده سالگی – که با ایشان بودیم – برای نماز شب یک چراغ موشی کوچک میگرفتند و میرفتند به یک قسمت دیگر منزل، تا هیچ کس بیدار نشوند، و آنجا نماز شب میخواندند.
خانم میگویند: تا حال، نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم؛ چون برق را مطلقا روشن نمیکردند؛ نه چراغ اتاق؛ نه راهرو و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب یک ابر، زیر شیر میگذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند.» ۱۲
۹. احترام به دوستان
«در جلساتی که امام با دوستانشان شرکت میکردند، همیشه آنها را جلو میانداختند و خودشان از عقب میآمدند و با این حرکت از دوستانشان تجلیل میکردند، این کار، کار یک دفعه و دو دفعه نبود؛ بلکه کار بیست سال بود که خود من شاهد این مسئله بودم. امام عظمت روحی عجیبی داشتند.» ۱۳
(مرحوم آیه الله بهاءالدینی)
۱۰. خوشرویی؛ یا الله، بسم الله
«امام به ما اجازه داده بودند در هر وقت از شب، با یک یاالله گفتن خدمتشان برسیم، گفته بودند: وقتی شما با من کار دارید فقط یا الله بگویید و بیایید.
وقتی ما یا الله میگفتیم، منتظر میشدیم که ایشان بگویند: بسم الله. آن وقت وارد میشدیم و آن مراقبتی که باید میکردیم، انجام میدادیم و برمیگشتیم. من در تمام این اوقات استثنایی، ندیدم که ایشان اخم بکنند یا روی ترش به مانشان دهند؛ بلکه با کمال خوشرویی ما را میپذیرفتند و این حاکی از نهایت صبر و شکیبایی ایشان بود.» ۱۴
(دکتر پورمقدس)
۱۱. توجه به طلاب گمنام
«یک وقتی – در دوران طلبگیام – مدت یک ماه مریض شده و در مدرسه حجتیه در حجرهام بستری بودم. در طول این مدت روزهای چهارشنبه امام به اتفاق یکی از دوستان دانشمند ما در حجره مدرسه از من عیادت میکرد؛ در صورتی که من یک طلبه گمنامیبیش نبودم.
یکی دیگر از آقایان میگفت: از آن روزی که من توی خانه افتادهام همه مرا فراموش کردند، جز امام که معمولا از من احوالپرسی مینمودند.» ۱۵
(آیه الله ابراهیم امینی)
۱۲. مهربانی به بچهها
* «نسبت به بچههای کوچک به قدری مهربان و صبور هستند که آدم حیرت میکند. از ناراحتی و بیماری فرزندانشان بسیار ناراحت میشوند و در مراجعه به دکتر عجله میکنند. از توجه زیادی که به مریض پیدا میکنند ناراحتی شان را درک میکنم. ۱۶
(همسر امام)
* «یک روز موقع ناهار بود که دختر بچه یکی از محافظین بیت را پیش امام بردیم. امام بعد از اینکه او را نوازش کردند گفتند: بنشیند ناهار بخورد و بعد برود.» ۱۷
(عیسی جعفری)
* «امام هیچ وقت مرا دعوا نمیکردند و با زور چیزی را به من تحمیل نمیکردند. یک روز که در حیاط بازی میکردم و امام قدم میزدند، پایم روی یک گل رفت و خراب شد. امام به آرامیبه من گفت: مواظب باش وقتی بازی میکنی روی گل نروی و خراب نکنی.»
(نوه امام)
۱۳. اهمیت به نسل جوان
* «زمانی که امام در پاریس بودند، اغلب در آنجا میدیدم که نشسته و برای ۵ تا ۶ نوجوان دختر و پسر جلسهای ترتیب داده با آنها صحبت میکنند و برای ساختن و آماده کردن و روشن نمودن آنها وقت طولانی مصرف میکنند. گاهی من تعجب میکردم از اینکه مثلا یک مرجع بزرگی یک ساعت نشسته برای عدهای نوجوان دارد اوضاع سیاسی را تحلیل میکند و مسائل اسلام را تشریح میکند!» ۱۸
آیه الله نوری همدانی)
* «یکی از شبها در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام جماعتی از دانشجویان مسلمان اروپا برای دیدار با امام آمده بودند که ظاهر آنها – به تعبیر ما – یک ظاهر ناپسندی بود؛ چه از نظر وضع و قیافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت؛ لیکن ما شاهد بودیم که امام به گونهای با آنها برخورد کردند که گویی با دوستان قدیمیشان نشستهاند و مشغول صحبت میباشند. آنها آنچنان مجذوب امام بودند که پس از چند دقیقه صحبت با یک دنیا نیرو و ایمان و امید از کنار ایشان برخاستند.!» ۱۹
(حجه الاسلام کریمی)
۱۴. جمع اضداد
* «یک بار به برادرم گفتم: من از امام دو چهره میبینم. یکی در داخل منزل که خیلی گرم و صمیمی و یگانه است و دیگری در بیرونی که خیلی جدی است؛ به طوری که وقتی در بیرونی خدمتشان میرسم و از ایشان سؤال میکنم و آقا جواب میدهند میگویم: آقا پس آنجا چرا رفتار شما آن طور نیست؟ ایشان میفرمایند: آنجا آن طوری است. و دیگر جرات نداریم دوباره تکرار کنیم و نمیتوانیم خیلی در چشمان امام نگاه کنیم.
آن نگاه ثابت و نافذ و آن شعاعی که در چشمانشان است باعث میشود که بی اختیار سرمان را پایین بیندازیم؛ اما در داخل منزل که ما این افتخار را داریم که با ایشان بر سر یک سفره بنشینیم و غذا بخوریم، مثلا زمانی که در حیاط منزل در حال قدم زدن هستند با ما خیلی شیرین و گرم اند و سؤال و جوابشان توام با لبخند است.» ۲۰
(حجه الاسلام ثقفی)
جلوههایی از صلابت و قاطعیت امام خمینی قدس سره
۱. مسائل شرعی و انجام عبادات
* «به تازگی مکلف شده و شب خوابیده بودم. امام با اخوی وارد شدند. خیلی سرحال و خوشحال بودند. پرسیدند: نماز خوانده ای؟
– من فکر کردم چون الآن آقا سرحال هستند، دیگر نماز خواندن من هم برایشان مسئلهای نیست. گفتم: نه.
ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی، سراسر وجودشان را فراگرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم!» ۲۱
(فریده مصطفوی، دختر حضرت امام)
* «گاهی که امام پسر هشت سالهام را میدیدند، به او میگفتند: نمازت را خوانده ای؟ من میگفتم: آقا او هنوز به سن تکلیف نرسیده است. میگفتند: بچهها قبل از رسیدن به سن تکلیف باید رو به نماز بایستند تا عادت کنند. اما بعد از سن تکلیف، مگر کسی جرات میکرد بیدار باشد و نمازش را نخواند؟ امام نمیتوانستند تحمل کنند که مکلف نمازش قضا شود.» ۲۲
(فاطمه طباطبایی)
* «در سال ۱۳۶۲ ش. نوجوانی نوشته بود: پدرش فردی بی دین است و به او گفته: من راضی نیستم که در منزل من، نماز بخوانی! آیا پدر، چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟
امام فرمودند: غلط کرده است. برود نماز بخواند. اشکال ندارد. ۲۳ »
(حجه الاسلام رحیمیان)
۲. پاکدامنی
* «از مسائلی که امام بیشتر به آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود. یادم هست ده سال بیشتر نداشتم و با برادرها و پسرخالهام قایم باشک بازی میکردیم. حجاب هم داشتیم؛ اما یک روز امام مرا صدا کردند و گفتند: شما هیچ تفاوتی با خواهرتان ندارید؛ مگر او با پسرها بازی میکند که شما با پسرها بازی میکنید؟» ۲۴
(عاطفه اشراقی، نوه امام)
* «امام صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمیدیدند؛ مثلا در خانه خودشان وقتی که یکی از نوههای پسرشان مکلف میشد، دیگر با آنها در یک اتاق نمینشستیم. البته جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم نمیگفتند که ما از اتاق بیرون برویم؛ بلکه به او میگفتند بیرون برود. یا اگر من پهلوی ایشان بودم و نوه مکلف شده شان که مثل پسر خودم بود، میخواست وارد اتاق بشود میگفتند: کسی اینجا هست.» ۲۵
(فاطمه طباطبائی)
* «امام در ارتباط با نامحرم خیلی سخت گیرند. الآن پسرهای من و حاج احمد آقا ۱۵، ۱۶ سالهاند و اگر یک روز ما برای ناهار به منزل آقا دعوت شویم، پسرها حق آمدن ندارند و یا اگر هم بیایند، مثلا ما خانه خانم مینشینیم و سفره میاندازیم و آنها منزل احمد آقا؛ آن هم برای اینکه پسرها و دخترهای اهل فامیل و خانه با هم غذا نخورند. نه فقط سر سفره، بلکه حتی به همدیگر سلام هم نکنند؛ چون واجب نیست، به هر حال آقا این نوع مهمانی رفتن خانمها و آقایان نامحرم و با هم دور سفره نشستن را حرام میدانند.» ۲۶
(زهرا مصطفوی)
* «من ۱۵ ساله بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد ما شده بودند. یک روز ما منزل ایشان دعوت داشتیم. همین جور که من و امام با هم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی دارند به استقبال میآیند؛ ما در یک باغچهای داشتیم حرکت میکردیم. من به امام گفتم: سلام بکنم آقا؟ گفتند: واجب نیست. من هم رویم نشد که سلام نکنم و از داخل باغچه رد شدم که با آقای اشراقی روبه رو نشوم!» ۲۷
(زهرا مصطفوی)
۳. ترک گناهان
* «امام مقید بودند که ما از بچگی حجاب شرعی مان را حفظ کنیم. در منزل، حق انجام هیچ گونه معاصی، از جمله غیبت، دروغ، بی احترامیبه بزرگتر، و توهین به مسلمانان را نداشتیم. خصوصا روی معصیت توهین به مسلمان، حساسیت زیادی داشتند.» ۲۸
(فریده مصطفوی)
* «یک بار آقا همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند: من بنا داشتم یک دفعه که همه با هم جمع هستید چیزی برای شما بگویم. بعد گفتند: شما میدانید غیبت چقدر حرام است؟
گفتیم: بله. بعد گفتند: شما میدانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟ گفتیم: بله. فرمود: غیبت، بیشتر. بعد گفتند: شما میدانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت [زنا] چقدر حرام است؟ گفتیم: بله. فرمودند: غیبت بیشتر.» ۲۹
(زهرا مصطفوی)
* «در مقابل کوچکترین فعل حرام، چنان امام غضبناک میشوند که در مقابل نظام پهلوی؛ به همان تندی که اغلب شما شنیده اید.
ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان – که یک خانمیبود – آهسته به من گفت: وقتی من وارد شدم فلانی تواضع نکرد.
یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: شما نمیدانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الآن حرام است و نشستن اینجا الآن حرامه!
اصلا آن قدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: من حرفی نزدم، من فقط گفتم: جلوی من تواضع نکردند. امام گفتند: شما بله! شما نمیدانید و یادتان میرود؛ اما خدا یادش است. غیبته! این غیبته!
در مقابل فعل حرام، خیلی ایشان برآشفته و ناراحت میشوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم اند.» ۳۰
«حضرت امام، افراد را از نظر عمل به مباح خیلی آزاد میگذارند؛ اما از نظر عمل به حرام خیلی سخت و محکم اند؛ حالا شما در خانه هر جوری میخواهید باشید.» ۳۱
(زهرا مصطفوی)
* «امام شدیدا از کسی که خلاف شرع انجام میداد ناراحت میشدند و خیلی حالتشان برانگیخته میشد؛ یعنی اگر یک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستین بیرون میآمد تذکر میدادند.» ۳۲(فاطمه طباطبایی)
* «امام همیشه به ما میگفتند: درست است که میگویند: وجه و کفین پیدا باشد، اما جوانها بهتر است که کمیبیشتر خود را بپوشانند و خیلی تاکید میکردند که در خارج از منزل هیچ گونه عطری مصرف نشود. یادم هست که در یکی از عیدها، امام به نواده دختری دیگرشان عطر هدیه دادند و به من یک چیز دیگر و فرمودند: چون تو ازدواج نکردهای، بنابراین احتیاجی به عطر نداری.» ۳۳
(عاطفه اشراقی)
۴. استکبار
* «یک روز حاج احمد آقا نقل میکرد: امام فرمودند: اگر من بودم با ورود اولین ناو آمریکایی به خلیج فارس آن را هدف قرار میدادم!!» ۳۴
(حجه الاسلام آشتیانی)
* «یکی از سفیران کشورمان در نامهای خطاب به امام نوشته بود: در بعضی مجالس دعوت میشویم؛ مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما نپذیریم و نرویم حمل بر چیزهایی دیگر میشود و مشکلاتی در روابط پیش میآید.
حضرت امام فرمودند: به جهنم! نباید از این چیزها بترسند! نباید بروند! دلیلش را هم بگویند تا آنها کم کم بفهمند برای چیست.» ۳۵
(حجه الاسلام رحیمیان)
* «در پیام حضرت امام به مناسبت نیمه شعبان، ۲/۱/۶۸، چنین بیان شده است:
«من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی میخواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاء سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم…
من باز میگویم: همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی تان – به خیال خام خودشان – بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان، خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند!» ۳۶
* «در قضیه کاپیتولاسیون، یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛ لذا او هم به حضور آقا مصطفی رفته و گفته بود: اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف میزند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند. امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه شاه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند: رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست! و شدیدترین حملهها را به آمریکا کردند. ۳۷
(حجه الاسلام حمید روحانی)
* «سال ۶۲ مرحوم حاج احمد آقا به من زنگ زدند و گفتند: حضرت امام ند با توجه به وضعیتی که شوروی در حمایت از عراق دارد، شما سفیر شوروی را بخواهید و به او خفت بدهید و خفیفش کنید. گفتم باشد. بعد از این، من به وزارت امور خارجه زنگ زدم و گفتم: به سفیر شوروی بگویید: بیاید من ببینمش.
آن موقع من در وزارت سپاه، در ساختمانی در خیابان فردوسی بودم. سفیر شوروی [بولدوریف] آمد. وقتی در اتاق را باز کرد و همراه افسر سیاسی داخل شد، فریاد زدم همان جا بایست.
او یکه خورد و ایستاد و چون فارسی میدانست، پرسید: چه فرمایشی دارید؟! گفتم: من میخواهم سؤال کنم این خرسهای قطبی کی از خواب بیدار میشوند؟ گفت: منظورتان از خرسهای قطبی چیست و چه کسانی هستند؟ گفتم: این رهبران شوروی!
گفت: چطور مگر؟
گفتم: آخر خرسهای قطبی در طول پاییز و زمستان و بهار خواب هستند و وقتی که آفتاب مستقیم تابستان به آنها بتابد، بیدار میشوند؛ تا بیدار میشوند طولی نمیکشد که تابستان میگذرد و دوباره به خواب میروند.
این احمقها خیال میکنند که صدام طرفدار شوروی است؟ نه خیر، صدام آمریکایی است. شما از قول من به رهبران شوروی پیغام دهید که هفتاد میلیون بمب ۳۸ در کشور شما هست که چاشنی آنها در دست ماست، تا کی باید بمبها و موشکهای شما روی سر ملت ما بریزد؟ کاری نکنید که ما این چاشنیها را آتش بزنیم.
سفیر شوروی همه را نوشت و اجازه رفتن خواست. به او گفتم: برو گم شو! دو هفته بعد، از وزارت امورخارجه زنگ زدند که سفیر شوروی وقت ملاقات میخواهد؛ گفتم: بیاید. این مرتبه که آمد داخل، نزدیک در اتاق ایستاد و گفت: اجازه میدهید بیایم داخل؟ گفتم: بیا. وقتی آمد گفت: اجازه میدهید بنشینم؟ گفتم: بنشین. پس از چندی، کاغذی از جیب خود بیرون آورد و بلند شد ایستاد و گفت: من پیغام شما را رساندم. رهبران شوروی این پیغام را بسیار عالی ارزیابی و توصیف کردند و گفتند: اگر شما را دعوت کنیم به مسکو، میآیید یا نه؟ گفتم: من دوست دارم شوروی را ببینم اما این مسافرت باید به اجازه امام انجام شود؛ اگر اجازه دادند میآیم. بعد از این ملاقات رفتم خدمت مرحوم حاج احمد آقا و ملاقات اولیه را تشریح کردم. ایشان، پس از بیان کردن داستان برای حضرت امام، به من گفتند: امام خیلی خوششان آمد و فرمود: خوب برخورد کردید.» ۳۹
(محسن رفیق دوست)
* اطلاعیه امام در آستانه ورود نمایندگان آمریکا
«بسم الله الرحمن الرحیم
از قرار اطلاع، نمایندگان ویژه کارتر، در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند؛ لهذا لازم میدانم متذکر شوم: دولت آمریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است و از طرفی دیگر، آن طور که گفته شده است، سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما، علیه نهضت مقدس اسلامی است؛ لذا ملاقات با من به هیچ وجه، برای نمایندگان ویژه، ممکن نیست و علاوه بر این:
۱. اعضای شورای انقلاب اسلامیبه هیچ وجه، نباید با آنان ملاقات نمایند.
۲. هیچ یک از مقامات مسئول، حق ملاقات با آنان را ندارند.
۳. اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع، این دشمن شماره یک ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.» ۴۰
روح الله الموسوی الخمینی ۱۶/۸/۵۸
* ده سال بعد، حضرت امام با تشریح ماهیت استکباری آمریکا پیام دادند:
«… اگر برکشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم…» ۴۱
* وقتی حضرت امام از مضمون کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی مطلع شدند، از خشم، بر خود لرزیدند و فرمودند:
«والله اگر جوان بودم و قدرت حرکت داشتم، شخصا میرفتم و او را میکشتم.» ۴۲
امام خمینی قدس سره: «ترس من این است که تحلیل گران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک وکشورهای غربی علیه ماموضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم.» ۴۳
* «امام بارها میفرمود: وقتی عکس شاه را در برابر فلان رئیس جمهور آمریکا دیدم که آن طور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، بسیار ناراحت شدم، و تلخی این منظره هنوز برای من باقی است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس این طور اظهار کوچکی کند.» ۴۴
(آیه الله استادی)
* «چهار نفر از وعاظ سرشناس اصفهان به عتبات مشرف شده بودند. این جانب در کربلا با آنها برخورد کردم. از ترس ساواک در بازگشت به ایران، نمیخواستند با امام در ملا عام ملاقات کنند. از اینرو، از حقیر خواستند یک ملاقات خصوصی را با امام، در منزل ترتیب بدهم. دیدار خصوصی، به واسطه مرحوم حاج آقا مصطفی در اندرونی منزل، فراهم شد.
حضرت امام برای آنها سخنانی به این مضمون، بیان کردند:
«طبیعت اینها – شاه و ایادی او – مثل سگ درنده است، اگر در مقابل سگ درنده بایستید و دست به روی آن بلند کنید، جا میخورد و اگر تهاجم کردید، پا به فرار میگذارد. ولی اگر از مقابل آن، جاخالی کردید، ترسیدید و خودتان را باختید و حالت عقب نشینی به خود گرفتید، به طرف شما هجوم میآورد و تا پای شما را نگیرد و شما را از پا در نیاورد، رهایتان نمیکند. اینها اول از شما میخواهند که مطالب کذا را نگویید، اگر تسلیم شدید، میخواهند که درباره فلان مسئله هم حرفی نزنید. اگر عمل کردید، به شما میگویند: به فلان کس دعا کنید، و بعد تایید لوایح کذا را ازشما میخواهند. عاقبت هم از شما میخواهند که در دمت ساواک قرار بگیرید و برای آنها گزارش هم بدهید.
بالاخره ما باید یک جایی جلوی آنها بایستیم و چه بهتر که این کار را در همان قدم اول بکنیم که در این صورت، آنها وادار به عقب نشینی خواهند شد و حتما موفق خواهید بود.» ۴۵
(حجه الاسلام رحیمیان)
* کاپیتولاسیون
حضرت امام قدس سره در یک سخنرانی بسیار مفصل و حماسی، هشدار دادند.
«… اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد. دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند…
ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند، اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست میکنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی… بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد، چرا؟…» ۴۶
* «پس از آزادی امام از زندان، روزنامه اطلاعات نوشت: روحانیت سازش کرد. امام، سخنرانی مهیجی در تکذیب این سوء تفاهم، ایراد فرمودند.
رژیم شاه، مولوی، رئیس ساواک تهران را برای عذرخواهی خدمت امام فرستاد… او میخواست ملاقات، خصوصی باشد؛ ولی امام ملاقات خصوصی نمیداد.
مولوی شروع به صحبت و عذرخواهی نمود که اشتباهی شده است. در این هنگام جملهای که شاید بوی توهین از آن میآمد صادر شد. او میگفت: آقا نگذارید که ما به وظیفه سربازیمان عمل کنیم! یک مرتبه امام – در حالی که انگشت سبابه خود را به سینه مبارک میزدند با عصبانیت – فرمودند: بنده هم سرباز اسلام هستم؛ نگذارید که ما به وظیفه سربازیمان عمل کنیم!» ۴۷
(حجه الاسلام توسلی)
همین صحنه را شهید حاج مهدی عراقی چنین توضیح میدهد:
«… و تا میگوید: ما سربازیم، آقا میگوید به او که: مرتیکه تو کجایت سرباز است؟! اگر سرباز بودید چادرزنانه سرتان نمیکردید که فرار کنید، سرباز ما هستیم که در هر حال از این مملکت دفاع کرده و میکنیم!» ۴۸
* نامه امام به محتشمی پور، وزیر کشور در سال ۱۳۶۶ ش. در مورد نهضت آزادی:
«… در مورد نهضت به اصطلاح آزادی، مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست. و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است… به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، اگر خدای متعال عنایت نفرموده بودو مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزد و اسلام عزیز چنان سیلیای از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارد و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه، جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است، بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین – این فرزندان عزیز مهندس بازرگان – بیشتر و بالاتر است…
نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند!» ۴۹
توهین کننده، محکوم به اعدام است
حضرت امام رحمه الله به محمد هاشمی نوشتند:
«آقای محمد هاشمی، مدیر عامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی!
با کمال تاسف و تاثر، از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن، پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج میگردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدی مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینهها قوه قضاییه اقدام مینماید!!» ۵۰
وصیت در مورد انحرافات
«اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی درحال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.» ۵۱
وصیت حضرت امام در مورد نفوذیها
«هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر غرب یا شرق زدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نماید و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی – که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند – با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، کشورها را به دام استثمار میکشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدم نفوذی، به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد.» ۵۲
وصیت در مورد نمایندگان و مسئولان منحرف
«از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده میخواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خرابکار و وابسته به مجلس راه یابد. ۵۳ … و اگر در وزارتخانهها و نهادهای دیگر کشور چنین گرایشی [به غرب یا شرق] باشد که مخالف مسیر اسلام و ملت است، اول هدایت و در صورت تخلف، استیضاح نمایید که وجود چنین عناصر توطئه گر در راس امور یا در قطبهای حساس، موجب تباهی کشور خواهد شد.»
قاطعیت در مورد توصیههای نزدیکان به ادارات
حضرت امام قدس سره همان اول انقلاب به نخست وزیر دستور دادند:
«جناب آقای نخست وزیر، لازم است به جمیع وزارتخانهها و ادارات دولتی اخطار نمایید کسانی که از منسوبین و یا اقربای این جانب هستند و برای توصیه اشخاص و یا نصب و عزل اشخاص به مراکز مربوطه مراجعه میکنند، به هیچ وجه به آنان ترتیب اثر ندهند؛ منسوبین و نزدیکان مطلقا حق دخالت در این گونه موارد را ندارند، والسلام.» ۵۴
پی نوشت:
۱) مفاتیح الجنان، اعمال شبهای ماه مبارک رمضان.
۲) فتح/۲۹.
۳)۳) مهر و قهر، ص ۳۶۸، به نقل از: صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۳۰. در این مقاله که پیش روی دارید، گلچینی از کتاب مهر و قهر تقدیم میشود. به جاست که نمونههایی از این کتاب و آثار مشابه، با بازنویسی و تدوینی نو، نظیر متون درسی، در حوزههای علمیه و مراکز علمی آموزشی تدریس شود. این کتاب، به کوشش محمدرضا سبحانی نیا و سعید رضا علی عسکری و اهتمام مرکز فرهنگی شهید مدرس، در سال ۱۳۷۹ ش. در اصفهان منتشر شده است.
۴) تفصیل برخی حوادث را در تاریخ انقلاب و امام، یا در صحیفه نور، صحیفه امام و منابع ارائه شده در پاورقیها و نیز در کتاب مهر و قهر که بی واسطه از آن نقل میکنیم مطالعه بفرمایید.
۵) مهر و قهر، ص ۵۰. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۹۱.
۶) همان، ص ۴۵ و همان، ج ۲، ص ۲۲۵.
۷) همان، ص ۴۰، به نقل از «برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره» ج ۱، ص ۱۸.
۸) همان، ص ۲۷؛ همان، ص ۸۶.
۹) همان، ص ۲۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۷۸.
۱۰) همان، ص ۲۸. نقل از: صحیفه دل، ص ۱۲۷.
۱۱) همان، ص ۳۱؛ نقل از: پا به پای آفتاب، ج ۱، ص ۸۴.
۱۲) همان، ص ۳۴ – ۳۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۱۱۳.
۱۳) همان، ص ۵۶ – ۵۷. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۲۵۳.
۱۴) همان، ص ۷۳. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۲۸۹.
۱۵) همان، ص ۷۴. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۲۴۸.
۱۶) همان، ص ۷۹. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۱۹۰.
۱۷) همان، ص ۸۰. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۲۴.
۱۸) همان، ص ۹۳. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۱۶۴.
۱۹) همان، ص ۹۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۲۸۷.
شایان ذکر است که بخشی از دو پیام و نامه امام درباره جوانان در همین کتاب، ص ۹۴ و ۹۷ چاپ شده است.
۲۰) همان، ص ۲۲۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۲، ص ۳۲۱.
۲۱) همان، ص ۲۴۷. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۲۹.
۲۲) همان، ص ۲۴۸. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۷۰.
۲۳) همان، ص ۲۴۸ – ۲۴۹. نقل از: در سایه آفتاب، ص ۲۴۶.
۲۴) همان، ص ۲۴۹. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۶.
۲۵) همان، ص ۲۵۰ – ۲۴۹. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۶.
۲۶) همان، ص ۲۵۰. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۶.
۲۷) همان، ص ۲۵۰. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۶.
۲۸) همان، ص ۲۵۱. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۵.
۲۹) همان، ص ۲۵۲ – ۲۵۱. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۵۸.
۳۰) همان، ص ۲۵۳. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۳، ص ۳۰۲.
۳۱) همان، ص ۲۵۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۹.
۳۲) همان، ص ۲۵۴. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۶.
۳۳) همان، ص ۲۵۵. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۱، ص ۴۸.
۳۴) همان، ص ۲۵۶. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۲، ص ۳۰۶.
۳۵) همان، ص ۲۵۵؛ در ساله آفتاب، ص ۲۴۷.
۳۶) همان، ص ۳۵۷؛ صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۰۸ – ۱۰۹.
۳۷) همان، ص ۲۶۲. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۲، ص ۲۹۳.
۳۸) کنایه از هفتاد میلیون مسلمان شوروی.
۳۹) همان، ص ۲۶۷.
۴۰) همان، ص ۲۶۷. به نقل از: صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۱۵۸.
۴۱) همان، ص ۲۶۸. به نقل از: صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۵۲ (در سالگرد بسیج، ۲/۹/۱۳۶۷) .
۴۲) همان، ص ۲۶۹ – ۲۷۰. به نقل از: مجله پاسدار اسلام، ش ۸۸، ص ۲۹، فروردین ۱۳۶۸.
۴۳) همان، ص ۲۸۰، به نقل از: صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۰۰.
۴۴) همان، ص ۲۸۰، به نقل از: صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۰۰.
۴۵) همان، ص ۲۸۲ – ۲۸۳. نقل از: در سایه آفتاب، ص ۸۹.
۴۶) همان، ص ۲۸۶. به نقل از صحیفه نور، ج ۱، ص ۱۰۲ – ۱۰۶. (۴/۸/۱۳۴۳)
۴۷) همان، ص ۲۹۲. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۲، ص ۲۹۵.
۴۸) همان، ص ۳۰۳. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج ۲، ص ۲۳۷.
۴۹) همان، ص ۳۱۰ – ۳۱۱. نقل از صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۸۱.
۵۰) همان، ص ۳۰۲. نقل از صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۷۶. (۹/۱۱/۱۳۶۷)
۵۱) همان، ص ۳۱۳. نقل از: وصیت نامه حضرت امام خمینی قدس سره.
۵۲) همان، ص ۳۱۴. نقل از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی قدس سره.
۵۳) همان، ص ۳۱۴. نقل از وصیت نامه امام خمینی قدس سره.
۵۴) همان، ص ۳۶۱ – ۳۶۲. نقل از صحیفه نور، ج ۵، ص ۱۸۷.