اشاره:
خوانندگان گرامی موعود با نام و قلم محقق و نویسنده ارجمند، جناب آقای شیخ علی کورانی آشنا هستند. تسلّط و احاطه ایشان بر منابع و مآخذ روایی مربوط به آخرالزّمان، چندی پیش، حتّی سفیر یمن را به دیدار و گفتوگوی با وی کشاند تا درباره تحولّات اخیر یمن و ویژگیهای یمانی و تطبیق آن با حرکت کنونی شیعیان در آن کشور ـ اگرچه برخلاف میل و خواست خود و دولت متبوعش ـ کسب اطلاع کند. پرونده یمن در موضوع سرزمینهای درگیر واقعه شریف ظهور موجب بود تا به حضور ایشان برسیم و در خصوص نقش یمن و شخصیتهای آن در عصر ظهور، صمیمانه به گفتوگو بنشینیم که حاصل آن تقدیم شما میشود. امید که مورد توجه واقع افتد.
- با تشکر از شما که وقت خود را باز هم در اختیار ما قرار دادید. لطفاً برای آغاز گفتوگو، تاریخچه یمن و نقش آن در حوادث صدر اسلام را بیان نموده، بفرمایید رویکرد متقابل آنان و اهل بیت(ع) نسبت به هم چگونه بوده است و ایشان نزد اهل بیت(ع) چه جایگاهی داشتهاند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من هم از شما تشکر میکنم. خدا را شکر که به شما توفیق استمرار انتشار این مجله مفید به نام امام زمان(ع) داده شده است؛ هر چند ضرورت انتشار مجله به زبانهای مختلف فارسی، عربی و انگلیسی به شکل تخصصی که به طور عمیقتری به مباحث مهدوی بپردازد، کاملاً احساس میشود. یمن منطقهای کوهستانی است که در قدیم الایام این منطقه کشور مستقل و شناخته شدهای بوده است. در تاریخ، ذکری از یمن قدیم به میان آمده است. پایتخت یمن قدیم «سبأ» بوده و بلقیس ملکه سبأ بوده است. من مناطق مأرب و سبأ و آثار بلقیس را از نزدیک دیدهام. در قرون بعدی، رومیان، حبشه یا اتیوپی کنونی را مرکز مسیحیت در آفریقا قرار دادند. حبشیها به مرور ایام چنان قدرتمند شدند که یمن را حدود هفتاد سال قبل از اسلام تحت سیطره خود درآوردند. در آن زمان شاهان یمن، تبابعه یا حمیریین بودند. بعد از گذشت سالها سیف بن ذی یزن، معاصر عبدالمطلب که شخصیت عاقل و متفکری است، به دنبال باز پس گیری تاج و تخت یمن از دست حبشیها میافتد.
در آن مقطع ایرانیان دولت دست نشاندهای در عراق به نام «مناذره» داشتند. حاکم آنجا نعمان بن منذر بود که سیف را به سراغ «کسری» در مدائن برد. وی پس از معرفی سیف به کسری گفت: سیف برای آزاد کردن کشورش با نیروهایی که در اختیار دارد از شما کمک میخواهد. کسری دو روز بعد گفت: کشور شما خیلی با ما فاصله دارد و منافع چندانی برای ما ندارد. در عین حال یک بقچه پول و جواهرات به او داد. سیف با خشم پولها را پس داد و گفت: من پول دارم، نیرو میخواهم. کسری پس از مشورت با مشاورانش، زندانیها را با او همراه کرد. شش کشتی نیرو از آبادان راهی عدن شدند. در طول مسیر دو کشتی با نیروهایش از بین رفت. سیف، نیروهای یمنی خود را هم جمع کرد و با ابرهه با هم رو به رو شدند. رئیس زندانیها ابرهه را کشت و از آن زمان به بعد نیروهای یمن را «ایرانیان» تشکیل دادند و سیف و فرزندان او شاهان آن دیار شدند. عبدالمطّلب که رابطه خویشاوندی دوری با سیف داشت برای تبریک به او راهی یمن شد. سیف به عبدالمطّلب گفت: یکی از فزندان تو به نبوت خواهد رسید و سلام مرا به او برسان.
حکومت یمن پس از این تاریخ، دست نشانده ایران بود و مدیریت آن را ایرانیان و نسل زندانی تشکیل دادند. الآن در یمن هنوز بقایای آنان موجودند. مفتی معروف وهابی یمن به نام «عبدالمجید زندانی» از همین طایفه است. زندانی و ابناء الفرس از نسل همانها هستند.
در زمان رسول الله(ص) حکومت یمن به شکل ملوک الطوایفی و به دست قبایل بود. حکومت مرکزی بود که در اختیار ایرانیان قرار داشت. کسری پس از دریافت نامه حضرت رسول(ص) عصبانی شد و گفت: او کیست که نامش را پیش از نامه من نوشته است؟ و با عصبانیت نامه ایشان(ص) را پاره کرد. او تنها کسی بود که نامه رسول خدا(ص) را پاره کرد و ایشان هم او را نفرین کرد؛ البته پیامبر(ص) تنها حکومت کسری و نه مردمش را نفرین نمود. کسری به حاکم یمن، نامه نوشت که این مدّعی پیامبری را سراغ من بفرست و اگر باز هم خواست سرپیچی کند، سرش را برایم بفرست. در روایات آمده که جمعی از یمنیها که سبیل بزرگی داشتند و ریشهایشان را تراشیده بودند به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شدند. آن حضرت درباره ظاهرشان پرسید، گفتند: خدای ما (یعنی کسری) چنین دستور داده است. رسول الله(ص) فرمودند: امّا خدای ما فرموده که محاسن را بگذاریم و سبیلهایمان را بزنیم. حاکم یمن برخلاف کسری نامهای مؤدبانه برای رسول الله(ص) فرستاد و نامه کسری را ضمیمه آن کرد و نوشت: خواهش میکنم بفرمایید جوابش را چه بدهم؟ اگر تمایل داشتید ما شما را با بهترین هیئت همراه و در نهایت احترام به سراغ او میبریم. رسول الله(ص) فرمودند: فردا پاسخ نامه را خواهم داد. فردا که برای جواب آمدند، رسول الله(ص) به ایشان فرمود: خداوند دیشب به من فرمود که دیروز شاه شما در فلان ساعت کشته شد! آنان متحیرانه جواب را برای حاکم یمن بردند.
پادشاه یمن شخص فهمیدهای بود و گفت: تحقیق میکنیم اگر راست گفته باشد او پیامبر است. وقتی فهمیدند پیامبر(ص) درست فرمودهاند به ایشان ایمان آوردند. وقتی دیدند با کشته شدن کسری و شکست خوردن از رومیها، حکومت او ضعیف شده، هیئتی دیگر را به محضر آن حضرت فرستادند که ما میخواهیم با شما پیمان ببندیم. سنّیها الآن بر همین اساس میگویند ما ایرانیان را به زانو در آوردیم. آنان اسلام آوردند و شیعه شدند. امّا به مرور زمان چنان دچار تغییر فرهنگی شدهاند که فرزندان آنان مانند عبدالمجید زندانی در یمن وهابیاند. با این حال تعداد زیادی شیعه امامی و زیدی در بین آنان وجود دارد.
- جایگاه امیرالمؤمنین(ع) نزد یمنیها چگونه است؟
امیرالمؤمنین(ع) سه بار به دستور رسول الله(ص) به یمن سفر کردند. الآن امیرالمؤمنین(ع) را همه اهل یمن ـ شیعه و غیر شیعه ـ آقای خود میدانند. شما به بازار قدیمی صنعا که میروید جایی وجود دارد که به آن «الحلقه» میگویند. این محل همان جایی است که امیرالمؤمنین(ع) نامه رسول الله(ص) را برای مردم یمن قرائت نمودهاند. کمی جلوتر که میروید، مسجد علی بن ابی طالب(ع) است. این مسجد همان خانهای است که حضرت(ع) در یمن که بودند در آنجا سکونت داشتند. باز جلوتر که بروید، مسجد جامع صنعاست که در آنجا قرآن به خطّ امیر المؤمنین(ع) وجود دارد. شکافی در کوه منسوب به آن حضرت است.
- چه شد که شیعیان یمن گرایش زیدی پیدا کردند؟
آنان در ابتدا به دست حضرت علی(ع) مسلمان شدند. سه سفر حضرت از این قرار بود که یک بار برای فتح و تبلیغ اسلام رفتند، یک بار به عنوان قاضی و یک بار هم برای برقراری صلح در یمن. ایشان در طول این سفرها فعالیتهای تبلیغی زیادی انجام دادند؛ مثلاً مهمترین فرمانده یمن را حضرت بخشیدند و نخعیها را خودشان انتخاب کردند. به واسطه فعالیتها و حضور زیاد آن حضرت در آنجا با مردم رابطهای قوی برقرار کردند. افرادی مثل عقبـ[ بن نافع که در فتوحات شرکت داشت از مبلّغان حضرت شد. در طول سالهای بعد وقتی سادات در جاهای مختلف تحت فشار قرار گرفتند، به یمن فرار میکردند. مردم یمن به آنان که آواره بودند، پناه دادند و بعد از مدتی سادات در یمن تشکیل حکومت دادند، تا زمانی که عبدالله سلال به طرف مصر حرکت کرد.
در یمن حکومتی جمهوری وجود داشت تا ۳۵ سال قبل که قیامی علیه زیدیان شد و علی عبدالله صالح به حکومت رسید. با آغاز حکومت او، درهای یمن برای وهابیان باز شد. در طول این مدت زیدیها و سادات را زدند، مساجد و مدارس زیدیان را گرفتند و بستند. وضعیت را به جایی رساندهاند که «نهج البلاغه» جزو کتب ممنوع به شمار میآید. در مقابل الآن هزار مدسه برای وهابیان ساخته شده است. القاعده و دیگر جریانات انحرافی وهابیان از این مدارس در آمدهاند. آنان فرزندان بسیاری از زیدیان را وهابی کردهاند. مثلاً دوست ما سیّد عصام العماد پدرش روحانی زیدی است، عمویش وهابی و مسئول انجمنهای وهابیان یمن است. خواهرها و برادرهایش تعدادی امامی و تعدادی وهابیاند. ترکیب جمعیتی خانوادههای یمن اینگونه شده است.
زیدیها مرجعیت دینی هم دارند. قبل از سید بدرالدین حوثی، سید مجدالدین مؤید مرجع بزرگ آنان بوده است. صعده در یمن مانند قم در ایران، شهر دینی آنان به شمار میآید. علت اوّلیه قیام حوثیها آن است که هیچگونه خدماتی به آنان ارائه نمیشود و وضعیت شهری آنان مانند قرون وسطی است. راه، برق و دیگر خدمات در مناطق زیدیها در حدّ متروکه است. علی صالح کینه هاشمیها را دارد و با اینکه خودش یمنی نیست و اجدادش یهودی و ملحق به قبیله احمرند، میگوید: معلوم نیست سادات از کجا آمدهاند. سادات حدود چهار و نیم میلیوناند. در مطبوعات به وفور برای تخریب سادات، به آنان طعنه میزنند. مسئله سوم سلطه وهابیها بر آنان و تعطیلی مدارس و مساجد زیدیهاست. معدود مدرسه و مسجدی که باقیمانده، امامت و مدیریت آنها با وهابیهاست. به این علتها بود که قیام شد. اکنون حوثیها به این حرکت به دیده جهاد نگاه میکنند.
سید بدرالدین، سمبل سادات یمن شده و به تازگی تفسیر قرآن را هم تمام کرده است. الآن هم رهبری با عبدالمالک حوثی است.
- آیا تفکر حوثیها زیدی است یا به امامیها گرایش دارند؟
اینان از زیدیهای جارودی هستند. این دسته از زیدیها برخلاف دسته دیگر، مانند ما ولایت و برائت دارند. البته برخلاف دیدگاهشان غیر امام و نظام جمهوری را قبول کردهاند و میگویند: حاکم ظالم نمیخواهیم. در فقه آنان، امام باید از نسل حسنین(ع)، عالم و قیام کننده با شمشیر باشد. آنان به امامیها نگاه مثبتی دارند و ما را دوست دارند. وقتی علی صالح به آنان اعتراض کرده بود که چرا بعضی از فرزندان شما امامیشدهاند؟ گفته بودند: به نفع شماست. چون اگر زیدی میماندند به قیام اعتقاد داشتند و الآن در انتظار حضرت مهدی(ع) نشستهاند. بعضی از یمنیها چون هر سه شرط بالا را در امام خمینی(ره) میدیدند، اطاعت از ایشان را واجب میدانستند و اکنون نظیر این اعتقاد را نسبت به مقام معظم رهبری دارند.
- حرکت شیعیان یمن چقدر از انقلاب اسلامی ایران تأثیر پذیرفته است؟
صد درصد تأثیر تفکر انقلابی ایران در لبنان، عراق و فلسطین و یمن که با دشمنان داخلی و خارجی درگیرند، نمایان است. خود یمنیها شعارهایشان همسو با ایران و مرگ بر آمریکا و اسرائیل است. به همین بهانه است که حکومت یمنی ادّعا میکند، ایران پشت این ماجراهاست.
- عربستان چه منافعی در این درگیری دارد؟
آنان میترسند که این اتفاقات به داخل عربستان هم کشیده شود. چون این اتفاقات در مرز عربستان رخ میدهد. علاوه بر زیدیها، هفتصد هزار تا یک میلیون امامی و اسماعیلی هم وجود دارد. در مرز عربستان با یمن هم حدود دو، سه میلیون اثنی عشری ساکناند و دولت عربستان از هم صدایی اینها با حوثیها میترسد. عربستان به نمایندگان تمام این قبایل حقوق ماهیانه میدهد. حتی نماینده حزب الاصلاح که مخالف دولت صالح است، چند وقت پیش گفته بود دو هفته است اگر کمی دیگر تأخیر بشود و حقوقم را ندهند دستهایم میافتد (کنایه از اینکه مانند شیعیان نماز میخوانم!).
خیلی از اینهایی که ظاهراً وهابیاند، اصلاً اعتقادی به این جریان ندارند و فقط به دنبال پولهای عربستان هستند. عربستان هم میداند که سقوط علی صالح، مساوی با سقوط خودش است. عربستان اوّل علی صالح را برای سرکوبی حوثیها تحریک کرد و حالا که نتوانستهاند، به کمک او آمده است. هر چند الآن عربستان هم عاجز شده است. دروغهای عربستان هم برملا شده و اخبار شکستها آبروی آنان را برده است.
حوثیها بنا بر اعتقادشان میجنگند و چیزی شبیه جوانان بسیجی ما هستند امّا در مقابل ارتش بیخاصیت و فاقد انگیزه یمن و عربستان، کمیکه جنگ جدی شد فرار میکنند.
- آیا جریان حوثیها با یمانی معروف، نسبتی پیدا میکند؟
یمانی، قحطانی، منصور یمانی، وزیر امام زمان(ع) و ناصر الامام مهدی(ع) تعابیر مختلفی از یک شخصیت است که قطعاً خواهد آمد. روایات درباره او در منابع سنّی و شیعی آمده و یمنیها به این شخصیت خیلی میبالند و درباره او خیلی سؤال میکنند. امّا نکته مهم این است که او از یاران خاصّ امام(ع) و اطاعتش واجب است. او شش ماه قبل از ظهور اطاعتش حتّی بر فقها و مراجع واجب است: «إذا ظهر الیمانی وجب على کلّ مؤمنٍ طاعته، فمن التوى علیه فهو إلى النار لأنّه یدعوا الى الحقّ و یدعوا إلی صاحبکم؛ هنگامیکه یمانی آشکار شود، اطاعت از او بر هر فرد مؤمنی واجب است، پس هر که از او سر باز زند، به سوی آتش (دوزخ) است، زیرا او (یمانی) به جانب حق و به جانب صاحبتان [امام زمان(ع)] فرا میخواند».
این تأکید خیلی شدیدی است. ظاهراً همانند دوره غیبت صغرای امام زمان(ع) اندکی پیش از ظهور برای جمع محدودی ظاهر میشود و میان عراق و حجاز برای رتق و فتق امور قیام، در تردد و رفت و آمد خواهد بود. حاکم علنی و نماینده رسمی و سخنگوی امام در این مقطع، یمانی است که با سپاهش برای فتح مکه اقدام میکند و پیروز میشود. تمام مسلمانان به این موضوع باور دارند؛ چه سنّی چه زیدی و چه امامی. در روایات معجزاتی برای یمانی شمرده شده و آمده است که همه از او تبعیت خواهند کرد.
حوثیها ادّعای یمانی بودن ندارند و بنابر روایات، پیش از ظهور یک کودتای نافرجام هم در یمن رخ میدهد.
اگر زمانی کسی ادعای یمانی بودن داشت از او درخواست معجزه میکنیم. علاوه بر آن یمانی در صنعا پایتخت یمن قیام میکند، نه حومه یمن. این حرکت در یمن ممکن است به قیام یمانی متصل شود البته زمان آن را خدا میداند؛ شاید چند سال دیرتر.
سالها پیش وقتی عصر ظهور را نوشتم، علی صالح از دستم عصبانی شد، چون در آنجا آمده آغاز این ماجراها از روستای کرعه است و این همان روستای حوثی است. یکی میگفت علی صالح کتاب مرا به علمای زیدی نشان میدهد که نقشه این ماجرا در این کشیده و نوشته شده است. سفیر یمن هم سراغم آمد و درباره آن با هم صحبت کردیم و گفتم به من چه ربطی دارد و روایت است که کودتای نافرجامی را یک چشم شکسته (کاسرٌ عینه) در یمن خواهد داشت.
با تشکر مجدد از شما