امام باقر علیه السلام و پاسخ به شبهات

عده ای خیال می‌کنند که خشم و غضب در خداوند به معنای اوج عصبانیت و غلیان خون در انسان است، و حالی آنکه معنای غضب خداوند در واقع منع رحمت و فرو فرستادن عذاب می‌باشد. چنان که خوشحالی در خداوند به معنای انفعالی و حالت انبساط نیست؛ بلکه به معنای رضایت دادن به کاری است.

 

در عصر امامت امام باقر علیه السلام فرقه ها و گروه های سیاسی و مذهبی فراوانی همچون خوارج، مُرجئه، ۱ جبریه، قدریه، مجسّمه (کسانی که قائل به تجسیم خدا بودند)، غلات (کسانی که درباره امامان علیهم السلام غلوّ می‌کردند و آنان را تا سرحدّ خدایی بالا می‌بردند) اهل کتاب، خصوصاً یهودیان و همین طور وابستگان به دولت و توده اهل سنّت، فعالیت داشتند که طبعاً پرسشها و شبهات فراوانی را برای تشویش اذهان شیعیان و ترویج عقاید باطلشان طرح می‌کردند که می طلبید فردی کاملا آشنا با تمام این فرقه ها و گروه ها و آگاه از ضعف و بطلان آنان و ریشه شبهاتشان، همچون سدّ محکمی در مقابل آنان قرار گیرد. این فرد جز امام باقر علیه السلام که شکافنده علوم آل محمّد صلی الله علیه و آله است، نبود.

حضرت باقر علیه السلام از طریق تشکیل مناظرات، برخورد با افراد منحرف، پاسخ به شبهاتی که برای شیعیان پیش می آمد و … به خوبی در مقابل این عقاید باطل ایستادگی می‌کرد و بی پایگی آنان را با دلایلِ روشن، آشکار می‌کرد و شبهات را از اذهان شیعیان می زدود.

ضرورت پاسخگویی به شبهات زمان

از مسائلی که بر هر عالمی فرض و لازم است، این است که اوّلا شبهات و پرسشهای عصر خود را به خوبی بداند و به عمق و ریشه های آن آشنا باشد و ثانیا در حدّ توان خویش تلاش کند که به این شبهات از هر طریقی به روز پاسخ دهد؛ چه از طریق سخنرانی، مناظره و گفتگوی مستقیم و چهره به چهره و چه از طریق قلم و نوشتن کتاب. عالم ربّانی آن است که به این وظیفه به عنوان مرزداری واقعی از اسلام و تشیّع عمل نماید و از نوشتن کتابهایی که نیاز و ضروری نیست، پرهیز کند و تمام نیروها و بودجه ها را صرف نیازهای فوری و ضروری عصر، که دفع شبهات است، بنماید.

استاد مطهّری رحمه الله که جان خویش را در این راه گذاشت، می‌گوید: «… تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام، حلّ مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است… انتشارات مذهبی ما از نظر نظم، وضع نامطلوبی دارد. بگذریم از آثار و نوشته هایی که اساساً مضرّ و مایه بی آبرویی است. آثار و نوشته های مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست؛ یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است … از این نظر مانند کشوری هستیم که اقتصادش هیچ پایه اجتماعی ندارد … و همه چیز به دست تصادف سپرده شده است.»۲

امروز با تبلیغات شدیدی که دشمن دارد، بر عالِم مبلّغ و حتی طلبه لازم است خود را برای شبهات مردم آماده کند و همچون پیشوایان خود در دفع شبهات از اذهان جوانان مسلمان و شیعه پیش قدم باشد.

حضرت باقر علیه السلام به خوبی این مسئله را درک کرده بود و با شناخت عمیق، شبهات و پرسشها را پاسخ می‌گفت و به زیبایی حق را اثبات و باطل را رسوا می ساخت.

 

 

امتیاز پاسخهای حضرت باقر علیه السلام

۱. پاسخگویی به تمام شبهات: از آنجا که علوم امامان و از جمله حضرت باقر علیه السلام برگرفته از علم الهی است، رشته تخصّصی و پاسخگویی به شبهاتی که در اندازه تخصّص باشد، برای او مطرح نیست؛ امام با تمام علوم آشناست و پاسخگوی هرگونه شبهه و پرسش از طرف هر کس و هر فرقه ای می‌باشد. هرگز شنیده نشده که ائمه علیهم السلام در جایی بگویند: من پاسخ این شبهه و یا این پرسش را نمی دانم و یا فعلاً حضور ذهنی ندارم، باید مراجعه کنم. از سخت ترین شبهات علمی و فلسفی گرفته تا ساده ترین پرسشها را به راحتی پاسخ می دادند.

۲. پاسخهای قرآنی: جوابهای حضرت بر محور قرآن دور می زد و در جایی که لازم بود از سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و استدلالهای عقلی نیز بهره می‌برد. راز استفاده از قرآن، مقبولیت همگانی آن است؛ یعنی تمام گروه های اسلامی‌با هر فکری قرآن و استدلالهای قرآنی را می پذیرند.

۳. در پاسخ پرسشها و یا در مناظرات علاوه بر پاسخگویی، اشتباهاتی که در شیوه پرسش وجود دارد را نیز اصلاح می فرمود و از کنار آن ساده و راحت نمی‌گذشت.

۴. پاسخها را به جایی منتهی می فرمود که هیچ راه فراری برای مخالف باقی نمی‌گذارد و آن چنان استدلال را محکم بیان می‌کرد که فرد مقابل، جز پذیرفتن و تسلیم شدن، راهی دیگر برای خود نمی دید.

با توجه به نکات فوق نمونه هایی از پاسخها و مناظرات حضرت باقر علیه السلام را در چند بخش ارائه می‌کنیم:

 

 

الف) پرسشها و شبهات درباره توحید

۱. عینیّت صفات خداوند با ذات او: گروهی ذات الهی را فاقد صفات و گروهی صفات را (همچون اشاعره) زاید بر ذات می دانند؛ ۳ امّا شیعه به برکت وصل به منبع علم اهل بیت علیهم السلام قائل به عینیّت صفات ذاتی با ذات الهی است. حضرت باقر علیه السلام این معنای عمیق را برای عقل بشری که به راحتی نمی تواند به حقیقت آن برسد، بیان نموده است.

«محمد بن مسلم» می‌گوید: به حضرت ابی جعفر باقر علیه السلام عرض کردم: « جُعِلْتُ فِدَاکَ یَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ یَسْمَعُ بِغَیْرِ الَّذِی یُبْصِرُ وَ یُبْصِرُ بِغَیْرِ الَّذِی یَسْمَعُ؛ فدایت شوم! گروهی از مردم عراق (اشاعره یا مجسّمه) گمان می‌کنند که خداوند به غیر آن چیزی که می‌بیند می‌شنود، و به غیر آن چیزی که می‌شنود می‌بیند.»

حضرت در پاسخ فرمود: «کَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ إِنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ یَسْمَعُ بِمَا یُبْصِرُ وَ یُبْصِرُ بِمَا یَسْمَع؛ دروغ گفته‌اند و ملحد شده‌اند و خدای بلندمرتبه را به خلقش تشبیه کرده‌اند. خداوند از آن بلندمرتبه تر است، شنوا و بینا است؛ می‌شنود با چیزی (و ذاتی) که می‌بیند، و می‌شنود با چیزی که می‌شنود. (یعنی صفات او عین ذاتش است. لذا همان ذاتی که سمیع است، بصیر نیز هست).»

«محمد بن مسلم» عرض کرد: عده ای گمان می‌برند که: «اَنَّهُ بَصِیرٌ عَلَی مَا یَعْقِلُونَهُ؛ خداوند بینا است، طبق آنچه آنها تعقل می‌کنند؟»۴

مرحوم مجلسی رحمه الله در توضیح «اَنَّهُ بَصِیرٌ عَلَی مَا یَعْقِلُونَهُ»؛ فرموده است: «یا مراد «اَبْصَارُ بِآلهِ البَصَرِ؛ دیدن به وسیله آلت بصر (یعنی چشم) است که در این صورت نقل کلام اهل مجسّمه است (که قائل اند خداوند چشم دارد) و یا به اعتبار صفات زائده قائم به ذات است که در این صورت نقل قول اشاعره می‌شود. جواب این است که کسی اینگونه تصور می‌شود که دارای صفات مخلوق باشد.

و یا مراد این است که خداوند منزه است از اینکه متّصف شود به آنچه که در عقل و خیالها به تصویر کشیده می‌شود، خلاصه این است که آنان آنچه در ذهن خود می سازند، برای خداوند به عنوان صفات اثبات می‌کنند و خداوند، منزه است از مشابهت و مشارکت با مخلوق در صفات امکانی.»۵

خداوند ازلی است: از پرسشهایی که امروز نیز جوانها مطرح می‌کنند این است که: اگر خداوند همه چیز را آفریده است، خود خداوند را چه کسی آفریده؟ این پرسش به خاطر عدم توجه به این معنی است که وجود ممکن و حادث؛ یعنی پدیده و آفریده شده، به علت نیاز دارد، نه وجود واجب الوجود و کسی که هستی او ذاتی اوست. به بیان دیگر هر پدیده و حادث و معلول به علّت نیاز دارد، نه هر وجودی و علّتی که غیر معلول است. این شبهه از قدیم نیز مطرح بوده است.

«نافع بن ازرق» که از خوارج است و انحراف فکری دارد، به حضرت باقر علیه السلام عرض کرد: «أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَتَى کَانَ ؟ فَقَالَ: مَتَى لَمْ یَکُنْ حَتَّى أُخْبِرَکَ مَتَى کَانَ؟! سُبْحَانَ مَنْ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزَالُ فَرْداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لَا وَلَداً؛ ۶ خبر بده مرا از خداوند عزیز و جلیل که از چه زمانی بوده است؟ حضرت فرمود: کی بوده که خدا وجود نداشته، تا من خبرت دهم که از کجا بوده است؟ منزه است کسی که همیشه بوده است و خواهد بود؛ در حالی که یکتا، بی نیاز و بدون شریک و فرزند است.»

خداوند خود خالق زمان است؛ چون وجودش ازلی است و وجودش ذاتی او می‌باشد، پس این پرسش معنی ندارد که خداوند چه زمانی بوده است.

خدا با چشم دیده نمی‌شود: کسانی که از اهل بیت علیهم السلام فاصله گرفتند، در ساده ترین مسائل توحیدی دچار انحراف شدند. مسئله دیدن خداوند در دنیا و یا در آخرت از مسلّمات مذاهب مختلف اهل سنّت به حساب می آید؛ ولی امامان ما در مقابل این انحراف مقاومت می‌کردند و صد البته معنای صحیح دیدن خدا را نیز بیان می فرمودند.

«عبد الله بن سنان» از پدرش نقل کرد که: خدمت حضرت ابی جعفر امام باقر علیه السلام بود که مردی از خوارج وارد شد و عرض کرد: ای ابوجعفر! چه چیزی را می پرستی؟ حضرت فرمود: خدا را می پرستم.

عرض کرد: او را دیده ای؟ فرمود: «بَلَی. لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ الْأَبْصَارِ، وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ، لَا یُعْرَفُ بِالْقِیَاسِ، وَ لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ، وَ لَا یُشَبَّهُ بِالنَّاسِ، مَوْصُوفٌ بِالْآیَاتِ، مَعْرُوفٌ بِالدَّلَالَاتِ، لَا یَجُورُ فِی حُکْمِهِ، ذَلِکَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، قَالَ: فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ یَقُولُ: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه »؛ بله؛ اما چشمها او را با مشاهده (چشم) نمی‌بینند؛ ولکن قلبها با حقیقت ایمان او را مشاهده می‌کنند. او با قیاس (به دیگر موجودات) شناخته نمی‌شود و با حواس قابل درک نیست، و به مردم (نیز) شباهت ندارد؛ (بلکه) با نشانه ها توصیف می‌شود و با راهنماییها (ی عقل و فطرت و …) شناخته می‌شود. در حکمش ستم روا نمی دارد. این است خدای یگانه و معبود یکتا.»

راوی می‌گوید: مرد خارجی از نزد حضرت باقر علیه السلام خارج شد، در حالی که می‌گفت: «خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد (و چه کسی را به عنوان پیامبر و امام انتخاب نماید).»۷

معنای غضب خدا: عده ای خیال می‌کنند که خشم و غضب در خداوند به معنای اوج عصبانیت و غلیان خون در انسان است، و حالی آنکه معنای غضب خداوند در واقع منع رحمت و فرو فرستادن عذاب می‌باشد. چنان که خوشحالی در خداوند به معنای انفعالی و حالت انبساط نیست؛ بلکه به معنای رضایت دادن به کاری است.

در زمان حضرت باقر علیه السلام گویا معنایِ درستِ غضب و خشمِ خدا را هضم نکرده بودند و به معنای خشم و غضبِ انسان می‌گرفتند.

«عمرو بن عبید» بر امام باقر علیه السلام وارد شد. عرض کرد: «فدایت شوم! از معنای این آیه به من خبر دهید: «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى»؛۸ «کسی که مورد غضب من قرار گیرد، هلاک خواهد شد.» معنای این غضب چیست؟

«قَالَ: الْعَذَابُ یَا عَمْرُو! إِنَّمَا یَغْضَبُ الْمَخْلُوقُ الَّذِی یَأْتِیهِ الشَّیْ ءُ فَیَسْتَفِزُّهُ وَ یُغَیِّرُهُ عَنِ الْحَالِ الَّتِی هُوَ بِهَا إِلَى غَیْرِهَا فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ یُغَیِّرُهُ الْغَضَبُ وَ الرِّضَا، وَ یَزُولُ عَنْهُ مِنْ هَذَا اِلَی هَذَا، فَقَدْ وَصَفَهُ بِصِفَهِ الْمَخْلُوقِ؛ ۹ فرمود: (مقصود) عذاب است ای عمرو! همانا مخلوق است که خشمناک می‌شود، بخاطر چیزی که پیش می آید، پس از حالت عادی خارج شده، به حالت غیر عادی تغییر جهت می دهد (و خونش به جوش می آید) پس هر کسی گمان برد که خدا را نیز غضب و خشم تغییر داده و از حالت (رضایتمندی) به حالت خشم تغییر حالت می دهد، پس او را به صفت مخلوق توصیف نموده است.»

خدا به صورت آدم: «محمد بن مسلم» می‌گوید: از ابا جعفر (امام باقر علیه السلام) درباره این روایت پرسیدم: «اَنَّ الله خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ؛ خداوند آدم را بر صورت خودش آفرید. (که ظاهر آن تأیید سخنان مجسّمه است)؟»

«فَقَالَ: هِیَ صُورَهٌ مُحْدَثَهٌ مَخْلُوقَهٌ، اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَهِ، فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ، کَمَا أَضَافَ الْکَعْبَهَ إِلَى نَفْسِهِ، وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ، فَقَالَ: «بَیْتِی» وَ قَالَ: نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی؛ ۱۰ پس حضرت علیه السلام فرمود: مراد از صورت، صورت پدیده و خلق شده ای است که خداوند آن را برگزید و اختیار نمود و بر صورتهای مختلف دیگر برتری داد. پس [بخاطر همین برتری] آن را به خود نسبت داد [و فرمود: علی صورته] چنانکه کعبه و روح را به خود نسبت داد و فرمود: «خانه من» و فرمود: «از روحم در آن دمیدم.»

احتمال می رود ضمیر «علی صورته» به خود آدم برگردد که در این صورت، شبهه ای پیش نمی آید که خداوند آدم را بر صورت خود آدم آفرید.

در ادامه به یک شبهه دیگر نیز پاسخ داده شده و آن این است که قرآن می فرماید:«نَفَخْتُ فیِهِ مِنْ رُوحِی»؛ ۱۱ «از روحم در انسان دمیدم.» این نفخ و دمیدن، چگونه بوده است؟

اگر خداوند از روح خود دمیده؛ پس چگونه این روح گمراه و آلوده می‌شود؟ و چرا به جهنم می رود؟ و اصلاً معنای اینکه از روح خود دمیده است، چیست؟ حضرت باقر علیه السلام به این شبهه نیز پاسخ داده است که مراد از «نَفَخْتُ» همان «خَلَقْتُ» است و اضافه روح به خداوند اضافه تشریفی است.

در روایت دیگری از «محمد بن مسلم» به صورت مستقل به این پرسش پرداخته است.

وی از حضرت باقر علیه السلام پرسید: معنای این سخنِ خدای عزیز و جلیل چیست که می فرماید:«نَفَخْتُ فیِهِ مِنْ رُوحِی»؛ ۱۲ «از روحم در انسان دمیدم.» این نفخ و دمیدن چگونه بوده است؟

حضرت فرمود: «إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّکٌ کَالرِّیحِ، وَ إِنَّمَا سُمِّیَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتُقَّ اسْمُهُ مِنَ الرِّیحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَلَى لَفْظَهِ الرُّوحِ لِأَنَّ الرُّوحَ مُجَانِسٌ لِلرِّیحِ، وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ، کَمَا اصْطَفَى بَیْتاً مِنَ الْبُیُوتِ. فَقَالَ: «بَیْتِی» وَ قَالَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ: «خَلِیلِی» وَ أَشْبَاهِ ذَلِکَ، وَ کُلُّ ذَلِکَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّر؛ ۱۳ روح همچون باد متحرک است و به این جهت روح نامیده شده است که از ریح، مشتق شده و چون با ریح، هم سنخ است، روح، نامیده شده است.

خداوند روح را به خود نسبت داد؛ زیرا روح (انسان) را بر سایر روحها برتری داد؛ چنان که خانه ای از خانه ها (کعبه) را به خود نسبت داد و فرمود: «خانه من» و به رسولی از رسولان (حضرت ابراهیم علیه السلام) فرمود: «دوست من» و امثال آن. تمام اینها مخلوق و ساخته شده و تحت تربیت و مدیریت الهی است.»

به قول مرحوم علامه: «روح مخلوق مستقیم الهی است که با امر ملکوتی حق «کُنْ» بدون دخالت اسباب طبیعی و طی کردن مراحل تدریجی زمانی و مکانی آفریده شده است.»۱۴ و این نسبت به خدا، انتساب از باب تکریم و حرمت گزاری است.

 

پی نوشت:

 

۱) کسانی بودند که اعتقاد داشتند مرتکب گناهان کبیره همیشه در دوزخ نمی‌ماند؛ بلکه کار او را به خدا وا می‌گذاشتند. به این جهت آنان را مرجئه می‌نامیدند که نیّت را کافی می‌دانستند و بر این باور بودند که خداوند نیز بر آن بسنده می‌کند و عذابشان نخواهد کرد.

۲) عدل الهی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم، بی‌تا، مقدمه، ص‏۸ ـ ۹ با تلخیص.

۳) کشف المراد، علاّمه حلّی با تعلیقات استاد حسن‌زاده‏‏ آملی، جامعه‏‏ مدرسین، قم، ۱۴۱۵‏ق، ‏‏ ص‏۲۹۶.

۴) التوحید، شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، مکتبه الصدوق، تهران، ص‏۱۴۴؛ الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، انتشارات اسوه، قم، دوم، ۱۴۱۳‏ق، ‏‏ ج‏‏۲، ص‏۱۶۷ ـ ۱۶۸.

۵) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳‏ق، ‏‏ ج‏‏۴، ص‏۶۹.

۶) همان، ج‏‏۳، ص‏۲۸۴؛ التوحید، شیخ صدوق، ص‏۱۷۳؛ الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج‏‏۲، ص‏۱۶۶؛ الکافی، شیخ کلینی، ج‏‏۱، ص‏۸۸.

۷) اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ‌ دوم، ۱۳۸۹ش، ج‏‏۱، ص‏۹۷؛ التوحید، شیخ صدوق، ص‏۱۰۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج‏‏۲، ص‏۱۶۷.

۸) طه/ ۸۱.

۹) التوحید، شیخ صدوق، ص ۱۶۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴، ص ۶۷؛ اصول کافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۱۱۰؛ الاحتجاج، مرحوم طبرسی، ج ۲، ص ۱۶۹.

۱۰) التوحید، شیخ صدوق، ص‏۱۶۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‏‏۴، ص‏۶۷؛ اصول کافی، شیخ کلینی، ج‏‏۱، ص‏۱۱۰؛ الاحتجاج، مرحوم طبرسی، ج‏‏۲، ص‏۱۶۹.

۱۱) حجر/ ۲۹.

۱۲) همان.

۱۳) التوحید، شیخ صدوق، ص‏۱۷۱؛ اصول کافی، شیخ کلینی، ج‏‏۱، ص‏۱۳۳؛ بحارالانوار، مرحوم مجلسی، ج‏‏۴، ص‏۱۱ و ج‏‏۵۸، ص‏۲۸؛ الاحتجاج، مرحوم طبرسی، ج۲، ص‏۱۷۳.

۱۴) المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص‏۲۰۸ ـ ۲۱۲.

 

 

________________________________________

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *