این شرکت برای نفوذ از عوامل ذیل سود میبرد:
۱. استخدام وکلای زبر دست در کشورهای هدف، این وکلا دو وظیفه دارند اول اینکه، باید قوانین کشورشان را مطالعه کنند تا راه نفوذ از طریق قوانین را پیدا کرده و از آن مجاری راه نفوذ شرکت را تسهیل کنند، وظیفه دیگر این حقوقدانان به ظاهر وطنی، شکایت و ایجاد درد سر برای افرادی است که به هر طریق مانع نفوذ این شرکت ها میشوند.
۲. بورسیه کردن دانشجویان یا اعطای فرصت های مطالعاتی به فارغ التحصیلانی که توان ایجاد لابی مناسب را دارند و تربیت آنها. این افراد پس از کسب آمادگی لازم به کشور خودشان گسیل داشته میشوند تا به عنوان نماینده شرکت، استاد دانشگاه و یا مسئول دولتی مجری سیاست های شرکت باشند، این اقدام با چنان ظرافتی انجام میشود که شاید خودفرد هم هیچگاه نفهمد که مهره شرکت مونسانتو بوده است.
۳. مطالعه بر روی مدیران موثر یک کشور، پیدا کردن نقاط ضعف در سوابق آنها و تهدید یا اعطاء رشوه هایی مانند اقامت، هزینه سفر، بورسیه فرزندان، حقوق ثابت به مدیران مورد نظر در کشورها مثل مدیر گمرک، نمایندگان مجلس، مدیران ارشد وزارت خانه ها
۴. سفارش نگارش کتاب یا مقالات به ظاهر علمیکه با انتشار این مقالات، افکار عمومی و تصمیم گیران و تصمیم سازان یک کشور تحت تاثیر قرار گیرد و مقامت آنها شکسته شود.
اکنون که دو تن از مراجع محترم تقلید، با مشاوره ده ها استاد مسلم رشته های بیوتکنولوژی، محیط زیست و کشاورزی حکم عدم جواز تجاری سازی محصولات دستکاری شده ژنتیک تا حصول اطمینان را دادهاند، عده ای جارچی، به جای بحث علمی و اثبات بی خطر بودن این محصولات، به دنبال دفاع از منافع شرکت مونسانت و سایر شرکت های نظام سلطه بر آمدهاند، اما سوالی که افکار عمومی از این افراد معلوم الحال دارد این است که اگر این محصلات پیشرفت کشاورزی به حساب می آیند، چرا کشورهایی مثل سوئیس که شرکت سینجنتا را دارد، آلمان که بایر را دارد، صهیونیسم جهانی که مونسانتو را دارد از کشت بذرهای شرکت های خود را در کشورهای خودشان ممانعت به عمل می آورند؟
واقعا چرا کشوری مثل روسیه که وسعتش بهاندازه ای است که پرواز بین شهرهای مرزی اش با هواپیما ۹ ساعت طول میکشد، کاشت این محصولات را جرم اعلام کردهاند؟