بازگشت به آغوش طبّ طبیعی

196 yzg2zjhlm2 - بازگشت به آغوش طبّ طبیعییک سؤال ممکن است در ذهن انسان مطرح شود و آن اینکه در زمان امام مهدی(ع) ـ که ان‌شاءالله در آینده نزدیک شاهد ظهور موفور السرور آن حضرت باشیم ـ طب رایج چیست؟ البته پیشاپیش و قبل از مطالبی که خواهیم گفت با اطمینان خاطر اعلام می‌کنیم در آن دوران، که نقطه تکامل دانش بشر است و تمام روش‌های حفظ سلامت و پیشگیری از بیماری‌ها را مردم فرا می‌گیرند، اگر نیاز به درمان باشد از کامل‌ترین، پیشرفته‌ترین، صحیح‌ترین و منطقی‌ترین روش استفاده خواهد شد.

 
 
در سراسر جهان، در چند دهه اخیر، نشانه‌هایی از بازگشت به آغوش طبّ طبیعی، کاربرد داروهای گیاهی، جایگزین کردن برخی روش‌های درمانی مدرن (یا تروژنی) دیده می‌شود، این جریانات حتّی سازمان جهانی بهداشت (W.H.O) را بر آن داشت که آرام آرام از سال ۱۹۷۸ م. ابتدا با مطرح کردن بعضی توصیه‌های کلّی و سپس با انتشار برنامه راهبردی سازمان جهانی بهداشت برای سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ میلادی رسماً پیشنهاد برنامه‌ریزی جهانی و کشوری را در زمینه احیا و کاربرد طبّ سنّتی مطرح نماید.۱
علاوه بر اینها در سال‌های اخیر تأسیس رشته طب طبیعی۲ نیز در برخی کشورهای غربی رشد و تکامل یافته و کتاب‌های ارزشمندی نیز با برسی‌های دقیق علمی و شناخت ترکیبات و آثار کاربرد مواد طبیعی منتشر شده است. در حقیقت، این گونه حرکات  اندیشه بشر را از این توهم که فقط باید به طبّ کلاسیک تکیه کرد و هر چه خارج از آن محدوده را غیرعملی، عقب افتادگی و عوام زدگی شمرد، آزاد کرده است.
بی‌تردید، دانش پزشکی روز که ریشه در تلاش چند صد ساله دانشمندان علوم مختلف دارد، مبتنی بر واقعیت‌های علمی و تجربی است و با سرعت نیز در حال پیشرفت و گشودن درهای جدید و کشف مطالب ناشناخته است، جایگاه استثنایی و ممتازی دارد، ولی این به آن معنا نیست که بتواند پاسخگوی همه نیازهای بشری باشد. به علاوه با نگاهی که طبّ جدید به موجودیت و هویّت انسان دارد و بخش بسیار مهمی از واقعیت وجود انسان را نادیده می‌گیرد، به همه حقایق امکان دست‌یابی داشته باشد.
آزمون و خطاهای مکرر آن نیز بسیاری را خسته کرده است. نگاهی به چاپ‌های مختلف کتب مرجع طبی مثلاً طیّ یک دوره سی ساله و افراط و تفریط‌های آنها و حذف و اضافه‌ها نشان می‌دهد که اوّلاً این روند همچنان ادامه دارد و ثانیاً هر چه که در این کتاب‌ها می‌آید حرف آخر نیست و چه بسیار که شاهد بازنگری‌ها، تغییرات و استغفارهای علمی خواهیم بود. البته این به آن معنا نیست که منکر ارزش و جایگاه والای علوم پزشکی جدید باشیم و در مقابل گمان کنیم که در طبّ سنّتی نیز هر چه وجود دارد کمال حقیقت، صحّت و خدشه‌ناپذیری است و همانند وحی مُنزَل باید تقدیس و پذیرفته شود بلکه اعتقاد داریم که از تعصب بی‌منطق، یکسونگری و غفلت از مجموعه‌اندیشه‌ها و تجارب قرون و اعصار باید پرهیز کرد و آماده بود در هر جا که طبّ سنّتی تجربه آسان، مؤثر، موفق، کم هزینه، پرفایده و و کم ضرری دارد ولو اینکه در کتاب‌های مرجع پزشکی جدید چیزی راجع به آن وجود نداشته باشد، امکان استفاده از آن را پذیرفت. البته تحقیق و تجربه در این گونه موارد نه تنها واپس‌گرایی و عقب‌ماندگی نیست بلکه دانش روز را نیز از این اطلاعات سودمند بهره‌مند می‌سازد.
همان طور که اشاره کردیم خوشبختانه دنیا به سوی طبّ سنّتی توجه خاصی کرده است و دیگر مثل پنجاه سال قبل نمی‌توان با حربه ضدّ علمی‌بودن به جنگ تجارب ارزشمند چند هزار ساله رفت و با اخم کردن و روی برگرداندن و طرح چند کلمه عاریتی فرنگی، همه میراث علمی و تجربی را به باد استهزا گرفت.آن دوران به پایان رسیده است و هم اکنون بسیاری از دانشگاه‌های طراز اوّل دنیا به دنبال جست‌وجو در میراث طبّ سنّتی ملت‌ها هستند.

پیشنه پزشکی در ایران

بر اساس برخی اطلاعات قابل استناد، سابقه پزشکی ایران به حدود ۸۰۰۰ سال قبل برمی‌گردد، ولی از حدود ۲۵۰۰ سال پیش و به خصوص از آغاز دوران تمدن اسلامی‌با درخشش تعدادی از حکمای بی‌همتا، طبّ ایرانی ـ اسلامی از محتوا و تکامل خاصی بهره‌مند شده است. بنابراین به دور از تعصب میهنی، می‌توان با استدلال و ذکر شواهد و با سربلندی بیان کرد که طبّ سنّتی ما گنجینه‌ای استثنایی و در حدّ خود بی‌نظیر است که با داشتن مبانی فلسفی محکم و با جهان‌بینی الهی و ژرف‌نگری اگرچه بیش از ۱۵۰ سال مورد بی‌مهری قرار گرفته است به خوبی می‌تواند در زمان حاضر قد علم کند و برای رفع کاستی‌ها و مشکلات حل نشده طبّ کلاسیک، راهکار ارائه کند.
البته این به آن معنا نیست که هر کس ادّعای طبّ سنّتی دارد، درست و علمی عمل می‌کند. چه بسیار کسانی که با کم سوادی یا بی‌سوادی خود آبروی هزار ساله طبّ سنّتی را به باد می‌دهند و نادانسته در کارهایی دخالت می‌کنند که صلاحیت آن را ندارند و گاهی حرف‌هایی به بیماران می‌زنند که نتیجه آن محروم شدن بیمار از درمان صحیح یا از دست دادن فرصت‌های لازم برای درمان به موقع و بزرگ شدن مشکلات کوچک می‌شود.
به هر حال، اگرچه از حدود ۱۵۰ سال قبل با ورود و رسمیت یافتن طبّ کلاسیک و رفتار نامهربان حکومت‌های غرب‌گرا عملاً طبّ سنّتی ما از عرصه آموزش به انزوا و کنج فراموشی رفت، ولی به یاری پروردگار در چند سال اخیر بعد از سال‌ها تلاش، شاهد ورود رسمی طبّ سنّتی به دانشگاه و میدان علم و تجربه و پژوهش هستیم؛ به این ترتیب که با هم‌دلی و همکاری چهار دانشگاه بزرگ علوم پزشکی تهران، ایران، شهید بهشتی و شاهد پس از برگزاری آزمون کتبی و شفاهی طیّ سه دوره تعدادی پزشک برگزیده به عنوان دانشجوی دوره دکترای تخصصی در رشته طبّ سنّتی پذیرفته شدند و هم اکنون گروه اوّل در مرحله تهیه پایان‌نامه‌های تحقیقی خود می‌باشند. این گونه انتخاب این فرصت را داد تا پزشکانی که به لحاظ علمی و قانونی مجاز به طبابت می‌باشند و از دانش روز نیز بهره‌مندند، پس از حدود چهار سال تحقیق و تحصیل با اندوخته‌ای از طبّ سنّتی وارد عرصه خدمات پزشکی، آموزشی و پژوهشی شوند و با رعایت مصلحت بیماران، هر جا که طبّ سنّتی کارآیی بیشتری دارد از آن برای درمان بیماران استفاده کنند و هر جا دانش روز و طبّ کلاسیک حرف بیشتری دارد به آن رجوع نمایند.
در کشورهای هند، پاکستان و بنگلادش که طبّ سنّتی ما (البته به دلایل تاریخی و سیاسی با عنوان طبّ یونانی) مورد استفاده قرار می‌گیرد، دانشجویان خود را از میان فارغ التحصیلان مقطع دبیرستان برای دوره‌های چهار ساله یا پنج ساله انتخاب می‌کنند، ولی امتیاز رویکرد ایرانی به طبّ سنّتی ارتقای علمی و تجربی و نیز بهره‌گیری از آخرین دستاوردهای دانش پزشکی هم‌زمان با استفاده از گنجینه عظیم طبّ سنّتی ما است و بنابراین ان‌شاء الله با ورود فارغ التحصیلان این دوره به عرصه خدمت، شاهد شکل‌گیری نوعی خدمات پزشکی قانون‌مند و آگاهانه با استفاده منطقی و بهینه از مجموعه طبّ روز و طبّ سنّتی خواهیم بود.

بایدها و نبایدهای طبّ سنّتی

اینکه تصور کنیم که داروهای گیاهی و سنّتی هیچ عارضه‌ای ندارند، به همان اندازه اشتباه است که گمان کنیم اجرای دستورات طبّ نوین نیز زیان‌بخش است. بلکه باید منصفانه حقّ هر دو قسمت را آن طور که هست، بشناسیم.
یکی از مصیبت‌های بزرگی که طبّ سنّتی را تهدید می‌کند، عملکرد غیرعلمی‌کسانی است که از طبّ سنّتی اطلاع کافی ندارند، کتاب‌های حکما را نخوانده‌اند یا به طور سطحی با مطالعه خواص بعضی از گیاهان و مواد معدنی و حیوانی بدون آنکه به علم نشانه‌شناسی بیماری‌ها و اسباب و علائم و شیوه‌های درمانی احاطه داشته باشند، دست به کار طبابت می‌زنند و معمولاً با تجویز برخی گیاهان که شاید عمر مفید آنها به پایان رسیده دستوراتی به بیماران می‌دهند. گاهی انسان با مشاهده آلودگی‌های این گیاهان و اطمینان از اینکه شرایط لازم را هنگام چیدن، خشک کردن، انبار کردن و حمل و نقل مراعات نکرده‌اند، بسیار افسرده و ناراحت می‌شود. اگر از آنها سؤال شود که چطور به خودتان اجازه می‌دهید در مورد بیماران و درمان آنها بدون تحصیل در این رشته یا مطالعه منابع علمی معتبر تصمیم‌ بگیرید بعضی جواب‌های سطحی مثل اینکه این تجارب را ما از پیشینیان خود فرا گرفته‌ایم و ادّعاهایی که ما چه بیماران لاعلاجی را درمان کرده‌ایم روبه‌رو می‌شویم که البته این حرف‌ها اصلاً ارزش ندارد.
علاوه بر جنبه‌های قانونی، در فقه اسلامی مبادرت ورزیدن به درمان بدون آگاهی کافی از دانش طب مشمول «قاعده ضمان» است. قطعاً اگر در دنیا کسی به سراغ چنین طبیبانی نرود و از آنها بازخواست نکند، در شب اوّل قبر مورد مؤاخذه و مجازات خدا قرار خواهند گرفت. البته این قاعده ضمان فقط متوجه کسانی نیست که با طبّ سنّتی می‌خواهند درمان کنند بلکه همه کسانی را که در زمینه پزشکی کاری انجام می‌دهند، خواه ‌دارای عناوین خاص باشند یا نباشند، در برمی‌گیرد و مکلّفند که دانش خود را همواره در سطح قابل قبول عرف علمی زمان نگاه دارند.
خلاصه آنکه، طبّ سنّتی هم بایدها و نبایدهای بسیاری دارد و کسی که می‌خواهد از آن برای درمان بیماران استفاده کند، باید آگاهی و مهارت کافی داشته باشد و مبادا رویکرد مردم به طبّ سنّتی سبب رواج کارهایی شود که طبّ سنّتی و دانش پزشکی آنها را مخالف مصلحت بیمار می‌داند.

جامعه آرمانی مهدوی و دانش پزشکی

یک سؤال ممکن است در ذهن انسان مطرح شود و آن اینکه در زمان امام مهدی(ع) ـ که ان‌شاءالله در آینده نزدیک شاهد ظهور موفور السرور آن حضرت باشیم ـ طب رایج چیست؟ البته پیشاپیش و قبل از مطالبی که خواهیم گفت با اطمینان خاطر اعلام می‌کنیم در آن دوران، که نقطه تکامل دانش بشر است و تمام روش‌های حفظ سلامت و پیشگیری از بیماری‌ها را مردم فرا می‌گیرند، اگر نیاز به درمان باشد از کامل‌ترین، پیشرفته‌ترین، صحیح‌ترین و منطقی‌ترین روش استفاده خواهد شد. ممکن است بخشی از این روش‌ها دستاورد طبّ کلاسیک امروز و فردا باشد و برخی نیز محصول تجارب دوران‌های گذشته و از جمله طبّ سنّتی ما.

منشأ دانش پزشکی چیست؟

جواب این سؤال زیربنای بحث‌های بعدی ما است.از آموزه‌های دینی آموخته‌ایم که خداوند برای هدایت انسان از آغاز خلقت دو حجّت بیرونی (وحی) و حجت درونی (عقل) را فرا راه بشر قرار داد. در پیدایش و تکامل دانش پزشکی نیز همین دو حجت بدون تردید نقش مهمی داشته‌اند۳ و تدریجاً تلاش جست‌وجوگرانه بشر به مدد عقل و تجربه، دانش پزشکی را به جایگاه امروزی آن رسانده است.
در هر زمان این تلاش‌ها با توجه به چگونگی تبیین جهان خلقت، با نظریه‌ها، نوآوری‌ها و نیز طرز تلقّی‌های خاصی همراه شده است. بنابراین، گاهی انسان با ژرف‌نگری به این باور می‌رسد که چه بسیار نظریه‌های به ظاهر مردود یا باور نکردنی را می‌توان بازنگری کرد و از بسیاری اصطلاحات به کار برده شده، بیش از ظاهر کلمات و اصطلاحات به مفهوم نمادین و سمبلیک آنها توجه نمود. در مقوله طبّ اسلامی و طبّ سنّتی نیز از این گونه موارد به وفور می‌توان یافت. لذا گاهی کسانی که نمی‌توانند به عمق و جنبه‌های نمایدن این کلمات بیندیشند فوراً با دانش اندک خود فریاد برمی‌آورند که این حرف‌ها باطل است، علم آنها را نمی‌پذیرد و از این گونه سخنان که معمولاً ناشی از ناآگاهی و سطحی‌نگری آنها است.

طبّ اسلامی چیست؟ طبّ سنّتی کدام است؟

معمولاً در منابع خارجی کلمه طبّ اسلامی۴ را مترادف طبّ دوران تمدن اسلامی می‌دانند ولی میان طبّ اسلامی و طبّ دوران تمدن اسلامی‌که چهره شاخص امروزی آن همین طبّ سنّتی است، تفاوت جدّی وجود دارد.
به طور ساده و اجمالی، طبّ اسلامی، نظام طبّی است که آموزه‌های اسلامی ما را به آن رهنمون می‌شود. در این نگاه، آیات و روایات مرتبط با پزشکی، چارچوب و استخوان‌بندی این نظام را می‌سازد. علاوه بر این، از مجموعه دستاوردهای گذشته بشر (از جمله طبّ سنّتی ما و یافته‌های حکمای دیگر) و نیز از آخرین دستاوردهای امروز و فردای دانش پیشرو استفاه می‌شود. البته این بهره‌گیری با به گزینی و هماهنگ‌سازی با ساختار اندیشه تدوین نظام طبّ اسلامی همراه است و هر چه نتواند در این ساختار اندیشه که بر اساس امر و نهی الهی شکل گرفته پذیرفته شود، حدف می‌شود. موادّ حرام (مگر در حال اضطرار بدون جایگزین) جایی در طبّ اسلامی ندارند. رفتار صاحبان حِرَف پزشکی با بیماران، باید رفتاری مورد قبول اخلاق و فقه اسلامی‌باشد، حقوق بیمار چه در خلوت و چه در جلوت باید به بهترین وجه مراعات شود.
اسلام به پیروان خود می‌آموزد که در همه جا از جمله در عرصه پزشکی با رعایت همان چارچوب اندیشه اسلامی، از علوم و تجارب دیگران استفاه کنند، چنانکه در این حدیث شریف نبوی(ص) می‌خوانیم: «أعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه؛ ۳ عالم‌ترین مردم کسی است که علم [دیگر] مردم را به علم خود بیفزاید.» که کلمه «إلی» تأکید می‌کند که صرفاً جمع‌آوری دانش دیگران کافی نیست بلکه باید از میان آنها با رعایت ساختار اندیشه اسلامی انتخاب مناسب صورت گیرد.
بعضی‌ها که فقط با جمع‌آوری تعدادی از روایات مرتبط با پزشکی، طبّ اسلامی را یک مجموعه سربسته محدود و منحصر به آنها معرفی می‌کنند، در حقیقت برخلاف آموزه‌های روایات معصومان(ع) با ارائه تعدادی رهنمود طبّی به جای ارائه یک سیستم و سامانه، در حقّ طبّ اسلامی دانسته یا ندانسته، جفا می‌کنند.
امّا منشأ طبّ سنّتی ما چیست؟ طبّ سنّتی ما افزون بر تأثیرپذیری از آموزه‌های طبّی اسلامی، گنجینه‌ای گرد آمده از میراث پزشکی قدیم ایران (طبّ اقوام آریایی، طبّ دوران‌های مختلف هخامنشی، اشکانی، ساسانی و به خصوص مکتب پزشکی جندی شاپور)، طبّ یونانی، مکاتب طبّی سریانی و اقوام دیگر (هندی، عربی، اندکی چینی و ملل همسایه و مرتبط با ایران) است که در دوره تمدن اسلامی‌با ظهور شخصیت‌های بزرگی همچون علی بن ربن طبری، رازی، علی بن عباس اهوازی، ابن سینا، جرجانی، ابوالحسین طبری، ابن نفیس، ابن بیطار، زهراوی و صدها دانشمند معروف و غیر معروف دیگر رشد و تکامل و شکوفایی بی‌نظیری یافته است و با پشتوانه‌ای چنین، در دنیای امروز یارای سر بر افراشتن و داعیه پاسخگویی به بخش مهمّی از نیازهای پزشکی امروز بشر را دارد و می‌تواند تجربه و نگرش جامع و کل‌نگر خود را برای اصلاح اندیشه جزءنگر دانش پزشکی روز در اختیار اندیشمندان منصف قرار دهد.۶

چند امتیاز ویژه طبّ سنّتی ما

در دنیای لائیک، متفکران برای انسان هویت جسمی روانی ـ اجتماعی قائلند و به اصطلاح می‌گویند انسان موجودی «بیوسایکوسوشال»7 است، غافل از اینکه بُعد روحی و معنوی انسان بسیار مهم‌تر است و آنها قادر به درک این حقیقت نبوده‌اند. همین بعد روحی و معنوی روی ابعاد سه گانه هویت انسان از دیدگاه آنها، به شدّت تأثیر می‌گذارد.
در طبّ سنّتی ما انسان با همه موجودیت خود یک جا و با هم مورد توجه قرار می‌گیرد و علاوه بر این در مورد همان بعد زیست‌شناختی انسان یا بُعد بیولوژیک آن نیز، نکته‌هایی دارد که دانش کلاسیک با آن آشنا نیست.
به عنوان مثال، مسئله بسیار مهمّ «مزاج» در هویت جسمی روانی انسان مطرح است. ممکن است دو نفر با یک بیماری مشخص به حکیم مراجعه کنند، ولی حکیم با توجّه به بررسی مزاج آن دو نفر، دو شیوه متفاوت درمانی را توصیه کند در حالی که در طبّ کلاسیک این نقص بزرگ وجود دارد که به طور کلی پروتکل‌های درمانی را برای همه یکسان به کار می‌برند و اگر جایی هم با توجه به وخامت بیماری یا بیماری‌های ضمیمه‌ای دیگر برای دو نفر در یک بیماری اندک تفاوتی در شیوه درمان قائل شوند این تفاوت مربوط به تفاوت هویت جسمی ـ روانی یا مزاجی نیست.
در طبّ سنّتی حدود ۸۰ درصد اقدامات پیشگیرانه و مبتنی بر تدابیر حفظ الصحّه است. تنظیم برنامه خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، خواب و بیداری، ورزش و فعالیت‌های بدنی، تدبیر سلامت و مناسب‌سازی هوا، دفع مواد زائد از بدن و نگهداری مواد لازم برای بدن و بالاخره مراقبت از حالات روانی مثل شادی و غم، غضب و آرامش و مانند اینها که تحت عنوان «ستّـه ضروریّه» مطرح می‌شود. اساس کار حفظ الصحه است. وانگهی وقتی هم که پای درمان به میان می‌آید باز هم بخش مهمّی از درمان را تدابیر تغذیه‌ای و مانند آن تشکیل می‌دهد و در مصرف دارو آن همه در حدّ ضرورت ابتدا از داروهای مفرد و سپس از داروی مرکب با حداقل ترکیب (به لحاظ هشدارهایی که در طبّ سنّتی راجع به آثار سوء تداخلات دارویی وجود دارد) استفاده می‌کند. البته اگر گاهی مشاهده می‌شود بعضی‌ها با مراجعه به مدعیان طبّ سنّتی هزینه زیادی برای تهیه تعداد زیادی دارو می‌پردازند باید مطمئن بود که نه درمان پرهزینه و نه استفاده از داروهایی متعدد و نه به جای توصیه‌های حفظ الصحه سریعاً مبادرت ورزیدن به توصیه‌های این گونه درمانی، هیچ کدام مورد تأیید حکمای بزرگ طبّ سنّتی نیست. شاید بعضی‌ها در این گونه رفتارهای به دنبال درآمد بیشتر باشند نه ارائه یک کار عملی مورد تأیید حکمای بزرگ طبّ سنّتی.

یکی دیگر از امتیازات طبّ سنّتی این است که علاوه بر درمان بیماری‌ها همواره‌، ارتقای کیفیت زندگی را در دستور کار خود دارد. به عنوان مثال حتّی در مورد بیمارانی که به لحاظ نداشتن امکان هیچ گونه درمان و به اصطلاح بیماران جواب کرده نیز دست روی دست نمی‌گذارند و با تلاش در جهت تعدیل وضعیت مزاجی به گونه‌ای محسوس و مؤثر بار مشکلات بیمار را کم می‌کند و کیفیت زندگی او را بهبود می‌بخشد.

با نگاهی گذرا به کتب طبّ سنّتی (که حداقل حدود ده هزار عنوان غیرتکراری آن قابل دسترسی در داخل و خارج کشور است و دست کم ۱۳۰۰۰ عنوان قابل ردیابی است و با مراجعه به متون تاریخی چیزی در حدود ۱۷۰۰۰ عنوان که البته برخی از آنها تکراری یا غیرقابل ردیابی و غیرقابل دسترس است) درمی‌یابیم که اخلاق و رفتار انسانی از آموزه‌های اوّلیه اساتید طب بوده است. چنان که حکیم گرانقدر میرمحمدحسین عقیلی علوی در کتاب ارزشمند «خلاصـ[ الحکمه» پیش نیاز آموزش پزشکی را نخست فقه، سپس اخلاق و بعد از آن حکمت، منطق، ریاضیات و غیره می‌داند. حکیمان ما با اعتقاد به اینکه شفا به دست خداست و کار آنها تهیه وسیله و مقدمه برای تحقق اراده الهی است سر نسخه‌های خود را با عنوان «هوالشافی» آغاز می‌کردند و در هر حال خودشان را در مقام بندگی نیازمند عنایت پروردگار می‌دانستند که این خود مقام والایی است.

دکتر محمد مهدی اصفهانی
استاد دانشکده طبّ سنتی
ماهنامه موعود شماره ۱۱۰

پی‌نوشت‌ها:


۱. W.H.O.(2202) -Traditional Medicine Strategy 2002 – 2005.
۲. Natutal Medicine.
۳. صدوق، کتاب اعتقادات، باب چهل و سوم.
۴. Islamie Medicine.
۵. الحیا‌ه، ج ۱.
۶. مفهوم و ویژگی‌های طبّ اسلامی، ۱۳۸۷، اوّلین همایش کشوری میراث پزشکی اسلام و ایران، از نویسنده همین مقاله، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی.
۷. Biopsyehosocial.

همچنین ببینید

مایه حیاتی که موجب عذاب می‌شود

یک متخصص طب سنتی گفت: افراد آب بسیار ننوشند چرا که نوشیدن آب فراوان سر منشاء بیماری است و دردها را به سمت خود می‌کشد. ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *